حمايت از توليد ملي مستلزم مبارزه با قاچاق کالاست
معاون سياسي امنيتي استاندار کردستان گفت: تقويت توليد و حمايت از کار و سرمايه گذاري در کشور مستلزم مبارزه قاطع با قاچاق کالا است.
به گزارش خبرگزاري آريا، ايرج حسن زاده در نخستين نشست كميسيون مبارزه با قاچاق كالا و ارز استان در سالجاري با بيان اينکه تقويت توليد و حمايت از کار و سرمايه گذاري در کشور مستلزم مبارزه قاطع با قاچاق کالا است، اظهار داشت: وجود پديده قاچاق كالا يكي از موانع اصلي گسترش توليد ملي است و بايد براي رسيدن به اهداف بلند مدت توسعه کشور اقدامات راهبردي را براي کاهش قاچاق کالا به عمل آوريم.
وي افزود: نامگذاري سالجاري از سوي رهبر معظم انقلاب به نام سال توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني حجت را براي همه ما به اتمام رساند و همه موظف به تلاش براي تحقق منويات رهبري هستيم.
حسن زاده قاچاق کالا و ارز را از اهرم هاي مهم دشمنان براي ضربه زدن به ماهيت اقتصادي نظام مقدس جمهوري اسلامي برشمرد و خواستار برخورد جدي دستگاه قضايي با قاچاقچيان و اخلالگران اقتصادي شد.
رئيس كميسيون مبارزه با قاچاق كالاي استان كردستان تصريح کرد: براي تحقق شعار حمايت از کار و توليد ملي بايد بروکراسي زائد اداراي در مسير سرمايه گذاري، تضمين سرمايه گذاري و حمايت بانک هاي عامل از سرمايه گذاري بخش خصوصي را در دستور کار قرار دهيم چراکه اين موارد از مهمترين عوامل افزايش توسعه اقتصادي و ارتقا توليد ملي هستند.
وي تاکيد کرد: افزايش کمي و کيفي محصولات ساخت داخل موجب جلب اطمينان و حمايت مردم از خريد محصولات داخلي خواهد شد.
حسن زاده در ادامه کاهش قيمت تمام شده محصولات داخلي و افزايش سطح استاندارد محصولات را براي مقابله با ورود کالاهاي خارجي به کشور خواستار شد.
وي ابراز داشت: متناسب نمودن اخذ ماليات از كارگاه هاي توليدي با توان توليد آنها براي حمايت از آنها و دادن مشوق هاي اقتصادي توليدي و صادراتي به توليد کنندگان از اقدامات موثر براي ارتقاي سطح توليد ملي است.
حسن زاده در پايان نقش كميسيون مبارزه با قاچاق كالا و ارز را در كنترل اين معضل مهم دانست و گفت: اين كميسيون در سال گذشته هزار و 72 مصوبه داشته است كه اين آمار نسبت به سال 89 از رشدي 47درصدي برخوردار بوده است.
راز سنگ قبر آية الله العظمي بهجت
پس از عروج ملکوتی آیت الله بهجت و خاکسپاری ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) تا حدود دو ماه نشان خاص و ثابتی روی مزار ایشان موجود نبود و پس از آن هم یک صندوق چوبی با پوششی سیاه و پارچهای روی قبر این عالم دینی قرار گرفت. بعد از مدتی نیز آن پارچه، با بنری که نقش محراب داشت و متنی توصیفی و عربی روی آن نوشته شده بود جایگزین شد.
اما سرانجام از طرف بیت آیت الله بهجت سنگی به ابعاد ۸۰ × ۱۸۰ پیشنهاد میشود اما در بازار سنگ این نوع سنگ بسیار کمیاب بود و نیاز به پیگیریهای مداوم داشت؛ از سوی دیگر برداشت از وجوهات شرعی، برای تهیه سنگ مزار به هیچ عنوان مورد نظر بیت معظم له نبود و برخی دوستداران و شاگردان آیت الله بهجت، داوطلب پرداختی به میزان توانایی خود و چند نفری نیز داوطلب پرداخت کل وجه شدند.
با گذشت بیش از یکسال نه تنها جستجوی سنگ بلکه متن، نوع خط، نوع ترکیب بندی و … مشخص نبود! گویا هیچ متنی رسا نبود تا آن شخصیت والا را توصیف و معرفی کند تا اینکه هنرمندی متعهد و از ارادتمندان خود آیت الله بهجت پیشنهاد میکند: «رساترین کلام در تعریف آقا امضای ایشان بود؛ العبد». این پیشنهاد مورد تأیید قرار میگیرد.
با پیگیری و همراهی آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، کارگاهی در اطراف تهران که سنگی با ابعاد مورد نظر را دارد معرفی میشود. اما بدلیل عدم آماده بودن وجه خرید سنگ، مدتی طول میکشد تا سرانجام بانی سنگ مشخص و سنگ خریداری میشود.
برای خطاطی و حجاری هنرمندانی از قم و اصفهان و تهران معرفی میشوند و تقسیم کار صورت میگیرد که در این میان سهم ستاد بازسازی عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمندانی صدیق و متدین که بیوضو دست به کار نبردند.
به این ترتیب در وسعتی از سادگی و خلوتی سنگ، اصالت و هویتی برجسته، رخ مینماید: «العبد محمد تقی بهجت بن محمود». «العبد» در قطعهای میناکاری نقش میگیرد و در هنری زیبا و کاری بسیار بدیع، روی سنگ قبر متصل میشود.
www.tabnak.i
واكنش پدر، مادر و همسر شهيد احمدي به ترور ناجوانمردانه
پدر شهيد احمدي: دشمن با ترور امثال پسرم راه به جايي نمي برند/سهم دشمنان فقط “شكست”
پدر شهيد احمدي روشن سهم هميشگي دشمنان را فقط شكست دانست و تاكيد كرد: دشمنان با ترور امثال پسر من راه به جايي نمي برند.
پدر شهيد مصطفي احمدي روشن در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به اينكه فرزند من كوچكترين خادم اين مملكت در راه اعتلا و پيشرفت كشور به شهادت رسيده است افتخار مي كنم گفت: مصطفي از فعالين عرصه انرژي هسته اي بود و در راستاي پيشرفت اين فناوري در كشور به خصوص در تاسيسات هسته اي نطنز زحمات بسياري را كشيده بود لذا اميدوارم راه او از سوي جوانان و دانشمندان ديگر ادامه پيدا كند.
وي با اشاره به اينكه اين شهيد داراي خصوصيات اخلاقي بسيار بارز و برجستهاي بود خاطرنشان كرد: كساني كه اينگونه اقدامات تروريستي انجام مي دهند تنها هدفشان قطع كردن مسير پيشرفت كشور به خصوص در عرصه فناوري هسته اي است ولي بايد بدانند كه اين گونه اقدامات آنها راه به جايي نمي برد و دشمنان ما هميشه شكست خورده خواهند ماند.
اين پدر شهيد با اشاره به اينكه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اقدامات تروريستي بسياري عليه كشورمان صورت گرفته است اذعان داشت: دشمنان نظام بايستي بدانند كه مردم بخصوص جوانان در همه عرصهها از حركت نخواهند ايستاد و در دفاع از آرمان هاي امام،انقلاب و رهبري تا آخرين نفس به مبارزات خود ادامه مي دهند.
وي با اشاره به اينكه اينگونه اقدامات تروريستي مسير پيشرفت كشور را متوقف نخواهد كرد تصريح كرد: جوانان انقلاب اسلامي با مشخص نمودن خط مشي خود و حركت در مسير ولايت فقيه به طور حتم با استكبار جهاني مقابله خواهند كرد و اجازه هيچگونه تخطي را به آنها نمي دهند.
مادر شهيداحمدي: دستگاههايامنيتي تروريستها را به سزاي عملشان ميرسانند
مادر شهيد احمدي روشن تاكيد كرد: به جوانان و كساني كه در راه علم و پيشرفت كشور به خصوص در زمينه انرژي هسته اي گام برميدارند توصيه مي كنم كه راه مصطفي را ادامه داده تا مسير پيشرفت كشور هموارتر شود.
مادر شهيد مصطفي احمدي روشن در گفتگو با باشگاه خبرنگاران درباره خصوصيات اين شهيد گفت: بايستي از دوستان مصطفي درخصوص ويژگي هاي او پرسوجو كرد ولي به طور ويژه مي توان گفت كه مصطفي هميشه در خط رهبري حركت كرده و بر اين باور بود كه بايستي وظايف خود در قبال آرمانهاي امام و انقلاب را به خوبي اجرا كند.
وي افزود: شجاع و نترس بودن از ويژگيهاي بارز اين شهيد بود و اعتقاد داشت كه بايستي تا آخرين قطره خون خود براي رسيدن به آرزوهايش فعاليت هاي خود را پيگيري كند.
مادر اين شهيد در خصوص اقدام تروريستي كه عليه فرزندش صورت گرفته اذعان داشت: دستگاههاي امنيتي سريعتر وارد عمل شوند و كساني كه اين اقدام را انجام داده اند به سزاي عمل كثيف خود برسانند.
وي در توصيهاي به دوستان شهيد احمدي روشن خاطرنشان كرد: به جوانان و كساني كه در راه علم و پيشرفت كشور به خصوص در زمينه انرژي هسته اي گام برميدارند توصيه مي كنم كه راه مصطفي را ادامه داده تا مسير پيشرفت كشور هموارتر شود.
واكنش همسر شهيد احمدي به ترور ناجوانمردانه
همسر شهيد احمدي روشن گفت: همسرم در پيشرفت پروژه هسته اي نطنز نقش بسيار تاثيرگذاري را داشته است.
همسر شهيد مصطفي احمدي روشن در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران گفت: همسرم با اتكا به خدا و پيروي از آرمانهاي امام و انقلاب و حركت در خط ولايت فقيه با هدف ارتقاء اسلام، پيشرفت كشور و به نتيجه رسيدن سايت نطنز فعاليت هاي خود را دنبال مي كرد.
وي با اشاره به اينكه همسرم در پيشرفت پروژه هسته اي نطنز نقش بسيار تاثيرگذاري را داشته است اذعان داشت: به طور قطع مطمئن هستم كساني كه اين اقدام تروريستي را انجام داده اند از سوي دستگاه اطلاعاتي ما به سزاي عمل خود خواهند رسيد.
وي با اشاره به اينكه افتخار مي كنم همسرم به درجه رفيع شهادت رسيده است در توصيه اي به دشمنان انقلاب اسلامي خاطرنشان كرد: دشمنان جمهوري اسلامي ايران بدانند كه جوانان اين مرزو بوم اجازه نخواهند داد كه آنها به اهداف شوم خود دست يابند لذا به تمامي دانشمندان ايران توصيه مي كنم با توجه به اينكه سختي كار بسيار زياد ميباشد اما از پاي نايستند و در مسير پيشرفت كشور گام بردارند.
رجانیوز
کرسی های بحث آزاد فقهی رمز تکامل حوزه های علمیه
اسلام دینی است کامل وجامع ودربرگیرنده همه ابعاد زندگی انسان چه مادی وچه معنوی حوزه های علمیه به عنوان سکان دار ومبلغ این دین جامع وظیفه ارائه این برنامه ها را به بشریت دارند.
که حقا وانصافا درطول مدت گذشته ازعمر حوزه های علمیه برکات وثمرات بسیاری داشته وهنوز هم دارد.
اما هنوز ظرفیتهایی وثمراتی هست که بالقوه وجود دارد که حوزه های علمیه هنوز به آن دست نیافته است-هنوز بسیاری ازمسائل وجود دارد که درحقیقت ریشه آن واصل آن دین است اما درحوزه های علمیه روی آن تمرکزی وجود نداشته است وندارد.
دراین بین امام امت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) درصحبتهای متعدد وبسیار پرمغز خود وظایف،ظرفیتها واقدامات لازم انجام نشده درحوزه را گوشزد کردند وبه عبارتی چراغ راه ومنشور طلبگی را تدوین نموده اند.
یکی ازبند های مهم منشور طلبگی مد نظر آقا کرسی های بحث آزاد فقهی است
امام خامنه ای دردیدار طلاب درسال 89 درشهر مقدس قم :
نظریهپردازى سیاسى و نظریهپردازى در همهى جریانهاى ادارهى یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهدهى علماى دین است. آن کسانى میتوانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریهپردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریههاى غربى، نظریههاى غیردینى، نظریههاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعهاى در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداختهى اذهان مادى است، مىآید جایگزین میشود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.
این علوم انسانىاى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهانبینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مىآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند.
امروز شبهههائى مطرح میشود که آماج آن شبههها نظام است. شبهات دینى، شبهات سیاسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزریق میشود - بخصوص در میان جوانان - هدفش فقط این است که یکى را از یک فکرى منتقل کند به یک فکر دیگرى؛ هدفش این است که پشتوانههاى انسانى نظام را از بین ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهنها مخدوش کند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف کردن این شبههها، مواجههى با این شبههها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه - که به وسیلهى علماى دین انجام میگیرد.
امروز حوزه نباید در صحنههاى متعدد فلسفى و فقهى و کلامى در دنیا غائب باشد. این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیازهاى نوبهنو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح میشود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید. جواب شما باید ناظر باشد به این نیاز، و نیز ناظر باشد به پاسخهائى که مکاتب و فرقههاى گوناگون میدهند. اگر از جوابهاى آنها غافل باشید، پاسخ شما نمیتواند کار خودش را انجام دهد. باید پاسخ قوى، منطقى و قانع کننده بیاورید وسط. باید پاسخها در دنیا مطرح شود
در زمینههاى گوناگون، امروز نیاز وجود دارد؛ هم براى نظام اسلامى، هم در سطح کشور، هم در سطح جهان. تبیین معرفتشناسى اسلام، تفکر اقتصادى و سیاسى اسلام، مفاهیم فقهى و حقوقىاى که پایههاى آن تفکر اقتصادى و سیاسى را تشکیل میدهد، نظام تعلیم و تربیت، مفاهیم اخلاقى و معنوى، غیره، غیره، همهى اینها باید دقیق، علمى، قانع کننده و ناظر به اندیشههاى رائج جهان آماده و فراهم شود؛ این کار حوزههاست. با اجتهاد، این کار عملى است. اگر ما این کار را نکنیم، به دست خودمان کمک کردهایم به حذف دین از صحنهى زندگى بشر؛ به دست خودمان کمک کردهایم به انزواى روحانیت. این، معنى تحول است. این حرکت نوبهنوى اجتهادى، اساس تحول است.
بزرگان حوزه، مراجع تقلید، اندیشمندان، دانشمندان و فضلا باید دامنها را به کمر بزنند، همت کنند، این تحول را برنامهریزى کنند، هدایت کنند، مدیریت کنند. بنابراین معناى اساسى تحول این است: حرکت نوبهنوى محتوائى.
ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمى خودمان را با نیازها منطبق کنیم. یک چیزهائى هست که مردم ما به آنها احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند؛ ما باید آنها را فراهم کنیم. یک چیزهائى هم هست که مردم احتیاجى به آنها ندارند؛ زیاد کار شده، زیاد تلاش شده؛ خودمان را سرگرم آنها نکنیم. اینها خیلى مسائل اساسى و مهمى است.
مسئلهى درس فلسفه و رشتهى فلسفه است. توجه بکنید؛ اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشتهى فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از اینها مسئولیتى دارند. رشتهى فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیتهاى بزرگى بر دوش دارد. پرچم فلسفهى اسلامى دست حوزههاى علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانى که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمیدارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه مىافتد دست کسانى که شاید صلاحیتهاى لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعهى ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفههاى وارداتى مختلف، لخت و بىدفاع خواهد ماند. آن چیزى که میتواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نیست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و کلام. اینها لازم است. در حوزه، اینها رشتههاى مهمی است. رشتهى مهم دیگر، تفسیر است؛ انس با قرآن، معرفت قرآنى. ما نباید از تفسیر محروم بمانیم. درس تفسیر مهم است، درس فلسفه مهم است؛ اینها رشتههاى بسیار باارزشى است.
سپهبدی که مزد نمازش را گرفت
سپهبد علی صیاد شیرازی ، در تمام طول حیاتش ، به تقید سرسختانه به نماز و نیاز ، علی الخصوص نماز اول وقت شهرت داشت و بی راه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که شهادت برای این امیر ارتشِ حزب الله ، مزدِ نمازهای عاشقانه ای بود که اقامه می کرد.
علی صیاد شیرازی به خرداد ماه سال 1323 در روستای کبودگنبد از توابع درگز (خراسان) متولد شد.در سال 1343 در کنکور دانشکده ی افسری پذیرفته شد و در مهرماه 1346 در رسته توپخانه با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. این افسر ممتاز ، چه پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب ،به ایمان و التزام شدید مذهبی شهرت داشت و همین باعث شد که با پیروزی تهضت اسلامی مردم ایران ، به سرعت جایگاه منحصربفردی در میان توده های مردم و رهبران انقلاب پیدا کند. علی صیاد شیرازی در طول 32 سال خدمت نظامی خود که 23 سال آن در جمهوری اسلامی سپری شد ، ااز خود کارنامه ای درخشان به جای گذاشت و همین باعث شد که رهبر انقلاب در آخرین وداع خود با پیکر او ، زانو زده و بر تابوتش بوسه بزند.
سپهبد علی صیاد شیرازی ، در تمام طول حیاتش ، چه در جمع خانواده خود ، چه در میادین جنگ و جهاد و چه در محافل دوستان و همرزمانش ، به یک خصوصیت شهرت داشت و آن تقید سرسختانه به نماز و نیاز ، علی الخصوص نماز اول وقت بود . این ژنرالِ عالی رتبه ، به قدری برپا داشتن نماز در هر موقعیتی پافشاری می کرد که بی راه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که شهادت برای او ، مزدِ نمازهای عاشقانه ای بود که اقامه نمود.
روحمان با یادش شاد
www.rahevela.ir
بزرگداشت عطار نیشابوری
حکایتی از مصیبت نامه عطار
آن یکی دیوانه را می تاختند کودکانش سنگ می انداختند
در گریخت او زود در قصر عمید بود او در صدر آن قصر مشید
دید در پیشش نشسته چند کس باز می رانند از رویش مگس
بانگ بروی زد عمید از جایگاه گفت ای مدبر که داد اینجات راه
گفت بود از دیده من خون چکان زآنکه سنگم می زدند این کودکان
آمدم کز کودکان بازم خری خود تو صدباره زمن عاجز تری
چون تو را در پیش باید چند کس تا زرویت باز می راند مگس
روز 25 فروردین ماه در تقویم رسمی کشور به نام عطار نیشابوری نامگذاری شده است و همه ساله مراسم بزرگداشت این شاعر و عارف نامی در شهر نیشابور برگزار می شود.
یكی از سرآمدان شعر و ادب فارسی، عطار نیشابوری است. مورخان و محققان، نام او را «محمد» و لقبش را «فرید الدین» و کنیه اش را «ابوحامد» نوشته اند. در اشعارش بیشتر به «عطار» تخلص نموده و گاهی هم «فرید» را كه بی گمان مخفف لقب اوست ـ برای تخلص شعری خود برگزیده است. نام پدر عطار هم ابراهیم و كنیه او ابوبكر است و بعضی به اشتباه، جز این نوشته اند. مادر او هم چنانكه از فحوای كلام عطار بر می آید، زنی اهل معنی و خلوت گزیده بوده است.عطار در وصف مادر خود سروده است.
اگر چه رابعه صد تهمتن بود ولیكن ثانبه این نیك زن بود
چنان پشتم قوی داشت آن ضعیفه كه ملك شرع را روی خلیفه…..
نبود او زن كه مرد معنوی بود سحرگاهان دعای او قوی بود
سال تولد شیخ را كه اكثر مورخان 512 یا 513 در «كدكن نیشابور» نگاشته اند، كه به دلایلی نادرست است. زیرا اگر شهادت او را در سال 618 و در قتل عام نیشابور به دست مغول درست بدانیم به ناچار باید مدت عمر او را یكصد و شش سال پنداشت كه این نظر، با اشعار شیخ كه عمر خود را از سی سالگی تا هفتاد و اند سالگی ذكر كرده، سازگار نیست. آخرین سالی را كه عطار برای عمر خود ذكر كرده است، «هفتاد و اند» است:
مرگ در آورد پیش، وادی صد ساله راه عمر تو افكند شست بر سر هفتاد واند
پس بنابراین شیخ بیش از هفتاد سال و كمتر از هشتاد سال عمر داشته است. و اگر بپذیریم عطار در سال 618 به دست مغولان به شهادت رسید، و در آن تاریخ نزدیك به هشتاد سال سن داشته، پس فرض ولادت او در حدود سال 540 به واقع نزدیكتر است.
آرامگاه عطار، نیشابور (استان خراسان)
شیخ عطار داروخانه ای داشته كه در آن به كار طبابت می پرداخته است
به داروخانه پانصد شخص بودند كه در هر روز نبضم می نمودند
و در همان ایام، شعر هم می سرود و دو كتاب معروف «مصیبت نامه» و «الهی نامه» را در داروخانه آغاز كرد:
مصیبت نامه كاندوه جهان است الهی نامه كاسرار عیان است
به داروخانه كردم هر دو آغاز چه گویم زود رستم زان و این، باز
ظاهراً اشتغال به كار طبابت و اداره كردن داروخانه ای پر رونق كه هر روز پانصد شخص در آنجا نبض می نمودند، عطار را از هر كس بی نیاز می كرد:
بحمدا… كه در دین بالغم من به دنیا از همه كس فارغم من
هر آن چیزی كه باید بیش از آن هست چرا یازم به سوی این و آن دست؟
و به همین سبب است كه شیخ زبان به مدح شاهان نیالود و قدر و منزلت سخن را نكاست و لطافت شعر خود را به دون همتی تیره نساخت:
لاجرم اكنون سخن با قیمت است مدح منسوخ است و دقت حكمت است
دل زمنسوخ و زممدوحم گرفت ظلمت ممدوح در روحم گرفت
تا ابد ممدوح من حكمت بس است در سر جان من این همت بس است
دولتشاه و جامی و دیگر تذكره نویسان، برای ورود شیخ به حوزه عرفان و پیوستن او به حلقه صوفیان، داستانی بافته و ساخته اند كه قابل قبول نیست.
دولتشاه می نویسد: «شیخ روزی خواجه وش بر سر دكان نشسته بود و پیش او غلامان چالاك كمر بسته، ناگاه دیوانه ای بلكه در طریقت فرزانه ای به در دكان رسید و تیز تیز در دكان او نگاهی كرد بلكه آب در چشم گردانیده آهی كرد، شیخ درویش را گفت: چه خیره می نگری؟ مصلحت آن است كه زود درگذری. دیوانه گفت: ای خواجه من سبكبارم و بجز خرقه هیچ ندارم.
ای خواجه كیسه پر عقاقیر در وقت رحیل چیست تدبیر؟
من زود از این بازار در می توانم گذشت؛ تو تدبیر اثقال و احمال خود كن! و از روی بصیرت فكری به حال خود كن. گفت: چگونه می گذری؟ گفت: این چنین و خرقه از بر كنده، زیر سر نهاده جان به حق تسلیم كرد. شیخ از سخن مجذوب پر درد گشت و دل او از خشكی بوی مشك گرفت. دنیا بر دل او همچون مزاج كافور سرد شد و دكان را به تاراج داد و از بازار دنیا بیزار شد. بازاری بود، بازاری شد. در بند سودا بود، سودا در بندش كرد. نه كه این سودا موجب اطلاق است و مخرب بارنامه و طمطراق.»
و بنابه روایت جامی، سبب گرایش عطار به تصوف آن بود كه: «روزی در دكان عطاری مشغول و مشغوف معامله بود. درویشی آنجا رسید و چند بار شی ءٌ لله گفت. وی به درویش نپرداخت، درویش گفت: ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: چنانكه تو خواهی مرد. درویش گفت: تو همچون من می توانی مرد؟ عطار گفت: بلی. درویش كاسه چوبین داشت، زیر سر نهاد و گفت: الله و جان بداد. عطار را حال متغیر شد و دكان بر هم زد و به این طریق درآمد.»
همانگونه كه اشاره شد، این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آنكه شیخ عطار از آغاز عمر و زمان كودكی به سخن صوفیان متمایل بوده است و ایشان را دوست می داشته است و این مطلب از مقدمه تذكره الاولیا حاصل است.
دو دیگر آنكه وی ـ همانگونه كه اشاره شد ـ مصیبت نامه و الهی نامه را در داروخانه به نظم كشیده و این هر دو منظومه، به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است و قطعاً عطار به هنگام سرودن آنها رسوخی در تصوف داشته و گامها در سیر و سلوك عرفانی برداشته است.
چنانكه از ظاهر آثار عطار بر می آید، او بر مذهب اهل سنت بوده است. اظهار ارادت فراوانی كه عطار نسبت به خلفای سه گانه و شافعی و ابو حنیفه در مثنوی خسرونامه و كتاب تذكره الاولیا دارد، به نحوی است كه تردید در مذهب او را از بین می برد و جایی برای تأویل باقی نمی گذارد. با این حال نسبت به خاندان اهل بیت خصوصاً مولی الموحدین علی بن ابیطالب (ع) اخلاص و ارادتی توأم با صدق نیت و حسن اعتقاد دارد. و همین اخلاص و ارادت او سبب شده است تا قاضی نورالله شوشتری به اشعار او تمسك جوید و او را در زمزه شیعیان بداند.
عطار را بر هر مذهبی كه بدانیم باید او را مردی مخلص و مؤمن، خداشناس و خداترس، زاهد و عاشق و سالك و اصل دانست.
فهرست دقیقی از آثار عطار در دست نیست. تعداد كتابهایی را كه به او نسبت داده اند، از صد جلد متجاوز است. در پر گویی عطار حرفی نیست. خود او هم به این نكته اشاره داد:
ز هر در گفتم و بسیار گفتم چو زیر چنگ شعری راز گفتم
كسی كو چون منی را عیب جویست همین گوید كه او بسیار گویست
اما انتساب مجموعه ای صد جلدی به او هم چندان درست نمی نماید. خود او در خسرو نامه از مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، مختار نامه، مقامات طیور یا منطق الطیر و خسرو نامه و جواهر نامه و شرح القلب یاد كرده است. و ضمناً به قصاید و غزلیات و قطعات سروده شده خود هم اشاره دارد. بنابراین آثار مسلم عطار را می توان این قرار دانست:
1ـ مصیبت نامه، 2ـ الهی نامه، 3ـ اسرار نامه، 4ـ مختار نامه، 5ـ مقامات طیور، 6ـ خسرو نامه، 7ـ جواهر نامه، 8ـ شرح القلب، 9ـ دیوان قصاید و غزلیات.
و چون كتاب منثور تذكره الاولیا را هم بر این مجموعه بیفزاییم تعداد آثار مسلم او به ده كتاب بالغ می گردد. با این حال نمی توان همه آثار را یكدست دانست. از این رو منطق الطیر، الهی نامه، مصیبت نامه و اسرار نامه در یك سطح می باشند و گوینده او بی شك عطار است. اما آثاری مانند خسرو نامه، جواهر الذات همچنین اشتر نامه جهت مضمون و هم از لحاظ شیوه بیان، به سخن گوینده الهی نامه و منطق الطیر نمی رسد و در صحت انتساب آنها به عطار جای تأمل است. چنانكه مظهر العجایب، لسان الغیب، كنز الاسرار، مفتاح الفتوح و وصیت نامه، بی شك مدتها بعد از روزگار عطار به وصف آمده اند و آثاری مانند هیلاج نامه، منصور نامه، خیاط نامه، وصلت نامه و بیسر نامه بی گمان مجعول است و نمی توان آنها را در شمار سخن عطار آورد.
عمری به هوس گذاشتی خیز و برو سر بر که و مه گذاشتی خیز و برو
دانی تو که هر که زار ناچار بمرد به از من و از همچو تو بسیار بمرد
***
از مال جهان جز جگری ریشم نیست اینست و جز این هیچ کم و بیشم نیست
از خویشتن و خلق به جان آمده ام یک ذره دل خلق و سر خویشم نیست
***
آنکس که تمام متقی خواهد بود ایمن بدنش ز احمقی خواهد بود
جز دردم واپسین نگردد روشن تا خواجه سعید یا شقی خواهد بود
***
شب نیست که خون از دل غمناک نریخت روزی نه که آب روی من پاک نریخت
یک شربت آب خوش نخوردم همه عمر تا باز ز راه دیده بر خاک نریخت
***
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یاد مرا کان من بودم که بی قرارت کردم
حنجره پدرم براي حق طلبي اش خرد شد
تندگویان برای روحیه دادن به دیگر آزادگان و قرائت قرآن بارها شکنجه شد
فرزند شهید تندگویان بیان داشت: شهدا عاشق و پیامدار ایثار بودند و شهید تندگویان بسیار شجاع و دلیر بود و فردی بود که یازده سال حتی یک کلمه به ضرر کشورش با دشمن سخن نگفت. شهید تندگویان رساترین، بلندفریادترین و آزادمردترین و تنهاترین آزادگان است.
وی گفت: شهید تندگویان نه برای دادن اطلاعات بلکه برای به دیگر آزادگان روحیه دادن و خواندن قرآن شکنجه میشد؛ چرا که او پیامدار آزادگان بود و هنگامی که پیکر پدرم را تحویل گرفتیم حنجره پدرم را آنقدر فشار داده بودند که خرد شده بود. من همیشه فکر میکنم میتوانم چند دقیقه به صورت پدرم نگاه کنم و این برای من یک آرزوست.
بهروز بوشهری همرزم شهید تندگویان که ده سال را به همراه این شهید در زندانهای رژیم بعث گذرانده است، بیان داشت: سخن گفتن از تندگویان کار بسیار دشواری است. بنده افتخار داشتم که در مراحل مختلف زندگی در خدمت شهید تندگویان باشم.
وی در ادامه سخنان خود افزود: من از ۱۷ سالگی که وارد دانشکده شدم، با شهید تندگویان آشنا شده و بعد با هم به صنعت نفت رفتیم و شهید تندگویان مدتی دستگیر شدند و پس از آزادی به عنوان یک مهندس در یک کارخانه در رشت با هم همکار شدیم.
همرزم شهید تندگویان اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب تندگویان اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) را به ما میداد و پس از اینکه من در وزارت نفت عهدهدار مسئولیتی شدم، تندگویان هم به وزارت نفت آمد و بعد از انتخاب به عنوان وزیر نفت با هم اسیر شدیم و به دست دشمن بعثی افتادیم. از آن روز تا ده سال بعد از آن صدای دلنشین قرائت قرآنش را و در دو سه سال اول اسارت فریاد شهید علیه دشمن بعثی و التجأ به خداوند متعال را میشنیدم.
شهید تندگویان با فریاد «هیهات منالذله» به شهادت رسید
بوشهری افزود: شهید تندگویان بعد از اینکه به عنوان قائم مقام وزیر نفت به مناطق نفتخیر جنوب رفتند در دولت شهید رجایی وزیر نفت شد؛ سمتی که تنها ۳۸ روز از ابتدای جنگ تا اسارت وی بیشتر طول نکشید. اما در همین مدت کوتاه نیز وی ۳بار به آبادان رفت و پالایشگاه آبادان را که ۵۵ درصد کل تولید نفت کشور را یعنی روزانه ۶۵۰ هزار بشکه نفت تولید میکرد، سرکشی کرده و همیشه میگفت محل کار من اینجاست و باید در کنار رزمندگان و همکارانم باشم.
معاون سابق وزیر نفت بیان داشت: شهید تندگویان همیشه در زندان میگفت «هیهات منالذله» و در سلولی دو سه متری بدون کوچکترین نوری یازده سال در بند بود و فریاد میزد «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم».
منبع: فارس
صفت اسلامي در اقتصاد ما اعتباري است
یک نظام اقتصادی عدالتمحور چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ آیا میتوان یک نظام واحد اقتصادی از اسلام برداشت کرد؟ اینها مهمترین پرسشهایی است که در یک توسعه بومی میتواند مورد توجه قرار گیرد.
در این میان پژوهشگران و اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی به این پرسشها پاسخ دادهاند. با این حال به ویژه در خصوص پرسش دوم، هنوز بحث و گفتوگو میان متفکران رواج دارد. در این پرونده ما نیز برای تبیین نسبت میان تولید، کار و سرمایه در یک نظام اقتصادی اسلامی، خواستیم پیش از هر چیز به ویژگیهای نظام اقتصادی اسلام بپردازیم؛ از این رو بر آن شدیم تا گفتوگویی را با دکتر حسن سبحانی، دارنده دکتری علوم اقتصادی و استاد دانشگاه تهران و نماینده دامغان در دورههای پنجم، ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی در این خصوص به انجام رسانیم.
پیش از هر چیز میخواهم تعریفی از مفاهیم کار، تولید، سرمایه و ثروت بدهید و آنگاه جایگاه و اهمیت آنها را در شبکه اجتماعی- اقتصادی جامعه به بحث بگذارید؟
در منظر اقتصاد آنچه قطعیترین اهمیت را دارد، تولید است. این تولید، یا تولید کالاست یا تولید خدمت. مقصود از کالا اشیایی است که ملموس و رافع نیازی هستند و منظور از خدمت هم مواردی است که رافع نیاز و مفید هستند؛ هر چند که ممکن است مانند کالا ملموس نباشند. هم کالا و خدمت تولید میشوند و پشتوانه اقتصاد هر کشوری هستند.
در ۳۰سال پیش، گفته میشد که پشتوانه پول هر کشوری، طلا و ارز آن کشور است، در حالی که بعدها به ویژه امروزه، پشتوانه اقتصاد هر کشوری را تولید آن میدانند. هر کشوری که بتواند بیشتر، کیفیتر و با هزینه کمتر کالاها و خدماتی را تولید و عرضه کند، توان و پشتوانه اقتصادی قویتری دارد. اینکه برخی از کشورها پولشان با ارزش است و برخی دیگر بیارزش، دقیقا به پشتوانه پول که تولید است، برمیگردد. بیتردید تولید با ابزار کار و سرمایه صورت میگیرد. مقصود از سرمایه، چیزی است که در اقتصاد در اصطلاح به آن کالای سرمایه میگویند، مانند ماشینآلات، بناها، مواد اولیه و… پس وقتی کار و سرمایه درمیآمیزند، کالا و خدمت تولید میشود. هنگامی که کالا و خدمات بر همدیگر متراکم میشود مجموعهای را پدید میآورد که به آن (انبوه) ثروت میگوییم. بنابراین در ارتباط با اینکه تولید، کار و ثروت چه نسبتی با یکدیگر دارند، باید گفت که کار روی طبیعت سبب تشکیل سرمایه میشود و سپس به کمک سرمایه کالا و خدمات تولید میشود. هر اندازه کالا و خدمات بیشتری تولید شود، ثروت جامعه بیشتر میشود.
دیدگاه اسلام در خصوص کار، تولید و ثروت چیست و در یک نظام اسلامی این سه مقوله چه نسبتی با یکدیگر باید داشته باشند؟
آنچه از مفاهیم اسلامی استنباط میشود، تلاش و کوشش بیوقفه انسان برای رسیدن به آرمانهای معنوی است و ابزار رسیدن به آن آرمانها، عمدتا امکانات مادی است. گفته میشود که در اسلام، اقتصاد هدف نیست اما ابزار است؛ نه یک ابزار تشریفاتی بلکه ابزاری که اگر نباشد، گویی که معاد و آخرت هم که هدف دین است، نخواهد بود. این جمله را حتما شنیدهاید که «کاد الفقر ان یکون کفراً/ نزدیک است که فقر به کفر بینجامد». این حکایت از این دارد که نیازها و امکاناتی که رافع فقر آدمی است، تأثیری اساسی در معنویات و مفاهیم دینی دارد. اسلام در قبال نیروی کار که نقشی اساسی در تولید ثروت دارد، برحسب شرایط اجتماعی- اقتصادی آن زمان گفته است که مثلا پیش از آنکه عرق کارگر خشک شود، دستمزدش را بپردازید. این حدیث میخواهد بگوید که به زحماتی که فرد (کارگر) کشیده، توجه کنید. یا در توجه به مالکیت خصوصی و نقشی که مالکیت خصوصی در ایجاد انگیزه برای فعالیتهای اقتصادی دارد، در حدیث آمده است که حرمت مال مسلمان مانند حرمت خون اوست. از این قبیل بسیار است. اینها همه دال بر این است که اعتبار آدمی و شخصیت وی از طریق تولید تعریف میشود.
نکتهای که در اینجا به نظر میرسد این است که با توجه به این همه اهتمام اسلام به کار و تولید، آیا میتوان نظام اقتصادی متمایزی را در اسلام سراغ گرفت. اگر چنین است، مختصات کار، تولید و مالکیت ابزار تولید در این نظام (اسلامی) چیست؟
اسلام قطعا نظام اقتصادی خاص خود را دارد. پیش از پرداختن به این نکته، نخست باید روشن شود که «نظام اقتصادی» چیست؟
باید دید که سرمایهداری یا سوسیالیسم، نظام اقتصادی را چگونه تعریف کردهاند تا ما هم با همان قالبها، نظام اقتصادی اسلام را ارائه دهیم که قابل تطبیق و مقایسه هم باشد. این مناسبترین روش است. همه کسانی که نظام اقتصادی را تعریف کردهاند، به ۲مؤلفه خیلی مهم اشاره کردهاند؛ یکی انگیزه فعالیتهای اقتصادی و دیگری مالکیت ابزارهای تولید و آنگاه پیرامون این دو مؤلفه نهادها و مناسبات تولیدی را ذکر کردهاند. بر این پایه ما هم میتوانیم یک نظام اقتصادی مستقل و متمایز از نظامهای اقتصادی دیگر برای اسلام تعریف کنیم. البته مقصود از متمایز، تفاوت ۱۰۰درصدی نیست، (متمایز) به این معناست که آن قدر تفاوت وجود دارد که پژوهشگر میتواند با توجه به مرزهایی که این نظامها را از هم تمیز میدهد، به یک نظام اقتصادی که سرمایهداری و سوسیالیسم نیست، اعتراف کند.
آیا اشاره شما به این نظام اقتصادی (اسلامی) مبتنی بر برداشت شما از دین (اسلام) است یا در طول تاریخ اسلام نمودی از این نظام را سراغ دارید؟
به نظرم دورانی که تلاش شد تا اسلام حاکمیت پیدا کند- که البته مدت زمان کوتاهی بود- در ۴سال حکومت امام علی (ع) بود. این نظام اقتصادی در اندازه مناسبات تجاری- پیشهوری عربستان آن زمان وجود داشته است. شاید بهتر باشد بگوییم که نظام اقتصادی به منزله مجموعه تدابیر و سیاستهایی است که یک اقتصاد برای رسیدن به اهدافش تعریف و جستوجو میکند. بنابراین نظام اقتصادی بسیار منعطف است. هر چقدر زمانه عوض میشود، تمهیدات و تدابیر نظام اقتصادی هم تغییر میکند.
البته این تغییرات آن اندازه نیست که هویت اصلی را نادیده بگیرد. آنهایی که گفتهاند اسلام بین سوسیالیسم و سرمایهداری است یا کسانی که آن را سوسیالیستی و سرمایهداری، دانستهاند، به نظرم از زاویه رویکرد اشتباه گفتهاند. به این خاطر که از نظرگاهی که ما داریم، نظام اقتصادی دین بر مبنای وحی و عقل است. آنچه تحت عنوان سرمایهداری و سوسیالیسم در جهان مطرح است، مجموعه تدابیری است که بشر بر اساس عقل خودش پدید آورده؛ بنابر این اگر مشابهتهایی بین سرمایهداری و اسلام یا بین سوسیالیسم و اسلام دیده میشود، به تلاش انسان امروز برمیگردد که از طریق عقل خود به برخی از دستاوردهای وحی نزدیک شده است؛
به بیان بهتر، کمال این نظام در دین است. با اینکه بشر امروزی وحی را کنار گذاشته ولی از طریق عقل خود به بخشی از آن کمالی که در دین هست، نزدیک شده است. از این رو نباید گفت آنچه ما داریم شبیه آن چیزی است که دیگران به آن رسیدهاند، باید گفت آنچه دیگران به آن رسیدهاند، بخشی از کمالی است که ادیان پیشبینی کردهاند.
برای کشور ما که به دنبال توسعه بومی است و میخواهد بر مبنای نظام اقتصادی اسلام به تولید و فراوری (ملی) بپردازد، تحقق این نظام اقتصادی بیش از پیش ضرورت دارد. به نظر شما چه تمهیدات و تدابیری باید در این نظام (اقتصادی) اندیشیده و تعبیه شود تا ارتباط میان کار، تولید و اهداف معنوی در آن محقق شود؟
اینگونه انتظار میرود که عمل به اسلام در رفتار یک مسلمان متجلی شود زیرا فرض بر این است که مسلمان دین را انتخاب کرده است. آیا میشود کسی مقولهای را انتخاب بکند اما نسبت به منتخب خودش بیتوجهی کند؟ منطقا نیاید اینگونه باشد؛ به این معنا که وقتی انسان از میان چندین گزینه یکی را برمیگزیند، لابد آن گزینه برای وی نسبت به دیگر گزینهها ارجحیت داشته است. از این رو منویات اقتصادی اسلام باید در رفتار اقتصادی مسلمانان دیده شود؛ این شرط اصلی است. بیتردید با آموزش این منویات آنها را میتوان در افراد و جامعه نهادینه کرد. آموزش عبارت است از دانستنیای که موجب تغییر رفتار شود. بنابراین هر دانستنیای آموزش نیست.
پس دین باید بهگونهای به افراد آموزش داده شود تا آنها عامل به دین شوند. وقتی دین در رفتار انسانها، عملی و متجلی شد، آنها خواه ناخواه در زندگی اقتصادی هم خواستهها و منویات دین را پیاده میکنند. دین در زمینههای کار، تولید، مالکیت، توزیع، مبادله، پول، بهره پول و صدها مسئله دیگر اقتصادی منویاتی دارد. وقتی انسان مؤمن این منویات را یاد گرفت، آنها را در زندگی خود پیاده میکند و زندگی وی دینی میشود. نظام اقتصادی همین است. در واقع وقتی کسی به سبک و سیاقی که دین آموزش داده است، تولید میکند، در آن شیوه تولید لحاظ معنویت هم وجود دارد زیرا دین به وی یاد داده که کار را با اتقان پیش ببرد و حقوق دیگران را پایمال نکند.
برخی برخلاف شما معتقدند که منویات و دستورهای اقتصادی دینی بیشتر در حیطه فردی و خصوصی مطرح هستند حال آنکه اقتصاد امری فرافردی و اجتماعی است به ویژه وقتی صحبت از نظام اقتصادی به میان میآید، باید یک قانون اجتماعی- اقتصادی را درنظر داشت.
من از آموزشی که سبب تغییر رفتار در افراد میشود، سخن گفتم. وقتی کسی رفتاری از خود بروز میدهد، ایندیگر توصیه نیست، عامل است اما در باب آنچه در ارتباط با امر فردی و اجتماعی اشاره کردید، باید گفت که اقتصاد اگر بعد مهم تولیدش را بگیریم، از افراد آغاز میشود. به این معنا که مجموعه افراد در قالب یک شرکت شروع به فعالیت اقتصادی میکنند. از جمع تولیدات انفرادی است که تولید ملی آغاز میشود. در اینجا گریزی به سرمایهداری میزنم. سرمایهداری از نظر مبانی فلسفی بر فردگردایی متکی است. در این دیدگاه جامعه جمع افراد است و جدای از افراد اهمیتی ندارد.
در اسلام اصالت فرد تا جایی که منافع جمع به خطر نیفتد. لحاظ میشود. بنابراین افراد مقدمتا به طور شخصی شروع به تولید میکنند و از جمع تولیدات آنها تولید جامعه پدید میآید. البته اگر این تولید بخواهد لطمهای به جامعه بزند، باید مانع آن شد. قواعدی در فقهاسلامی وجود دارد که یکی از آنها، قاعده «لاضرار» است. این قاعده فقهی میگوید اگر دیدید که با عنوان دین به مسلمانی ضرری وارد میشود، شک کنید که آن جمله دینی باشد. زیرا اسلام به دنبال زیان افراد نیست بنابراین نمیتوان کارخانه آلودهساز داشت و طبیعت را آلوده کرد. پس، نگاه اقتصادی اسلام نگاه فردی نیست. در واقع از فرد شروع و در جمع مستحیل میشود.
مجموعه احکام، شعائر و دستورهای فقهی که در کتابهای مکاسب در حوزه اقتصاد و معیشت وجود دارد، آیا قابلیت آن را دارند که امروزه به یک الگوی مدون اقتصادی تبدیل شوند تا بتوان از آن (الگو) یک مبنای قانونی برای کار و تولید ملی، ثروت و سرمایه ایجاد کرد؟
فقه اسلامی ممکن است که با تجارت و کسب آمیخته باشد و ادبیاتش برگرفته از آنها باشد؛ اما منحصر در آنها نیست. در آن زمان (صدر اسلام)، نظام اقتصاد صنعتی هنوز پدید نیامده بود اما اسلام متصلب و انعطافناپذیر نیست. البته قواعد مشمول زمان و مکان نمیشوند. قاعده «لاضرار» قاعده «عدالت»، قاعده «نفیسلطه»، قاعده «رعایت مالکیت خصوصی» و… همیشه وجود دارند. اشاره کردم که اسلام، نظام مستقل اقتصادی خود را دارد.
اندیشمندان بسیاری گفتهاند که هر نظام اقتصادی از روح، شکل و محتوا تشکیل میشود. مقصود از روح، انگیزه فعالیت اقتصادی است، منظور از محتوا، تکنولوژی و مقصود از شکل، قواعد، احکام، روابط، عرف، نهادها و بینش است. احکام دینی بخشی از عنصر شکل در نظام اقتصادی است. نظام اقتصادی با چیزی فراتر از احکام دینی تعریف میشود. از این جهت بود که گفتم نظام اقتصادی ما از نظامهای اقتصادی سوسیالیستی و سرمایهداری متمایز است. احکام اقتصادی در اینجا قرار میگیرند با رعایت قواعد دینی و انعطافپذیریهای لازم ولی بسیاری از اموردیگر مانند نهادها، در شکل نظام (اقتصادی) وارد میشوند و البته از قواعد لایتغیر دینی متاثر میشود.
چه لزومی دارد که برای این نظام اقتصادی قید دینی بیاوریم؛ چراکه بنا به برداشت شما احکام و قواعد دینی جزئی از شکل این نظام را تشکیل میدهد؟ بنابراین تنها میتوان آن را یک نظام اقتصادی دانست، بدون هیچقیدی.
قید اسلامی در اینجا برای متمایز کردن است؛ زیرا در غرب فرض بر این است که اقتصاد سرمایهداری تمام دنیا را گرفته است و کمتر از این صحبت میشود که این نظام فراگیر «نظاماقتصادی سرمایه داری» است. از دیدما، چون برخی از ویژگیهای دینی ردپای خود را در اقتصاد مورد نظر ما میگذارد، قیداسلامی را برای چنین نظامی میآوریم. در واقع چون نظامهای دیگر اقتصادی در سطح جهان خود را به اقتصاد سرمایهداری یا سوسیالیسم، منتسب میسازند ما هم برای آنکه منظر اقتصادی خود را از آنها متمایز سازیم، قیداسلامی را به کار میبریم.
پس، صفت «اسلامی» در نظام اقتصادی اسلامی یک امر اعتباری است؟
همینطور است. حتی «اقتصاداسلامی» هم میتواند صفت اسلامی نداشته باشد؛ منتها این نوع اقتصاد (اسلامی) در جوامعی که دستورهای دینی را رعایت میکنند، در حال اجراست. در واقع میتوان از این نظام اقتصادی، به اقتصاد ما تعبیر کرد.
مفهوم «بانکداری اسلامی» هم مشمول همین مساله میشود.
درست است؛ اما باید به این نکته توجه داشت که در کل دنیا بانکداری، اسلامی نیست. ما برای آنکه بانکداری خودمان را از بانکداری دیگر نقاط جهان متمایز کنیم، قید اسلامی را درپی آن میآوریم. شهید محمدباقرصدر کتابی درباره اقتصاد (اسلامی) نوشت، که عنوان آن را «اقتصاد ما» گذاشت. مقصود وی از اقتصاد ما، اقتصاد ما مسلمانان بود.
این نظام اقتصادی (اسلامی) که به تعبیر شما از دیگر نظامهای اقتصادی دنیا متمایز است، چه سازوکاری در آن باید تعبیه شود که بتواند همگام با دیگر نظامهای اقتصادی پویا باشد و به فراوری و تولید برسد؟
این نظام چون برخوردار از سازوکار مشخصی است، خودش مولد بوده و تولید ثروت میکند. اگر در نظام اقتصادی اسلامی افراد تنپرور باشند و در آن تولید نکنند یا فقر بر آنها حاکم باشد، حتی اگر به ظاهر آن را اسلامی بدانیم، در واقع امراسلامی نیست، زیرا در قید آنچه آن را اسلامی میکند، انسان تلاشگری است که برای رسیدن به اهداف الهیاش به ابزارهای مادی نیاز دارد. اگر نظام اقتصادیای را بتوان اسلامی گفت، حتما امکانات مادی زیادی در آن وجود دارد زیرا بدون این امکانات (مادی) نمیتوان به اسلامیت رسید.
بنابراین اگر در کشورهای اسلامی فقر باشد، باید یقین کرد که در آن کشور فعالیتی اقتصادی به نام دین صورت نمیگیرد. فقر و اسلام قابل جمع نیستند. پس در نظام اقتصادی اسلامی، نیازی به تعبیه سازوکار نیست تا در آن تولید جریان پیدا کند در واقع چون در چنین نظامی (اسلامی) با سازوکار اسلامی، تولید صورت میگیرد، اسلامی است، نه اینکه اول از هرچیز، اسم آن (نظام اقتصادی اسلامی) را درست کنیم، درحالیکه افراد تنبل، بیکار و تنپروری در آن وجود دارند. نه چنین نظامی اسلامی نیست بنابراین ابزاری که اشاره کردید، در نظام اسلامی تعبیه شده است.
ثروت براثر ایجاد کار و در فرایند تولید، پدید میآید. از سوی دیگر مالکیت هم اگر نگوییم، بنیاد اصلی تولید که یکی از مهمترین بنیادهای آن است. به نظر شما ثروت و مالکیت از چه جایگاهی در نظام اقتصاد اسلامی برخوردارند؟
آنچه یقینی است، این است که «تکاثر» به معنای برهم انباشتن ثروت و در جریان تولید قرار ندادن آن و ثروت را وسیله تبختر، غرور و انحراف از حقیقت قرار دادن، در اسلام وجود ندارد. در عرف، افراد را برای ثروتشان احترام میگذارند؛ اما در دین (اسلام) اینگونه نیست، حتی اگر خود فرد، آن ثروت را تولید کرده باشد. چه بسا فردی ثروت زیادی داشته باشد؛ اما آن را در راه دین به کار نگیرد. چنین ثروتی از دید اسلام محل اعتنا نیست. در عین حال اسلام، ثروت را مایه قوام دنیا و آخرت دانسته است. بنابراین نگاهی که اسلام به ثروت و مالکیت آن دارد، تولید و متراکمشدن تولیدی است که در شریانهای اقتصادی به کار میافتد. آنچه اسلام مذمت میکند، ثروت نیست بلکه شیوه مواجهه افراد با آن است.
زمینههای ایجاد یک کار تولیدی پررونق و پویا در یک نظام توسعه اسلامی چیست؟
دراین موردخیلی نتوان اسلامی و غیراسلامی گفت تولید به وسیله ثروتهای طبیعی، کار انسانی و سرمایه رخ میدهد. بههرحال هر نظامی باید این ابزارها را فراهم سازد. اگر این ابزارها فراهم شد و انسانها هم به نیت رفاه مادی خودشان از آنها بهره بردند، یک پدیده غیردینی رخ نداده است. از اینرو، کار کردن و تولید لزوما یک مقوله دینی یا غیردینی نیست. البته دین، یک مباحث اخلاقی دارد که تسهیلکننده است.
در علم اقتصاد از عوامل غیراقتصادی بر اقتصاد زیاد بحث میشود. زمانی امامخمینی (ره) گفته بودند؛ عرق کارگر مثل خون شهید است. کسی که به این حرف اعتقاد دارد، اگرچیزی را تولید کند، فکر میکند که مثل کسی است که در راه خدا مبارزه میکند. پس عوامل و اموری از این دست، تسهیلکننده هستند اما کافی نیستند. کفایت این امور به این است که افراد کار کنند. جامعه دینی، جایگاه افراد تنپرور بیکار خو کرده به یارانه گرفتن نیست. این همه بیکار نشانه جامعه دینی نیست. کار کردن هم توصیه دین است و هم توصیه عقل.
آیا ویژگیهای سرزمینی، فرهنگی و تاریخی ایران میتواند خود را برچگونگی این فرایند تولیدی تحمیل کند؟
هم آری و هم نه. ایران کشور بسیارپهناور و بزرگی است. تنوع آب و هوایی در آن زیاد است. این اقلیم وسیع، ظرفیتها و امکانات بسیار وسیعی را میطلبد. اگر سیاستهایی که نظام اسلامی تدوین میکند، مانع تولید نباشند، میتوان از تولیدکنندگان انتظار داشت که تحت ضوابط معینی تولیدکنند و در صورت تولیدکردن سود خود را هم ببرند. در این صورت از مصرفکننده هم میتوان خواست که با خرید کالای داخلی از تولیدکننده حمایت کند.
منبع: دغدغه ها و چشم اندازهای دکتر حسن سبحانی