دل کندن از دنيا براي رسيدن به کمال
اگر مي خواهيد به اوج قلّه هاي کمال برسيد بايد از دل بکنيد. قرآن بخوانم: در قرآن مي گويد هر کسي که به پستي رسيده دل کنده است. يوسف از شهوت دل کند، تا اينکه يوسف شد. «وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ الأنعام/84» تو هم اگر دل بکني يک چيزهايي به تو هم مي دهيم. از خواب دل بکن: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ السجدة/16» نمي داني چه چيزي به تو مي دهيم. از شکم دل بکن: «مَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي البقرة/249» « وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي البقرة/249» شکمو ها مرخص هستند آنهايي که توانستند دل بکنند… مادر موسي از مقام مادري دل کند و در کاخ فرعون نگفت که اين را من به دنيا آورده ام چون اگر مي دانستند که او را چه کسي به دنيا آورده است او را مي کشتند. سالها اين بچه در دل اين مادر و در کاخ هم که بود اين مارد جرأت نکرد که بگويد من اين را به دنيا آورده ام. يعني گاهي وقتها انسان بايد از لقب خودش که حالا اين جا را من ساخته ام و به اسم من است… يعني گاهي انسان بايد از لقب خودش دل بکند.
گاهي وقتها انسان بايد از خواب دل بکند و گاهي وقتها هم بايد از بچه اش دل بکند. اسماعيل را بکش. چشم مي کشم. گاهي بايد از زن و بچه اش دل بکند: «أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ إبراهيم/37». تمام پست هايي که «وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ البقرة/251» من اين را بررسي کرده ام. خداوند به هرکسي هر پستي را که داده است به لوتي ها داده است يعني به کساني که در يک صحنه اين از يک چيزي دل… «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ آل عمران/92». از چه چيزي تا حالا دل کنده ايد؟ تمام کساني که بحث را گوش مي دهيد يک نگاهي به عمرتان بکنيد من 63 سال دارم. شما چند سال داريد؟ و در عمرت از چه چيزي دل کنده اي؟ «وَنَهَى النَّفْسَ عَنْ الْهَوَى النازعات/40». پست ها براي دل کندن است. مي گويد اگر مي خواهيد که رشد کنيد بايد دل بکنيد. خلاص.
امام حسين(عليهالسلام)، چراغ هدايت پس از پيامبر(صلياللهعليهوآله)
بعد از عمار پيغمبر فرمود نگاه كنيد حسين طرفدار چه كسي است؟ ببينيد حسين كجاست! «حسينٌ مني و انا من حسين» خط حسين، خط من است. اين را مديريت ميگويند. آيندهنگري! كه پيغمبر وقتي از دنيا ميرود، در چند دهه بعد از خودش، دههي اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم! در چند دهه بعد از خودش، چراغهايي نصب ميكند كه بعد از رحلت پيغمبر، گيج نشوند. «حسين مني» را هم شيعه و سني نقل كردهاند. خوبي اين چهار حديث اين است كه شيعه و سني نقل كردهاند. شيعه و سني گفتهاند كه پيغمبر گفت: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي» رضاي او رضاي خداست و غضب او غضب خداست. شيعه و سني نقل كردهاند كه صاحب لهجهاي صادقتر از ابيذر نيست. شيعه و سني نقل كردهاند كه پيغمبر دهها سال قبل از شهادت، به عمار گفت هر كس تو را بكشد، متجاوز است. شيعه و سني نقل كردهاند و گفتهاند كه «حسين مني» اين را ميگويند مديريت! پيغمبر از دنيا رفت ولي خط را براي ما نشان داد. حجت الاسلام قرائتی
تسريع يا تأخير خداوند در کيفرهاي دنيوي
در قرآن سه رقم آيه داريم:
1- سيلي هاي فوري 2- سيلي هاي دير 3 - سيلي هاي ديرتر.
مردم اگر ايمان داشته باشند و خلاف کنند و خلافکار باشند فوري سيلي مي خورند ببينيد مثالي که زدم يادم هست که مثالم چه بود گفتم اگر قطره چايي به عينک بچکد فوري پاک مي کنيد ولي اگر قطره ي چاي به لباس چکيد ديگر روبروي مردم دستمال کاغذي را برنمي داريد و اينچنين کنيد مي گوييد مي روم خانه شستشو مي دهم مي شود، اما اگر قطره ي چاي به فرش چکيد اصلاً بعداً هم کاري به آن نداريد مي گويند شب عيد که مي خواهم فرش ها را بشوييم اصلا آخر آخر. اگر جاني باشند خيانتکار باشند وخلاف کنند اصلا مي گذاريم براي بعد بعد. پس قطره ي چاي به عينک فوري، به لباس بعد، به قالي آخر سال. خود شما اين کار را مي کنيد. سه تا آيه داريم يک آيه فوري، آيه فوري اين است «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِير ٍ الشورى/30» يعني بادست خودت يک خلافي کردي چون خوب بودي حالت را گرفت. آيه اي که بعداً قرآن مي گويد: «جعلنا لمهلکهم موعدا» موعدا يعني وعده يک موعدي برايش مي گذاريم عجله نمي کنيم موعد دارد باشد براي بعد. آيه اي که مي گويد بعد بعد هيچکاري با او نداريم آيه اش اين است« إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا آل عمران/178» يعني فرصت کامل مي دهم تا خوب پيمانش پر شود. شاگرد خوب تا خلاف کرد دبير مي گويد آقا از تو توقع نداشتم شاگرد بد را تو امتحانها تذکر مي دهد. آن کسي که اصلا سر کلاس بازيگوش است از روز اول رذل است معلم مي گويد حالا اعصابمان را ناراحت نمي کنم باشد آخر سال يک صفربه او مي دهم قد در قوري.
پس ببينيد شاگرد خوب را فوري گوشمالي مي دهند شاگرد بد را گاهي تنبيهش مي کنند تذکرش مي دهند آنهايي که اصلش ديگر قابل هدايت نيستند مي گويد باشد تا بعد که ديگه پيمانش پر شود. دادگاهها همينطور است اگر يک کارمندي خوب بود يک خلاف کرد فقط به او تذکر مي دهند اگر يک خورده خلافش پررنگ بود تذکر کتبي به او مي دهند و اگر يک آدم جاسوسي بود وزارت اطلاعات دنبالش ميرود ببيند تا آخر به چي مي رسد. و فوري بخاطر يک مقدار ترياک نمي گيرندش مي گويد: بگذار ببينيم اين آدم ترياکي چگونه است.
اين معلوم مي شود يک کاميون هايي رد و بدل مي کنند اصلاً ممکن است کاميون سرويس رد و بدل بکند و اصلاً وزارت اطلاعات کاري، يا نيروي انتظامات کاري نداشته باشد، چون مي خواهد در يک جاي حساسي مچ بگيرد. قطره ي چايي فوري، لباس بعداً، قالي آخر سال. «ما اصابکم من مصيبه فبما کسبت ايديکم»، « جعلنا لمهلکهم موعدا»، «انما نملي لهم ليزداد اثما» منتهي هر چي آخر باشد خطرش بيشتر است خدا کند هر کي مي خواهد سيلي بخورد تو همين دنيا سيلي بخورد که حواسش جمع بشود و توبه بکند. اگر فوري باشد دستمال کاغذي اگر يک خورده عقب بيفتيم مثل لباس مشت ومال مي دهند در ماشين لباسشويي، اما اگر کاريش نداشته باشند معلوم مي شود با دست بيل مي رويم سراغش چون قالي را با دست بيل مي شورند يعني قالي را دمر مي کنند با مشت و پا، يعني هر چي به عقب بيفتد کيفرش بيشتر است بيشتر و سخت تر مي شود. اين يک.( حجت الاسلام محسن قرائتی )
حضرت زهرا سلام الله علیها قرآن مجسم
زهرا (س) قرآن مجسم. قرآن لفظ که شود، مي شود قرآن . و انسان که بشود، مي شود زهرا. چطور؟ در قرآن آياتي داريم مثلاً مي فرمايد که: 1- «و بالوالدين احسانا» بالاترين درجه احسان فاطمه زهرا بود بقدري نسبت به پدرش احترام مي کرد که پدرش گفت: تو دختري يا مادر، محبت هايي که تو مي کني محبتهاي دختري نيست، محبتهاي مادري است تو ام ابيها هستي تو مادر پدرت هستي. احسانش از مرز دختري فراتر مي رفت وقتي حضرت رسول (ص)، به او فرمود: که بعد از رحلت من نزديک ترين کسي که به من ملحق مي شود تو هستي، خنديد به عنوان مثال پيغمبر الآن دارد از دنيا مي رود فاطمه زهرا پريشان شد، کنار گوشش فرمود: که پريشان نشو من که از دنيا بروم تو فوراً به من ملحق مي شوي. خنديد يعني عروسي که در هجده سالگي، دختر جوان وقتي خبر مرگ را مي شنود مي خندد بخاطر اينکه به پدرش ملحق مي شود. چقدر انسان بايد پدرش را دوست داشته باشد که از جواني و عروسي و داماد و شوهر به راحتي بگذرد و به مرگ لبخند بزند. اين عشق به پدر اگر هم بحث «بوالدين احسانا» هست قله اش زهرا است.
2- در قرآن داريم «اخبتوا الي ربّهم»، يعني دربست مال خدا باشيد. نه حالا چند درصد خدا چند درصد هم غير خدا، اگر بناست که ما در بست مال خدا باشيم مخبطين باشيم و دربست باشيم دربستي يعني اينکه حتي يک هزارم حواسمان به غير خدا پرت نشود. اگر در قرآن داريم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ آل عمران/92» يعني نمي رسيد به بر به نيکي نمي رسيد « حَتَّى تُنْفِقُوا آل عمران/92»ا مگر اينکه انفاق کنيد « مِمَّا تُحِبُّونَ آل عمران/92» هر چه را دوست داريد بدهيد اگر چيزي را دوست داريد به فقير بدهيد. نه حالا اين پيراهن که تنگ شده کوتاه شده رنگش رفته از مد افتاده چيزهايي که مي خواهي بيرون بريزي به فقير بدهي که هنر نکرده اي چيزي را که دوست داري بده قرآن مي فرمايد: اگر مي خواهي رشد کني هر چه را دوست داري بده ما وقتي پول بخواهيم بدهيم به فقير اگر پولي را در آورديم اگر پول سياه بود مي دهيم به فقير سفيد را نگه مي داريم براي خودمان با اين که پول سفيد هم چند دقيقه ديگر خرج مي شود ولي دلمان خوش است يک چند دقيقه اين پول سفيد در جيبمان است .
رقص
رقص (نظر حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی )
470رقص مرد بنا بر احتیاط واجب حرام است و رقص زن براى زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل اینکه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر اینصورت هم اگر بهگونهاى باشد که باعث تحریک شهوت شده و یا مفسدهاى بر آن مترتب شود و یا همراه با فعل حرام (مانند موسیقى و آواز حرام) باشد یا مرد نامحرمى حضور داشته باشد، حرام است. و در حکم فوق تفاوتى بین مجلس عروسى و غیر آن نیست.
شرکت در مجلس رقص
471. شرکت در مجلس رقص اگر بهعنوان تأیید کار حرام دیگران محسوب شود و یا مستلزم کار حرامى باشد، جایز نیست و در غیر این صورت اشکال ندارد و در صورتى که ترک آن مجلس بهعنوان اعتراض بر کار حرام، مصداق نهى از منکر محسوب شود، باید از آنجا خارج شود.
رقص زن براى شوهر
472. اگر رقص زن براى شوهر همراه ارتکاب حرامى [مانند موسیقى و آواز حرام] نباشد، اشکال ندارد.
ایجاد مراکز آموزش رقص
473. ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامى منافات دارد و بهاحتیاط واجب جایز نیست.
آیا امام صادق (ع) مؤسس مذهب شیعه است؟ و لقب رئیس مذهب برای آن حضرت صحیح است؟
پاسخ اجمالی
پیدایش شیعه از زمان پیامبر اسلام (ص) بوده و انتخاب لقب رئیس مذهب برای امام صادق (ع) به این دلیل بوده که این امام بزرگوار به جهت آزادی عملی که بر اثر درگیری امویان و عباسیان به وجود آمد، توانست در حد وسیعی به توسعه فکری مذهب تشیع بپردازد و این معنا، نفی تلاش دیگر امامان نیست.
اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) (عموما) قابل وصول نیست.
پاسخ تفصیلی
بی گمان مقصود از تشیع، همان حقیقت راستین اسلام است که مؤسس آن پیامبر اسلام (ص) بوده، و امت را به متابعت از علی (ع) و اهل بیت(ع) رهنمون کرده، تا بتوانند از این در، بر شهر علم محمدی راه یابند .
در زمان امام صادق (ع) شرایطی فراهم شد که امکان بیشتری برای ترویج علوم فراهم بود، و معارف دینی فرصت بیشتری برای اظهار داشت. از طرفی می بینیم که هفتاد درصد از روایات فقهی شیعه به نقل از آن حضرت بوده، همچنان که مذاهب فقهی اهل سنت نیز در همین دوره پایه گذاری شده است. پس این دوره، دوره شکل گیری مذاهب فقهی اسلام نیز بوده است. اصطلاح رئیس مذهب شیعه که اکثراً بر امام صادق (ع) اطلاق می شود، بیشتر ناظر به فقه شیعی در برابر مذاهب اهل سنت است، و گرنه اساس تشیع و مکتب امامت از لحاظ معارف بنیادی، در عرض مذاهب فقهی نبوده و معارف اصلی اسلامی را شامل می شود که جز در مکتب اهل بیت (ع) قابل وصول نیست .
بنابراین، این گونه اصطلاحات، ناظر به شرایط تاریخی بوده و صرفاً جنبه توصیفی دارد و تشیع به عنوان مکتب اهل بیت(ع) حقیقت راستین اسلام است و صرفاً مذهبی فقهی در عرض سایر مذاهب نیست. با این حال فقه متعالی شیعه به عنوان یکی از افتخارات تشیع در زمان امامت امام صادق (ع) در برابر سایر مذاهب فقهی اظهار شد و از این روی تبیین علم شریعت نیز بیشتر به آن حضرت اختصاص داشته است.
همان گونه که بیان شد به جهت وضعیت خاصی که در زمان امام صادق (ع) پیش آمد، پیروان حضرتشان نیز به جهت آزادی نسبی که برایشان پدید آمده بود، به شیعه جعفری (ع) شهرت یافتند، و در گفتار امام صادق (ع) شیعیان به این لقب نامیده شده اند. [1]
اما در بیشتر موارد، دیگر امامان معصوم شیعیان را منتسب به نام خود نکردند (بدین معنا که گفته نشده شیعه باقر، شیعه کاظم و…) و نیز خود شیعیان نیز از انتساب خویش به آن امامان بزرگوار در خوف و هراس بوده اند.
گفتنی است که در صدر اسلام، پیروان امام علی (ع) در روایات پیامبر (ص) و خود ایشان به لقب شیعه منتسب شده اند. [2]
برای اطلاع بیشتر در این زمینه به نمایه های زیر مراجعه نمایید:
1. حقانیت شیعه، سؤال 1523 (سایت: 2011) .
2. تعریف شیعه،سؤال 6976 (سایت: 7079) .
3. دلایل برتری شیعه، سؤال 277 (سایت: 2163) .
4. برتری تشیع بر سایر مذاهب، سؤال 1000 (سایت: 1252) .
________________________________________
[1] کلینی، کافی، ج 2، ص 233، ح 9، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[2] شیخ صدوق، الأمالی، ص 361 و 497، انتشارات کتابخانه اسلامیه، تهران، 1362 ش.
آداب دست دادن
1- وقتی وارد جمعی می شوید لازم نیست باهمه دست بدهید.بهتر است با آرامش به ایستید واحوال پرسی کنید( به خصوص وقتی دیگران نشسته باشند یا مشغول انجام کاری باشند.)
2- با افرادی که صمیمی نیستید ، دست دادن نباید خیلی سرد ونه خیلی محکم باشد.
3- وقتی کسی دست خویش را برای احوال پرسی پیش می آورد وی را معطل نگذارید.
4- با نوک انگشتان دست ندهید.
5- هنگام دست دادن دستکش خویش را در بیاورید.
6- با دست خیس برای دست دادن پیش قدم نشوید.( ساعد خود رابرای دست دادن پیش نیاورید)
7- زود تر از فرد بزرگ تر یا مقام بالاتر ،دست خود راپیش نبرید (دست دادن از بزرگ تر یامقام بالاتر است.)
8- هنگام احوال پرسی و دست دادن ،بهتر است ارتباط چشمی نیز برقرار کنید.(به جای اینکه به زمین یا جای دیگر نگاه کنید)
9- هنگام دست دادن کلید یا چیز دیگری در دست نداشته باشید.
10- به منظور احترام بیشتر ،بهتر است از ماشین پیاده شوید وسپس دست دهید واحوال پرسی کنید.
11- برای دست دادن ،از فاصله ی دور دست خود را دراز نکنید.
12- وقتی بخواهید به چند نفر دست بدهید ،با همه ی آنها ارتباط چشمی نیزبرقرار کنید.(نه اینکه با نفر اوّل صحبت کنید وبا بقیه دست بدهید.)
13- هنگامی که طرف مقابل چیزی در دست گرفته است یا مشغول انجام کاری بادست است ،جهت دست دادن با او پیش قدم نشوید.
چرا وظایف دینی ما در حقیقت نشانه لطف پروردگار به ما است؟
پاسخ اجمالی
خداوند متعال بینیاز از اعمال بندگان است و از آنجا که هدف از خلقت انسان، رساندن او به بالاترین مراتب کمال است؛ قوانینی را بر اساس مصالحی، برای انسان جعل کرده است که بشر با انجام آن به تعالی و رشد میرسد.
گفتنی است؛ برخی این پرسش را مطرح نمودهاند: با اینکه تکالیف الهی برای خداوند نفع و ضرری ندارد چرا خداوند بندگان را گرانبار ساخته و سختی تکلیف را به دوش آنان گذاشته است؟
علامه طباطبایی(ره) در این زمینه چنین پاسخ میدهد: این شبهه، مغالطه و قیاس کردن کار فاعل ناقص و فقیر است به کار فاعل تام و غنىّ بالذات؛ زیرا حکم عقل به اینکه «فاعل باید فعلى را انجام دهد که از آن نفعى عایدش شود» در فاعلى است که ناقص باشد و بخواهد با فعل خود نقص خود را جبران نماید نه فاعلى که ذاتاً بینیاز است، عقل چنین حکم عمومى ندارد که حتى فاعلى هم که غنىّ بالذات است و هیچ جهت نقصى در او نیست باید در فعل خود فایدهاى را در نظر بگیرد، و از آن سود ببرد، و نیز نمیتواند حکم کند به اینکه صدور فعل از چنین فاعلى محال و ممتنع است.
تکلیف هم مثل اصل ایجاد، به منظور احسان بر بندگان است؛ زیرا گر چه امرى اعتبارى و قراردادى است، و در متن آن احکامى که مربوط به امور واقعى و خارجى است جریان ندارد، اما همین امر اعتبارى در عین اعتبارى بودنش این اثر را دارد که مکلفین را به کمالات تازهاى که فاقد آنند برساند، پس تکلیف رابط میان دو حقیقت است: حقیقت ناقص انسانى (قبل از انجام تکلیف) و حقیقت کامل آن (پس از انجام تکلیف).[1]
آیات قرآن و روایات نیز بر این مطلب دلالت دارند که تشریع تکالیف نفعش به بندگان میرسد و در صورت سرپیچی بندگان ضرری به خداوند نمیرسد.
قرآن درباره کسانی که از مسیر صحیح خارج گشته و به کفر گرویدند خطاب به پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «کسانى که در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند! به یقین، آنها هرگز زیانى به خداوند نمیرسانند. (به علاوه) خدا میخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است!».[2]
امام علی(ع) در قسمتی از روایتی طولانی میفرماید: «اما بعد، به راستى خداوندِ سبحان آفریدهها را آفرید در حالى که از عبادت و طاعت ایشان بینیاز و از نافرمانى و معصیتشان در امان بود، به جهت آنکه معصیت گناهکاران به خداوند ضررى نمیرساند؛ و اطاعت فرمانبران هم برای خداوند نفعى ندارد».[3]
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 49، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. آل عمران: 176.
[3]. «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً عَنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا یَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ مِنْهُمْ وَ لَا یَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ مِنْهُمْ…»؛ اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 70، مدرسة الإمام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، چاپ اول، 1404ق.