خواجه عبدالله انصاری کیست ؟
عالم و عارف فـرزانه شیخ الاسلام خـواجـه عـبـدالله انصـاری فــرزند ابو منصور محمد انصاری ششمین نسل از ابو ایوب انصاری صحابی رسول الله (ص) در سال 396 هـ ق در هـرات متولد و درسال 481 هـ ق در همان محـل رحلـت کــرد .
او معاصر خواجه نظام الملک، حسن صباح و شیخ ابوسعیدابوالـخیـر بوده و در زمان حکومت سلجـوقیــان ( آلـب ارســـلان) می زیسته است.
خــواجه در زبان فارسی روش و سیره خاصی داشته و تا امروز نه تنها بهتر از او بلکـه همـانند او هم کسی درفصاحت و بلاغت به فــارسی سخن نگفته است.
مناجات هـای خــواجه که به زبان شیرین فارسی و با سلیقه و روش خاص او بیان شده، اگر با دقـت و حضـور ذهـن خوانده شود، حقیقتاً انسان را به مقام قـرب الهی نزدیک و موجب آرامش خاصی در انسان میگردد، گـوئی کــه انسـان بی واسطه در مقابل پروردگار خود نشسته و راز و نیاز می کند. روحش شاد و قرین رحمت
سبک تربیتی و روش سیر و سلوک آیت الله پهلوانی (سعادت پرور )
آیت الله علی پهلوانی( سعادت پرور)
حضرت استاد شيخ العرفا آيت الله الاعظم علي پهلواني تهراني (سعادت پرور):
آيت الله علي پهلواني تهراني (سعادت پرور)، در سال ۱۳۰۵ هجري شمسي در تهران تولد يافت. خانواده مذهبي و سرشت روحاني وي را در نوجواني به حلقه درس مرحوم شيخ محمد زاهد وارد کرد و در عنفوان جواني بهره هاي اخلاقي و معنوي وافري برد. سپس از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ علي اکبر برهان دروس مقدماتي حوزه را فراگرفت و راهي شهر مقدس قم شد و در محضر اساتيد بزرگي چون مرحوم آيت الله سلطاني و مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي، مکاسب و کفايه را خواند و سپس در درس خارج مرحوم حضرت آيت الله العظمي بروجردي و حضرت امام خميني(ره) حاضر شد و تا مرحله اجتهاد پيش رفت . از آنجا که وي به مباحث اخلاقي- عرفاني و طي مراحل سير و سلوک علاقه فراواني داشت، مدت ۴۰سال در محضر علامه طباطبايي حضور يافت.
آيت الله پهلواني ره
آيت الله پهلواني به واسطه انجام دستورات اخلاقي و درک فيوضات روحاني مرحوم علامه، به درجاتي از عرفان و معنويت دست يافت که پس از رحلت علامه طباطبايي، برخي ازشاگردان آن استاد فرزانه، با اصرار فراوان، خوشه چين اخلاق و عرفان آيت الله پهلواني شدند و ايشان در طول حيات خود، شاگردان بسياري را تربيت کرد و نفوس مستعدهاي را به وادي سير و سلوک رهنمون شد.
سبک تربيتي و روش سير و سلوکي استاد:
جناب شيخ العرفا آقا شيخ علي پهلواني داراي سبک تربيتي و روش سير و سلوکي گرانبهايي بود. هموکه ساليان متمادي از محضر پر فيض علامه طباطبايي استفاده برده بود و به دقايق و ظرافتهاي معرفتي علامه طباطبايي پي برده بود.
در شاکله اصلي دستوراتش سيره و روش عارفان شيعه و به خصوص پيروان مکتب تربيتي اسوه مراقبان در سده هاي اخاير شيخ عارف کامل آيت الله العظمي آخوند ملا حسينقلي همداني رضوان الله عليه مشهود بود.
چه اينکه آنان اعتقادي به صراط مستقيم قرآني و سنت پيامبر اکرم و ائمه عليه السلام داشته و دارند. استاد در مدت حيات نوراني خويش عده اي از بزرگان اين مکتب عظيم تربيتي را درک کرده بود و با اصول و انديشه ها و زندگي ملکوتي آنان آشنا بود.
ايشان اغلب شب ها براي عده اي از عاشقان راه خدا بعد از نماز مغرب و عشا جلسه داشت. و اينکه هر کس در کدام جلسه شرکت کند به عهده استاد بود که بر اساس مقدار پيشرفت در سير و سلوک تعيين مي کردند. هر طبقه به فراخور نوع افرادش در شبي تشکيل مي شد و برخي از اين جلسات در حدود بيست سال به طول انجاميد.
در اين جلسات معمولا مطالبي خوانده مي شد تا شاگردان نسبت معارف توحيدي و ساير معارف ديد عميقي پيدا کنند و هم به انجام دستورات، همت و آگاهي بيشتري يابند و توفيق بيشتري براي سير و سلوک رفيق راهشان باشد.
در ايام سال هميشه در قم بودند و به کارهاي سير و سلوکي دوستانشان رسيدگي مي کردند. البته هر روز صبح تا ظهر به مباحث علمي و تحقيقات خودشان مشغول بودند و عصرها به طور کامل تا اذان مغرب براي شاگردانشان بودند و به کارهاي آنها رسيدگي مي کردند.
نامه هاي سير وو سلوکي شاگردان را پاسخ مي دادند که اين نامه ها، خود هزاران نامه ارزشمند است و در دست شاگردان ايشان موجود است و داراي مطالبي گرانبها و ارزنده است.
گریه به خاطر نخواندن نماز شب
فرزند شيخ عباس صاحب كتاب مفاتيح الجنان مي گويد: يك روز صبح پدرم برخاست و شروع به گريه كرد، از او پرسيدم چرا اشك مي ريزيد؟
فرمود: براي اين كه شب گذشته نماز شب نخواندم!
گفتم: پدرجان نماز شب كه مستحب است و واجب نيست، شما كه ترك واجب نكرده ايد و حرامي بجا نياورده ايد چرا اينطور نگرانيد؟
فرمود: فرزندم! نگراني من از اين است كه من چه كرده ام كه بايد توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود.!!!
شیخ شوشتری
شيخ جعفر شوشترى از نظر علم و عمل به مقامات عاليه رسيد، نفوذ او در مردم به وقت نصيحت نفوذى عجيب بود.
ازمادرش پرسيدند به داشتن چنين فرزندى دلخوشى گفت:نه، گفتند: چرا؟گفت: من براى يك بار در مدت دو سال او را بدون وضو و طهارت شير ندادم و در آغوش نگرفتم، آرزويم اين بود حضرت امام جعفر صادق شود، ولى جعفر شوشترى شد!!
سیره عملی امام خمینی رحمة الله علیه در ماه مبارک رمضان
نور و بركت دودمان وحى، رهنمون مىسازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله عليه وآله نشانده، بر مشكات ملكوت، عروج مىدهند.
در ميان دين باوران كفر ستيز، چهره محبوب قرن، فقيه تيزبين سياست مدار، فيلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى رضوان الله عليه، از موقعيتى والا و ويژه برخودار است، زيرا روزها و ساعتها و لحظه هاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آيه قرآن را مجسم ساخت و عينيت بخشيد. در اين مبحث به سيره عملی امام می پردازيم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد .
حضرت امام (ره) توجه ويژهاى نسبت به ماه رمضان داشته و بدين جهت، ملاقاتهاى خودشان را در ماه رمضان تعطيل مىكردند و به دعا و تلاوت قرآن و… مىپرداختند.
و خودشان مىگفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است» (1) .
يكى از ياران امام، در اين باره گفته است :
در اين ماه، ايشان شعر نمى خواندند و نمى سرودند و گوش به شعر هم نمى دانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با اين ماه در زندگى خود ايجاد مىكردند، به گونهاى كه اين ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجيد و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مىكردند. (2)
ايشان، به هنگام سحر وافطار، بسيار كم مى خوردند، به گونهاى كه خادمشان فكر مى كردند كه امام، چيزى نخورده است! (3)
حضرت امام رحمة الله عليه درباره رمضان چنين مىسرايند:
ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افــــطار به مـــــى كرد برم پيـــر خرابات گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
با باده، وضو گير كه در مذهب رندان در حضرت حق اين عملت بارور افتاد
پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 .
2- برداشتهايى از سيره امام خمينى( ره) ، ج 3 ، ص 90 .
3- همان، ص 89 .
4- روزنامه جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 .
پایداری میرزا محمد نراقی در تحصیل علم
میرزا مهدی نراقی درایام تحصیل بی نهایت فقیر و تهی دست بود به حدی که برای مطالعه قادر به تهیه چراغ روشنائی نبود و می رفت از چراغهائی که در جاهای دیگر مدرسه بود استفاده میکرد و هیچ کس از حال او با خبر نبود. با این سختی و تنگی معاش در تحصیل علوم بقدری جدی و کوشا بود که هر چه از وطنش به او نامه می رسید سرنامه را باز نمی کرد و نمی خواند و از ترس اینکه مبادا حرفی و مطلبی نوشته باشند که باعث تفرقه حواس و مانع از درس باشد همه نامه ها را به طور دربسته در زیر فرش میگذاشت . پدر او بنام ابوذرازعاملین حکام بود ، تصادفا” او را کشتند، خبر قتل پدرش را به او نوشتند آن مرحوم طبق معمول نامه را نخوانده به زیر فرش گذاشت . چون بستگان او از او مأیوس شدند کاغذ به استادش نوشتند که واقعه را به او خبر بدهند و او را برای اصلاح ورثه پدرش به نراق بفرستند . چون مرحوم نراقی به درس حاضر شد استاد را گرفته خاطر دید، عرض کرد: چرا مهموم و غصه دار هستید؟ استاد جواب داد: شما باید به نراق بروید. عرض کرد: برای چه؟ گفت: پدرت مریض است. مرحوم نراقی گفت: خداوند او را حفظ فرماید شما درس را شروع کنید. استاد به کشته شدن پدر او تصریح کرد و امر کرد که حتما” باید به نراق حرکت نماید ، آن مرحوم به نراق رفت و فقط سه روز آنجا ماند و دوباره برگشت و به این ترتیب تحصیل کرد تا رسید به آن پایه از علم و فضل خارج از وصف.
صفای زیارت ـاز امام خمینی (ره) بدانید
e="font-size: medium;">جلوه دیگر علاقه قلبى برخاسته از معرفت عمیق امام بهاهل بیت علیهم السلام ، صفاى زیارت است. امام در حدود پانزدهسالى كه در نجف بود، هر شب در ساعتى خاص كنار مرقد حضرتعلى(ع) آمده، زیارت جامعه كبیره را مىخواند.
زیارتى كه دست كم یك ساعت وقت مى خواهد، ولى انسان با خواندن مفاهیم آن احساس مى كند واقعا در برابر امامان معصوم علیهمالسلام آنچه حق آنان است، بازگو مى كند و در حقیقت یك دوره امام شناسى است. تنها در شب هایى كه بیمار بود و حتى نمىتوانست به بیرونى منزل بیاید یا اوقاتى كه در كربلا بود، این برنامه راترك مى كرد.
از مرحوم شهید حاج آقامصطفى خمینى نقل شده است: شبى هوا توفانى بود و بیرون رفتن از خانه مشكلاتى در برداشت. به امام عرضكردم: امیرمومنان(ع) دور و نزدیك ندارد، زیارت جامعه را كه درحرم مىخوانید، امشب در خانه بخوانید. امام فرمودند: مصطفى،تقاضا دارم روح عوامانه را از مانگیرى. همان شب بالاخره به حرممشرف شد. در نجف اشرف گاه در حرم مطهر حضرت على(ع) در میانمردم زیارتكننده، تنه مىخورد و مورد آزار قرار مىگرفت; بویژهآن كه برخى زوار ساكن روستاهاى عراق بىمبالات و ناموزون راهمىرفتند و گاه به ایشان صدمه مىزدند. امام تمام این فشارها ورنجها را در مشاهد مشرفه تحمل مىكرد، ولى از این كه افرادى درجلو یا پشتسرش به عنوان همراه یا مراقب حركت كنند، بیزاربود. كسى نقل مى كرد: امام را در حرم مطهر حضرت امام حسین(ع)
دیدم كه در میان انبوه زوار گیر كرده، نمى توانست قدم ىپیش گذارد. جلو رفتم و به كنار زدن مردم پرداختم. امام با تغیرو تعرض مرا منع كرد، ولى بى توجه به نهىایشان كارم را ادامه دادم. ناگهان متوجه شدم امام از مسیرى كه برایشان راه بازكرده ام نیامده، تغییر جهت داده اند.
تشرف امام خمینى(ره) به حرم مطهر حضرت على(ع) با آن آداب خاصزیارت نیز شایان توجه است. با كمال متانت و ادب اذن دخول مى خواند. بعد از طرف پایین پاى مبارك، وارد حرم مى شد و مقیدبود چنانكه در روایات وارد شده، از بالاى سرمطهر عبور نكند.
هنگامى كه مقابل ضریح مطهر مىرسید، زیارت امین الله یا زیارتدیگرى را بانهایت اخلاص مىخواند. بعد دو باره به سوى پایین پابرگشته، در گوشهاى از حرم نماز مستحبى و زیارت و دعا به حالت نشسته مى خواند. سپس دو ركعت نماز مى خواند و با رعایت آداب واخلاص حرم را ترك مىكرد.
امام(ره) از روى مفاتیح دعا مىخواند، در حالى كه عادت مراجع نیست چنین كنند و اگر دیده شده، در منزل و جاى خلوت چنین مى كنند.كیفیت زیارت امام، كه بادعاهاى طولانى همراه بود، یك حالت از خود بى خود شدن وعمق اتصال روحى را با صاحب ضریح وامامى كه زیارت مى كرد، نشان مىداد. همین حالت درحرم حضرت اباعبدالله و حضرت ابوالفضل علیهما السلام نیز مشاهده مى شد. یكبارهم كه در ابتداى ورودش به عراق، به كاظمین و سامرا عزیمتكرد، همین برنامه دیده مىشد. درآن اوایل امام صبح ها و شب ها به حرم نخستین امام مشرف مى شد، ولى به دلیل تدریس و سایر مشاغل دیگر صبحها نمىرفت.
در سحرگاه هراس انگیز آخرین شبى كه امام در نجف بود و مقررگردید عراق را ترك گوید، فرمود: ناگزیر از اینجا باید بروم.
در اینجا با حرم مطهر امیرمومنان(ع) انس داشتم، اما خدامى داند دراین مدت من از دست اهل اینجا چه كشیدم. و باكنایه بخشى از رنجهایى را كه متحمل شده بود، بیان كرد. این برنامهما را به یاد جدبزرگوارش حضرت على(ع) مىاندازد كه مىفرماید:
بعد از رحلت رسول اكرم(ص)، آن قوم چه رنجهایى برایش فراهم كردند و كوشیدند دست از كارش بردارد; ولى او چنین نكرد. امام هم چنین روشى را در تاریخ مبارزات خود اتخاذ كرد.
پندهایی از استاد مجتهدی تهرانی
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. همانطور كه به دكتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد كه نزد او بروی كه باد كبر و غرور تو را خالی كند.
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر كس عالم و حكیمی نداشته باشد كه او را ارشاد كند هلاك میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یكی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) فرمودند:
وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است كه بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاك شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزكیه كند زیرا علم و دانش و مدرك آدمی را مغرور و متكبر میسازد و یك طلبه باید آنقدر تلاش كند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینكه بتوان از او استفاده كرد.
مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر كسی پیدا شد كه دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فكر میكند سیمش وصل است، به او اعتماد مكن اگر كسی واقعاً سیمش وصل باشد به كسی نمیگوید.
درس اخلاقی كه شما را بیحال كند، چرتی كند، شل و ول كند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست كنیم استاد خوب هم گیرمان میآید.
استاد اخلاق ما یكی حاجآقا حسین فاطمی (ره) بود كه در قم شبهای جمعه به درس اخلاق ایشان استفاده میكردیم و یكی هم جمعهها به درس اخلاق حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (ره) میرفتیم.
از جملاتی كه از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است كه ایشان فرمودند: ما میتوانیم با علم و اخلاق انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمیتوانند پس باید در انسانیت بكوشیم.