روايات ائمه اطهارعلیهم السلام درباره برزخ و زندگي بعد از مرگ
24 تیر 1395
1ـ در تفسيــر قمــي از اميــرالمــؤمنيــن عليهالسلام روايــت كــرده كــه فــرمــود:
فرزنــد آدم وقتي به آخريــن روز دنيا و اولين روز آخرت ميرسد مال و فرزندان و اعمالش در نظرش مجسم ميشونــد، نخست متوجه مال خود ميشود و به او ميگويد: به خدا سوگند من براي جمــعآوري و حفظ تو بسيــار حريص بــودم و بسيـار بخل ورزيــدم، حال چه كمكــي ميتوانــي به من بكنــي؟ مــال به او ميگويــد:
كـفـن خـود را مـيتـوانـي از مـن بـرداري!
سپس متوجه فرزندان ميشود و به ايشان ميگويد: به خدا سوگند! من خيلي شما را دوست ميداشتم و همواره حمايت از شما ميكردم
غيراز اينكه تو را در گودالت دفن كنيم هيچ!
سپــس متوجه عمل خود ميشــود و ميگويد: به خــدا سوگند من درباره تو بيرغبت بــودم و تو بر من گــران بودي، تو امـروز چه كمكـي به من ميكني؟ ميگويد:
من مونس توام در قبر و در قيامت، تا آنكه من و تو را بر پروردگارت عرضه بدارند!
آنگاه امام فرمود:
اگر آدمي در دنيا ولي خدا باشد، عملش به صورت خوشبوترين و زيباترين، و خوشلباسترين مرد نزدش ميآيد و ميگويد: بشارت ميدهم تو را به روحي ازخدا و ريحاني و بهشت نعيمي كه چه خوش آمدني كردي!
وي ميپرسد: تو كيستي؟ ميگويد:
مـن عمـل صالح توام كه از دنيا به آخرت كوچ كردهام!
و آدمــي در آن روز مرده شوي خود را ميشناسد و با كساني كه جنازهاش را برميدارند سخن ميگويــد و سوگندشان ميدهــد كه عجله كنند، پس همين كه داخل قبر شد، دو فرشته نزدش ميآيند كه همان دو فتّــان قبرند موي بدنشان آنقدر بلند است كه روي زمين كشيده ميشود و با انياب خود زميـن را ميشكافنــد، صدايي دارند چون رعد قاصف، ديدگاني چون برق خاطف، برقي كه چشـم را ميزند، از او ميپرسند:
پـــــروردگــــارت كيســـــــت؟
و پيــرو كداميــك از انبيايــي؟ و چــه دينـــي داري؟
ميگـويد: پـروردگــارم اللّه است! پـيامبــرم محمــد صلياللهعليهوآله ! و دينــم اســلام اســت!
ميگوينــد: به خاطــر اينكه در سخــن حق پايدار ماندهاي خدايت بر آنچــه دوست مـيداري و بدان خوشنــودي ثابت بدارد!
و اين دعـاي خير همان است كه خدايتعالــي در قرآن فرموده:
«يُثَبِّتُاللّهُالَّذينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِالثّابِتِ فِيالْحَيوةِالدُّنْيا،»
«خدايتعالي كساني را كه ايمان آوردهاند بر قول حق و ثابت، هم در دنيا و هم در آخرت پايداري ميدهد!» (27/ابراهيم)
اينجاســت كه قبر او را تا آنجــا كه چشمش كار كند گشاد ميكنند و دري از بهشـت به رويش ميگشايند و به وي ميگوينــد:
با ديده روشن و با خرسندي خاطر بخواب، آن طور كه جوان نورس و آسودهخاطرميخوابد!
اين دعـاي خـير هـمان اسـت كه خـدايتـعالي دربـارهاش فـرموده:
«اَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِـذٍ خَيْــرٌ مُسْتَقَــرّا وَ اَحْسَــنُ مَقيــلاً،»
«بهشتيــان آن روز بهترين جـايگاه و زيباترين خـوابگاه را دارند.» (24 / فرقان)
و اگر دشمن پروردگارش باشد، فرشتهاش به صورت زشتترين صورت و جامه و بدترين چيز نزدش ميآيد و به وي ميگويد:
بشارت باد تو را به ضيافتي از حميم دوزخ، جايگاه آتشي افروخته!
و او نيز شوينده خود را ميشناسد و حامل خود را سوگند ميدهد كه: مرا بطرف قبر مبر و چون داخل قبرش ميكنند، دو فرشته ممتحن نزدش ميآيند و كفن او را از بدنش انداخته، ميپرسند: پروردگار توو پيغمبرت كيست؟ و چه ديني داري؟ ميگويد:
نميدانــم، ميگويند: هرگز نداني و هدايــت نشوي پس او را با گرزي آنچنان ميزنند كه تمامــي جنبندههايي كه خدا آفريده، به غيــر از جن و انــس، همه از آن ضربــت تكان ميخورند.
آنگاه دري از جهنم به رويش باز نموده و به او ميگويند: بخواب با بدترين حال، آنگاه قبرش آنقدر تنگ ميشود كه بر اندامش ميچسبد، آنطور كه نوك نيزه به غلافش، بطوري كه دماغش يعني مغز سرش از بين ناخن و گوشتش بيرون آيد و خداوند مار و عقرب زمين و حشرات آن را بر او مسلط ميكند تا نيشش بزنند و او بدين حال خواهدبود تا خداونداز قبرش مبعوثكند، در اينمدت آنقدر در فشار است كه دائما آرزو ميكند كي ميشود كه قيامت قيام كند!
2 ـ در كتاب منتخب البصائر از امام ابي جعفر عليهالسلام روايت آورده كه فرمــود: سؤال قبر مخصــوص دو طائفه است، يكي آنهايــي كه ايمان خالص داشتند و يكي آنها كه كفر خالص داشتند. عرضه داشتم پس ساير مردم چطور؟ فرمود: اما بقيه مردم: از سؤالشــان صرفنظر ميشود.
3 ـ در امالي شيخ از ابن ظبيان روايت كرده كه گفت: نزد امام صادق عليهالسلام بودم، ايشان پرسيدند: مردم درباره ارواح مؤمنين بعد از مـرگ چه ميگويند؟
من عرضه داشتم ميگويند ارواح مؤمنين در سنگدان مرغاني سبز رنگ جا مـيگيرند فـرمـود: سبحان اللّه، خدايتعالي مـؤمن را گراميتر از اين ميدارد!(1)
1- در اغلب روايات كه حضرت با اين عبارت از معتقدات مردم سئوال ميفرمايند منظور معتقدات غير شيعه اهل بيت عليهالسلام ميباشد.
بلكه در دم مرگ مؤمن، رسول خدا صلياللهعليهوآله و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام ، در حاليكه ملائكه مقرب خداي عزوجل ايشان را همراهي ميكنند، به بالينش حاضر ميشوند، اگر خدايتعالي زبانش را به شهادت بر توحيد او و نبوت رسول خدا صلياللهعليهوآله و ولايت اهل بيت آنجناب، باز كرد كه بر اين معاني شهادت ميدهد و رسول خدا صلياللهعليهوآله و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام و ملائكه مقرب خدا با ايشان گواه ميشوند و اگر زبانش بند آمده باشد، خدايتعالي رسول گرامي خود را به اين خصيصه اختصاص داده كه از ايمان دروني هر كس آگاه است و لذا به ايمان دروني مؤمن گواهي ميدهد و علي و فاطمه و حسن و حسين - كه بر همگي آنان بهترين سلام باد! و نيز ملائكهاي كه حضور دارند، شهادت رسولخدا صلياللهعليهوآله را گواهي ميكنند.
و اين مؤمن وقتي روحش گرفته ميشود، او را به سوي بهشت ميبرند، البته با بدني و صورتي نظير صورتي كه در دنيا داشت و مؤمنين در آنجا ميخورند و مينوشند، بهطوريكه اگر كسي از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، ايشان را ميشناسد، چون گفتيم به همان صورتي هستند كه در دنيــا بودنـد.
4 ـ و در كتاب محاسن از حماد بن عثمان از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه گـفت: سخن از ارواح مـؤمنين به ميان آمـد، آنـجناب فـرمود: يـكديگر را ديـدار ميكنند.
من از در تعجب پرسيدم: ديدار ميكنند؟ فرمود: آري، از يكديگر احوال ميپرسند و يكديگــر را ميشناسنـد، حتي وقتي تو يكي از ايشان را ببيني ميگويي: اين فلاني است.
5 ـ در كافي از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: مؤمن به ديدار بازماندگــان خود ميآيد و از زندگــي آنان تنها آنچــه مايه خرسنـدي اســت ميبيند و آنچــه مايــه نگرانــي اســت از نـظر او پوشيده مـيدارند.
كافر هم به زيارت بازمانده خود ميآيد، ولي او تنها ناگوريها را ميبيند و اما خوشيها و آنچه محبوب او است از نظرش پوشيده ميدارند.
آنگاه اضافه فرمود: بعضي از اموات در همه جمعهها به ديدار اهل خود ميآيند و بعضي ديگر به قدر عملي كه دارند.
6 ـ و در كافي از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه فرمود: ارواح اموات، مانند اجساد، بدن دارند و در درختي از بهشت جاي دارند، يكديگر را ميشناسند و حال يكديگر را ميپرسند و چون روحي تازه از راه برسد، به يكديگر ميگويند: فعلاً مزاحمش نشويد كه از هول عظيمي در آمده، بگذاريد كمي استراحت كند، آنگاه از او ميپرسند: فلاني چه كرد؟ اگر در پاسخ بگويد او در دنيا زنده بود كه من آمدم، به
(262) مرگ و برزخ
انتظارش مينشينند و اگر بگويد او مدتي است از دنيا در آمده، ميفهمند كه او بهشتي نبوده از در ترحم ميگويند سقوط كرده، سقوط كرده است!
توجه: روايات در باب زندگي در برزخ بسيار زياد است و ما آن مقدار را كه جامع معناي برزخ بود انتخاب نموده، در اينجا آورديم، وگرنه در اين معاني كه ما آورديم روايات آنقدر زياد است كه به حد استفاضه رسيده و همه آنها دلالت دارد بر اينكه برزخ عالمي است مجرد از ماده.(الـميـــــــزان ج: 1، ص: 545.)