مهمترین اثرات فردی و اجتماعی حجاب و عفاف(2)
2- ایجاد آرامش روانی در افراد جامعه:
نفس آدمی دریایی از خواستنی ها و تمایلات است. زمانی که به چیزی رغبت پیدا کند همانند دریا، توفانی می شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد این دریا، رسیدن او به خواسته خویش است. لذا برای جلوگیری از چنین موقعیت مهلک و درد طاقت فرسایی، حجاب داروی درمان کننده و موجد امنیت و صفای روحی است.
همانطور که یک بانوی تازه مسلمان آمریکایی می گوید: در سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کیفیت پوشش زنان، رابطه مستقیم و غیرقابل انکار دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
با یک صلوات
فرم در حال بارگذاری ...
روزی حلال
فرم در حال بارگذاری ...
حکمت بیماری
بی گمان ، عقل انسان نمی تواند احتمال وجود عوامل ناشناخته بیماری را انکار کند ، هر چند اثبات این عوامل هم نیازمند دلیل است . روایات اسلامی ، ضمن تأیید علل مادّی بیماری ها و تأکید بر این که برخی بخشی از بیماری ها می توان از طریق مبارزه با علل آنها ، پیشگیری کرد ، در کنار علل مادّی ، علل ناشناخته ای را برای بیماری ها اثبات می کنند . این علل ، در واقع ، حکمت بیماری ها در نظام آفرینش است .
درحکمت بیماری تردیدی وجود ندارد که در نظام هستی ، هیچ پدیده ای بی حکمت نیست ، هر چند این حکمت ، بر ما پوشیده مانده باشد .
...
امام صادق علیه السلام ، درباره حکمت بیماری فرموده است : بیماری بر چند گونه است: بیماری آزمون، بیماری کیفر و بیماری ای که علّت مرگ قرارداده شده است. امام صادق علیه السلام ، در این سخن ، سه حکمت برای بیماری ذکر کرده و این هر سه ، بر دانش طب ، ناشناخته است . در سطوری که پیش رو دارید ، مختصراً به حکمت نهفته در بیماری ها از دیدگاه روایات ، پرداخته شده است :
1 . تربیت
.تربیت مهم ترین حکمت بیماری ، نقش سازنده تربیتی آن در زندگی انسان است . از پیامبر خدا روایت شده که در این زمینه فرمود : بیماری ، تازیانه خدا در زمین است که با آن ، بندگان خویش را ادب می کند. آنچه در سخن امام صادق علیه السلام در تبیین گونه نخست از گونه های بیماری آمده ، یعنی «بیماریِ آزمون» و این خود ، اشاره ای به همین حکمت است ؛ زیرا کلمه «بلوی» در متن عربی روایت ، به معنای آزمایش است و از سوی دیگر ، فلسفه همه امتحان های الهی نیز تربیت انسان و رشد و شکوفایی استعدادهای نهفته در درون اوست . البته ، نه فقط حکمت بیماری ها تحقّق امتحان الهی است ؛ بلکه فلسفه تن درستی و سلامت نیز همین است . به دیگر سخن ، هر یک از دو حالت تن درستی و ناتن درستی ، آثار تربیتی مثبتی دارند و برای تکامل انسان نیز ضروری اند . در این موضوع ، حکایت جالبی از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرمؤمنان به بیماری ای گرفتار شد . جمعی ایشان را عیادت کردند و از حال وی پرسیدند و گفتند : ای امیرمؤمنان ، به چه حالتی شب را به روز درآوردی؟ امام علیه السلام ، بر خلاف عادت متعارف فرمود : أصبَحتُ بِشَرٍّ . با بدی شب را به صبح آورده ام . آنان از این سخن ، شگفت زده شدند و گفتند : سبحان اللّه ! آیا این ، سخن چون تویی است؟ امام علیه السلام در پاسخ آنان فرمود : خداوند متعال می فرماید : «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» فَالخَیرُ : الصِّحَّهُ وَالغِنی ، وَالشَرُّ : المَرَضُ وَالفَقرُ ، ابتِلاءً وَاختِبارا . یعنی در این سخن خداوند ، خیر ، همان تن درستی و بی نیازی ، و شر نیز همان بیماری و فقر است که آزمون و امتحان هستند .
1/1 پاکسازی جان : در مورد خطاکاران ، نقش تربیتی بیماری در پاره کردن پرده های غفلت ، بیدار کردن آنها و تزکیه جانشان از ناپاکی ها و آلودگی ها تجلّی می یابد ، چونان که امیرمؤمنان فرموده است : «چون خداوند ، بنده ای را مبتلا به بیماری کند ، به اندازه بیماری اش از گناهان او فرو می کاهد» .
1/2: تکامل انسان : امّا بیماری نیکوکاران و پرهیزگاران ، مرتبه آنان در پیشگاه خداوند را بالاتر می برد و به تکاملشان می انجامد ، چنان که از پیامبر خدا نقل شده است که فرمود : مرد ، گاه دارای مرتبه ای [منظور] در پیشگاه خداوند است، که به عمل خویش بدان نمی رسد تا آن هنگام که به ابتلایی در جسم خود آزموده شود و بدین واسطه به آن مرتبت برسد. با توجّه به آث ار تربیتی بیماری در زندگی انسان ، این که شخص در همه عمر سالم بماند و هیچ گاه بیمار نشود ، از دیدگاه روایات رسیده از معصومان ، پدیده ای نکوهیده است . پیامبر خدا در این باره می فرماید : کَفی بِالسَّلامَهِ داءً . درد همین بس که [هماره] سلامت باشد .همچنین در حدیث دیگری این گونه آمده است : إنَّ اللّهَ یُبغِضُ العِفرِیَّهَ النِّفرِیَّهَ الَّذی لَم یُرزَأ فی جِسمِهِ ولا مالِهِ . خداوند ، آن بد نهاد بدکرداری را که به هیچ بلایی در تن و دارایی خویش گرفتار نمی آید ، دوست ندارد . البته باید به این نکته هم توجّه داشته باشیم که مطلق بیماری ، همانند مطلق تن درستی ، دارای آثار تربیتی مثبتی در انسان نیست . از همین رو ، موسی علیه السلام در دعای خویش چنین از خداوند ، طلب می کرد : یا رَبِّ ! مَرَضٌ یُضنینی ولا صِحَّهُ تُنسینی ، ولکِن بَینَ ذلِکَ ، أمرِضُ تارَهً فَأَشکُرُکَ ، وأصِحُّ تارَهً فَأَشکُرُکَ . خداوندا! نه آن بیماری ای که مرا زمینگیر کند و نه آن تن درستی ای که به فراموشی [تو] در افکند ، بلکه حالتی میانه [می خواهم] ؛ گاه بیمار شوم تا پس از آن شکر تو گویم و گاه تن درست باشم تا سپاس تو بگزارم . از داوود نبی علیه السلام نیز نقل شده است که در دعای خویش چنین می گفت : اللّهُمَّ لا صِحَّهً تُطغینی ولا مَرَضا یُضنینی ولکِن بَینَ ذَینِکَ . خداوندا! نه تن درستی ای می خواهم که به طغیانم کشانَد و نه بیماری ای که زمینگیرم سازد ؛ بلکه حالتی میان این دو را خواهانم . امیرمؤمنان نیز چنین دعا می کرد : اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ .. . مِن سُقمٍ یَشغَلُنی ، ومِن صِحَّهٍ تُلهینی. خداوندا ! به تو پناه می برم . . . از ناتن درستی ای که به خویش مشغولم دارد و از تن درستی ای که به بازی ام سرگرم سازد .
2 . کیفر
کیفردر نظام حکیمانه هستی مشاهده می کنیم که بیماری برای کسانی که زمینه تربیتی را در نفس و روان خویش تباه نساخته اند چنان که توضیح داده شد به کنار زدن پرده های غفلت و آگاهی افزون تر و سازندگی می انجامد ؛ امّا برای کسانی که بدان پایه از آلودگی روحی دچار شده اند که جانشان اصلاح و تربیت را بر نمی تابد ، همین بیماری ، نوعی کیفر الهی به شمار می رود ، چنان که امام صادق علیه السلام ، در حدیثی که گذشت ، از آن با عنوان «بیماری کیفر» یاد کرد . امام رضا علیه السلام نیز درباره نقش بیماری برای آنان که استعداد بهره گیری مثبت از آن را دارند و آنان که چنین قابلیتی را دارا نیستند ، فرموده است : بیماری برای مؤمن ، تطهیر و رحمت ، و برای کافر ، عذاب و لعنت است .
3 . عامل مرگ.
عامل مرگ گاه در بیماری ، نه حکمتی تربیتی نهفته است ، و نه فلسفه ای کیفری ، بلکه مرگ را در پی می آورد . امّا در نظام آفرینش ، مرگ هم بدون حکمت نیست ؛ چه ، همه باید بمیرند : « کُلُّ نَفْسٍ ذَآئقَهُ الْمَوْتِ » . هر کس طعم مرگ را می چشد . از دیدگاه احادیث اسلامی ، هر بیماری ای درمانی دارد و یگانه دردی که هیچ درمانی ندارد ، مرگ است . در حدیث نبوی آمده است : خداوند ، هیچ دردی را فرو نفرستاده (یا هیچ دردی را نیافریده) ، مگر این که درمانی نیز برایش فرو فرستاده (یا آفریده) است و کسانی از آن آگاهی یافته اند و کسانی نیز از آن ناآگاه مانده اند ، مگر مرگ . در پرتو این رهنمودهاست که می گوییم : دانش پزشکی ، به قلّه کمال خویش دست نمی یابد ، مگر هنگامی که برای همه بیماری ها درمان کشف کند . امّا با این همه ، بی گمان ، دانش یاد شده نمی تواند برای مرگ ، دارو و درمانی فراهم سازد . از همین جاست که امام صادق علیه السلام در گفتگوی خود با مدّعی ای که می پنداشت می تواند با مراقبت درست و کامل از بدن و خوردن غذاهای مناسب ، مانع مرگ شود ، بر این نکته تأکید می کند که درمان آن بیماری ای که مقرّر است به مرگ بینجامد ، امکان ندارد . ایشان ، به تسلیم شدن سه تن از طبیبان و حکیمان بزرگ در برابر مرگ ، اشاره کرد و فرمود : قَد ماتَ أرَسطاطالیسُ مُعَلِّمُ الأَطِبّاءِ ، وأَفلاطونُ رَئِیسُ الحُکَماءِ ، وجالینوسُ شاخَ ودَقَّ بَصَرُهُ ، وما دَفَعَ المَوتَ حینَ نَزَلَ بِساحَتِهِ ، ولَم یَألوا حِفظَ أنفُسِهِم، وَا لنَّظَرَ لِما یُوافِقُها . ارسطو ، که استاد طبیبان بود ، و افلاطون ، که سرآمد حکیمان بود ، و جالینوس ، که پیر و پرتجربه بود ، امّا نتوانست مرگ را آن گاه که در آستانه وی فرود آمد ، از خویش براند ، همه مُردند ، در حالی که در حفظ خویش و در اندیشیدن به آنچه با بدن سازگار است ، از هیچ کوششی فروگذار نکردند .
منبع: دانشنامه احادیث پزشکی ، صص 127 الی132
فرم در حال بارگذاری ...
شستن سر با سِدر
.عنه صلی الله علیه و آله :مسند ابن حنبل به نقل از ابو هریره: پیامبر خدا به ما فرمود که آب وضو را بپوشانیم ، دهانه مَشک را ببندیم و ظرف را وارونه بگذاریم . (در سنن ابن ماجه ، به جای «آب وضو» ، واژه «ظرف» آمده است)
.عنه صلی الله علیه و آله :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در [خانه]هایتان را ببندید ، دهانه مشک را ببندید ، ظرف را وارونه بگذارید (یا درپوش بگذارید) و چراغ را خاموش کنید ؛ زیرا شیطان ، درِ بسته ای را باز نمی کند ، سرِ بسته مَشکی را نمی گشاید ، درِ ظرفی را بر نمی دارد ، و موش ، خانه مردم را بر سرشان آتش می زند .
.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امام علی علیه السلام :هنگامی که خداوند ، پیامبر خویش را به آشکار ساختن اسلام فرمان داد و وحی هویدا شد ، کم بودن شمارِ مسلمانان و فراوان بودن شمارِ کافران را دید . پس پیامبر خدا به سختی اندوهگین شد . در این هنگام ، خداوند ، جبرئیل را با قدری سدر از سدره المنتهی فرستاد. وی ، سرش را با آن شست و بدین وسیله ، اندوهش برطرف شد .
منبع: کتاب دانشنامه پزشکی ص: 116
فرم در حال بارگذاری ...
روايات ائمه اطهارعلیهم السلام درباره برزخ و زندگي بعد از مرگ
1ـ در تفسيــر قمــي از اميــرالمــؤمنيــن عليهالسلام روايــت كــرده كــه فــرمــود:
فرزنــد آدم وقتي به آخريــن روز دنيا و اولين روز آخرت ميرسد مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم ميشونــد، نخست متوجه مال خود ميشود و به او ميگويد: به خدا سوگند من براي جمــعآوري و حفظ تو بسيــار حريص بــودم و بسيـار بخل ورزيــدم، حال چه كمكــي ميتوانــي به من بكنــي؟ مــال به او ميگويــد:
كـفـن خـود را مـيتـوانـي از مـن بـرداري!
سپس متوجه فرزندان ميشود و به ايشان ميگويد: به خدا سوگند! من خيلي شما را دوست ميداشتم و همواره حمايت از شما ميكردم
...
در اين روز بيچارگيم چه خـدمتي ميتـوانيد بـه مـن بـكنيد؟ مـيگـويند:غيراز اينكه تو را در گودالت دفن كنيم هيچ!
سپــس متوجه عمل خود ميشــود و ميگويد: به خــدا سوگند من درباره تو بيرغبت بــودم و تو بر من گــران بودي، تو امـروز چه كمكـي به من ميكني؟ ميگويد:
من مونس توام در قبر و در قيامت، تا آنكه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند!
آنگاه امام فرمود:
اگر آدمي در دنيا ولي خدا باشد، عملش به صورت خوشبوترين و زيباترين، و خوشلباسترين مرد نزدش ميآيد و ميگويد: بشارت ميدهم تو را به روحي ازخدا و ريحاني و بهشت نعيمي كه چه خوش آمدني كردي!
وي ميپرسد: تو كيستي؟ ميگويد:
مـن عمـل صالح توام كه از دنيا به آخرت كوچ كردهام!
و آدمــي در آن روز مرده شوي خود را ميشناسد و با كساني كه جنازهاش را برميدارند سخن ميگويــد و سوگندشان ميدهــد كه عجله كنند، پس همين كه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش ميآيند كه همان دو فتّــان قبرند موي بدنشان آنقدر بلند است كه روي زمين كشيده ميشود و با انياب خود زميـن را ميشكافنــد، صدايي دارند چون رعد قاصف، ديدگاني چون برق خاطف، برقي كه چشـم را ميزند، از او ميپرسند:
پـــــروردگــــارت كيســـــــت؟
و پيــرو كداميــك از انبيايــي؟ و چــه دينـــي داري؟
ميگـويد: پـروردگــارم اللّه است! پـيامبــرم محمــد صلياللهعليهوآله ! و دينــم اســلام اســت!
ميگوينــد: به خاطــر اينكه در سخــن حق پايدار ماندهاي خدايت بر آنچــه دوست مـيداري و بدان خوشنــودي ثابت بدارد!
و اين دعـاي خير همان است كه خدايتعالــي در قرآن فرموده:
«يُثَبِّتُاللّهُالَّذينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِالثّابِتِ فِيالْحَيوةِالدُّنْيا،»
«خدايتعالي كساني را كه ايمان آوردهاند بر قول حق و ثابت، هم در دنيا و هم در آخرت پايداري ميدهد!» (27/ابراهيم)
اينجاســت كه قبر او را تا آنجــا كه چشمش كار كند گشاد ميكنند و دري از بهشـت به رويش ميگشايند و به وي ميگوينــد:
با ديده روشن و با خرسندي خاطر بخواب، آن طور كه جوان نورس و آسودهخاطرميخوابد!
اين دعـاي خـير هـمان اسـت كه خـدايتـعالي دربـارهاش فـرموده:
«اَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِـذٍ خَيْــرٌ مُسْتَقَــرّا وَ اَحْسَــنُ مَقيــلاً،»
«بهشتيــان آن روز بهترين جـايگاه و زيباترين خـوابگاه را دارند.» (24 / فرقان)
و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشتهاش به صورت زشتترين صورت و جامه و بدترين چيز نزدش ميآيد و به وي ميگويد:
بشارت باد تو را به ضيافتي از حميم دوزخ، جايگاه آتشي افروخته!
و او نيز شوينده خود را ميشناسد و حامل خود را سوگند ميدهد كه: مرا بطرف قبر مبر و چون داخل قبرش ميكنند، دو فرشته ممتحن نزدش ميآيند و كفن او را از بدنش انداخته، ميپرسند: پروردگار توو پيغمبرت كيست؟ و چه ديني داري؟ ميگويد:
نميدانــم، ميگويند: هرگز نداني و هدايــت نشوي پس او را با گرزي آنچنان ميزنند كه تمامــي جنبندههايي كه خدا آفريده، به غيــر از جن و انــس، همه از آن ضربــت تكان ميخورند.
آنگاه دري از جهنم به رويش باز نموده و به او ميگويند: بخواب با بدترين حال، آنگاه قبرش آنقدر تنگ ميشود كه بر اندامش ميچسبد، آنطور كه نوك نيزه به غلافش، بطوري كه دماغش يعني مغز سرش از بين ناخن و گوشتش بيرون آيد و خداوند مار و عقرب زمين و حشرات آن را بر او مسلط ميكند تا نيشش بزنند و او بدين حال خواهدبود تا خداونداز قبرش مبعوثكند، در اينمدت آنقدر در فشار است كه دائما آرزو ميكند كي ميشود كه قيامت قيام كند!
2 ـ در كتاب منتخب البصائر از امام ابي جعفر عليهالسلام روايت آورده كه فرمــود: سؤال قبر مخصــوص دو طائفه است، يكي آنهايــي كه ايمان خالص داشتند و يكي آنها كه كفر خالص داشتند. عرضه داشتم پس ساير مردم چطور؟ فرمود: اما بقيه مردم: از سؤالشــان صرفنظر ميشود.
3 ـ در امالي شيخ از ابن ظبيان روايت كرده كه گفت: نزد امام صادق عليهالسلام بودم، ايشان پرسيدند: مردم درباره ارواح مؤمنين بعد از مـرگ چه ميگويند؟
من عرضه داشتم ميگويند ارواح مؤمنين در سنگدان مرغاني سبز رنگ جا مـيگيرند فـرمـود: سبحان اللّه، خدايتعالي مـؤمن را گراميتر از اين ميدارد!(1)
1- در اغلب روايات كه حضرت با اين عبارت از معتقدات مردم سئوال ميفرمايند منظور معتقدات غير شيعه اهل بيت عليهالسلام ميباشد.
بلكه در دم مرگ مؤمن، رسول خدا صلياللهعليهوآله و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام ، در حاليكه ملائكه مقرب خداي عزوجل ايشان را همراهي ميكنند، به بالينش حاضر ميشوند، اگر خدايتعالي زبانش را به شهادت بر توحيد او و نبوت رسول خدا صلياللهعليهوآله و ولايت اهل بيت آنجناب، باز كرد كه بر اين معاني شهادت ميدهد و رسول خدا صلياللهعليهوآله و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام و ملائكه مقرب خدا با ايشان گواه ميشوند و اگر زبانش بند آمده باشد، خدايتعالي رسول گرامي خود را به اين خصيصه اختصاص داده كه از ايمان دروني هر كس آگاه است و لذا به ايمان دروني مؤمن گواهي ميدهد و علي و فاطمه و حسن و حسين - كه بر همگي آنان بهترين سلام باد! و نيز ملائكهاي كه حضور دارند، شهادت رسولخدا صلياللهعليهوآله را گواهي ميكنند.
و اين مؤمن وقتي روحش گرفته ميشود، او را به سوي بهشت ميبرند، البته با بدني و صورتي نظير صورتي كه در دنيا داشت و مؤمنين در آنجا ميخورند و مينوشند، بهطوريكه اگر كسي از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، ايشان را ميشناسد، چون گفتيم به همان صورتي هستند كه در دنيــا بودنـد.
4 ـ و در كتاب محاسن از حماد بن عثمان از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه گـفت: سخن از ارواح مـؤمنين به ميان آمـد، آنـجناب فـرمود: يـكديگر را ديـدار ميكنند.
من از در تعجب پرسيدم: ديدار ميكنند؟ فرمود: آري، از يكديگر احوال ميپرسند و يكديگــر را ميشناسنـد، حتي وقتي تو يكي از ايشان را ببيني ميگويي: اين فلاني است.
5 ـ در كافي از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: مؤمن به ديدار بازماندگــان خود ميآيد و از زندگــي آنان تنها آنچــه مايه خرسنـدي اســت ميبيند و آنچــه مايــه نگرانــي اســت از نـظر او پوشيده مـيدارند.
كافر هم به زيارت بازمانده خود ميآيد، ولي او تنها ناگوريها را ميبيند و اما خوشيها و آنچه محبوب او است از نظرش پوشيده ميدارند.
آنگاه اضافه فرمود: بعضي از اموات در همه جمعهها به ديدار اهل خود ميآيند و بعضي ديگر به قدر عملي كه دارند.
6 ـ و در كافي از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: ارواح اموات، مانند اجساد، بدن دارند و در درختي از بهشت جاي دارند، يكديگر را ميشناسند و حال يكديگر را ميپرسند و چون روحي تازه از راه برسد، به يكديگر ميگويند: فعلاً مزاحمش نشويد كه از هول عظيمي در آمده، بگذاريد كمي استراحت كند، آنگاه از او ميپرسند: فلاني چه كرد؟ اگر در پاسخ بگويد او در دنيا زنده بود كه من آمدم، به
(262) مرگ و برزخ
انتظارش مينشينند و اگر بگويد او مدتي است از دنيا در آمده، ميفهمند كه او بهشتي نبوده از در ترحم ميگويند سقوط كرده، سقوط كرده است!
توجه: روايات در باب زندگي در برزخ بسيار زياد است و ما آن مقدار را كه جامع معناي برزخ بود انتخاب نموده، در اينجا آورديم، وگرنه در اين معاني كه ما آورديم روايات آنقدر زياد است كه به حد استفاضه رسيده و همه آنها دلالت دارد بر اينكه برزخ عالمي است مجرد از ماده.(الـميـــــــزان ج: 1، ص: 545.)
فرم در حال بارگذاری ...
نصب ویندوز 98 یا ME در محیط ویندوز NT یا XP فقط در یک دقیقه و نیم
با توجه به این که بر روی سیستم بسیاری از کاربران همزمان 2 سیستم عامل وجود دارد یعنی در کنار NT یا XP از ویندوز قدیمی 98 یا ME استفاده می کنند ، بسیار اتفاق افتاده که در عین سالم بودن NT یا XP آنها ، ویندوز 98 یا ME به دلیل آسیب پذیری زیاد از کار افتاده است و با توجه به این مطلب که امکان نصب نسخه قدیمی ویندوز در ویندوز جدید تر وجود ندارد و نصب به وسیله دیسک بوت نیز ممکن است همیشه نتیجه بخش نباشد بعضا با مشکل مواجه شده اند و راهی جز عوض کردن هر دو ویندوز را سراغ ندارند . راهی بسیار ساده و آسان بدون نیاز به تخصص و برنامه خاص وجود دارد که شما بتوانید در محیط ویندوز NT یا XP ویندوز 98 یا ME را در مدت زمان 1:30 نصب کنید بدون این که به ویندوز جدید شما آسیبی برسد یا حتما احتیاج به فرمت کردن درایو سیستم ویندوز 98 یا ME را داشته باشد . این کار را اول از لحاظ تکنیکی برسی می کنیم - تکنیک کار بسیار ساده است - شما باید بتوانید به نحوی از سیستم عامل ویندوز 98 یا ME خود در زمان سالم بودن آن یک پشتیبان BACKUP تهیه کنید که بتواند در کامل ترین حالت و بهترین شکل در محیط DOS نیز قابل اجرا باشد -می توان برای انجام این کار از برنامه های بسیار زیادی کمک گرفت که از یک پارتیشن BACKUP تهیه می کنند . ما در این جا قصد داریم ساده ترین راه ممکن را در اختیار شما قرار دهیم . برنامه WinACE (قویترین فشرده ساز) این امکان را فراهم می کند اگر چه این بر نامه مانند WIN RAR ,… است! قبل از تهیه پشتیبان از سالم بودن و کامل بودن ویندوز 98 یا ME اطمینان حاصل کنید . یعنی چک کنید کلیه درایور های مورد نیاز سیستم نصب شده باشد . مراحل انجام تهیه پشتیبان از ویندوز 98 یا ME : 1-به قسمت Folder Options رفته و بعد به قسمت View رفته فایلها را از حالت Hidden خارج کرده و تمامی چک مارک هارا بردارید تا از این پس فایلهای سیستمی نیز قابل مشاهده باشد . 2-به درایوی که سیستم عامل ویندوز 98 یا ME در آن قرار دارد بروید( این درایو ممکن است همان درایوی باشد که ویندوز NT یاXP در آن قرار دارد) 3-در این مرحله پوشه های Program Files وWINDOWS 98یا ME و My Documents و ‘’ تمامی فایلهایی را که در کنار این پوشه ها قرار دارند ‘’ مانند COMMAND.COM و AUTOEXEC.BAT و… را Select کنید تا آبی رنگ شوند سپس راست کلیک کرده و گزینه Add TO را از برنامه WinACE انتخاب کنید و پنجره باز شده را Add کنید تا فایل فشرده ساخته شود . 4-پس از ساخته شدن فایل فشره دو باره بر روی آن کلیک کنید تا با برنامه WinACE باز شود و از منوی بالا در قسمت Archive گزینه Create Sfx Archive را انتخاب کنید و پس از آن Dos 32.sfx را انتخاب کنید و آن را Ok کنید تا فایل EXE تحت داس ساخته شود . 5- حال فایل BACKUP از ویندوز ساخته شده است می توانید در زمانی که ویندوز 98 یا ME خراب شده است از این فایل پشتیبان استفاده کنید . 6- برای استفاده فایل پشتیبان را در درایو ویندوز 98 یا ME قرار دهید در کامند ویندوز این فایل را اجرا کنید -در این حالت ویندوز 98 یا ME شما در زمانی کوتاه تر از 1:30 عوض خواهد شد . توجه این گونه عوض کردن ویندوز اگر چه استاندارد نیست اما میتواند گره گشا باشد و البته بهتر است از راه اصلی آن اقدام به عوض کردن ویندوز نمایید . نکته دیگر اینکه برای هر سیستمی فقط میتوانید از نسخه پشتیبان مربوط به همان سیستم استفاده نمائید .
فرم در حال بارگذاری ...
تقویت فکر و اندیشه
ارزش انسان به سرمایهی فکر و اندیشه او است
و یکی از والاترین امتیاز انسان نسبت به دیگر پدیدهها داشتن فکر و عقل و اندیشه میباشد.
چون انسان میاندیشد، تصمیم میگیرد، میسازد، حرکت میکند و جهان را دگرگون میکند
چون میاندیشد میتواند انتخاب کند
که خدا آزادی و اختیار را به او بخشیده است
ارزش فکر کردن
چون دوراندیشی ارزش است و برای دوران نوجوانی یک ضرورت غیرقابل انکار میباشد
اما برای دوراندیشی به تقویت فکر و اندیشه نیازمندیم
باید فکر و عقل را پروراند، و درست فکر کردن را آموخت
و از اندیشههای پلید و ناروا پرهیز داشت تا به سلامت مراحل رشد را سپری کرد که امام در نهجالبلاغه رهنمود داد:
قال علی علیهالسلام:
«و الفکر مراه صافیه»
(فکر و اندیشه آئینهای صاف است که واقعیتها را نشان میدهد) حکمت 5 نهجالبلاغه المعجم المفهرس.
پس آگاهی، نتیجهی دوراندیشی، و دوراندیشی حاصل درست فکر کردن است.
رهآورد فکر کردن
امام علیهالسلام به همان مقدار که علم و آگاهی را به عنوان یک حقیقت ارزشمند مطرح میفرماید و ارزش فکر کردن را نیز تذکر میدهد:
قال علی علیهالسلام:
«و لا علم کالتفکر»
(هیچ علم و دانشی همانند فکر کردن نیست.حکمت 3/113 نهجالبلاغه المعجمالمفهرس.
فراوانند کسانی که در کلاسهای آموزشی حضور دارند اما سودی به حالشان ندارد.
آنانکه میشنوند و پس از فراگیری علوم، پیرامون آن میاندیشند و درست فکر میکنند، موفق میشوند مراحل کمال را بپیمایند.
فرم در حال بارگذاری ...