بر سر خوان حضرت جود
امام جواد علیه السلام در دهم ماه رجب سال یکصد و نود پنج هجری قمری در مدینه دیده به جهان باز گشود.[1] هفت ساله بود که مأمون پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام را به خراسان فرا خواند.[2]
هفت سال و چند ماه داشت که شاهد شهادت امام رضا علیه السلام شد[3] و پس از او صاحب منصب امامت شد.
مأمون براساس همان سیاست که امام رضا علیه السلام را به خراسان منتقل کرد ، دخترش زینب، معروف به ام فضل را نیز به عقد امام جواد علیه السلام درآورد و این در حالی بود که امام نه سال و چند ماه داشت.[4]
امام جواد علیه السلام هفده سال امامت کرد[5] و در نهایت در سال دویست و بیست در حالی که تنها بیست و پنج سال از عمر شریفش سپری شده بود به شهادت نائل آمد.[6] پیکر شریفش را در بغداد کنار قبر جد بزرگوارش امام کاظم علیه السلام به خاک سپردند.[7]
پی نوشت:
1. بنا بر نقل مصباح المتهجد ص 805 و الأنوار البهیة ص 249
2. کافی ج1 ص488
3. ارشاد ص316
4. المناقب ج4 ص382 و ارشاد ص319
5. ارشاد ص316
6. کافی ج1 ص492
7. همان
ارتباط سوره حمد با درهای بهشت در سخن صدر المتألهین
آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر قرآن به ارتباط سوره حمد با درهای بهشت در سخن صدر المتألهین
اشاره کرده و می گوید: این سوره مبارکه فاتحه با آن مقدمهای که انسان در هنگام قرائت یا هنگام نماز انجام میدهد، شامل ۸ بخش از درهای هشتگانه بهشت است. از این جهت که بهشت دارای ابواب ثمانیه است، دارای هشت در است، اگر کسی سوره مبارکه حمد را در نماز با آن آداب معینی که گفتهاند قرائت کند، از هر دری از این درهای هشتگانه وارد بهشت می شود.
یکی در معرفت است، که انسان قبل از این سوره می گوید «إنی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض»با معرفت شروع می کند و از در معرفت وارد بهشت می شود. وقتی آیه مبارکه «بسم الله» را می گوید از در ذکر وارد بهشت می شود. وقتی آیه مبارکه «الحمد لله رب العالمین» را می گوید از در شکر وارد بهشت می شود.
وقتی «الرحمن الرحیم» را میگوید از در رجا وارد بهشت میشود. وقتی «مالک یوم الدین»را می گوید از در خوف وارد بهشت میشود . چون بهشتیان کسانی اند که «یدعون ربهم خوفا و طمعا» وقتی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را می گوید از راه اخلاص و عبادت خالصه وارد بهشت می شود. وقتی «اهدنا الصراط المستقیم» را می گوید از راه دعا وارد بهشت می شود.
وقتی «صراط الذین انعمت علیهم» را می گوید از راه ائتسا و اقتدای به انبیا و اولیای الهی وارد بهشت میشود. چون خدای سبحان انسان را امر کرد که به اینها اقتدا کنید «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» یا نسبت به بزرگان دیگر فرمود: «لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة» باب اقتدای به سیره سلف صالح یعنی انبیا و اولیای الهی. این را هم بعضی از بزرگان اهل تفسیر فرمودند که از مجموع مقدمه این سوره و آیات هفتگانه این سوره انسان می تواند به یکی از این درهای هشتگانه بهشت سعادت وارد بشود.
سه توصيه رهبرانقلاب در نخستين مواجهه با اينترنت
مقام معظم رهبري فرمودند :
اين صنعت بسيار جالب است و بايد از همين حالا بر روي آن سرمايهگذاري شود.
همچنين اين فناوري بايد براي جوانان بسيار جاذب باشد و لازم است ميدان را براي آنها فراهم كنيم
و در نهايت تاكيد كردند اين صنعت مانند ساير صنايع، آلودگي خاص خود را دارد كه بايد براي آن برنامهريزي كرد.
آشکار شدن حقیقت
علي بن يقطين بن موسى اهوازى میگوید؛ من مذهب معتزله داشتم و گاهى كه از حضرتهادى چيزى مىشنيدم مسخره مىكردم و قبول نمىنمودم، بالاخره بواسطه احتياجى كه به ملاقات سلطان داشتم وارد سامرا شدم فردا قرار بود سلطان سواره به ميدان برود.
من فردا صبح از منزل خارج شدم، ديدم مردم لباسهاى عالى و زيبا پوشيدهاند و هر كدام در دست باد بزني دارند براى سرد نمودن خود، اما حضرتهادى لباسهاى گرمتر پوشیده و مخصوص باران به تن نموده و كلاه بر سر گذاشته بر روى اسب خود روكشى كه مانع از رسيدن باران به اسب است قرار داده و دم اسب را بسته است.
برخی از مردم از ديدن امام به اين صورت شروع كردند تمسخر کردند، امام مي فرمود: الا إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ.
بوسط بيابان كه رسيدند و از شهر خارج شدند، ابرى بالا آمد و باران شديدى باريد كه اسبها پاهايشان در گل فرو رفت و دم اسب پيكر آنها را گل آلود نمود مردم با لباسهاى خيس شده و گل آلود برگشتند اما حضرتهادى به بهترين وضع مراجعت نمود كه هيچ ناراحتى از باران نديده بود، با خود گفتم: اگر خداوند او را بر اين سرّ مطلع كرده باشد او امام است.
بعد امام به يك قسمت از راه سرپوشيده آمد، همين كه نزديك شد كلاه از سر برگرفت و سه مرتبه روى زين اسب گذاشت وبعد روى بمن نموده فرمود: اگر لباس آلوده به عرق جنب از حرام است نمىتوان با آن نماز خواند و گر نه نماز صحيح است من كه تصميم پرسيدن همين سؤال را داشتم آن جناب را تصديق كرده معتقد به مقامش شدم.
منابع:
1-تحف العقول
2-مدينة المعاجز
بیشتر از سه روز عمر نخواهی کرد
ابو الحسين سعيد بن سهل بصرى كه معروف بملاح بود گفت؛ جعفر بن قاسمهاشمى بصرى، مذهب واقفیه داشت ،روزى من و او در سامرا بوديم، حضرت ابو الحسن امامهادى عليه السّلام در بين راه دیدیم و فرمود ند که تا كى در خوابي، آیا وقت آن نرسید ه که از خواب بیدار شوی.
پس از گذشت چند روز، يكى از فرزندان خليفه ما را به وليمه دعوت كرد. حضرتهادى را نيز دعوت كرده بود. چشم ميهمانان كه به امام افتاد به احترام آن جناب لب فرو بسته خاموش نشستند، اما جوانكى در مجلس احترام ايشان را نگه نداشت، حرفهاى نامربوط مي زد و مي خنديد. امام عليه السّلام روى بجانب او كرده فرمود: مىخندى و از خدا غافلى با اينكه بيش از سه روز زنده نخواهى بود. ما با خود گفتيم اين يك مستمسك خوبى است ببينيم پس از سه روز چه مىشود.
جوانك لب فرو بست و از كارهاى قبل دست برداشت پس از صرف غذا متفرق شديم روز بعد آن جوان مريض شد و روز سوم اول صبح از دنيا رفت و عصر او را دفن كردند.
وصيت الهي
در وصيت هائي كه خداي جلاله به عيسي (عليه السلام )فرموده آمده است :
اي عيسي به پيشگاه من از چشمت اشك ها و از دلت ترس بيار و برگور مردگان بايست وآنان را با صداي بلند آوازده باشد كه سهم خودت را از موعظه از آنان بستاني پس بگو من نيز به همراه كارواني كه ميرسد به شما خواهم پيوست اي عيسي از دو چشمت براي من اشك ها بريز و با دلت براي من خاشع باش اي عيسي در حالات سختي و فشار به من پناه بيار كه من گرفتاران را پناه ميدهم و ناچاران را مي پذيرم و منم ارحم الراحمين
اشعار شهادت امام هادی علیه السلام
شمع جمع شبستان
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی
چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی
مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی
محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی
شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی
صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی
مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی
كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی
گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5)
تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی
ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی
آية الله غروي اصفهاني (كمپاني)
پینوشتها:
1- ملاذ: پناه2- حاضر و بادی: حاضر: كسی كه در حضر و در شهر ساكن است. بادی: كسی كه بادیهنشین و صحرانشین است.
3- اشاره است به حدیث: «لی معالله وقت لا یسعنی فیه ملك مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است كه در آن با من نمیگنجد هیچ ملك مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رك : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دكتر سید جعفر شهیدی، صفحه286).
4- بركه درندگان (بركة السباع): محلی بود كه مركز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناك قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.
5- باغی: سركش و طغیان كننده عادی: عداوت كننده و دشمن.
نقش امام هادي (ع) و موضع وى در حوادث
امام در سامره زیر نظر جاسوسان متوكل شب و روز مورد مراقبت بود و می كوشید كارهاى خود را در آن محیط سخت انجام می دهد. فعالیت هاى ایشان در آن دایره پر تشویش محدود می شد و حتى الامكان می كوشید برخوردى روى ندهد. امام(ع) با توجه به فشار و مراقبت شدیدى كه متوجه خود و یارانش بود، حركت خود را در دو زمینه آغاز نمود:
الف- آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ گفتن به شبههها و جواب به پرسشهائى كه خلیفه از او می كرد، تا آن امام را در تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آید. مثلا متوكل از«ابن سكیت» خواست مسالهاى پیچیده و دشوار در حضور او مطرح كند و از امام(ع) جواب آن را بخواهد. «ابن سكیت»، برخى مسائل را كه سخت دشوار می دانست ازامام پرسید و امام در آن مبارزه و مباحثه پیروز گردید.
«یحیى بن اكثم»، متوكل را گفت:«دوست ندارم پس از پرسش هاى من از این مرد چیزى پرسیده شود زیرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضیان تقویت می گردند.» (1)
امام(ع) پاسخ سوالات را می داد و شبهههاى كفرآمیز را كه در اجتماع او رایج بود رد می كرد. (2)
ب- پشتیبانى از پایگاه هاى خود و توجه داشتن به آنها، تا در حد امكان، نیازشان را برطرف سازد و كوشش در آموزش آنان و تقویت ایمانشان.
امام با كوشش خستگى ناپذیر و فراوان، وقت خود را براى تجدید فعالیت پیروان خود مصروف می داشت. هر وقت فرصت این كارها دست می داد و امكان فعالیت پیش مىآمد، پایگاه هاى خود را با هر روشى كه امكان داشت تقویت می كرد تا در برابر مشكلات، نیروهاى پایدار و مجهز آماده داشته باشد.« براى امام هادى(ع) از راه هاى پنهانى و آشكار، و در هر صورت ممكن، پولهاى سرشار از قبیل خمس و زكات و خراج مىرسید و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مىرسانید تا جنبش فرو ننشیند. این فعالیت ها البته دور از چشم حكمرانان و مركز حكومت عباسیان بود. (3)
1-مناقب، ج 3، ص 507.
2- احتجاج، ج 2، صص 251-260.
3- مناقب، ج 3، ص 512.