را ه های به دست آوردن آرامش
1- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه كنید.
2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره ی آرامش است، با زور نمی توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می برند.
4- وقتی احساس می كنید كه سرتان پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كنید.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید كه چگونه در همان لحظه ای كه هستند، زندگی می كنند و لذت می برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می كنید.
8- هرچه اكسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام تر كنید، طولی نمی كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.
13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت.
• هر چند وقت یك بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن كفشها به كاهش فشار عصبی كمك میكند.
• فشردن یك توپ كوچك، تنشهای عصبی را كه در انگشتان و دستهای شما متمركز شدهاند، خالی می كند.
• لباسهای گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.
14- لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عكس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقتها آنها را به یاد آورید و درباره شان فكر كنید و لذت ببرید.
15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نكنید. تماشای ماهی ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می كند، زیرا ماهیها آرام شنا می كنند و آرام تنفس می كنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فكری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.
18- تمرین كنید كه آرامتر از حد معمول صحبت كنید، این كار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را كم می كند و به شما اجازه میدهد، ذهن و فكرتان را از بسیاری مسائل پاك كنید.
19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روشهای رسیدن به آرامش خاطر رسیده اید، آنگاه می توانید بگویید، الا بذكر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتادهاید، اكنون زمان آشتی است. داشتن یك تكیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می شود.
20- احساسات و مشكلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس كنید.
21- یكی از مهمترین مهارتها در آرام بودن، فكر نكردن به مسائل كوچك است، دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.
22- شاد كردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه دهید. قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست!
مراسم جشن هفته معلم
معلم عزیزم!شما را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لب های شما می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبایی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین شما موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و آهنگ زندگی را به شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگ های ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دست های روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در شما خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش شما همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبرایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز شما سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست . طپش قلب شما آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . شما روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی .چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی شما را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه شما مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف . تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید :
معلم کیمیای جسم و جان است …
مــعلم رهنمای گمرهان است….
شـده حک بر فراز قله ی عشق ….
معلم وارث پیغــــمبران است….
به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم به همت طلاب پایه پنجم مراسم جشنی با حضور اساتید مدرسه برگزار گردید.
فقیهی که با دعای امام زمان(عج) متولد شد
امام زمان(عج) در جواب نامه پدر شیخ صدوق که تقاضای فرزندی داشت، فرمودند: “ما براى تو دعا کردیـم و عن قریب خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد.” و به این ترتیب شیخ صدوق از مفاخر فقهاى دنیاى شیعه و محـدث عالـى مقام به دنیا آمد.
شیخ صدوق رئیسالمحدثین از فقها و محـدثین نیمه دوم سده چهارم هجرى به شمار می آید. او پس از درک محضر علمای زمان خود، مدت هفتاد و چند سال با افتخار زندگی کرد و در طی آن به انجام مسافرتهاى طـولانـى و تصنیف ۳۰۰ جلـد کتـاب بـا ارزش مبادرت ورزید.
وی در سال ۳۴۷ هـ.ق، به تقاضاى رکـنالدوله دیلمى در رى، اقـامت و به رهبـرى علمـى و مذهبـى شیعیـان عصر پـرداخت. شخصیت علمى و معنـوى او چنان بـود که فقها و دانشمندان شیعه هر جا به نام وى مى رسیـدند از وى با بهتـریـن عبارات یاد مـى کردنـد چنانچه فقیه عظیـمالشأنى همچون بحرالعلوم او را (رئیس محدثیـن) خوانده است.
دعای امام زمان(عج)
بعد از سـال ۳۰۵ هـ.ق، که نـائب دوم امام زمـان(عج) از دنیا رفت، حسین بـن روح نوبختى به عنوان نائب سوم امام (ع) بیـن شیعیان و حضرت گردید. على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد و چون تا آن زمان صاحب فرزنـدى نشـده بـود و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد و ضمن نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان(عج) نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید.
وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى ابراز کرده بـود و جواب امام زمان(عج) هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و عن قریب خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد. به ایـن ترتیب عنایت الهى شامل حال وى شده و دعاى حضرت حجت(ع) به سـال ۳۱۱ هـ. ق بـا تـولـد شیخ صـدوق تحقق یافت.
اسنـاد ایـن روایت معتبـر است، چنـانچه شیخ صـدوق خـود در کتـاب گران قدرش کمالالدین آورده است و شیخ طـوسـى در کتـاب غیبت صفحه ۱۹۵ ایـن حـدیث را آورده است. همچنین ایـن حدیث را دانشمند رجالشناس شیخ نجاشى در کتاب خـود صفحه ۱۸۴ نقل کرده است.
شیخ صدوق در روزگار جـوانى پـس از فرا گرفتـن علـوم مقـدماتـى، علـم حـدیث و فقه را از مفاخـر فقها و محدثیـن قـم همچون پدرش على بن بابویه و محمد بن حسـن بـن ولید، پیشواى فقهاى قم، احمد بن على بن ابراهیم قمى، حسیـن بـن ادریس قمى و دیگران آموخت.
شیخ صدوق در سال ۳۴۷ هـ.ق، در رى از ابوالحسن محمد بـن احمد بن علـى اسدى معروف به ابـن جراده بردعى حدیث فراگرفت و در سال ۳۵۲ هـ . ق، در نیشـابـور ازمحضر علماى آن سـامـان مانند ابـوعلـى حسیـن بـن احمد بیهقـى، عبـدالرحمـن محمد بـن عبدوس و همچنیـن در مرو از افرادى همچون ابـوالحسن محمد بن على بن فقیه و ابویوسف رافع بـن عبدالله به أخذ حـدیث تـوفیق یافت که در کـوفه، مکه، بغداد، بلخ و سـرخـس استماع حدیث داشته است.
شیخ صدوق چون در روزگار سلاطیـن شیعى آل بویه به سر مـى برده و آنها بر قسمت اعظم دنیاى اسلام تسلط داشتنـد به منظور دیـدار مشایخ دیگـر در سایر نقاط شیعه نشیـن، و سیـر و سیاحت به مسافرت دور و درازى همت گماشت.
حافظ صديق احاديث
پانزدهم اردیبهشت روز بزرگداشت شیخ صدوق است، انسان وارسته ای كه در تلاشی خستگی ناپذیر به پاسداری از سخنان پیشوایان دین پرداخت تا صداقتش راهی برای رسیدن او به بلندترین قله های معنویت شود.
ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی’، در سال 305 هجری قمری در قم پا به عرصه گیتی نهاد، لقب او شیخ صدوق و معروف به ابن بابویه و محمد بن بابویه بود. پدر بزرگوارش علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از علما و فقهای بزرگ زمان خود بود که در دوران امام حسن عسگری(ع)، می زیست. - پدر وی پرچمدار هدایت و مرجعیت شیعه بود و از نظر شان و منزلت تا بدان جا رسید که امام حسن عسگری (ع) طی نامه ای، او را با لقب شیخ، فقیه و معتمد مورد خطاب قرار داد. -
شیخ صدوق، روزگار طفولیت و سنین جوانی را در دامان خانواده ای با فضیلت، با تقوا و تحت تعلیم و تربیت پدر سپری کرد . او در مدت كوتاهی به واسطه هوش سرشار و حافظه فوق العاده قوی، به قله های بلند كمالات انسانی دست یافت و توانست در20سالگی، هزاران حدیث با سلسله سند را حفظ و به آنها عمل كند.
وی در روزگار جوانی پس از فرا گرفتن علوم مقدماتی، حدیث و فقه، به منظور دیدار با مشایخ سایر نقاط شیعه نشین به سیر و سیاحت در ممالك اسلامی و مراكز علمی شیعه و سنی پرداخت و برای بهره گیری از دانش علما و دانشمندان مذاهب اسلامی به مسافرت های طولانی رفت.
از جمله حوادث مهم دوران زندگی شیخ صدوق، روی كارآمدن سلسله ایرانی و شیعه مذهب آل بویه بود كه بر بخش بزرگی از ایران، عراق و جزیره العرب تا مرزهای شمالی شام فرمان می راندند.
آل بویه كه به دیالمه نیز مشهور بودند، در قسمتهای مختلف ایران (مركزی ، باختری و منطقه فارس و سواحل خلیج فارس) دولت نیرومندی تشكیل داده و باعث تقویت و رواج مذهب شیعه شده بودند. شیخ صدوق در این دوران به درخواست ركن الدوله دیلمی از قم به ری آمد و در آنجا ساكن شد.
شیخ در قم، ری، نیشابور و مشهد مقدس احادیث جالبی در مباحث گوناگون به شاگردان فاضل و دانشمند خود ارائه و شاگردان او این احادیث را نوشته و جمع آوری می كردند از جمله این دست نوشته ها می توان، 97 مجلس را نام برد كه به نام ‘ امالی’ یا’ مجالس’ چاپ شد.
عصر صدوق را باید ‘عصر احیا تنقیح حدیث ‘ نامید زیرا پس از رحلت پیامبر اسلام، بازار جعل حدیث رونق گرفته و كارخانه حدیث سازی خلفا شروع به كار كرده بود و كسانی پیدا شدند كه بطور حرفه ای، احادیثی را جعل و به پیامبر و ائمه نسبت می دادند.
از این رو محدث بزرگوار ‘كلینی’، از استادان شیخ صدوق، كتاب شریف ‘كافی’ اولین كتاب از مجموعه چهارگانه كتب روایی و حدیثی شیعه را نگاشت و حركت علمی جدیدی را در مكتب حدیث نگاری اهل بیت(ع) بنیانگذاری كرد كه پس از او،’ شیخ صدوق ‘ بنای مستحكم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنا نهاد و توانست آثار زیادی را بیافریند كه در خصوص تعداد این آثار، شیخ طوسی نوشته است، وی نزدیك به 300 كتاب تألیف كرده است.
از جمله تالیفات او می توان از من لا یحضره الفقیه، كمال الدین و اتمام النعمه، امالی، صفات شیعه، عیون الاخبار امام رضا(ع)، مصادقه الاخوان، خصال، علل الشرایع، توحید، اثبات ولایت علی علیه السلام،معرفت، مدینه العلم، مقنع در فقه، معانی الاخبار، مشیخته الفقیهو و عیون نام برد.
صدوق، به خوبی دریافته بود كه بهترین شیوه برای حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین، برای آن كه از تعرض محفوظ بمانند، انتقال آن به دلبستگان مكتب اهل بیت است؛ از همین رو با پرورش شاگردان و طالبان دانش، به نگهداری و صیانت از این میراث گران بها پرداخت.
از شاگردان وی می توان از دانشمند بلند آوازه، ‘محمد بن نعمان’ معروف به ‘شیخ مفید’ نام برد كه خدمات بسیاری را به جهان اسلام عرضه كرد. فقها و بزرگان مسلمان، شیخ صدوق را بیشتر با لقب ‘رییس المحدثین’ شناخته اند؛ زیرا او در شناخت احادیث، آگاه و در حفظ منابع و جمع آوری آن ها تلاش فراوان می كرد.
شیخ صدوق احادیث را به تناسب موضوعات مختلف دسته بندی و برای هر موضوع، باب جداگانه ای باز می كرد. از جمله مسایلی كه در علم رجال و شناخت راویان حدیث مطرح و سبب پذیرش حدیث محدثان می شود، تصریح دانشمندان این رشته علمی به اطمینان و صداقت راوی است از آن جهت شیخ را صدوق نامیده اند، زیرا در نقل حدیث از ائمه(ع) خصوصا امام صادق و امام باقر(ع) از راه صواب خارج نشد و در فهم آن ها به خطا نرفت.
فقیه گرانقدر علامه بحـر العلـوم پیرامون شیخ صدوق می نویسد: ‘ابو جعفر محمـد بن علـی بن حسیـن بن مـوسـی بـن بابـویه قمـی پیشوایی از پیشـوایان شیعه و ستونـی از استـوانه های شریعت است. او رییـس محدثین و در آنچه از ائمه صادقیـن نقل كرده راستگوست.’
پس از شهادت امام حسن عسگری، غیبت صغرای امام زمان(عج) آغاز شد و در طی این مدت افرادی بین آن حضرت و مردم به عنوان نائبان خاص، رابطان امام با مردم بودند. نواب امام در طول غیبت صغری چهار نفر بودند كه از سوی امام عصر(عج) به این سمت منصوب می شدند، شیخ صدوق در اوائل نیابت سومین نائب، حسین بن روح بود؛ كه این خود از عوامل بسیار موثر در پیشرفت و تكامل علمی و خصوصا معنوی صدوق بوده كه توانست با این توفیق خود را به بلندترین قله های نورانی علم معنویت برساند.
سرانجام عالم بزرگوار، شیخ صدوق در 76 سالگی در سال 381 هجری قمری چشم از جهان فرو بست و در شهر ری پیكر پاكش در میان غم و اندوه مردمان تشییع و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی به خاك سپرده شد.
نامه شهیده نسرین افضل به همسرش
شهادت بالاترین درجهای است که یک انسان میتواند به آن برسد و با خونش پیامی میدهد به بازماندگان راهش. همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت راهم بسیار دوست میدارم چون خدای خود را در آن زمان پیدا میکنم.
از تو میخواهم…
قسمتی از نامه خواهر شهید نسرین افضل به همسرش
محبت را در چشمانت میبینم، عاشقی هستی که با تمام وجود خدا را صدا میزنی و او را دوست داری که به پیشش بشتابی و دوست داری که مسلمانی خالص باشی و خدا گونه عمل کنی و به حد اعلا بپیوندی و به آخرین حد که مرز شهادت است برسی.
امیدوارم که اگر این لیاقت و سعادت را در پیشگاه خدا داری هیچ مشکلی و سدی در جلوی تو قرار نگیرد گر چه تو خود بارها اقرار کردی که سعادت نداری که آنچنان باشی، بدان کسانی بودند که حتی به خود امیدوار نبودند ولی آخر به هدف خود رسیدند و تو هم همیشه از خدا بخواه که تو را به آن حد برساند؛ و از تمام هواهای نفسانی دورت بدارد.
عبدالله، از زمانی که من با تو آشنا شدم و شروع کردیم به حرف زدن در مورد ازدواج، من میدانستم که اگر زمانی با پاسدار ازدواج کنم، زمانی باید او را ترک کنم به همین دلیل به تو اطمینان میدهم که من هیچوقت سدّی برای راه تو نخواهم شد.«والسلام».
گناه سلب توفيق مي كند
رهه» ؛ پس چيزي كه ما را از آنها (شيعيان) دور نگه ميدارد كارهاي ناشايسته آنهاست كه به ما ميرسد.
يكي از مهمترين آفات طلبگي، ترك نكردن گناهان است؛ زيرا گناه از طلبه سلب توفيق ميكند و نميگذارد به مقامات عاليه برسد. عرصه گناه در زندگي آدمي، مانند زمين لغزندهاي كه مانع ميشود طلبه بتواند سير الي الله داشته باشد و چه بسا بعضي از گناهان چنان آدمي را بر زمين ميزنند كه ديگر قادر به ايستادن دوباره نخواهند بود.
اگر كسي بخواهد بر روي زمين لغزندهاي مانند زميني كه بر روي آن برف باريده و يا يخ زده و منجمد شده است حركت كند، به ناچار بايد خود را مجهز به وسايلي كند كه به راحتي بتواند حركت نمايد، طلاب محترم حوزهها هم اگر بخواهند در اين وادي حركت كنند، به ناچار بايد خود را مجهز به اراده قوي و توكل به خداي متعال و توسل به اهل بيت پيامبر «صلّي الله عليه و آله» كنند؛ تا با اطمينان بر اين زمينهاي لغزنده كه علاوه بر لغزندگي آنها، دشمناني مانند نفس عماره و شيطان وجود دارند كه در كمين آنها نشستهاند تا آنها را از مسير اصلي منحرف و به درّه سقوط اخلاقي بيندازند، قدم بگذارند.
البته قدرت منحرف كردن انسانها توسط نفس اماره از شيطان قويتر است اگر شيطان بخواهد كسي را منحرف كند مثلاً او ار امر به چشم چراني نمايد، آن شخص ميتواند در مقابل شيطان مقاومت نمايد؛ ولي با اين وجود شيطان از او دست برنميدارد و از راه ديگري وارد ميشود مثلاً او را وادار به غيبت كردن ميكند و اگر باز هم موفق نشد او را به گناه ديگري مجبور ميكند تا بالاخره موفق گردد؛ ولي نفس اماره چنين نيست اگر او بخواهد به كسي امر كند كه چشم چراني كند آن قدر پافشاري ميكند تا موفق شود، گرچه سالها بگذرد مگر اينكه با اراده قوي و توكل بر خدا و توسل به اهل ببيت «عليهم السلام» مقاومت كند و خداوند هم چون استقامت اورا ببيند بر او رحم نمايد كه
«إنّ النّفس لأمّارة بالسّوء إلّا ما رحم ربّي»(يوسف/53)
بر اساس كتاب آفات الطلاب، آيت الله مجتهدي
داستان راننده انیشتین
میگویند انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود!
یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند…! راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چراکه انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درآمد.
دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که معلومات به ظاهر “راننده اش” باعث شگفتی حضار شد.
خاطره ای از شهید هنگام نوشتن کتاب داستان و راستان
در مدتى كه مشغول نگارش يا چاپ اين داستانها بودم، بعضى از دوستان ضمن تحسين و اعتراف به سودمندى اين كتاب، از اينكه من كارهاى به عقيده آنها مهمتر و لازمتر خود را موقتا كنار گذاشته و به اين كار پرداختهام، اظهار تأسف مىكردند و ملامتم مىنمودند كه چرا چندين تأليف علمى مهم را در رشتههاى مختلف به يك سو گذاشتهام و به چنين كار سادهاى پرداختهام.
حتى بعضى پيشنهاد كردند كه حالا كه زحمت اين كار را كشيدهاى پس لااقل به نام خودت منتشر نكن! من گفتم چرا؟ مگر چه عيبى دارد؟ گفتند اثرى كه به نام تو منتشر مىشود لااقل بايد در رديف همان اصول فلسفه باشد، اين كار براى تو كوچك است. گفتم مقياس كوچكى و بزرگى چيست؟ معلوم شد مقياس بزرگى و كوچكى كار در نظر اين آقايان مشكلى و سادگى آن است و كارى به اهميت و بزرگى و كوچكى نتيجه كار ندارند؛ هر كارى كه مشكل است بزرگ است و هر كارى كه ساده است كوچك.
اگر اين منطق و اين طرز تفكر مربوط به يك نفر يا چند نفر مىبود، من در اينجا از آن نام نمىبردم. متأسفانه اين طرز تفكر- كه جز يك بيمارى اجتماعى و يك انحراف بزرگ از تعليمات عاليه اسلامى چيز ديگرى نيست- در اجتماع ما زياد شيوع پيدا كرده. چه زبانها را كه اين منطق نبسته و چه قلمها را كه نشكسته و به گوشهاى نيفكنده است؟.
به همين دليل است كه ما امروز از لحاظ كتب مفيد و مخصوصا كتب دينى و مذهبى سودمند، بيش از اندازه فقيريم. هر مدعى فضلى حاضر است ده سال يا بيشتر صرف وقت كند و يك رطب و يابس به هم ببافد و به عنوان يك اثر علمى، كتابى تأليف كند و با كمال افتخار نام خود را پشت آن كتاب بنويسد، بدون آنكه يك ذره به حال اجتماع مفيد فايدهاى باشد. اما از تأليف يك كتاب مفيد، فقط به جرم اينكه ساده است و كسر شأن است، خوددارى مىكند. نتيجه همين است كه آنچه بايسته و لازم است نوشته نمىشود و چيزهايى كه زائد و بى مصرف است پشت سر يكديگر چاپ و تأليف مىگردد.
چه خوب گفته خواجه نصيرالدين طوسى:
افسوس كه آنچه بردهام باختنى است بشناختهها تمام نشناختنى است
برداشتهام هر آنچه بايد بگذاشت بگذاشتهام هر آنچه برداشتنى است
عاقبة الامر در جواب آن آقايان گفتم: اين پيشنهاد شما مرا متذكر يك بيمارى اجتماعى كرد، و نه تنها از تصميم خود صرف نظر نمىكنم، بلكه در مقدمه كتاب از اين پيشنهاد شما به عنوان يك بيمارى اجتماعى نام خواهم برد.
بعد به اين فكر افتادم كه حتما همانطور كه عدهاى كسر شأن خود مىدانند كه كتابهاى ساده- هرچند مفيد باشد- تأليف كنند، عدهاى هم خواهند بود كه كسر شأن خود مىدانند كه دستورها و حكمتهايى كه از كتابهاى ساده درك مىكنند به كار ببندند!!
مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج18، ص: 191