سرّ دلبران در حديث ديگران
امام خميني (ره) :
« قاضي كوهي بود از عظمت و مقام توحيد»
علامه طباطبايي از شاگردان آية الله قاضي :
« ما هر چه داريم از مرحوم قاضي داريم»
علامه حسن زاده آملي :
« ايشان از اعجوبه هاي دهر بود»
آية الله نجابت :
« يكي از مخالفان آقاي قاضي مي گفت : من سفر بسيار كرده ام با بزرگان عالم اسلام بسيار نشسته ام و از احوال بسياري از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقيقتاً هيچ كس را چون آقاي قاضي تا بدين حد مقيد به آداب شرع نديده ام »
عطش/ناگفته هايي از حضرت آيت الله سيد علي قاضي طباطبايي
بوي سيب سرخ
يكي از دوستان شيخ رجبعلي خياط نقل مي كند كه همراه ايشان به كاشان رفتيم. عادت شيخ اين بود كه هر جا وارد مي شد به زيارت اهل قبور مي رفت . هنگامي كه وارد قبرستان كاشان شديم شيخ گفت :
« السلام عليك يا اباعبدالله عليه السلام»
چند قدم جلوتر رفتيم فرمود :
« بويي به مشامتان نمي رسد؟»
گفتم : نه ! چه بويي ؟
فرمود : « بوي سيب سرخ استشمام نمي كنيد ؟ »
گفتيم : نه
قدري جلوتر آمديم به مسؤول قبرستان رسيديم ، جناب شيخ از او پرسيد :
« امروز كسي را اين جا دفن كرده اند ؟
او پاسخ داد ؟
پيش پاي شما فردي را دفن كرده ان و ما را سر قبر تازه اي برد . در آن جا همه ي ما بوي سيب سرخ را استشمام كرديم . پرسيديم : اين چه بويي است ؟
شيخ فرمود: « وقتي كه اين بنده خدا را در اين جا دفن كردند ، وجود مقدّس سيّد الشهداء تشريف آوردند اين جا به واسطه ي اين شخص عذاب از اهل قبرستان برداشته شد .
كيمياي محبت/محمد محمدي ري شهري
به ريشش چه كار داري ؟
از قول يكي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط نقل شده كه : شبي وارد جلسه شدم قدري دير شده بود و شيخ مشغول مناجات بود . چشمم كه به افراد جلسه افتاد يكي را ديدم كه ريشش را تراشيده است ، در دلم ناراحت شدم و پيش خود اعتراض كردم كه : چرا اين شخص ريشش را تراشيده است .
جناب شيخ كه رو به قبله و پشت به من بود ، ناگهان دعا را متوقف كرد و گفت :
« به ريشش چه كار داري ؟ ببين اعمالش چگونه است ، شايد يك حسني داشته باشد كه تو نداري» .
اين را گفت : و مجدداً مشغول دعا شد .
كيمياي محبت / محمد محمدي ري شهري
مقیاس خود اثر بخشی
جمله های زیر احساسات و واکنش های افراد را در موقعیت های مختلف توصیف می کنند . هر جمله را با دقت بخوانید و مشخص کنید که تاچه حد با هر جمله موافق هستید . برای این کار از یک مقیاس 14 درجه ای استفاده کنید که در آن 1 نشان دهنده “کاملا مخالف” و عدد 14 نشان دهنده “کاملا موافق” است.
1- وقتی برنامه ریزی می کنم ، مطمئن هستم که از عهده انجام کار آن بر می آیم .
2- یکی از مشکلات من این است که آن موقع که باید ، کار را انجام نمی دهم .
3- اگر نتوانم کاری را در نوبت اول انجام دهم ، آن قدر تلاش می کنم که بتوانم آن را انجام بدهم
4- وقتی اهدافی مهم برای خود تعیین می کنم ، به ندرت به آنها دست پیدا می کنم .
5- کارها را ناتمام رها می کنم .
6- از مواجهه با مشکلات خودداری می کنم .
7- اگر چیزی خیلی پیچیده به نظر برسد ، حتی زحمت امتحان کردن آن را نیز به خود نمی دهم .
8- وقتی مجبور باشم کار ناخوشایندی را انجام دهم ، آن قدر آن را پی گیری می کنم تا به پایان برسانم .
9- وقتی تصمیم می گیرم کاری را انجام دهم ، بی درنگ آن را انجام می دهم .
10- وقتی دارم چیر جدیدی یاد می گیرم ، اگر از همان اول موفق نشوم ، زود آن را رها می کنم .
11- وقتی مشکلان پیش بینی نشده ای اتفاق می افتد ، به خوبی با آنها مواجه می شوم .
12- از تلاش برای آموختن چیزهای جدیدی که سخت به نظر می رسند ، خودداری می کنم .
13- شکست باعث می شود سخت تر تلاش کنم .
14- به توانایی خود در انجام کارها ، اطمینان ندارم .
15- من شخصی متکی به خود هستم .
16- به راحتی دلسرد می شوم .
17- به نظر می رسد قادر نباشم با اکثر مشکلاتی که در زندگی پیش می آید ، مقابله کنم .
18- برایم دشوار است که دوستان جدیدی پیدا کنم .
19- اگر از کسی خوشم بیاید ، به جای این که منتظر شوم او به سراغ من بیاید ، من به سراغ او می روم .
20- اگر از کسی خوشم بیاید ولی دوست شدن با او دشوار باشد ، زود او را رها می کنم .
21- اگر با کسی دوست شوم که نسبت به من بی اعتنایی کند ، زود دلسرد نمی شوم .
22- در مناسبت های اجتماعی ، نمی توانم به خوبی خودم را اداره کنم .
23- من دوستان خودم را به خاطر توانایی هایی که در دوست یابی دارم ، پیدا کرده ام .
( ژندا ، لوئیس . آزمون های شخصیت . ترجمه بشارت و حبیب نژاد . انتشارات آییژ ،بهار 1388)
پينه دوزي در شهر ري
يكي از شاگردان شيخ رجبعلي خياط مي گويد : روزي در خدمتشان بودم و راجع به فرج مولا امام زمان عليه السلام و خصوصيات انتظار صحبت بود ، فرمودند :
« پينه دوزي بود در شهر ري ظاهرا به نام امامعلي ترك زبان ، عيال و اولادي نداشت ، مسكن او هم در همان دكانش بود حالات فوق العاده اي از او نقل نمودند ، خواسته اي جز فرج آقا در وجودش نبود. وصيت كرد بعد از مرگ او را در پاي كوه بي بي شهربانو در حوالي شهر ري دفن كنند . هر وقت به قبر ايشان توجه كردم ديدم امام آن جاست »
كيمياي محبت/ محمد مهدي ري شهري
برزخ جواني منتظر...
جناب شيخ رجبعلي خياط به هنگام دفن جواني مي گويد :
« ديدم كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام آغوش خود را بر جوان گشود ، پرسيدم اين جوان آخرين حرفش چه بود ؟
گفتند : اين شعر:
منتظران را به لب آمد نفس اي شه خوبان تو به فرياد رس»
كيمياي محبت/محمد مهدي ري شهري
تلاش مورچه براي رسيدن به معشوق!
نكته ي مهمي كه جناب شيخ رجبعلي خياط بر آن تاكيد داشت : آمادگي و آراستگي شخص منتظر بود ، هر چند عمرش براي درك زمان حضور آن بزرگوار كافي نباشد . و در اين باره حكايتي از حضرت داود عليه السلام نقل مي كرد كه :
” آن حضرت در حال عبور از بياباني مورچه اي را ديد كه مرتب كارش اين است كه از تپه اي خاك بر مي دارد و به جاي ديگري مي ريزد ، خواست از خداوند كه از راز اين كار آگاه شود …مورچه به سخن آمد كه : معشوقي دارم كه شرط وصل خود را آوردن تمام خاك هاي آن تپه در اين محل قرار داده است .
حضرت فرمود : با اين جثّه كوچك ، تو تا كي مي تواني خاك هاي اين تلّ بزرگ را به محل مورد نظر منتقل كني ، و آيا عمر تو كفايت خواهد كرد ؟
مورچه گفت : همه ي اينها را مي دانم ، ولي خوشم اگر در راه اين كاربميرم به عشق محبوبم مرده ام !
در اينجا حضرت داود عليه السلام منقلب شد و فهميد اين جريان درسي است براي او “.
جناب شيخ هميشه اصرار داشت كه :
« با همه ي وجود در انتظار ولي عصر - عجلّ الله تعالي فرجه -باش و حال انتظار را با مشيت حقّ همراه كن».
كيمياي محبت/محمد مهدي ري شهري
امام (ره) و انقلاب فرهنگي
“بايد انقلابي اساسي در تمام دانشگاههاي سراسر ايران به وجود آيد تا استاداني كه در ارتباط با شرق و غربند تصفيه بشوند و دانشگاه محيط سالمي شود براي تدريس علوم عالي اسلامي.
بايد از بد آموزيهاي رژيم سابق در دانشگاههاي سراسر ايران شديداً جلوگيري كرد؛ زيرا تمام بدبختيهاي جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بدآموزيها به وجود آمده است.اگر ما در دانشگاهها تربيتي اصولي داشتيم هرگز طبقه روشنفكر دانشگاهي ما كه در بحراني ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگي با خودشان نبودند. و از آنچه كه بر مردم مي گذشت چنان آسان عبور نمي كردند به نحوي كه گويي در ايران نيستند.
تمام عقب ماندگيهاي ما به لحاظ فقدان شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهي از جامعه اسلامي ايران بود؛ و متأسفانه هم اكنون هم هست. اكثر ضربات مهلكي كه به اين اجتماع خورده است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته است كه هميشه خود را بزرگ مي ديدند و مي بينند و تنها حرفهايي مي زدند و مي زنند كه دوستان روشنفكر خودشان قادر به درك آنها هستند ولا غير.
روشنفكران متعمد و مسئول بياييد و تفرقه و تشتت را كنار گذاريد و به مردم فكر كنيد و براي نجات اين قهرمانان شهيد داده خود را از شر “ايسم” و “ايست” شرق و غرب نجات دهيد. روي پاي خود بايستيد و از تكيه به اجانب بپرهيزيد.”