پیروزی مسلمانان
به جز مبارزه کارساز علی(علیه السلام) با عمرو که به شکست و گریز احزاب مشرکان انجامید، [1] مورخان از سه عامل دیگر یاد کردهاند که به پیروزی مسلمانان در غزوه خندق کمک کرد:
- نقش مهم فردی به نام نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی، از قبیلۀ غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچ کس از مشرکان از اسلام آوردنش خبر نداشت. نعیم نزد پیامبر(صل الله علیه و آله) رفت و رسول خدا(صل الله علیه و آله) به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر(صل الله علیه و آله) به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از این رو نعیم بن مسعود پیش بنی قریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان ـ که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانوادهشان، میتوانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند ـ به بنی قریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا(صل الله علیه و آله)، از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غطفان رفت و از پشیمانی بنی قریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنی قریظه میخواهند گروگانهایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر(صل الله علیه و آله) تحویل بدهند و با او صلح کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنی قریظه ندهند. درنتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.[2]
- به گفته واقدی، [3] وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچ گونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. درنتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان قریش و سیصد اسب غطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمینهای مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود.
- ابن سعد[4] به نقش دعای پیامبر(صل الله علیه و آله) و استجابت آن و امدادهای غیبی اشاره کرده است. پیامبر(صل الله علیه و آله) دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه در مسجد احزاب دعا کرد: «خدایا احزاب را فراری و شکست بده ».سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین نماز ظهر و عصر مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برایشان برجا نگذاشت.[5] قرآن نیز از این امداد الهی یاد کرده است.[6]
پی نوشتها:
1- مفید، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، ج۵، ص۷
2- واقدی، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛ طبری، تاریخ، ص۵۷۸ـ۵۷۹
3- واقدی، ج۲، ص۴۴۴
4- ابن سعد، ج۲، ص۷۳ـ۷۴
5- ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۸ـ۵۷۹؛ ابونعیم اصفهانی، ص۴۳۵ـ۴۳۶
6- احزاب: ۹