مسولیت زنان در جامعه منتظر و زمینه سازی ظهور
یکی از مهمترین مسولیتهای زنان در جامعه منتظر تربیت نسل منتظراست. در مسیر تربیت نسل منتظر، زنان که نیمی از جامعه را
تشکیل میدهند، باید نقش سازنده ای، داشته باشند و بدانند که آنها نیز موظفند دوش به دوش مردان برای تربیت زمینه سازان
ظهور، تلاشی خستگی ناپذیر داشته باشند.
هیچ انقلاب و نهضتی، بدون مقدمه و زمینه سازی به پیروزی نخواهد رسید. انقلاب جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
نیز از این قانون مستثنا نیست؛ چون انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مهمترین و عمیقترین انقلابها
جهانی است، و مربوط به همه جهان میباشد.
یکی از موارد زمینه سازی برای این نهضت عظیم، تربیت نسل منتظر است که مهمترین وظیفه بر دوش زنان باایمان است؛ زنانی که
تنها به آماده شدن خود برای استقبال از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف راضی نمیشوند، بلکه خود را موظف میدانند که این
آمادگی را در سایرین هم ایجاد کنند و به تربیت منتظران واقعی بپردازند و در این مسیر حساس و بزرگ، نسبت به این وظیفه عظیم،
احساس تکلیف کنند و از زیر مسئولیت شانه، خالی نکنند.
منتظران راستین با ادای چنین تکلیفی ـ که همان پرورش نسل منتظر است ـ راهی برای یاری رساندن به امام خویش در زمان غیبت
پیدا میکنند. اگر همه انسانها در انجام چنین هدفی، کوشا و پرتلاش باشند، علاوه بر اینکه خود جزء یاران امام علیه السلام قرار
میگیرند، بلکه صف یاران امام علیه السلام را هم افزایش میدهند.
تاثیر موسیقی بر روی عقل
اكنون زيان هاي موسيقي را از منظر دانشمندان و دين مطرح مي نماييم كه طبعا دانستن آنها تاثير بسزايي در ترك عادت به موسيقي خواهد داشت:تأثيرات موسيقى بر
عقل:
شأن و ويژگى عقل آن است كه «معتدل» و «متين» باشد. يعنى با حفظِ استوارى و پختگىاش بتواند از چاشنىهاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهرهمند باشد؛
اما در اين ميان، موسيقى آن چنان يكه تاز ميدان لذّت و نشاط، خيال و تحريك و احساس مي شود كه آدمى دچار حالتِ «طَرب» مىشود.
«طَرب» تأثيرى است فوق العاده! با محوريت موسيقى. اين «تأثير فوق العاده» باعثِ كاهش يا سلبِ جدّيّت عقل مىشود.
و اين پيشامد، باعث مى شود كه عقل از محاسبات جدّى، دقيق و واقع بينانه به دور بيفتد. جوانى كه موسيقى گرا و «طَربخواه» است: براى زدودنِ افسردگى اش، دُكمه
ضبط صوت را حركت مىدهد( ويا آلات موسيقي را به صدا در مي آورد) تا يكى ديگر برايش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد!
اما جوانِ معقول، آن گاه كه در خود، افسردگى مشاهده كند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مى كند تا با يافتِ آن علتها، عوامل خوشىِ ماندگار يا معقول را در خود
فراهم سازد. جوانِ موسيقى گرا، براى تحريك و برانگيختن احساس، به درمانهاى مجازى و آنى روى مى آورد.
اين چنين كسى كه خواستهاش را در «موسيقى» مى بيند هيچ وقت به خودش، به عقلش و به ارادهاش اين زحمت را نمى دهد تا ببيند و بفهمد كه كجاى زندگى را اشتباه
محاسبه كرده و چه سنگى مقابل راهش است. آيا دوستِ ناباب او را به افسردگى كشانده؟ يا سستى در انجامِ وظايفِ دينى و الهى او را به افسردگى كشانيده؟ !!!
پس: «موسيقى، عقل را به خواب مى برد!» يك شعار و شعر نيست. يك قانون است. يك حقيقت است و براى فهم حقائق بايد چشم گشود نه اينكه چشمها را بست.
موسيقى عقل را به خواب مى برد: يعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مى شود كه كمكم باعثِ غفلت از خود، نيازها، علل و درمانها مى شود.
شما دردى داريد كه درمانش تنها با اراده و تغيير شرايط ممكن است. ولى وقتى مى بينى موسيقى آن را حلّ كرده، ديگر آن را درمانِ دردت مىبينى و ديگر هيچ!
اينجاست كه آن درد همچنان عمق و شدّت پيدا مى كند و شما بيشتر به نوار (ويا نواختن آلات موسيقي) رو مى آوريد… و اين روند تا آنجا ادامه مى يابد كه از آهنگهاى معمولى به تند و غربى و شرقى اش رو مى كنى.
شیر خدا
همین بس است ، شبی سردسیر داشته باشد
هوای حسرت و غم این کویر داشته باشد
هنوز کوفه نفهمیده است ، اهل ولا نیست
کسی که تاج و لباس حریر داشته باشد
تمام مردم این شهر مانده اند که مولا
به جای فرش اتاقش حصیر داشته باشد ؟
هنوز چشم یتیمان به راه مانده که شاید -
شبانه نور به کوچه مسیر داشته باشد
هزار قصر بسازند ، کوفه باز فقیر است
قرار نیست پس از این امیر داشته باشد
بگو به مردم این شهر بی دلیل نگردند
که رسم نیست امامی نظیر داشته باشد
کسی نیامده بر شانه های نور بچرخد
کسی نیامده چون او غدیر داشته باشد
بگو برای عیادت ، هر عاشقی که می آید
برای شیر خداوند شیر داشته باشد
شاعر: امیر علی سلیمانی
ماجرایی خواندنی از پیدا شدن یك شهید
اوایل سال 72 بود و گرماى فكه.در منطقه عملیاتى والفجر مقدماتى، بین كانال اول و دوم،
مشغول كار بودیم. چند روزى مى شد كه شهید پیدا نكرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى
خواندیم و كار را شروع مى كردیم. گره و مشكل كار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در
توسلهایمان اشكالى وجود دارد.
آن روز صبح، كسى كه زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا كرد به امام رضا(ع). شروع كرد به
ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى كردیم. در میان مداحى، از
امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالى برنگرداند، ما كه در این دنیا هم خواسته و خواهشمان
فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و…
هنگام غروب بود و دم تعطیل كردن كار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مى شدیم.
خورشید مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرین بیل ها كه در زمین فرو رفت،
تكه اى لباس توجهمان را جلب كرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست،
شهید را از خاك در آوردیم. روزى اى بود كه آن روز نصیبمان شده بود. شهیدى آرام خفته به خاك.
یكى از جیب هاى پیراهن نظامى اش را كه باز كردیم تا كارت شناسایى و مداركش را خارج كنیم،
در كمال حیرت و ناباورى، دیدیم كه یك آینه كوچك، كه پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال امام
رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آینه هایى كه در مشهد، اطراف ضریح مطهر مى
فروشند. گریه مان درآمد. همه اشك مى ریختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زمانى بود كه از روى
كارت شناسایى اش فهمیدیم نامش «سید رضا» است. شور و حال عجیبى بر بچه ها حكمفرما
شد. ذكر صلوات و جارى اشك، كمترین چیزى بود.
شهید را كه به شهرستان ورامین بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ این مسئله را دریابند.
مادر بدون اینكه اطلاعى از این امر داشته باشد، گفت:
«پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت…».
از خاطرات برادران تفحص
زندگی نامه علامه امینی(بخش اول)
امینی، عبدالحسین
نام های دیگر: عبدالحسین احمد امینی،علامه امینی،
موطن: تبریز
نام پدر : آقا میرزا احمد
تاریخ وفات: ۱۳۹۰قمری
میلاد نور
زمین و آسمان تبریز نورباران بود. بوی گل محمدی در فضای شهر پیچیده بود. بوی بهار می آمد. تبریز در شبی رؤ یایی به سر می برد. صدای حمد و تهلیل و تکبیر
از همه جا بلند بود. علی علیه السلام آن شاهکار آفرینش از خدای کعبه مولودی خواسته بود، خجسته ، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند.
باغبان آفرینش ، ندای علی علیه السلام را چگونه بی پاسخ می گذاشت ؟
علی علیه السلام نور خدا، امید امت ، فیض حق بود. دعایش مستجاب می گردید. خطه شیران ، تبریز به امید طلوع بامدادی بود که ناگه بانگ تکبیر مؤ ذن ، شب را
شکست و از نور خبر داد.
هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، از مکه به مدینه می گذشت که ((آقا میرزا احمد)) صاحب پسر شد. سر به خاک سائید و طلوع
آفتاب زندگی در خانه اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جای گرفت ، بغل کرد، بوسید و بوئیدش . اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدی بر گونه کودک
غلطید. سیمای طفل با جذبه و نوری که در آن بود. پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمی داشت . پدر نام فرزندش را ((عبدالحسین )) نامید تا در سیر
امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشوای سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت .
سوره تربیت
روزها گذشت . فرزند به دوره ای از زندگی رسید که می توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد. او دیگر به بازی که توجه شده بود و در عالم خیال سیر می کرد. می
خواست بداند بیاموزد و در هستی اندیشه کند. نخست آموزه های مادر را فراگرفت . آیات قرآنی و سوره های کوتاهی که با اوزان مخصوص جان او را صیقلی می داد.
تا نوبت به تعالیم پدر شد. آقا میرزا احمد از دانشمندان نامی تبریز که در سال ۱۲۸۷ هجری قمری در قریه ((سردها)) از نواحی تبریز متولد شده بود. از سال ۱۳۰۴
برای ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیری مقدمات ، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزااسدالله حضور یافت . و به مرتبه ای از دانش پژوهی
رسید که صلاحیت علمی آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیة الله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی مورد تاءیید واقع شد.
علم و عمل از وی شخصیتی برجسته ساخته بود. حسن سیرت ، آراستگی طبیعت و پرهیزکاری وی زبانزد خاص و عام بود.
وی اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده می گرفت تا به نیکی به بار آید و با دین محمدی و آئین علوی آشنا گردد. عبدالحسین به چنین پدری افتخار می کرد و خدای را
سپاس می گفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت می شود.
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سالها آموزش ادبیات فارسی و عربی ، منطق ، فقه و اصول انجام گرفت . عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه
های علمیه را فرامی گرفت و به حفظ اشعاری چون ((الفیه ابن مالک )) در علم نحو می پرداخت ، در ساله هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد.
از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی علیه السلام بود.
او می دانست همانگونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به
شاگردان مکتب توحید آموخت .
عبدالحسین کتابهای مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آنها پرداخت . اهتمام به قرآن و
حدیث ، به خصوص به نهج البلاغه ، وی را عاشق امام علی علیه السلام کرد. چه نیک به یادداشت آن سخن گرانمایه را که : ((هیچ آیه ای در قرآن کریم نیست که اول
آن ((یا ایها الذین آمنوا)) باشد، مگر آنکه علی ابن ابیطالب علیه السلام سردار مخاطبان آن آیة و امیر و شریف و اول ایشان است )).
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب
می گریست و نم نم اشک برگونه اش جاری می شد و چون دری گرانمایه در سینه وی نهان می گردید.
جد وی ((مولی نجفعلی )) مشهور به ((امین الشرع )) از اهالی آذربایجان بود که سال ۱۲۷۵ هجری قمری متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاک و پرهیزکاری
آراسته بود. آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهار علیه السلام بود. از آنجا که از ادب فارسی و ترکی بهره وافر برده بود، قصایدی چند به این دو زبان داشت . خانواده
عبدالحسین به مناسبت شهرت جدش به ((امینی )) معروف شده بود.
عبدالحسین هم راهی را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمدی و علوی باشد.
امراض دستگاه تنفسی یکی از دستاوردهای شراب
الكل از بزرگترين علل ابتلاى به مرض سل ، مى باشد ريه ها در اثر الكل تورم يافته ؛ لكه هاى
بنفش يا سفيدى روى آنها ظاهر مى گردد، و لخته هاى خون در خلط شرابخوار ظاهر ميشود كه
نتيجه خرابى ريه است ، شرابخوار هر صبح در رختخواب مدتى سرفه مى كند خود مى اندازد و
گاهى لخته هاى خون يا صفراء به حال تهوع از دهانش بيرون مى آيد و بدون استثنا در اشخاص
الكلى عمل تنفس سخت و پر زحمت است .
آیا شاه نعمت الله ولی حق است؟
در باب حق بودن شاه نعمت الله ولی(فرقه صوفیه) همین چند نکته قابل تامل است:
1-مذهب سني را نزديكترين و نوراني ترين راه به خدا مي داند.
2-ديگر مذاهب را باطل مي شمارد- از جمله مذهب شيعيان
3-قرآن را مخلوق نمي داند بلكه آن را قديم دانسته كه در مذهب اهل بيت پيامبر اين نظر هيچ جايگاهي ندارد.
4-عشره مبشره را اهل بهشت خوانده است كه دشمني آنها با امير المومنين علي عليه السلام شهره آفاق است.
5-خلافت را بعد از پيامبر تا به ابوبكر و عمر و عثمان چسبانيده و مانند ديگران حق حضرت علي عليه السلام را
غصب كرده است.
عشره مبشره چه كساني اند؟
1-ابوبكر 2-عمر 3-عثمان 4-علي عليه السلام 5-طلحه 6-زبير 7-عبدالرحمن بن عوف
8-سعدبن ابي وقاص 9-سعيدبن زيد 10-ابوعبيده جراح كه اهل تسنن معتقدند پيامبر به اين ده نفر وعده بهشت
فرموده است.
در ديوان شاه نعمت الله ولي آمده:
ره سني گزين كه مذهب ماست ورنه گمگشته اي و در خللي
رافضي كيست دشمن بوبكر خارجي كيست دشمنان علي
هر كه او چهار دارد دوست امت پاك, مذهب است و ولي
دوستدار صحابه ام به تمام يار سني و خصم معتزلي
نقد احوال و آثار نعمت الله ص 593- ((ديوان نعمت الله با مقدمه محمود عباسي ص 484))
مسولیت زنان در جامعه منتظر و زمینه سازی ظهور
یکی از مسئوليتهای مهم زنان منتظر ، ديگرسازى است كه در اين رسالت ، زنان ، مسئوليت بس خطيرى بر دوش دارند زيرا در نقش
سازنده و مفيد آنان در خانواده ، يعنى پدر و فرزندان ، جاى هيچ گونه ، شكى نيست بنابراين مىتوان نتيجه گرفت كه مردان بيشتر تك
مسئوليتى بوده ، يعنى تنها به ساختن خويشتن مىپردازند ، ولى زنان علاوه بر خودسازى به دگرسازى كه همان پرورش فرزندان و
نسل منتظر باشد ، نيز مىپردازند . با توجه به آيات و روايات فراوانى كه به جايگاه و مقام زن پرداخته است ، مىفهميم كه اسلام از زن
به منزله يك انسان ، توقع پيشرفت فردى و اجتماعى دارد و از او به عنوان يك مكلّف در جامعه ، انتظار مسئوليت پذيرى دارد . درجامعه
كنونى ، كه جامعهاى منتظر است مىخواهد خود را براى آمدن منتظر و حكومت جهانى او آماده كند بنابراين وظايف خطير و سنگينى
دارد ، كه با توكل به خداوند و با تلاش و همّت خود مىتواند به انجام آن بپردازد . از جمله مسئوليتهاى زنان ، وظايف فردى و اجتماعى
است كه بر اساس سوال فقط به وظايف اجتماعى زنان منتظر پرداخته مى شود پرداخته مىشود . چون زنان جزء گروهى از منتظران
حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف هستند ، و زمينه سازان ظهور علاوه بر رسالت فردى ، در جامعه رسالتى ديگر نيز دارند
بايد در جهت دگرسازى تلاش كنند . آنها با تبليغ دين و اصلاح جامعه و با ترويج اخلاق و فضايل درصدد مهيا كردن يك جامعه ايده آل
مهدى پسند مىباشند و با دعوت به دين خدا ، و توجه دادن به مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف روح اميد را در جامعه بشرى ،
زنده مىكنند