حنجره پدرم براي حق طلبي اش خرد شد
تندگویان برای روحیه دادن به دیگر آزادگان و قرائت قرآن بارها شکنجه شد
فرزند شهید تندگویان بیان داشت: شهدا عاشق و پیامدار ایثار بودند و شهید تندگویان بسیار شجاع و دلیر بود و فردی بود که یازده سال حتی یک کلمه به ضرر کشورش با دشمن سخن نگفت. شهید تندگویان رساترین، بلندفریادترین و آزادمردترین و تنهاترین آزادگان است.
وی گفت: شهید تندگویان نه برای دادن اطلاعات بلکه برای به دیگر آزادگان روحیه دادن و خواندن قرآن شکنجه میشد؛ چرا که او پیامدار آزادگان بود و هنگامی که پیکر پدرم را تحویل گرفتیم حنجره پدرم را آنقدر فشار داده بودند که خرد شده بود. من همیشه فکر میکنم میتوانم چند دقیقه به صورت پدرم نگاه کنم و این برای من یک آرزوست.
بهروز بوشهری همرزم شهید تندگویان که ده سال را به همراه این شهید در زندانهای رژیم بعث گذرانده است، بیان داشت: سخن گفتن از تندگویان کار بسیار دشواری است. بنده افتخار داشتم که در مراحل مختلف زندگی در خدمت شهید تندگویان باشم.
وی در ادامه سخنان خود افزود: من از ۱۷ سالگی که وارد دانشکده شدم، با شهید تندگویان آشنا شده و بعد با هم به صنعت نفت رفتیم و شهید تندگویان مدتی دستگیر شدند و پس از آزادی به عنوان یک مهندس در یک کارخانه در رشت با هم همکار شدیم.
همرزم شهید تندگویان اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب تندگویان اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) را به ما میداد و پس از اینکه من در وزارت نفت عهدهدار مسئولیتی شدم، تندگویان هم به وزارت نفت آمد و بعد از انتخاب به عنوان وزیر نفت با هم اسیر شدیم و به دست دشمن بعثی افتادیم. از آن روز تا ده سال بعد از آن صدای دلنشین قرائت قرآنش را و در دو سه سال اول اسارت فریاد شهید علیه دشمن بعثی و التجأ به خداوند متعال را میشنیدم.
شهید تندگویان با فریاد «هیهات منالذله» به شهادت رسید
بوشهری افزود: شهید تندگویان بعد از اینکه به عنوان قائم مقام وزیر نفت به مناطق نفتخیر جنوب رفتند در دولت شهید رجایی وزیر نفت شد؛ سمتی که تنها ۳۸ روز از ابتدای جنگ تا اسارت وی بیشتر طول نکشید. اما در همین مدت کوتاه نیز وی ۳بار به آبادان رفت و پالایشگاه آبادان را که ۵۵ درصد کل تولید نفت کشور را یعنی روزانه ۶۵۰ هزار بشکه نفت تولید میکرد، سرکشی کرده و همیشه میگفت محل کار من اینجاست و باید در کنار رزمندگان و همکارانم باشم.
معاون سابق وزیر نفت بیان داشت: شهید تندگویان همیشه در زندان میگفت «هیهات منالذله» و در سلولی دو سه متری بدون کوچکترین نوری یازده سال در بند بود و فریاد میزد «خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم».
منبع: فارس