درمان خشکی پوست در طب سنتی
اعتقاد طب سنتی این است که خشکی پوست در میان افرادی با مزاجهای «گرم و خشک» و «سرد و خشک» شایعتر است. غلبه سردی و خشکی در این افراد باعث خشکی بیشتر پوست و در نتیجه، خارش خواهد شد. ضمن اینکه مصرف خوراکیهایی با مزاجهای گرم و خشک و سرد و خشک هم میتواند خشکی و خارش پوست را تشدید کند. معمولا مرکز تنظیم خشکیها در بدن، کبد است. یعنی خشکی پوست و خارشهای آن در اغلب موارد با افزایش رطوبت کبد از بین میرود یا تا حد زیادی تخفیف پیدا میکند.
برای افزایش رطوبت کبد و درمان خارش، دو روش مصرف دارو و اعمال یداوی در طب سنتی وجود دارد. اعمال یداوی شامل ماساژها و حجامت میشوند. عرق کاسنی یا عرق شاهتره که خوشبختانه در کشور ما هم به وفور پیدا میشوند هم میتوانند حرارت کبد را پایین بیاورند و تاحد زیادی جلوی خارشهای پوستی و خشکی آن را بگیرند. مصرف این دو عرق در افرادی با مزاج گرم و خشک، میتواند به سرعت رطوبت کبد را افزایش دهد اما افرادی که مزاج سرد و خشک دارند هم میتوانند از عرق کاسنی و شاهتره برای رفع خارشهای خود استفاده کنند اما در کنار آنها باید خوراکیهای دیگری مانند روغن زیتون و عسل هم بخورند.
نکته دیگر درباره اصول پیشگیری یا درمانهای موضعی برای رفع خشکی و خارش پوست در طب سنتی است. برای این منظور میتوان نقاطی از بدن را که دچار خارش است یا پوستش خشک میشود، با انواع روغنهای موضعی مانند روغن زیتون، بادام شیرین یا گل بنفشه ماساژ داد. این روغنهای موضعی باعث افزایش رطوبت در سطح پوست میشوند و استفاده از آنها برای همه گروههای سنی مناسب است. اگر دقت کرده باشید، در بیشتر مرطوبکنندههای صنعتی هم از روغن بادام شیرین استفاده میشود و دلیل آن، همان افزایش رطوبت و کاهش خارش ناشی از خشک شدن پوست بدن است.
درنهایت باید به این نکته هم اشاره کنم که بهترین راه درمان سنتی خشکی و خارش پوست، در مواردی که به این درمانها جواب نمیدهد، انجام حجامت است؛ مخصوصا حجامت کبد بهوسیله پزشکان طب سنتی یا پزشکانی که دورههای طب سنتی را گذراندهاند.
دکتر محمد فصیحیدستجردی، متخصص بیماریهای عفونی و محقق طب سنتی
گیاهان در قرآن
گیاهان در قرآن
خرما (رطب) درخت خرما (نخل)
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوه هایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است.
افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. (1) از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است. (2)
واژه «قطمیر» به معنای چیز بی اهمیت كه در لغت به معنای پوست نازك بین خرما و هسته آن است، دو بار، (3) واژه «نوی» به معنای هسته هر میوهای از جمله خرماست، (4) كلمه «عرجون» به معنای چوب هلالی شكل خرما كه خشك شده و به شكل داس درآمده (5) و نیز واژه «مسد» به معنای لیف خرما (6) از دیگر واژههای در ارتباط با خرماست كه در قرآن به كار برده شده است.
نوشیدنی درست شده از خرما را نیز قرآن رزق نیكو نامیده (7) و آدمیان را به اندیشه در خوشههای به هم چیده خرما و گوناگونی انواع آن فرا خوانده (8) و از آنان خواسته است از اسراف و زیاده روی بپرهیزند. (9)
همچنین باغ های سرسبز خرما را از آیات الهی به شمار آورده (10) و خرما را میوه بهشتی معرفی كرده است. (11)
خیار (قثاء)
خداوند در ماجرای بنی اسرائیل كه به یك غذا قناعت نكردند، از خیار یاد كرده است. (12)
ریحان
قرآن دو بار از آن یاد كرده است: یك بار در شمار نعمتهای الهی در دنیا (13) و دیگر بار به عنوان نعمت بهشتی كه به مقربان داده میشود. (14)
علامه طباطبایی مینویسد: ریحان در این آیه به معنای رزق و روزی است و گفته شده مقصود، گیاه خوشبوی بهشتی است كه به سراغ چنین انسانی می آوردند و او پس از استشمام آن جان میدهد. (15)
در ماجرای سیل قوم سبأ كه باغهایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراك یا مسواك(خمط) و گز(اثل) و سدر(سدرلبنانی) باقی ماند. برخی خمط را گیاهی با میوههای تلخ و برخی درخت مسواك معرفی كردهاند
زقوم
درختی در دوزخ است كه قرآن سه بار از آن یاد كرده و میوههای آن را به سر شیاطین تشبیه كرده (16) و آن را غذای گنهكاران معرفی كرده است كه همانند مس درون شكمها میجوشد. (17)
این درخت از اعماق جهنم میروید (18) كه گمراهان و تكذیب كنندگان شكم خود را از آن انباشته میكنند. (19)
زنجبیل
یك بار از آن یاد شده و آن را آمیزه نوشیدنی بهشتیان معرفی كرده است. (20)
دهخدا ضمن اینكه زنجبیل را چشمه بهشتی معرفی میكند، آن را به شراب نیز ترجمه و نیز بیان میكند زنجبیل ریشه گیاهی معروف است كه در مازندران، عمان، یمن و هندوستان یافت شده و بوی آن معطر و مطبوع بوده و طعمش گرم است. (21)
زیتون
شش بار در قرآن به كار رفته است. یك بار غیر مستقیم به درختی اشاره شده كه در كوه سینا میروید و روغن میدهد. (22)
نام این درخت دو بار به تنهایی و پنج بار همراه با دیگر میوهها همچون خرما، انار، انگور و انجیر به كار رفته است.
قرآن رویش زیتون را از نشانههای خداوندی معرفی كرده (23) و درخت زیتون مبارك دانسته شده (24) و به آن سوگند یاد شده است.(25)
سدر
قرآن چهار بار از این واژه و نیز واژه سدرة استفاده كرده است. یك بار در بیان سرگذشت قوم سبأ كه در اثر ناسپاسی باغ هایشان نابود شد و تنها مقداری سدر برایشان باقی ماند. (26)
دیگر بار سخن از بهشت و بهشتیان است كه در سایه درخت سدر در بهشت قرار میگیرند (27) و دو بار نیز در سدرة المنتهی آمده است. (28)
سیر(فوم)
در ماجرای بنیاسرائیل و درخواستشان از حضرت موسی از آن یاد شده است.(29)
طوبی
یك بار در قرآن بیان شده است كه بهشتیان از آن بهرهمندند. (30)
اگرچه طوبی به معنای بهترین یا پاكیزه ترین میباشد و شاید مفهوم آن این است كه بهشتیان از بهترین و پاكیزه ترین نعمتها، دوستان، زندگی و بهترین الطاف الهی برخوردارند.
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوههایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است. افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است
عدس
در ماجرای بنیاسرائیل از آن یاد شده است.(31)
كدو (یقطین)
در ماجرای نجات حضرت یونس(علیه السلام) از شكم ماهی از آن نام برده شده كه پس از بیرون آمدن از شكم ماهی، بر فراز سرش بوته كدویی رویاند تا از تابش آفتاب در امان باشد. (32)
گز(أثل)
یك بار در قرآن و در ماجرای قوم سبأ آمده كه پس از سیل ویرانگر از باغهای با طراوت آنان جز مشتی گیاه تلخ و اندكی گز و سدر نماند. (33)
مسواك(خمط)
یك بار در قرآن آمده است. فاروقی مینویسد: در ماجرای سیل قوم سبأ كه باغهایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراك یا مسواك(خمط) و گز(اثل) و سدر (سدر لبنانی) باقی ماند.
برخی خمط را گیاهی با میوههای تلخ و برخی درخت مسواك معرفی كردهاند. (34)
موز(طلح)
یك بار در قرآن آمده و بیان شده كه بهشتیان از درخت موزی كه میوهاش بر یكدیگر چیده شده، برخوردارند. (35)
پینوشت:
1. حشر: 5.
2. مریم: 25.
3. فاطر: 13.
4. انعام: 95.
5. یس: 39.
6. مسد: 5.
7. نحل: 67.
8. رعد: 4؛ انعام: 99؛ ق: 10.
9. انعام: 141.
10. یس: 34.
11. الرحمن: 68.
12. بقره: 61.
13. الرحمن: 12.
14. واقعه: 89.
15. المیزان، ج19، ص 159.
16. صافات: 65.
17. دخان: 45 ـ 44.
18. صافات: 66.
19. واقعه: 53.
20. انسان: 17.
21. دهخدا، ذیل واژه زنجبیل.
22. مومنون: 20.
23. نحل: 11.
24. نور: 35.
25. ین: 1.
26. سبأ: 16.
27. واقعه: 28.
28. نجم: 16 ـ 14.
29. بقره: 61.
30. رعد: 29.
31. بقره: 61.
32. صافات: 146.
33. سبأ: 16.
34. گیاهان در قرآن، ص 67.
35. مجمعالبیان، ج4، ص 386.
زهرا رضاییان
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
رویدادهای مهم زمان امام موسی کاظم علیه السلام
1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.
2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیهالسلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.
3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام موسى كاظم علیهالسلام.
5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.
6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.
7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.
8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارونالرشید، در مناسبتهاى گوناگون.
9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.
10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشید، در سال 179 هجرى.
11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.
13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكسالعمل شدید هارون به این قضیه.
14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.
15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.
16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.
17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.
18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارونالرشید.
19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.
منبع: از كتاب “خاندان عصمت علیهم السلام” ، سید تقى واردى.
آجرک الله یا صاحب الزمان
یا رقیه بنت الحسین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بوی گل
طایر گلزار وحی! کجاست بال و پرت؟ که با سرت سر زدی به نازنین دخترت
ز تندباد خزان شکفته تر می شوی می شنوم هم چنان بوی گل از حنجرت
به گوشه ی دامنم اگر چه خاکی بُوَد اذن بده تا غبار بگیرم از منظرت
تو کعبه من زائرت، خرابه ام حائرت حیف که نتوان کنم طواف دور سرت
ببین اسیرم، پدر! زعمر سیرم، پدر! مرا به همره ببر به عصمت مادرت
فتح قیامت منم، سفیر شامت منم تویی حسین شهید، منم پیام آورت
منم که باید کنم گریه برای پدر تو از چه گشته روان، اشک زچشم تَرَت
خرابه شأن تو نیست، نگویم اینجا بمان بیا مرا هم ببر مثل علی اصغرت
پیکر رنجور من گرفته بود التیام اگر بغل می گرفت مرا علی اکبرت
این همه زخمت که هست بر سر و روی و جبین نیزه و شمشیر و تیر چه کرده با پیکرت
اگر چه میثم نبود به دشت کرب و بلا به نظم جان سوز خود گشته پیام آورت
شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)
به آقایان بگویید نگاه نکنید.
لیندزی کان در مقاله ی مردان می نگرند وزنان نگریسته می شوند،این اصل را بیان می کند که :"تصور مردان است که اهمیت دارد نه واقعیت وجودی زنان ،ووقتی اصل نگاه مردانه که مبتنی بر برهنگی زنان است،حاکم بر روابط انسان ها وتبدیل به ارزش شد،شناخت زن به خاطر استعداد ،آگاهی ،شرف وحجب وحیا معنا ومفهومی نخواهد داشت،دیگر ارزش زن در فکر واندیشه اونیست.”
-تدبیردین درکنترل مفاسد ،حذف زمینه های فساد است وابتدا باید زمینه فساد رااز بین برد،همیشه پیشگیری بهتر از درمان است.
خداوند نفرموده ،ای پیامبر به هر طریق ممکن جلوی مزاحمین خیابانی رابگیر وآنان را مواخذه وتعزیر کن؛بلکه فرمودند به زنان بگو حجابشان را کامل کنند وبا بی حجابی وبد حجابی ونشان دادن گیسو،صورت،گردن و…باعث تحریک مردان نشوند.یعنی مایه فتنه وفسادجامعه اول زنان هستند ،سپس مردان.
-امکان کنترل نگاه مرد درجامعه ای که پراز بی حجابی است تقریباًغیر ممکن است واصلاًچنین انتظاری ازمرد غیر معقول است چون نگاه خواه ناخواه به افراد بی حجاب می افتد ودائماًمردباید با خودش مبارزه کند آن هم با قوی ترین غریزه خود.
وندی شلیت می گوید:چگونه می توانیم انتظار داشته باشیم مردان محترمانه رفتار کنند در حالی که تعدادزیادی از زنان با بی عفتی خود دائماًیام می فرستند که لازم نیست این گونه باشند؟
-چه طورمی توان در خیابان راه رفت ولی به جلوخود نگاه نکرد .به نظر می رسد چنین حرفی جز یک توجیه غیر منطقی برای فرار از واقعیت چیز دیگری نیست.
هشدارهای خدا
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:کسی که چشمش را از حرام پرکندخداوندروزقیامت چشمش را ازآتش پرمی نماید،مگر این که توبه نماید.(وسائل الشیعه،ج14،ص142)
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:بیشتراهل دوزخ مردانی هستند که ازدواج نمی کنند وپست ترین مردگان شما مردگانی هستند که بی همسرند. (وسائل الشیعه،ج14،ص171)
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:روزی من وفاطمه سلام الله علیهابه خدمت رسول خدا صل الله علیه وآله رفتیم وآن حضرت را بسیارگریان یافتیم،عرض کردم:پدرومادرم فدای توبادیا رسول الله ،چه چیزسبب گریه شما شده است؟فرمودند:یاعلی ،شبی که مرا به آسمان بردند،زنانی چندازامت خودرادرعذاب شدیددیدم،پس از حالت آن ها تعجب کردم واز شدت عذاب آن ها گریستم.
زنی رادیدم که به موهایش آویخته شده بودومغزسرش می جوشیدوآن زنی بود که،موی خودراازمردان نامحرم نمی پوشانده است.
زنی رادیدم که به سینه هایش آویخته شده بود وآن زنی بودکه از انجام وظائف زناشویی خودداری می ورزیده است.
زنی رادیدم که گوشت بدن خودرامی خوردوآتش اززیرش شعله می کشیدوآن زنی بود که برای مرد نامحرم زینت می کرده است
زنی رادیدم که گوشت بدن اوازجلووعقب باقیچی های آتشین پاره پاره می شدوآن زنی بودکه خودرابه نامحرم عرضه می داده که به اورغبت کنند
وزنی رادیدم که صورت ودست هایش می سوخت وروده های خودرا می خوردوآن زنی بوده که مردوزن نامحرم را به یکدیگر می رسانده است
وزنی را دیدم که به صورت سگ ،آتش درپشتش داخل می شد واز دهانش بیرون می آمدوملائکه سروبدنش رابا گرزهای آتشین می کوبیدند.
وآن زنی بوده که خواننده وآوازه خوان وحسود بوده است.(بحارالانوار،ج8،ص309)
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:دوگروه ازدوزخیان را(هنوز)من ندیده ام:گروهی که تازیانه هایی مانند دم گاودردست دارندومردم رابا آن می زنند وگروه دیگر زنانی که پوشش دارند امابرهنه اند،کجراهه می روند(زنانی که کرشمه راه می روند ودل مردان را می ربایند یا روسری ومقنعه خود راکج وتا نیمه برسرمی کنند.یابا آرایش وزیور بیرون می آیند به تعبیر دیگر زنانی که به دیگر زنان یاد می دهند مانند آن ها رفتار کنند(بد حجاب باشند))ودیگران را به کج روی تشویق می کنند،سرهایشان همچون کوهان شتر خاسانی فروهشته است.اینان به بهشت نمی روندوبوی بهشت را از فاصله چندان وچندان به مشام می رسد،استشمام نمی کنند.(حریم ریحانه،ص74)
مسلمان واقعی
االمسلم مَن سَلِمَ المسلمون مِن لسانِهِ و یَدهِ
ای عزیز مدّعی اسلام! در حدیث شریف کافی ازحضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منقول است: المسلم مَن سَلِمَ المسلمون مِن لسانِهِ و یَدهِ؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم باشند.چه شده که من و تو هرچه قدرت داشته باشیم، آزار زیردستان را روا می داریم و از ایذاء و ظلم به آنها مضایقه نداریم ، اگر با دست نتوانستیم آزارشان کنیم، با تیغ زبان در حضورشان و اگر نتوانیم، پشت سرش به غیبت و هتک حرمت و کشف راز میپردازیم. اگر مسلمانان از دست و زبانـمان سالم نیستند، دعوی اسـلام ما خـلاف است و در زمره ی منافقان و دو رویانیم. (چهل حدیث ص138)