خدارا هم ندارد
باربی جدید
دخترهای زیادی با این عروسک باربی بزرگ شدند؛ خیلیهایشان هزار جور زحمت کشیدند تا آنقدر لاغر شوند که به آنها باربی بگویند؛ عروسک باربی، کیف باربی، تی شرت باربی و هزار باربی دیگر زندگی فرزندان بسیاری را در سراسر کره زمین احاطه کرده بود تا شرکتهای غربی روز به روز پولدارتر و دختران جهان روز به روز لاغرتر و قلمی تر شوند؛ حالا اما سرمایهداری ظاهرا بر سر عقل آمده است و تلاش میکند برای رهایی از خطرات باربی شدن زنان و شاید هم سود بیشتر، مدل دیگری را جایگزین آن کند؛ «لامیلی» عروسک و در واقع مدل جدیدی است که از باربی چاقتر است و قرار است در آینده نزدیک جایگزین باربی شود؛ گویی، دوره باربی تمام شده است.
بعد از سالها سیطره عروسک «باربی» بر زندگی زنان و دختران سرتاسر جهان، حالا شرکت های غربی مد و عروسک سازی به دنبال جایگزین کردن مدل جدیدی به جای این عروسک هستند؛ مدلی که با زندگی واقعی آدم های این روزگار سازگار باشد تا شاید دیگر زنان و دختران مجبور نباشند برای تبدیل شدن به آن، زندگی را بر خود و اطرفیانشان سخت کنند.
دار و سارا قرار بود الگویی ایرانی برای فرزندان ما باشند و جایگزین مدهایی شوند که سالها بر بازار فرهنگی کشور سلطه داشت، اما متاسفانه هنوز هم که هنوز است، ما باید منتظر آنها باشیم… دوران باربی تمام شد، اما ای کاش به جای آغاز دوران لامیلی واحتمالا ورود عروسکهای جاندار به کشور ، دوره سارا و دارا واقعا برای ما آغاز می شد
آقای لام قصد دارد در ماه نوامبر سال جاری میلادی پنج هزار عروسک لامیلی راوارد بازار کند. او می گوید تاکنون درخواست های زیادی از پدر و مادرها و کودکان دریافت کرده است.لامیلی دختری با اندامی متوسط، سالم و قوی وبا آرایش بسیار کم است و اندام او بر اساس متوسط ابعاد جسمانی یک دختر جوان 19 ساله طراحی شده است. لامیلی بر خلاف باربی بلوند نیست و موهایی قهوه ای دارد.
عروسکی به نام لامیلی که بر اساس متوسط ویژگی های اندام زنانه ساخته شده، قرار است وارد بازار و رقیبی برای عروسک های معروف باربی شود. مبتکری که این عروسک ها را طراحی کرده عقیده دارد که “متوسط زیباست". نیکلای لام طراح25 ساله آمریکایی از عموم مردم در خواست 95 هزار دلار کمک مالی کرده بود تا بتواند این عروسک را وارد بازار کند؛ اما با اینکه هنوز مدتی به پایان مهلت جمع آوری کمک مانده، او بیش از مبلغ مورد نیاز را دریافت کرده است.
انگیزه و علت هر چه باشد، باید گفت حالا دیگر دوران باربی تمام شده است. «لامیلی» چاق تر و واقعی تر از باربی است؛ آنقدر که دختران و زنان جوان، مانکن ها و کارکنان سالن های مد دیگر مجبور نخواهند بود برای لاغر شدن رنج مصرف هزار نوع قرص و رژیم شیمیایی را تحمل کنند. شاید حالا سرمایه داری و شرکت های مد به این نتیجه رسیده اند که بازار امروز دنیا در دست آدم هایی است که چندین ساعت در روز کار می کنند و دیگر فرصت کافی برای گرفتن رژیم و لاغر شدن ندارند، پس باید الگوی آدم ها را عوض کنند؛ پس، «لامیلی» کلیشه و قالبی جدید برای بازار سرمایه داری است تا با تشویق کردن زنان برای نزدیک شدن به آن، سرمایه و درآمدی نو کسب کند.
داخل ماکروویو نگذارید
ماکروویو جای تخممرغ عسلی یا سفت درست کردن نیست
اگر قصد دارید تخممرغ درسته را داخل ماکروویو قرار دهید تا عسلی یا سفت شود سخت در اشتباهید چون در نهایت خسارتی روی دستتان میگذارد و یا انگشتتان خواهد سوخت. گرمای شدید داخل ماکروویو باعث ایجاد میزان بالای بخار داخل تخممرغ میشود که برای این مادهی غذایی غیرقابل تحمل است. در نتیجه تخممرغ میترکد و مجبور میشوید ساعتی را دستمال به دست مشغول تمیزکاری باشید.
گوشت را داخل ماکروویو یخزدایی نکنید
گوشتهای یخزده داخل ماکروویو به سختی یخزدایی میشوند. لبههای نازک گوشت شروع به پختن میکند در حالیکه قسمتهای ضخیم آن یخزده باقی میماند. اگر ماکروویو شما امکان چرخاندن مواد غذایی در حین پخت را نداشته باشد باعث میشود که گرما به طور مساوی تقسیم نشده و باکتریها رشد کنند. محققان دانشگاه ایالت پنسیلوانیای آمریکا معتقدند بهترین و مطمئنترین راه برای یخزدایی از گوشت قرمز این است که آن را به مدت یک شب داخل یخچال قرار دهید تا به طور همزمان یخ تمام قسمتها باز شود.
شیر مادر را داخل ماکروویو گرم نکنید
گرم کردن شیر دوشیده شدهی مادر در ماکروویو نیز فکر خوبی نیست. این کار باعث میشود که شیر به طور یکنواختی گرم نشود و قطراتی به شدت داغ شده و در دهان حساس نوزادان ایجاد سوختگی کند. علاوه بر این محققان معتقدند که این شیوهی گرم کردن شیر مادر باعث میشود که برخی از پروتئینهای آن که برای تقویت دستگاه ایمنی نوزاد لازم است از بین برود. برای گرم کردن این شیر یک فنجان آب داغ کنید و شیشه شیر بچه را داخل آن قرار دهید تا به طور ملایم و یکنواخت گرم شود.
گوشتهای یخزده داخل ماکروویو به سختی یخزدایی میشوند. لبههای نازک گوشت شروع به پختن میکند در حالیکه قسمتهای ضخیم آن یخزده باقی میماند
ظروف پلاستیکی (پلاستیک کانتینر) را داخل ماکروویو قرار ندهید
نباید ظروف پلاستیکی را داخل ماکروویو قرار داد اما با این حال خیلیها این کار را انجام میدهند. بهتر است بدانید که اکثر ظروف پلاستیکی حاوی ترکیبات شیمیایی مانند بیسفنول A یا BPA هستند که در حین گرم شدن وارد مواد غذایی میشوند. نتایج یک پژوهش که در به چاپ رسیده است نشان میدهد که 95 درصد از 450 محصول پلاستیکی مورد بررسی قرار گرفته (شیشه شیرها، کیسه فریزها و ظروف پلاستیکی) عناصر شیمیایی آزاد میکنند که بعد از قرار گرفتن در ماکروویو مانند استروژن عمل میکنند. توجه داشته باشید حتی محصولاتی که روی آنها قید شده است «فاقد BPA» باز ترکیبات شیمیایی مشابه با استروژن آزاد میکنند.
ظروف یکبار مصرف را داخل ماکروویو را قرار ندهید
ظروف یکبار مصرف نیز مانند ظروف پلاستیکی در حین گرم شدن ترکیبات شیمیایی مضری آزاد کرده و وارد مواد غذایی میکنند. ظروف مناسب برای گرم کردن غذا داخل ماکروویو همان ظروف شیشهای پیرکس است.
دیگر ظروف نامناسب برای ماکروویو
ظروف چینی و ظروفی که دستههای فلزی دارند نیز مناسب ماکروویو نیستند. حتی اگر این دستهها و لبههای فلزی بسیار کوچک باشد نیز مشکلزا میشوند. برای قرار دادن مواد غذایی داخل ماکروویو حتماً از ظروف مناسب این دستگاه استفاده کنید.
لیوانهای فلزی را داخل ماکروویو قرار ندهید
لیوانهای فلزی ضدزنگ گرمای قهوه یا چای را حفظ کرده و آنها را گرم نگه میدهد. این ظروف به ماکروویو آسیب میزنند. اگر این ظروف از پلاستیک باشند ته لیوان را بررسی کنید که برای استفاده از ماکروویو مناسب هستند یا خیر.
لیوان حاوی آب را داخل ماکروویو قرار ندهید
قرار گرفتن طولانیمدت و داغ شدن آب داخل یک لیوان سرامیکی یا شیشهای در ماکروویو مانع از تشکیل حبابهایی میشود که به خنک شدن مایع کمک میکنند. به این ترتیب آب بیش از اندازه داغ شده و زمانی که لیوان تکان داده میشود گرما باعث فوران آب جوش میشود. در واقع ماکروویو وسیلهی خوبی برای جوشاندن آب یا هر مایع دیگر داخل لیوان نیست.
ظروف پلاستیکی حاوی ترکیبات شیمیایی مانند بیسفنول A یا BPA هستند که در حین گرم شدن وارد مواد غذایی میشوند
حواستان به ظروفی با نشان «قابل استفاده در ماکروویو» باشد
روی برخی از ظروف قید شده است که ظرف مورد نظر قابل استفاده در ماکروویو است. اما به گفته سازمان غذا و دارو، تولیدکنندهها و صاحبان کارخانجات موظف به تست ظروف خود برای ضمانت امنیت آنها بعد از گرم شدن نیستند. در نتیجه مصرفکنندهها بنا به اعتماد به اتیکت ظروف آنها را داخل ماکروویو قرار داده و چهبسا خود را میسوزانند. بنابراین بهتر است قبل از اینکه مواد غذایی یا مایعات را داخل فنجان، کاسه یا بشقابی که تازه خریدهاید بریزید آنها را داخل یک ماهیتابه یا ظرف مطمئن قرار داده و داخل ماکروویو بگذارید.
در حالت کلی بهتر است زیاد از ماکروویو استفاده نکنید چون در خصوص خطرات احتمالی آن روی سلامتی حرف و حدیث زیادی وجود دارد.
قابل تامل!!!!
خط مستقیم نه تنها در هندسه بلکه در اخلاقیات هم کوتاه ترین راه است.
عروسک برتز
همه ی کارشناسان تربیت کودک معتقدند اسباب بازی ها و به ویژه عروسک ها بر شخصیت کودکان بسیار تأثیر گذار هستند. تا جایی که مسیر انتخاب شغل و شیوه زندگی آنان در آینده را تعیین می کنند و این امر به خصوص در دختران بسیار مشهود است.
نوزادان از ۳ ماهگی تا پایان نوجوانی اول با عروسکها ارتباط برقرار میکنند و تأثیر میپذیرند، عروسکها به ویژه عروسکهای انسانی نماد یک فرهنگ و نژاد هستند که در رنگ مو، چشم و حتی نوع آرایش و پوشش کودک تأثیرگذار هستند و این فرهنگ با حسی نوستالژی، تا آخر عمر نیز با او همراه خواهد بود.
در این بین یکی از عروسک های آمریکایی که با عروسک باربی رقابت می کند عروسک «برتز Bratz» نام دارد و برای دختران ۴ ساله طراحی شده است اما در بین دختران ۳-۲ ساله نیز رواج دارد. پوشش و آرایش این عروسک ها بسیار زننده است. حتی چهره عروسک نوزاد هم بزک کرده است و رنگ آرایش چهره با رنگ لاستیکی نوزاد هماهنگ شده است.
مانند محصولات دیگر در کشورهای غربی، این عروسک ها هم به تنهایی به بازار نیامده اند. مجله ای برای طرفداران برتز چاپ می شود که برای بچه ها نقش مجلات مبتذل بزرگسالان را ایفا و بچه ها را به پوشیدن لباس های جلف تشویق و ترغیب می کند. کتاب هایی همراه با فیلم، بازی های رایانه ای و آلبوم های موسیقی هم از روی این عروسک ها ساخته شده است.
انجمن روانشناسی آمریکا در مورد این عروسک ها هشدار داده است و می گوید: اَمریکا در فوریه ۲۰۰۷ یک گروه ضربتی را برای بررسی گرایش دختران به مسائل جنسی پایه گذاری کرد. در گزارشی که به همراه یافته های این گروه منتشر شد، انجمن روانشناسی دغدغه و نگرانی خود را در مورد مدل زندگی و شکل ظاهری مبتذل عروسک های برتز و تأثیر آن بر کودکان ابراز کرده است. در بخشی از این گزارش آمده است: «عروسک های برتز در پوشش های تحریک کننده و مبتذل مانند دامن کوتاه، جوراب های ساق بلند توری و شال پر عرضه می شوند. شاید ابتذال این عروسک ها از ابتذال دختران و زنان در فیلم های شبکه ام تی وی بیشتر نباشد، اما نگران کننده است که عروسک هایی که ویژه ۸-۴ ساله ها تولید شده است از لحاظ جنسی شبیه بزرگسالان طراحی شده باشند.»
داستان پندآموز
يک روز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: آديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنيم.آ در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مىشدند اما پس از مدتى، کنجکاو مىشدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آنها در اداره مىشده که بوده است.
اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را در ساعت ١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مىشد هيجان هم بالا مىرفت. همه پيش خود فکر مىکردند: آاين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!آ کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مىرفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مىکردند ناگهان خشکشان مىزد و زبانشان بند مىآمد. آينهاى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مىکرد، تصوير خود را مىديد. نوشتهاى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: آتنها يک نفر وجود دارد که مىتواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد زندگىتان را متحوّل کنيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد بر روى شادىها، تصورات و موفقيتهايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسى هستيد که مىتوانيد به خودتان کمک کنيد. زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدينتان، شريک زندگىتان يا محل کارتان تغيير مىکند، دستخوش تغيير نمىشود.
زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مىکند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذاريد و باور کنيد که شما تنها کسى هستيد که مسئول زندگى خودتان مىباشيد. مهمترين رابطهاى که در زندگى مىتوانيد داشته باشيد، رابطه با خودتان است. خودتان را امتحان کنيد. مواظب خودتان باشيد. از مشکلات، غيرممکنها و چيزهاى از دست داده نهراسيد. خودتان و واقعيتهاى زندگى خودتان را بسازيد. دنيا مثل آينه است. انعکاس افکارى که فرد قوياً به آنها اعتقاد دارد را به او باز مىگرداند.
عشق یعنی
سلوک بزرگان(3)
ورود به مکتبخانه حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی
آقا در مورد ورود به مکتبخانه اینطور می فرمودند ( به نقل از کتاب آيت یصيرت ) :
« دو ساله بودم که برای آموختن حمد و سوره به مکتبخانه رفتم. پس از فراگیری حمد و سوره، اذان و اقامه را آموختم. آن گاه قرائت قرآن را یاد گرفته، سپس خواندن و نوشتن را آغاز کردم.
معلم مکتبخانه های آن روز، خانم های متدین، خوش اخلاق و با فهم و شعوری بودند که خداوند نصیب ما کرده بود.
شش ساله بودم که دوره مکتب تمام شد و من برای ادامه آموختن به مکتب دیگری رفتم و « نصاب الصبیان » - که معانی لغات را به شعر بیان می کند - شروع کردم.
استاد ابتدا اشعار را می خواند، سپس توضیح می داد. آن گاه برای یادگیری و تکرار بیشتر، سؤال می کرد. هرگاه پرسش می کرد چه کسی می تواند از رو بخواند؟ می گفتم: من از حفظ می خوانم!
و این موجب تعجب او می شد زیرا مرتبه اول و دوم که اشعار را می خواند، خود به خود حفظ می شدم و نیازی به تمرین و صرف وقت بیشتری نداشتم.
روز دوم و سوم و روزهای بعد با همین شور و شوق و جدّیت گذشت. استاد که از قدرت حافظه و شدت علاقه من شگفت زده شده بود، برخی از دوستان خود را از وضع درس من آگاه کرده بود، تا این که خبر به گوش آیت الله حاج شیخ ابوالقاسم قمی (رحمه الله علیه ) رسید.
ایشان که از پارسایی و معنویت بسیار بهره داشت و در تواضع و اخلاص و طلبه پروری کم نظیر بود، خود برای ملاقات بنده وارد جلسه درس شد، در کنارم نشست و چندین پرسش مطرح کرد که هنوز سؤالهای ایشان را به خاطر دارم.
پرسش ایشان که تمام می شد، سریع جواب می دادم، باز هم می پرسید و من هم پاسخ می دادم.
سرعت جواب و کامل بودن آن موجب شگفتی او شد به طوری که بعد از آن روز، مرتب تشریف می آورد و مرا تشویق می کرد. و گاهی سفارش مرا به استادم می کرد که مواظبت بیشتری کند و سرمایه گذاری زیادتری نماید. »
و نیز می فرمودند ( به نقل از کتاب سیری در آفاق ) :
« زمانی که به مکتب هم می رفتم، باز علاقه به الک بازی داشتم. در همان روزها در خواب دیدم فردی خواست پولی به ما بدهد. کسی گفت: پول به او می دهی؟
او الک بازی می کند!
از خواب بیدار شدم و علاقه به بازی هم از سر ما رفت ولی خواب ما هم تعبیر شد. آن ایام، مکتب می رفتیم، یکی از آقایان از عتبات آمده بود. استاد مکتبی ما خیلی با او رفیق بود. یک کله قند و یک شیشه گلاب داد ببریم برای او.
قیمت کله قند شاید یک قران بود، وقتی بُردم، او سه قران خواست به ما بدهد، روی شناختی که از ما و پدر ما داشت، خیلی مردانگی کرد. همه کله قند و شیشه گلابش سه قران نمی ارزید، خواست سه قران را بما بدهد، ما نگرفتیم. دور حیات منزلش دنبال ما دوید که پول را به ما بدهد.
از او نگرفتیم و از خانه بیرون آمدیم و خواب خود را تعبیر کردیم که این پول نصیب ما نشد، به واسطه علاقه ما به بازی و از همان وقت دانستیم خدا ما را برای بازی خلق نکرده است. »
تحصیلات حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی
آقا نقل می کردند ( به نقل از کتاب آیت بصیرت ) :
« پدرم که مردی مؤمن و مهربان بود به فرزندانش بی احترامی نمی کرد. هیچ گاه آنان را تنبیه نکرده، کاری را بر آنان تحمیل نمی نمود.از این رو، اختیار و انتخاب زندگی را به ما می سپرد و از شغل و حرفه ای که علاقه داشتیم پرسش می کرد تا به علاقه و شوق ما درباره آینده آگاه شود.
شبی از من سؤال کرد که به چه کاری علاقه داری؟
از آن جا که بهترین حرفه در آن روز، کار ظریف روی چوب بود و علاقه ای درونی به کارهای هنری داشتم به پدرم گفتم: نجاری را دوست دارم.
پدر، نگاهی به من کرد و گفت: درس خواندن هم خوب است، حاضری برای درس خواندن استخاره کنم؟
قبول کردم. وضو گرفت، رو به قبله کرد و با چند صلوات و توجه به پروردگار، قرآن را باز کرد. ناگهان دیدم خنده ای ملیح تمام صورت پدرم را فراگرفت و با خوشحالی زیادی که از ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام و سربازی آن خاندان سرچشمه می گرفت، فرمود: خوب آمد … برای درس خواندن خوب آمد.
خوب آمدن استخاره، آرامشی بر تمام وجودم افکند.
از آن لحظه، به این راه مطمئن شدم و به دنبال آن شوق و علاقه ای بسیار وجودم را فراگرفت، به طوری که سر از پا نمی شناختم. در این میان، تشویقهای گذشته عالم بزرگوار، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی ( رحمه الله علیها) نیز بسیار کارساز بود. »
در مورد تحصیل در حوزه علمیه قم می فرمودند:
« در همان هفت هشت سالگی بودم که حاج شیخ عبدالکریم حائری آمد تا به مشهد برود.در ایوان طلای ( حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ) نماز می خواند. رفت و در مراجعت توافق شد در قم بماند.
ما در آن سنین در مدرسه رضویه علیه السلام بودیم. برای خواندن مغنی به مدرسه فیضیه آمدیم. آنوقت درس آشیخ محمد علی ادیب می رفتیم و اینها همه قبل از آمدن حاج شیخ بود. »
« در دوازده سالگی در امتحان حاج شیخ شرکت کردیم و قبول شدیم. باب حال سیوطی ( از کتب حوزوی ) که قدری مشکل است و ابوطالب هم در حاشیه آن حرفهایی دارد برای امتحان معین شد.
حاج شیخ به ما گفت: مطالعه کن! گفتم: مطالعه نمی خواهد. خیلی خوشش آمد. جالب این بود که شاید جاهای دیگر را ما به این خوبی بلد نبودیم: باب حال را خوب بلد بودیم.
وقتی بیان کردم حاج شیخ گفت: من نفهمیدم. کنایه از اینکه دوباره بگو! ما دوباره شروع کردیم به گفتن. امتحان ما سر و صدایی پیدا کرد.
حاج شیخ خیال کرد ما آدمی هستیم. نمی دانست ما آنجا را خوب بلدیم، ابوطالب هم چیزهایی دارد که استاد گفته بود و ما حفظ کرده بودیم. »
« حاج شیخ حتی یک مرتبه با ما اوقات تلخی نکرد، با اینکه خیلی اذیتش کردیم. تا یک مسأله ای پیش می آمد وقتی حاج شیخ می آمد می رفتیم پیش حاج شیخ و حاج شیخ هم جواب می داد. »
می فرمودند:
« وقتی ما در مدرسه فیضیه و در حجره بودیم با اینکه منزل ما قم بود همین محله ای که الان هستیم، ولی یکبار حساب کردیم دیدیم یک سال شده است که به منزل نرفته ایم.
آنقدر سرگرم تحصیل و تدریس بودیم که به فکر منزل نمی افتادیم و هر وقت پدر و مادر و اقوام می خواستند از ما دیدنی بکنند به مدرسه می آمدند.
مادرم گاهی می آمد از دور مرا می دید و می رفت. آنها هم می خواستند ما سرگرم اشتغالات خود باشیم. در این حجره چند تدریس داشتیم. پدرم که از دنیا رفت حاج شیخ در همین حجره برای تسلیت به دیدن ما آمد.
آن وقت خیلی جوان بودیم. مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی هر روز به حجره ما رفت و آمد داشت و این حجره خاطراتی از آن مرد دارد. »