شناخت خود
در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد.
خواجه عبدالله انصاری
مناجات باخدا
خدایا ! من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم، و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام، و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام! من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام، بیماری نامتعادل که همیشه به
نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است…
معبود آزاده ام!
بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را… از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن! که تشنه ترینم به آن…
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش…
به حق خدایی همیشه پایدارت!
الهی آمین…
مناجات خواجه عبدالله انصاری
الهی!خواندی تاخیر کردم.فرمودی،تقصیر کردم.عمر خود بر باد کردم و بر تن
خود بیداد کردم.اگر گوییم ثنای تو گوییم.اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی!گفتی کریمم،امید بدان تمام است.تا کرم تو در میان است،نا امیدی
حرام است.
مناجات خواجه عبدالله انصاری
الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست دستم گیر که جز فضل تو پناهم نیست.
الهی ترسانم از بدی،خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما بی آب مکن.
الهی هرکس ازآنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم.
الهی ابوجهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه،کار به عنایت بود ،باقی بهانه.
الهی اگر مجرمم، مسلمانم و اگر بد کرده ام پشیمانم.
الهی کدام درد از این بیش باشد که معشوق توانگر بود و عاشق درویش…
مناجات خواجه عبدالله انصاری
الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم
وبر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرارتو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم
.
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش
می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .
مناجات شهید چمران
” خدایا تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی ، کوهها را آفریدی
و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم
و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم.
خدایا تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم
و درک زیبایی را به من رحمت کردی تا آنجا که زیباییهایت را و پرستش زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم.”
خدا
چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور،
تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم
اما تو همیشه به یادم بودی
چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم
تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ،
اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح من است
خـــــــدایــــــا
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد
تو به قلبم آرامش دادی
خـــــــدایــــــا
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ،
به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی
وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی
وقتی دوستام درددلاشون را برام گفتن و من خالصانه رو به
درگاهت براشون دعا کردم فهمیدم که غم و غصه های دیگرون بارش
سنگین تر از از غصه های خودمه اون وقت تو وجودم شیرینیه
به یاد دیگران بودن رو چشیدم
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهمیدم این معادله زندگیه
نه غصه خوردن واسه نداشته هاش نه شاد بودن واسه داشته ها
و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیز های دیگه ای دادی اونوقت به بزرگی و
مهربونیت بیشتر پی بردم و فهمیدم
بیشتر از اون چه که هستی باید مهربون باشی
خدا جونم خیلی دوست دارم خیلی زیاد و به خاطر همه چیز ممنون…
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم:
داده هایت…
نداده هایت…
گرفته هایت…
درد دلی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ما که نادیده خریدار توایم همگی عاشق دیدار توایم
نه خریدار گرفتار توایم نه گرفتار، که بیمار توایم
گفتم شبی به مهدی، اذن نگاه خواهم گفتا: که من هم از تو ترک گناه خواهم
گفتم شبی به مهدی، بردی دلم ز دستم من منتظر به راهت، شب تا سحر نشستم
گفتا: چه کار بهتر، از انتظار جانان من راه وصل خود را بر روی تو نبستم
گفتا: حجاب وصلم، باشد هوای نفست گر نفس را شکستی، دستت رسد به دستم
گفتم: ببخش جرمم، ای رحمت الهی شرمنده تو بودم، شرمنده تو هستم
گفتا: هزار بار جرم و گناه دیدم پرونده تو دیدم، چشمان خود ببستم
گفتا: مباش نومید از خانه ی امیدم من کی دل محبّ شرمنده را شکستم
منبع: روضه های استاد رفیعی،ص79.