پيام تبريك ولادت امام جواد عليه السلام
برخيز به شادى، گه برخاستن است
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب ميلاد تقى هست و شب
عيدى ز جواد و اهل بيت خواستن است
خوش باش كه قلب شيعه شاد است امشب
كار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب
امشب رضويون همه شادند
دل در حرم رضا نهادند همه
عيدى ولادت از پدر مى گيرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
مي دهد عيدي رضا(ع) بر شيعيان و دوستانش
جشني از بهر پسر، شاه خراسان دارد امشب
امام جواد (ع)
آفتابي امشب از بيت رضا سر ميزند
کودکي لبخند در دامان مادر ميزند
آن که جودش خيره سازد چشم هر فرزانه را
و آن که با علمش به جان خصم آذر ميزند
شد باز به روي خلق، باب برکات
اي غرق گنه رسيد کشتي نجات
زن دست به دامان جواد و بفرست
بر احمد و آل او دمادم صلوات
آسمان معرفت، گنج سخا، درياي جود
شهر فضل و دانش و بخشش بيايد در وجود
در شب ميلاد مسعود شه خوبان جواد
حق به روي عالم و آدم در رحمت گشود
امام جواد آن شه ملک بود
که بد عالم علم غيب و شهود
ز تقوا «تقي» بود آن نور پاک
ز بخشش «جواد» آن مه تابنک
ابوجعفر آن رهبر انس و جان
فروغ خدا از جمالش عيان
امام جواد (ع)
پيشواي اهل ايمان مرکز تقوا تقي
مقتداي اهل ايقان کعبه دل هاستي
با شکوه مرتضي فرزند دلبند رضا
قرة العين نبي نور دل زهراستي
اي كوي تو قبله ي مراد ادركني
اي دادرس روز معاد ادركني
اي گشته ز فرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد ادركني
اي حجت بر حق خدا ادركني
محبوب تمام اوليا ادركني
اي آنكه به بركت قدومت هستي
دلداده حضرت رضا ادركني
اين كودك نازنين امير دلهاست
او باب مراد است و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند
خوشحال تر از امام هشتم زهراست
هر كس به زمانه سر سپارد به جواد
كار دو جهان وا بگذارد به جواد
از ساحت ثامن الحجج فيض برد
از بس كه رضا علاقه دارد به جواد
امام جواد (ع)
شب تولد درياي جـود و احسان است
رسد به گوش سماواتيان، سرود جواد
قدم به عرشه ي زين براق نور نهاد
به سوي حضرت سبحان بود صعود جواد
قفلهای بزرگ و دستانی کوچک
دهم رجب سال 60 سالروز ولادت علی اصغر(علیه السلام)
شنیده ایم که به بعضی از ائمه علیم السلام می گویند باب الحوائج، این کلمه به آن جهت به این بزرگواران اطلاق می شود که هر کس بخواهد به حاجات خود در درگاه خداوند برسد و در این راه به دنبال وسیله ای نیکو بگردد، بزرگانی که لقب باب الحوائج دارند افرادی هستند که در برآوردن حاجات اهمیت ویژه ای دارند.
به این بیان که این بزرگواران را می توان واسطه قرار داد و با توسل به این عزیزان حاجات خودمان را از خداوند متعال بخواهیم، که ان شاء الله به خاطر وجود مبارک این عزیزان حاجت روا می شویم، به شرط مصلحت.
روز دهم رجب المرجب، ولادت با سعادت کوچک ترین یاور کربلایی و بزرگ ترین باب الحوائج الی الله، شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، حضرت علی اصغر(علیه السلام) می باشد، که با وجود داشتن سن کم، اما سرنوشت ساز، باب الحوائج لقب گرفته است.
امام حسین (علیه السلام) نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی فراوان از محبت پدر و مولای خویش علی(علیه السلام) را به نمایان گذارد. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. نامی که مظهر همه خوبیها و فضایل است.
عبدالله رضیع (شیرخواره) یا علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، امام حسین(علیه السلام)، مادرش نیز، رباب، دختر امرء القیس بن عَدِیّ.
علی اصغر به خاطر خردسالی عملاً نقشی در قیام کربلا نداشتند, اما از نظر روحی و روانی و عاطفی نقش به سزایی داشتند. با شهادتش، مردمی که هنوز یک جو از شرافت و بزرگواری در نهادشان بود, فهمیدند که دشمن بسیار قسی القلب, بی عاطفه و بی رحم است که حتی به طفل شیرخواره رحم نکرده است .
در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این كودك شهید، آمده است: «السلام على عبد الله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المتشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن كاهل الأسدى وذویه». و در یكى از زیارتنامه هاى عاشورا آمده است: «و على ولدك على الأصغر الذى فجعت به» از این كودك، با عنوانهاى شیرخواره، شش ماهه، باب الحوایج، طفل رضیع و … یاد مىشود و قنداقه و گهواره از مفاهیمى است كه در ارتباط با او آورده مىشود.
در ایام ماه مبارک رجب و ماه خدا برای توسل و ارتباط با خداوند متعال به دنبال بهترین ارتباطات باشیم. همیشه مظلومیت، محبوبیت را به دنبال می آورد و این موضوع در مورد شهید شش ماه کربلا، علی اصغر(علیه السلام) بیشتر صدق میکند، طفلی که مظهر مظلومیت پدر خود شد.
نگاه به دستان کوچک این شهید نکنیم و بدانیم با این دستان کوچک قفل های بزرگی را گشوده است و حوائج زیادی را برآورده به خیر نموده است از شفای امراض تا رفع مشکلات و گرفتاریهای مختلف و …
نگاه به دستان کوچک این شهید نکنیم و بدانیم با این دستان کوچک قفل های بزرگی را گشوده است و حوائج زیادی را برآورده به خیر نموده است از شفای امراض تا رفع مشکلات و گرفتاریهای مختلف و … .
اما بهتر است بدانیم که راه توسل به اهل بیت علیهم السلام، درک مقام و منزلت اهل بیت است و داشتن معرفت، شرط اساسی توسل موفق است،
به این بیان که بدانیم در هر توسل به یکی از اهل بیت علیهم السلام، آن بزرگوار من را دیده و سخنم را می شنود و در صورت وجود ظرفیت و مصلحت برای من دعا خواهد کرد.
عدم این معرفت، توسل را ضعیف کرده و امید و انگیزه انسان را کاهش می دهد، شناخت مقام و منزلت این بزرگواران نه تنها در توسل بلکه در تمامی جهات زندگی تأثیر گذار خواهد بود.
در این شب و روز خاص با توسل به این امام زاده کوچک و قرار دادن آن بزرگوار به عنوان واسطه فیض الهی به حاجت و درخواست خود بهتر برسیم. ان شاء الله
دو کرامت از کرامات جوادالأئمه
زلزله های اهواز آرام شد
علی بن مهزیار نقل می کند:
نامهاى به امام محمّد تقى علیه السّلام نوشتم و از فراوانی زلزله كه در اهواز مىآمد نزد آن حضرت شكوه كردم. نوشتم: در مورد اینكه از این شهر به شهر دیگرى كوچ كنم رأى و نظر شما چیست؟
آن حضرت در پاسخ نوشت: از آن شهر به جاى دیگر كوچ نكنید؛ بلكه روزهاى چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بدارید و (روز جمعه) غسل كنید ؛ لباس پاك و پاكیزه بپوشید و به صحرا رفته و به درگاه خداوند متعال دعا كنید تا آن بلا را از شما بردارد.
على بن مهزیار می گوید: ما دستور حضرت را همانگونه که فرموده بود اجرا کردیم و زلزلهها به آرامش بدل گشت و دیگر زمین نلرزید و آرام گرفت.[1]
امام جواد
وقتی امام برای شیعه اش دعا کند
بكر بن صالح نقل می کند:
دامادم به امام جواد علیه السلام نوشت: پدرم مرد ناصبى بد اعتقادى است و من از سوی او با زحمت و سختی های متعددی روبرو شدهام، در صورت صلاحدید مرا دعا كنید و به من بفرمایید كه نظرتان در این باره چیست؟ آیا با وى دشمنى کرده و برخورد کنم و یا با بدرفتاری هایش مدارا نمایم؟
حضرت در پاسخ نوشتند: نوشتهات را خواندم و متوجه منظورت شدم و به آنچه درباره پدرت یاد كردى پى بردم ؛ ان شاء اللَّه در باره تو دست از دعا نمىكشم. این را بدان که درباره پدرت، مدارا برایت بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است و همراه با هر مشكلى آسانى است. صبر را پیشه ساز كه عاقبت از آنِ پرهیزكاران است. خداوند تو را بر ولایت آن كس كه ولایتش را پذیرفتهاى ثابت بدارد. ما و شما در امانت خدائیم ؛ همان خدائى كه اماناتش ضایع و تباه نمی شود.
بَكر می گوید: پس از آن خداوند دل پدر او را مطابق میل وى برگرداند به طورى كه در هیچ چیز با او مخالفت نمىورزید.[2]
1.من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 544
2. امالی شیخ مفیدره ، ص191
زدودن يک ترديد
از آنجا که امام جواد عليهالسلام در کودکي به منصب امامت رسيد، طبعاً اولين پرسش در هنگام مطالعه زندگي ايشان آن است که چگونه يک نوجوان ميتواند مسئوليت حساس و سنگين پيشوايي مسلمانان را بر عهده بگيرد؟
در پاسخ اين سؤال بايد گفت: اگرچه دوران شکوفايي عقل و جسم انسان حد و مرز خاصي دارد که با رسيدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال ميرسند، ولي چه مانعي دارد که خداوند حکيم براي مصالحي اين دوران را براي بعضي از بندگان خاص خود کوتاه ساخته و در سالهاي کمتري خلاصه کند؟
در تاريخ بشر نيز همواره انسانهايي بودهاند که در پرتو لطف و عنايت خاصي که از سوي خالق جهان به آنان شده، در کودکي به مقام پيشوايي و رهبري امتي نائل شدهاند. در قرآن کريم داستان اعطاي رسالت به حضرت يحيي عليهالسلام در کودکي و سخن گفتن و پيامبري حضرت عيسي در گاهواره شاهدي بر اين معناست .
منبع:
مجله ديدار آشنا، ش 60، عبدالله نيازي .
بر سر خوان حضرت جود
امام جواد علیه السلام در دهم ماه رجب سال یکصد و نود پنج هجری قمری در مدینه دیده به جهان باز گشود.[1] هفت ساله بود که مأمون پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام را به خراسان فرا خواند.[2]
هفت سال و چند ماه داشت که شاهد شهادت امام رضا علیه السلام شد[3] و پس از او صاحب منصب امامت شد.
مأمون براساس همان سیاست که امام رضا علیه السلام را به خراسان منتقل کرد ، دخترش زینب، معروف به ام فضل را نیز به عقد امام جواد علیه السلام درآورد و این در حالی بود که امام نه سال و چند ماه داشت.[4]
امام جواد علیه السلام هفده سال امامت کرد[5] و در نهایت در سال دویست و بیست در حالی که تنها بیست و پنج سال از عمر شریفش سپری شده بود به شهادت نائل آمد.[6] پیکر شریفش را در بغداد کنار قبر جد بزرگوارش امام کاظم علیه السلام به خاک سپردند.[7]
پی نوشت:
1. بنا بر نقل مصباح المتهجد ص 805 و الأنوار البهیة ص 249
2. کافی ج1 ص488
3. ارشاد ص316
4. المناقب ج4 ص382 و ارشاد ص319
5. ارشاد ص316
6. کافی ج1 ص492
7. همان
ارتباط سوره حمد با درهای بهشت در سخن صدر المتألهین
آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر قرآن به ارتباط سوره حمد با درهای بهشت در سخن صدر المتألهین
اشاره کرده و می گوید: این سوره مبارکه فاتحه با آن مقدمهای که انسان در هنگام قرائت یا هنگام نماز انجام میدهد، شامل ۸ بخش از درهای هشتگانه بهشت است. از این جهت که بهشت دارای ابواب ثمانیه است، دارای هشت در است، اگر کسی سوره مبارکه حمد را در نماز با آن آداب معینی که گفتهاند قرائت کند، از هر دری از این درهای هشتگانه وارد بهشت می شود.
یکی در معرفت است، که انسان قبل از این سوره می گوید «إنی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض»با معرفت شروع می کند و از در معرفت وارد بهشت می شود. وقتی آیه مبارکه «بسم الله» را می گوید از در ذکر وارد بهشت می شود. وقتی آیه مبارکه «الحمد لله رب العالمین» را می گوید از در شکر وارد بهشت می شود.
وقتی «الرحمن الرحیم» را میگوید از در رجا وارد بهشت میشود. وقتی «مالک یوم الدین»را می گوید از در خوف وارد بهشت میشود . چون بهشتیان کسانی اند که «یدعون ربهم خوفا و طمعا» وقتی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را می گوید از راه اخلاص و عبادت خالصه وارد بهشت می شود. وقتی «اهدنا الصراط المستقیم» را می گوید از راه دعا وارد بهشت می شود.
وقتی «صراط الذین انعمت علیهم» را می گوید از راه ائتسا و اقتدای به انبیا و اولیای الهی وارد بهشت میشود. چون خدای سبحان انسان را امر کرد که به اینها اقتدا کنید «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» یا نسبت به بزرگان دیگر فرمود: «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة» باب اقتدای به سیره سلف صالح یعنی انبیا و اولیای الهی. این را هم بعضی از بزرگان اهل تفسیر فرمودند که از مجموع مقدمه این سوره و آیات هفتگانه این سوره انسان می تواند به یکی از این درهای هشتگانه بهشت سعادت وارد بشود.
سه توصيه رهبرانقلاب در نخستين مواجهه با اينترنت
مقام معظم رهبري فرمودند :
اين صنعت بسيار جالب است و بايد از همين حالا بر روي آن سرمايهگذاري شود.
همچنين اين فناوري بايد براي جوانان بسيار جاذب باشد و لازم است ميدان را براي آنها فراهم كنيم
و در نهايت تاكيد كردند اين صنعت مانند ساير صنايع، آلودگي خاص خود را دارد كه بايد براي آن برنامهريزي كرد.
آشکار شدن حقیقت
علي بن يقطين بن موسى اهوازى میگوید؛ من مذهب معتزله داشتم و گاهى كه از حضرتهادى چيزى مىشنيدم مسخره مىكردم و قبول نمىنمودم، بالاخره بواسطه احتياجى كه به ملاقات سلطان داشتم وارد سامرا شدم فردا قرار بود سلطان سواره به ميدان برود.
من فردا صبح از منزل خارج شدم، ديدم مردم لباسهاى عالى و زيبا پوشيدهاند و هر كدام در دست باد بزني دارند براى سرد نمودن خود، اما حضرتهادى لباسهاى گرمتر پوشیده و مخصوص باران به تن نموده و كلاه بر سر گذاشته بر روى اسب خود روكشى كه مانع از رسيدن باران به اسب است قرار داده و دم اسب را بسته است.
برخی از مردم از ديدن امام به اين صورت شروع كردند تمسخر کردند، امام مي فرمود: الا إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ.
بوسط بيابان كه رسيدند و از شهر خارج شدند، ابرى بالا آمد و باران شديدى باريد كه اسبها پاهايشان در گل فرو رفت و دم اسب پيكر آنها را گل آلود نمود مردم با لباسهاى خيس شده و گل آلود برگشتند اما حضرتهادى به بهترين وضع مراجعت نمود كه هيچ ناراحتى از باران نديده بود، با خود گفتم: اگر خداوند او را بر اين سرّ مطلع كرده باشد او امام است.
بعد امام به يك قسمت از راه سرپوشيده آمد، همين كه نزديك شد كلاه از سر برگرفت و سه مرتبه روى زين اسب گذاشت وبعد روى بمن نموده فرمود: اگر لباس آلوده به عرق جنب از حرام است نمىتوان با آن نماز خواند و گر نه نماز صحيح است من كه تصميم پرسيدن همين سؤال را داشتم آن جناب را تصديق كرده معتقد به مقامش شدم.
منابع:
1-تحف العقول
2-مدينة المعاجز