برگی از زندگی بزرگان(فخر المحققین)
در سال 682 هجری قمری ، در خانواده علامه حلی ، فرزندی به دنیا آمد ، که بعدها به فخر المحققین ، سلطان العلماء و خاتم مجتهدین لقب یافت .
او در کودکی علوم مقدماتی و متداول زمان خود ، و سپس ادبیات ، فقه ، اصول ، حدیث ، کلام ، منطق و فلسفه را نزد پدرش فرا گرفت . هنوز بالغ نشده بود ، که در رشتههای مختلف علوم زمان خود ، تسلط کامل داشت . فخر المحققین در سن شانزده سالگی مجتهد مسلم گردید .
اما این را هم باید مورد توجه قرار دهیم ، که فخرالمحققین غیر از داشتن استعداد سرشار و نبوغ ذاتی ، همت فراوانی به کار گرفت و کوشش زیادی به خرج داد و برای کتابهای مهم علمی دانشمندان بزرگ اسلامی ، شرح و تفسیرهائی نوشت ، که برخی از آنها بدین قرار است :
1 شرح نهج المسترشدین .
2 شرح مبادی الاصول .
3 شرح تهذیب الاصول .
4 ایضاح الفوائد .
5 حاشیه ارشاد .
6 الکافیه .
7 الوافیه .
-منبع: مفاخر اسلام ، ج 4 ، ص 313 .
فرم در حال بارگذاری ...
روایات درباره ولایت فقیه
روایات متعددی درباره ولایت فقیه وارد شده است که ما تنها روایت مقبوله عمربن حنظله که از همه روایات قویتر است و از جهت سند و دلالت، اشکالی در آن نیست را مطرح میکنیم.
البته در ضمن روایت آیهای از قرآن هم مطرح شده است و در نتیجه کتاب و سنت در اثبات ولایت فقیه مورد تمسک قرار گرفته است.
عن عمربن حنظله قال: سألت ابا عبد اللَّهعلیه السلام عن رجلین من اصحابنا بینهما منازعة فی دین او میراث فتحاکما الی السلطان و الی القضاة، أیحلّ ذلک؟
قال: من تحاکم الیهم فی حق او باطل فانّما تحاکم الی الطاغوت و ما یحکم له فانّما یأخذ سحتاً و ان کان حقاً ثابتاً له، لانه اخذه بحکم الطاغوت و ما امر اللَّه ان یکفربه.
...
قال اللَّه تعالی: «یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به»
قلت: فکیف یصنعان؟
قال ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحکم اللَّه و علینا ردّ، و الرادّ علینا الرادّ علی اللَّه، و هو علی حدّ الشرک باللَّه.
عمربن حنظله گوید: از امام صادقعلیه السلام پرسیدم: دو نفر از ما که در مورد قرض یا ارث نزاع دارند نزد سلطان و قضات او میروند، آیا این عمل جایز است؟
حضرت فرمود: کسی که در موضوعی حق یا باطل نزد آنها برود تا درباره او قضاوت کنند به نزد طاغوت رفته است و آنچه را که او قضاوت کند و مالی را با قضاوت او بگیرد، اگر چه حق وی باشد، مال حرامی را گرفته است، زیرا آن مال را به حکم طاغوت گرفته است در صورتی که خداوند فرموده است: «میخواهند طاغوت را حاکم خود قرار دهند در صورتی که امر شدند که به او کفر ورزند.» (1)
عرض کردم: پس این دو نفر چه کنند؟
امامعلیه السلام فرمود: نگاه کنند به کسی از شما شیعیان که حدیث ما را روایت میکند و در حلال و حرام ما نظر انداخته و احکام ما را میشناسد به حکمیت او راضی شوند که همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم. اگر حکم کرد و کسی از او قبول نکرد، حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است، و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین کاری در حد شرک به خدای تعالی است.(2)
بررسی روایت عمربن حنظله
دو بحث درباره این روایت مطرح است: بحثی پیرامون سند روایت و بحثی درباره دلالت آن. امّا از جهت سند، این روایت در کتب معتبر شیعه نقل شده و مورد قبول فقها قرار گرفته است و به آن عمل کردهاند از همین رو به مقبوله عمر بن حنظله شهرت یافته است.
اما درباره دلالت حدیث میتوان به بخشهای مختلف آن استدلال کرد
استدلال اول: سؤال عمربن حنظله درباره قضاوت است که مراجعه به حاکم طغیانگر و قضات او چه صورتی دارد؟
امامعلیه السلام ضمن رد چنین مراجعاتی به طاغوت و قضات او، فقها را مراجع رسیدگی به منازعات مردم معرفی میکند و درباره فقیهی که حلال و حرام را بر مبنای احکام اهلبیتعلیهم السلام بداند، میفرماید: من او را حاکم بر شما قرار دادم.
بنابراین، فقیه، حاکم منصوب از سوی امامعلیه السلام بر مردم است و با توجه به این که امام معصومعلیه السلام ولایت مطلقه دارد و میتواند برای زمان حیات و پس از آن حاکم تعیین کند، فقهای واجد شرایط را حاکم بر مسلمین قرار داده است.
اگر چه سؤال عمربن حنظله در مورد خصوص قضاوت است اما جواب امامعلیه السلام عام است. یعنی فقیه را به عنوان حاکم مسلمین معرفی کرده است که قضاوت، شعبهای از شؤون و وظایف اوست. زیرا اگر میخواست تنها او را قاضی قرار دهد، میفرمود: «انّی جعلته علیکم قاضیاً»؛ «یعنی من او را قاضی بر شما قرار دادم» چه این که همین تعبیر را در حدیث ابن خدیجه فرموده است.(3) اما حضرت از کلمه «حاکم» استفاده فرمود و حاکم کسی است که تمامی شؤون حکومتی از جمله قضاوت را عهدهدار میگردد.
استدلال دوم: امامعلیه السلام مردم را از مراجعه به طاغوت و قضات او نهی کرده است. اگر تنها از مراجعه به قضات طاغوت نهی میکرد، فقیه معرفی شده امامعلیه السلام تنها مراجعات قضایی داشت، اما از آنجایی که از طاغوت هم که حاکم آنها میباشد، نهی فرمود، بنابراین فقیهی که جایگزین او میشود طبعاً باید از سمت حاکمیت که همان حکومت و زعامت جامعه است برخوردار باشد تا وظایف مربوط به او بر زمین نماند.
استدلال سوم: امامعلیه السلام مراجعه به طاغوت و قضات او را رد کرده است و این کار را حرام و در حد شرک معرفی کرده است. حال اگر مردم به طاغوتِ حاکم مراجعه نکنند، امور خود را به وسیله چه کسی اصلاح کنند و اجتماع چگونه اداره شود؟ حتماً باید جایگزینی باشد تا امور زندگی به تعطیلی کشیده نشود، و کارها بر زمین نماند. لذا جایگزین او جز فقیه آگاه به حلال و حرام که اداره جامعه را به عهده گیرد نمیتواند باشد و امام خود او را معرفی کرد و صفاتش را که عالم به حرام و حلال الهی باشد، بیان فرمود.
توضیح روایت
امام خمینیقدس سره در تحریم مراجعه به قدرتهای ناروا و قضات آنها پیرامون حدیث آورده است:
«حضرت در جواب از مراجعه به مقامات حکومتی ناروا چه اجرایی و چه قضایی نهی میفرمایند و دستور میدهند که ملت اسلام در امور خود نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتی که از عمّال آنها هستند رجوع کنند، هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند برای احقاق و گرفتن آن اقدام کنند. مسلمان اگر پسر او را کشتهاند یا خانهاش را غارت کردهاند باز حق ندارد به حکام جور برای دادرسی مراجعه کند. همچنین اگر طلبکار است و شاهد زنده در دست دارد نمیتواند به قضات سر سپرده و عمّال ظلمه مراجعه نماید.
هرگاه در چنین مواردی به آنها رجوع کرد، به «طاغوت» یعنی قدرتهای ناروا روی آورده است و در صورتی که به وسیله این قدرتها و دستگاههای ناروا به حقوق مسلم خویش نایل آمد به حرام دست پیدا کرده و حق ندارد در آن تصرف کند. حتی بعضی از فقها در «عین شخصی» گفتهاند که مثلاً اگر عبای شما را بردند و شما به وسیله حکام جور پس گرفتید، نمیتوانید در آن تصرف کنید. ما اگر به این حکم قائل نباشیم، دیگر در کلیات یعنی در «عین کلی» شک نداریم.(4) مثلاً اگر کسی طلبکار بود و برای گرفتن حق خود به مرجع و مقامی غیر از آن که خدا قرار داده مراجعه و طلب خود را به وسیله او وصول کرد، تصرف در آن جایز نیست. و موازین شرع همین را اقتضا میکند.
این حکم سیاسی اسلام است. حکمی است که سبب میشود، مسلمانان از مراجعه به قدرتهای ناروا و قضاتی که دست نشانده آنها هستند خودداری کنند … و راه به سوی ائمه هدی علیهم السلام و کسانی که از طرف آنها حق حکومت و قضاوت دارند، باز شود.(5)
صاحب عروةالوثقی و بسیاری از فقها فرمودهاند: من لیس اهلاً للقضاء یحرم علیه القضاء بین الناس و حکمه لیس بنافذ، و لا یجوز الترافع الیه و لا الشهادة عنده و المال الذی یوخذ بحکمه حرام و ان کان الآخذ محقاً الا اذا انحصر استنقاذ حقه بالترافع عنده.
کسی که شایستگی قضاوت را ندارد، حرام است قضاوت کند و حکم او نافذ نیست و جایز نیست نزد او شکایت شود و شهادت داده شود، و مالی که به حکم او گرفته میشود، حرام است اگر چه گیرنده حق داشته باشد، مگر این که گرفتن حقش منحصر به شکایت نزد او باشد.(6)
پی نوشتها:
1) سوره نساء، آیه 60.
2) وسایلالشیعه، ج 18، ص 99.
3) وسایلالشیعه، ج 18، ص 100.
4) یعنی در صورتی که بگوییم اگر عین آن مالی را که از ما به سرقت برده و یا غصب کردهاند به حکم قاضی جور دریافت کنیم، میشود در آن تصرف کرد، اما اگر در برابر مال ما بهایی به حکم قاضی جور به ما پرداخت کنند، نمیشود در آن تصرف کرد.
5) ولایت فقیه امام خمینیقدس سره، ص 118 تا 120.
6) عروةالوثقی، ج 1، التقلید، مسئله 43.
فرم در حال بارگذاری ...
نحوه کاهش حجم تصاویر در فتوشاپ
احتمالا برای شما هم پیش آمده که بخواهید عکسی را که اسکن کرده اید یا با دوربین های دیجیتال گرفته اید، روی فلاپی دیسک کپی کنید یا از طریق ای میل برای آشنایان ارسال کنید. در این مواقع یکی از مشکلاتی که اغلب به آن بر می خوریم، حجم بالای عکسها است. در این جا میخواهیم روش کم کردن حجم عکسها را بررسی کنیم. به صورتی که حجم آنها به حد اقل برسد و از کیفیت آنها نیز حتی الامکان کاسته نشود. برای مثال ما عکسی با فرمت Tif داریم که با دقت 300 نقطه در اینچ اسکن شده است. اولین نکته ای
...
که در حجم تصاویر اهمیت زیادی دارد ، فرمت آنهاست، برای مثال فرمت ها Tiff و Psd حجم بسیار بالائی دارند ولی فرمت هائی مثل Gif و Jpg کمترین حجم را دارند.پس مهم ترین کار تغیر فرمت تصاویر است. نکته دوم، دقت تصویر می باشد.برای این که کیفیت عکس هنگام چاپ مناسب باشد، دقت آن حد اقل باید برابر 300 نقطه در اینچ باشد، ولی برای مشاهده تصویر روی مانیتور دقت 72 نقطه در اینچ کافی است . تصویر را در فتوشاپ باز می کنیم. اولین کار این است که دقت تصویر را پائین بیاورید. برای این کار از منوی Image گزینه Image size را انتخاب کنید. در این کادر در بخش Reslutin در پائین کادر عدد 300 را تبدیل به 72 کنید و k را کلیک کنید. با این کار دقت تصویر به 72 نقطه در اینچ کاهش می یابد. قدم بعدی این است که ابعاد عکس را کاهش دهید. این کار به میزان زیادی از حجم آن کم می کند. باز هم از منوی Image گزینه Image size را انتخاب کنید. این بار در بخش Dcument size طول و عرص عکس را کم کنید. برای مثال، چنین عکسی با ابعاد ? در ? مناسب به نظر می رسد. سپس k را کلیک کنید. قدم آخر تغیر فرمت عکس است از منوی File گزینه Save fr web را انتخاب کنید. در بخش Settings فرمت Jpg را انتخاب کنید و در زیر آن ، کیفیت را روی Medium تنظیم کنید. میتوانید کیفیت عکس را در کادر سمت چپ ببینید. در بخش پائین نیز حجم عکس با کیفیت کنونی نشان داده می شود. دکمه Save را کلیک کنید، مکان ذخیره سازی و نام عکس را مشخص کرده و باز هم Save را کلیک کنید. میبینید که حجم عکس نهائی، اختلاف زیادی با عکس اصلی دارد. عکس اولیه با فرمت Tiff حدود 10 مگابایت و عکس نهائی حدود 5 کیلوبایت حجم دارد. یعنی یک دو هزارم.
فرم در حال بارگذاری ...
چگونه برخی شیعیان امام زمان (عج) را آزار می دهند ؟
بسیاری از بزرگان در توقیع و شرفیاب شدن خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخی نگرانی های آن حضرت را درمورد شیعیان درک کرده اند، که قسمت هایی از آنها را با هم مرور می کنیم. اعمال ناپسند و بی توجهی به عرضه اعمال در تشرّف مرحوم شیخ محمدطاهر نجفی، خادم مسجد کوفه، می فرمایند: «آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ چرا شیعیان برای فرج ما دعا نمی کنند؟»(1)
...
آقامیرزا محمدباقر اصفهانی می گوید که شبی در خواب گویا مولایم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنید و برای فرج حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا نمائید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(2)
در تشرّف آقا شیخ حسیم سامرایی در سرداب مقدس فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم بدهند به حق عمه ام حضرت زینب (سلام الله علیها) که فرج را نزدیک گرداند.»(3)
در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی(رحمه الله علیه)- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: “از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید."(4)
در تشرّف دیگری که یکی از علماء به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کرده بود آن حضرت فرمودند: “به آنان بگو که برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد."(5)
در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی(رحمه الله علیه)- امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید
همکاری شیعیان با ظالمان و ستمگران
شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رۆیا به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرّف شدم و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است. حضرت با تندی به او فرمودند: “چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟”
بعد مطلبی فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: وَ لا تركَنُوا اِلی الّذین طَلَمُوا فَتَمّسكُمُ النّار؛ یعنی، به سوی ستمگران میل نکنید به آنان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.” وقتی این جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: “پس تو چرا مدح می کنی؟” عرض کردم: “تقیه می کنم.” حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: “تقیه! تقیه! تقیه!- یعنی تو از روی خوف و تقیه مدح نمی کنی- هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نیست فردا برو و مُهر حکومتی را رد کن."(6)
از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: “کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می شود
تحصیل معارف از طریق غیر مشروع
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: “طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقَتِنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ یعنی، بدست آوردن معارف جز از طریق ما خاندان پیغمبر(ص) مساوی با انکار ماست."(7)
گناه شیعیان
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: “نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند."(8) امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: “به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت."(9)
پرهیز از تصرف اموال معصوم (علیهم السلام)
از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: “کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می شود."(10)
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیع شریفی می فرمایند: “هرکس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستی که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودی در آتش افروخته وارد خواهد شد."(11)
ایشان می فرماید:"وقتی برای هیچ کس جایز نباشد که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه این کار در مال ما جایز می شود؟"(12)
در توقیع دیگر می فرماید: “لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که یک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند."(13)
پی نوشت ها:
1- برکات حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 35.
2- ملاقات با امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 87.
3- ملاقات با حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ج 1، ص 251.
4- شیفتگان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ج 1، ص 184.
5- کرامات الصالحین، ص 174.
6- برکات حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 361.
7- صحیفه المهدی، ص 334.
8- احتجاج، ج 2، ص 474.
9- الخرائج، ج 3، ص 1110.
10- کمال الدین، ص 520.
11- کمال الدین، ص 520.
12- کمال الدین، ص 521.
13- نجم الثاقب، ص 411.
فرم در حال بارگذاری ...
ترک گناه رمز ارتباط معنوي با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
همه ما کم و بيش با مفهوم گناه و اثرهاي آن تا حدودي آشنا هستيم. گناه ـ که همان تخلف از دستورهاي الهي است ـ اثرات ويرانگري بر دنيا و آخرت انسان داشته و موجوديت و هويت معنوي او را به شدت متزلزل ميکند. اين اثرات در کتابهاي اخلاقي نوشته شده که مطالعه آن پر سود است؛ اما در اين مقاله از دو جهت به گناه و اثر آن پرداخته ميشود: اول؛ اثر گناه بر قلب و بنيان اعتقادي انسان و دوم؛ اثر گناه بر رابطه معنوي با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف .
اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان
...
از ميان تمام آثار معاصي، مخربترين و خطرناکترين اثر گناهان، اثري است که بر قلب يعني مرکز ادراکي و اعتقادي انسان و جايگاه محبت الهي گذاشته ميشود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب ميگردد. استمرار بر گناه باعث ايجاد حالاتي در انسان ميشود که منشأ اين حالات، تحول و دگرگوني قلب است.
پيشاپيش بر اين مطلب اصرار داريم که چون اثرات گناه، مانند اثرات تقوا و اعمال صالح، کمکم و به آرامي صورت ميپذيرد، شايد سالها طول بکشد تا چنين حالاتي در انسان در اثر گناه ايجاد شود؛ از اينرو شخص گناهکار متوجه نميشود که با خود چه ميکند؟[1]
استمرار گناه باعث ايجاد حالاتي در آدمي ميشود که هر چند نميتوان بهطور دقيقتر مراحل و ترتيب آنها را بيان و بر همه افراد تطبيق نمود، امّا اين حالات مشابه و در غالب گناهکاران کم و زياد مشهود است. از خطرناکترين اين حالات در اثر تکرار گناه، بهوجود آمدن حالت «شک» در مسائل اعتقادي و ديني، همچون توحيد، معاد، نبوت و قرآن است که البته در ابتدا چون شخص هنوز با ايمان است او را آزار ميدهد. آزار دهندهتر از آن اين که اين شک با استدلال و مطالعه کتاب برطرف نميشود؛ از اينرو شخص آلوده به گناه، به اين در و آن در ميزند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، اما نميتواند. تنها راه اصلاح از اين نوع شک آزار دهنده، ترک معصيت است و الاّ کمکم اين شک به گونهاي در قلب تثبيت ميشود که نتيجه آن، انکار اعتقادات خواهد بود.
از ديگر آثار ويرانگرانه گناه، پذيرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالي به آن ميباشد. البته نه اينکه نميپذيرد، بلکه قلبش نميتواند بپذيرد. به عنوان نمونه وقتي بر شخصي درباره يکي از مسائل مهدويت شبههاي وارد ميشود، سريعاً تشويشي در قلب او بهوجود ميآيد که نکند راست باشد. اما هنگامي که به اين شبهات، پاسخهاي مستدل داده ميشود بر دلش نمينشيند، زيرا درمانش فقط ترک گناه است.
از اثرات ديگر مخرّب گناه در گناهکار، جبههگيري در مقابل حق و اهل حقيقت و دفاع از باطل و اهل باطل است؛ گرچه نميتوان در همه افراد اين حکم را جاري کرد، ولي گاهي ديده ميشود که شخص گناهکار به امام معصوم و افعال وي اشکال دارد، اما از دشمنان وي دفاع ميکند. و بدتر از آن اين که در قلبش، نسبت به دشمنان اهلبيت، محبت دارد! گاهي هم ميفهمد و از اين نوع محبتها در قلبش به ترس ميافتد، ولي نميداند ريشه آن از کجاست و چه بايد بکند، نميداند که بايد گناه را کنار بگذارد تا قلبش درمان شود. به بهانه فهم دين به کارهاي پيامبر اکرم6 و اميرالمؤمنين عليه اسلام و ساير معصومين علیهم السلام چون و چرا ميکند، امّا نسبت به نويسندگان منحرفي مثل صادق هدايت، اشکالي ندارد و بلکه دفاع ميکند.
از ديگر آثار خانمان سوز گناه، بيعلاقگي و بيحوصلگي نسبت به عبادات و مساجد و اماکن مذهبي است که در بعضي مواقع با پيدا شدن سئوالهايي مثل اينکه فلسفه نماز خواندن چيست؟ چرا بايد نماز بخوانيم؟ روزه گرفتن ما چه فايدهاي براي خدا دارد و نظاير آن بروز ميکند. البته گاهي هم اين سؤالها براي فهم حکمت و پايبندي بيشتر به فرايض الهي پرسيده ميشود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازي و افراط در شوخي و خنده در آنها زياد ميشود. انکار و مسخره کردن معاد و نبوت و مؤمنين و حرفهايي از اين قبيل که: از کجا معلوم که بعد از مرگ خبري باشد و اين خرافات آخوندهاست نيز از آثار ديگر گناه است.
آياتي نظير آيه «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَي أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون؛[2] سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جايى رسيد که آيات خدا را تکذيب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نيز آيه «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛[3] چنين نيست که آنها مىپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است!» و يا آيه «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَي الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛[4] چرا که چشمهاى ظاهر نابينا نمىشود، بلکه دلهايى که در سينههاست کور مىشود.» که در قرآن کريم آمده، بيانگر همين نکته مهم است.
در بسياري از روايات نيز به موضوع مورد بحث تصريح شده است، به گونهاي که در يکي از سخنان امام صادقعليه اسلام آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نيافريده است. آنان دلالتهاي آشکار و نشانههاي روشن را در آفرينش خود ميبينند و ملکوت آسمانها و زمين و آفرينش شگفت آوري را که در کمال نظم است و بر وجود آفريدگار دلالت دارد، مشاهده ميکنند، اما مردماني هستند که درهاي گناهان را بر خود گشوده و راه شهوتها را بر خويش هموار کردند و در نتيجه هواهاي نفس به دلهايشان چيره گشت و به سبب ستمي که بر خويش روا داشتند شيطان بر ايشان مسلط گشت و خدا اين چنين به دلهاي متجاوزان مهر مينهد».[5]
در حديث شريفي از امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است: «آنچه باعث تأخير افتادن ديدار ما با شيعيان ما ميشود، اعمال ناشايست آنهاست. پس بايد هر يک از شيعيان از اعمالي که باعث ناراحتي ما ميشود دوري کنند».
علاوه بر آن توصيه بزرگان اخلاق، براي تحصيل رضايت حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ، داير مدار ترک گناه است. حضرت آيتالله بهجت رحمه الله عليه ميفرمود: «ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب ديدار ما از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است»[6] و در جواب اينکه چگونه ميتوان رابطه خويش را با اهلبيتb و محضر صاحب العصر عجل الله تعالي فرجه الشريف تقويت کنيم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداري از خدا بعد از شناخت او».[7] همچنين مرحوم آيتالله حسن صافي اصفهانيw ميفرمود: «کسي که واقعاً در مسير تقوا [ترک گناه] قرار بگيرد، محال است که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، [اين امر] حتمي و قطعي است».[8] شکي نيست که رابطه با امام عصرf و رضايت حضرتش و حتي تشريف به محضر ملکوتي ايشان را فقط بايد در ترک گناه جستوجو کرد.
راهي براي ترک گناه
حال که اينقدر گناه اثرات بسيار بدي بر روح و جسم آدمي ميگذارد، بايد به سراغ راههاي ترک گناه رفت. از مهمترين راههاي ترک گناه ـ مطابق با روايات و توصيه هاي علماي اخلاق ـ ياد مرگ است، اما اين امر بايد مرتّب و مداوم باشد، زيرا ائمه اطهارb فرمودند: «اَحَبُّ الاْعْمال الي الله عزّوجلّ ما داوم العبد عليه و ان قل»[9] اين عمل مؤثر بايد هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پيدا کند. ياد مرگ، داوري بسيار قوي براي اصلاح قلب و رفع اثرات گناه است.
عاشق ديدار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، اگر حقيقتاً به دنبال مطلوب خود هست، بايد به دنبال اين مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند و ابزار انجام گناه مثل فيلمها، عکسها و آلات موسيقي مبتذل و قمار، رفيق بد و دعوت کننده به گناه را از خود دور نمايد. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را ياد کرده و جهت سهولت در کار، کتابهايي درباره مرگ و معاد و عواقب گناهان را مطالعه نمايد و از خدا و اهل بيتعليهم السلام با گريه و تضرع بخواهد تا کمکم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و ميل به گناه در وي آنقدر ضعيف شود که شخص بر هواي نفسش غالب گردد، چرا که اين امر، همان رضايت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و نقطه اتصال به آن حضرت است.
——————————————————————————–
[1] . از آن سو، چون اثرات تقوا و مستحبات تدريجي است، لذا غالباً انسان استقامت خود را از دست ميدهد. به همين جهت قرآن و روايات بر استقامت تأکيد ويژه دارند.
[2] . سوره روم/10.
[3] . سوره مطففين/14.
[4] . سوره حج/46.
[5] . بحارالانوار، ج3.
[6] . در محضر بهجت، ج1.
[7] . به سوي محبوب.
[8] . شوق وصال.
[9] . اصول کافي، ج2، ص82.
فرم در حال بارگذاری ...
غزوه خندق
جنگ خندق، که به جنگ احزاب نیز معروف است، بعد از غزوه «بنی نضیر» واقع شد. این جنگ همان طوری که از نامش (احزاب) پیداست، جنگی بود که در آن تمام قبایل و گروه های مختلف دشمنان اسلام، عرب، مشرک و یهود، بر ضد اسلام با هم متحد شدند و نیروی عظیمی را تشکیل دادند و برای محو اسلام و نابودی مسلمانان عازم مدینه شدند و نزدیک به یک ماه مدینه را محاصره کردند و چون مسلمانان برای جلوگیری از پیشروی دشمن، اطراف مدینه را به صورت خندق درآورده بودند، این جنگ را غزوه «خندق» می نامند.
...
این جنگ آخرین تلاش دشمن بود که پیروزی در آن به نفع هر گروه که تمام می شد، سرنوشت آن گروه را مشخص می کرد. به همین دلیل هنگامی که قهرمان بزرگ عرب، «عمرو بن عبدود» در برابر قهرمان رشید اسلام، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) قرار گرفت، رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرمود: «تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت»؛ چرا که پیروزی علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر عمرو، یا عمرو بر علی (علیه السلام) پیروزی ایمان بر کفر و یا پیروزی کفر بر ایمان بود؛ به عبارت دیگر، سرنوشت آینده اسلام و شرک با این کارزار رقم می خورد.
لذا پس از پیروزی اسلام در این جنگ، قریش دیگر نتوانست خود را سازماندهی کند و برای همیشه ابتکار عمل به دست مسلمانان افتاد و قدرت دشمن برای همیشه شکسته شد و ستاره اقبالشان به افول گرایید. این پیروزی در حقیقت نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار آمد و کفه موازنه قوا را در میان اسلام و کفر برای همیشه به نفع مسلمانان بر هم زد، به طوری که دشمنان قسم خورده اسلام، دیگر قدرت جنگیدن با سپاه اسلام را نداشتند. بر همین اساس بود که پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) بعد از پایان جنگ فرمود: «اکنون ما با آن ها می جنگیم، اما آن ها قدرت جنگیدن با ما را ندارند.»
کفار مکه و قریش همواره در کمین بودند تا به نحوی بر پیکر اسلام و مسلمانان ضربه وارد نموده و در فرصت مناسبی به جانب پایگاه اسلام، مدینه لشکر کشی کنند، تا اسلام را نابود نمایند. هم زمان با جنگ احزاب، عامل دیگری سبب شد که شعله این جنگ روشن شود و لشکر ده هزار نفری متشکل از کفر و شرک و یهود، به جانب مدینه سرازیر شوند.
این عامل، فتنه و تحریک یهود «بنی نضیر» بود که کفار مکه را تشویق به جنگ کردند و قول همکاری و پشتیبانی به آن ها دادند. بنی نضیر گروهی از یهود بودند که در کنار مدینه ساکن و با مسلمانان پیمان دوستی و عدم تعرض بسته بودند. یهودیان بنی نظیر به پیمان خود عمل نکردند و به دنبال فرصتی بودند تا پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) را به قتل برسانند، اما قبل از آن که آن ها طرح خود را عملی سازند، جبرئیل امین نازل شد و حضرت را از توطئه آن ها آگاه ساخت و پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله) بلافاصله مکان خود را تغییر داد و از محل توطئه خارج شد.
بدین ترتیب نقشه های آن ها نقش بر آب شد. پس از این حادثه، رسول خدا (صل الله علیه و آله) توطئه بنی نضیر را نقض آشکار پیمان عدم تعرض دانست و به آن ها پیام فرستاد که ده روز فرصت دارند شهر مدینه را ترک کنند و یا آماده جنگ باشند. طایفه بنی نضیر در ابتدا با تکیه بر وعده سرکرده منافقین؛ یعنی «عبدالله بن ابی»، به مدت بیست روز پس از پایان مهلت ایستادگی کردند، اما چون توان مقاومت نداشتند، خانه های خود را تخلیه کرده و به سوی خیبر ــ واقع در چند فرسخی مدینه ــ رهسپار شدند.
رسول خدا (صل الله علیه و آله) از هنگامی که به مدینه هجرت کرد و حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود، افراد آگاه و بصیری را به اطراف می فرستاد تا اوضاع دشمن را به اطلاع او برسانند تا غافلگیر حملات مخالفان اسلام نشود. از این رو، وقتی سپاه شرک و کفر با کمک یهود در جنگ احزاب رهسپار مدینه شدند و فکر می کردند پیامبر اسلام از این نیروی عظیم ده هزار نفری بی خبر است، با خوشحالی و پایکوبی و با تصور این که این مرتبه کار مسلمانان را تمام خواهند کرد، می آمدند. اما خبر حرکت سپاه دشمن به وسیله گروهی از قبیله «خزاعه» پس از چهار روز به گوش پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و مردم مدینه رسید.
اهل مدینه از شنیدن این خبر سخت به وحشت افتادند. این شایعه منتشر شد که نیروهای اسلام در جنگ احد از نیروی دشمن که سه هزار نفر بود، شکست خوردند، اکنون چگونه با سپاه ده هزار نفری مجهز به تمام وسایل جنگی مقابله خواهند کرد. پیامبر (ص) بدون آن که تحت تأثیر شایعات قرار گیرد، با درایت و کمال قدرت و شهامت تصمیم به چاره جویی و برنامه ریزی برای مقابله با دشمن گرفت. از این رو بلافاصله جمعی از بزرگان و فرماندهان اسلام را به مشورت فراخواند و شورای دفاعی تشکیل داد، تا از تجربیات تلخی که از «غزوه احد» داشتند، برای مقابله با دشمن نیرومند برنامه ریزی کنند.
نتیجه این شورا آن شد که همه فرماندهان به اتفاق آرا نظر دادند که در مدینه بمانند و از داخل شهر با لشکر دشمن بجنگند. این پیشنهاد مورد قبول پیامبر (ص) قرار گرفت، اما این برنامه برای مقابله با دشمن کافی نبود، زیرا سیل خروشان سپاه عرب و هجوم هزاران جنگجو، مسلمانان را از پا درمی آورد و شهر مدینه را در هم می شکست.
سلمان فارسی که از فنون رزمی ایرانیان آشنایی کامل داشت و نخستین جنگی بود که در رکاب پیامبر (ص) حاضر بود، برای جلوگیری از حمله لشکریان دشمن به داخل شهر مدینه، پیشنهاد کرد که خندقی در اطراف شهر مدینه حفر شود تا نیروهای مهاجم نتوانند براحتی وارد مدینه شوند. این وسیله دفاعی تا آن روز در جزیرة العرب سابقه نداشت و تاکتیکی نو به حساب می آمد.
پیشنهاد از آن جا که هم از نظر نظامی و هم از نظر تقویت روحیه برای مسلمانان مهم بود و هم موجب تضعیف دشمن می شد، مورد پسند سپاهیان اسلام قرار گرفت و به اتفاق آرا به تصویب رسید. نظر سلمان فارسی پدیده ای نو و تاکتیک نظامی بسیار جالبی بود. در موقع تقسیم افراد برای حفر خندق، بین مهاجر و انصار درباره او اختلاف پیش آمد. مهاجران گفتند سلمان از ماست و انصار هم می گفتند سلمان از ماست. پیامبر گرامی اسلام (ص) به نزاع آنان خاتمه داد و فرمود: «سلمان از خاندان ماست، (سلمان از) اهل بیت (ع) است.»*
منابع:
۱ ــ زندگانی حضرت محمد (ص)، سیدهاشم رسولی محلاتی
۲ ــ وحدت عالمیان، فضلالله کمپانی
۳ ــ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی
فرم در حال بارگذاری ...
پیروزی مسلمانان
به جز مبارزه کارساز علی(علیه السلام) با عمرو که به شکست و گریز احزاب مشرکان انجامید، [1] مورخان از سه عامل دیگر یاد کردهاند که به پیروزی مسلمانان در غزوه خندق کمک کرد:
...
- نقش مهم فردی به نام نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی، از قبیلۀ غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچ کس از مشرکان از اسلام آوردنش خبر نداشت. نعیم نزد پیامبر(صل الله علیه و آله) رفت و رسول خدا(صل الله علیه و آله) به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر(صل الله علیه و آله) به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از این رو نعیم بن مسعود پیش بنی قریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان ـ که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانوادهشان، میتوانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند ـ به بنی قریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا(صل الله علیه و آله)، از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غطفان رفت و از پشیمانی بنی قریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنی قریظه میخواهند گروگانهایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر(صل الله علیه و آله) تحویل بدهند و با او صلح کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنی قریظه ندهند. درنتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.[2]
- به گفته واقدی، [3] وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچ گونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. درنتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان قریش و سیصد اسب غطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمینهای مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود.
- ابن سعد[4] به نقش دعای پیامبر(صل الله علیه و آله) و استجابت آن و امدادهای غیبی اشاره کرده است. پیامبر(صل الله علیه و آله) دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه در مسجد احزاب دعا کرد: «خدایا احزاب را فراری و شکست بده ».سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین نماز ظهر و عصر مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برایشان برجا نگذاشت.[5] قرآن نیز از این امداد الهی یاد کرده است.[6]
پی نوشتها:
1- مفید، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، ج۵، ص۷
2- واقدی، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛ طبری، تاریخ، ص۵۷۸ـ۵۷۹
3- واقدی، ج۲، ص۴۴۴
4- ابن سعد، ج۲، ص۷۳ـ۷۴
5- ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۸ـ۵۷۹؛ ابونعیم اصفهانی، ص۴۳۵ـ۴۳۶
6- احزاب: ۹
فرم در حال بارگذاری ...