سرور زنان
حسن بن زياد عطّار گويد: به امام صادق علیه السلام گفتم: آيا قول پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمود: فاطمه علیها السلام سرور زنان بهشت مىباشد، به اين معناست كه او سرور و سيّد زنان زمان خود بوده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت مريم علیها السلام سرور زنان زمان خود بوده است، و فاطمه سرور تمام زنان بهشتى، از اوّلين و آخرين آنها مىباشد.پس پرسيدم: معنى فرمايش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كه گفت: حسن و حسين سرور جوانان بهشت هستند، چيست؟امام فرمود: به خداوند سوگند آن دو، سرور و بزرگ تمام جوانان بهشت، از اوّلين و آخرين آنها هستند. بحارالانوار ج43 ص21، زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحار الأنوار ،ص:198
چرا زهرا؟
إنّما سمّاها فاطمة الزهراء لأنّ اللَّه عزّوجلّ خلقها من نور عظمته .
حضرت فاطمه عليها السلام، زهرا ناميده شده، چون خداى متعال آن بانو را از نورعظمت خود آفريد.
هنگامى كه درخشيد آسمانها و زمين به نور او روشن گشت، چشمان فرشتگان خيره
شد،فرشتگان خداى متعال را سجده نموده و گفتند:خداى ما! و سرور ما! اين چه نورى است؟!
خداوند به آنان وحى فرمود:
هذا نور من نوري، أسكنته في سمائي، وخلقته من عظمتي،اُخرجه من صلب نبيّ من أنبيائي، اُفضّله على جميع الأنبياء،واُخرج من ذلك النور أمّة يقومون بأمري ويهدون إليّ خلقي،وأجعلهم خلفاء في أرضي.
اين نورى از نور من است، كه آن را در آسمانم جاى دادم، و از عظمت خويش آفريدم. من اين نور را از صلب يكى از پيامبرانم بيرون مى آورم كه او را بر همه پيامبران برترى مى دهم، از اين نور گروهى(1) را به وجود مى آورم كه براى امر من قيام مى كنند و آفريدگانم را به سوى من راهنمايى مى نمايند و من آنها را جانشينان (خود) در روى زمين قرار مى دهم.(مصباح الأنوار: 223 (مخطوط)، علل الشرائع: 179/1، بحار الأنوار: 12/43 ح5.)
سیب بهشتی
سيب بهشتي (تفاحة الفردوس)
يکي از لقبهاي حضرت زهرا «عليها السلام» تفاحة الفردوس [سيب بهشتي] است چرا که در اصل تکوين نطفه فاطمه زهرا«عليها السلام» به حسب روايت برگشت به سيب بهشتي دارد.
از پيامبر اکرم «صلي الله عليه وآله» سؤال شد چرا شما همواره فاطمه «عليها السلام» را ميبوسيد و ميبوئيد ولي نسبت به ديگر از دختران خود اينگونه عمل نميکنيد؟ حضرت فرمودند: “براي اينکه جبرئيل براي من سيبي از بهشت هديد آورد من آنرا خوردم و پس از آن نطفه فاطمه زهرا«عليها السلام» در من ايجاد شد و آنگاه به خديجه انتقال يافت و فاطمه متولّد شد."[1] .
علاوه بر اين روايت بررسيها نشان ميدهد وجوه مشابهتِ ديگري بين خَلْق و خُلْق و بوي و خوي و اثر و آثار حضرت زهرا و سيب وجود دارد که در اينجا به نقل خلاصهاي از آن موارد از کتاب جُنّة العاصمة از آيت اللَّه ميرجهاني[2] ميپردازيم.
سيب دنيا سيب بهشتي (فاطمه«عليها السلام»)
1.سيب پاک کننده اخلاط فاسد از معده و درون انسان است
محبت و ولايت حضرت زهرا«عليها السلام» برطرف کننده انواع گناهان و ظلمات و تيرگيهاي روحي و دروني است
2.سيب دنيوي دافع سحر و جادوگري است
تفاحه بهشتي در دنيا و آخرت دافع کيد فريبکاران و شرور حاسدين است
صفحات: 1· 2
زهرا (سلام الله علیها ) در عروسی زنان یهود
يکي از ارزشهاي اخلاقي در اسلام زهد و بيرغبتي به دنياست اين ارزش اخلاقي معمولاً در زندگي اولياء خدا از جايگاه خاصي برخوردار ميباشد. از طرفي گروه زيادي از کساني که به مکاتب الهي ميگرويدهاند از پابرهنگان و محرومين جوامع انساني بودهاند.
با وجود اين دو مسئله يکي از بهانههاي تحقير و بياعتبار جلوه دادن زندگي مؤمنين براي منافقين و مخالفين هميشه فراهم بوده است.
در آيات قرآن در چند موضع از ديدگاه منافقين و کفار نسبت به مؤمنين پرده برميدارد.
بطور مثال در سوره بقره آيه 13 به نقل از مخالفين پيامبر بهانه عدم ايمان آنها را چنين بيان ميکند:
وَ اِذا قِيلَ لَهُمْ امِنُوا کَما امَنَ الناسُ قالُوا اَنُؤْمِنُ کَما امن السُفَهاءُ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ السُفَهاءُ وَلکِنْ لايَعْلَمُونَ، [هر گاه گفته شود بديشان ايمان آريد چنان که ايمان آوردند مردم گويند آيا ايمان آريم چنانچه ايمان آوردند بيخردان؟ همانا اينانند بيخردان وليکن نميدانند.]
دقت در اين آيه نشان ميدهد که وضع ظاهر همچون لباس، مسکن، خوراک، رنگ پوست بدن، ثروت، يکي از ملاکهاي مهم براي ارزيابي شخصيت انسانها در ديدگاه منافقين و کفار است در حاليکه اسلام ضمن توصيههاي اخلاقي و رعايت آداب ظاهري اصالت را به نوع تفکر و رفتار انسانها ميدهد. اينکه منافقين، مؤمنين را بهعنوان، سفهاء ياد ميکنند به اين خاطر است که از نظر ظاهري زندگي آنها را نميپسندند در حاليکه دل آنان به نور ايمان به خدا و قيامت روشن بوده و همينان از بهترين مدافعين اصول و ارزشهاي اسلامي و انساني بودهاند.
خداوند حکيم در جواب به اين طرز تفکر، سفاهت را به خود آنها نسبت ميدهد و ميفرمايد قضاوت ظاهري فقط داشتن نوعي سفاهت و کمخردي است.
در صدر اسلام در مکه و حتي در مدينه از نظر اقتصادي و ظاهري زندگي همه مسلمانان و حتي زندگي پيامبر و خاندان او دچار مشکلات و کسر و کمبودهايي بود و همين بهانهاي در دست يهوديان مدينه شده بود تا درصدد شکستن شخصيت آنان برآيند امّا خداي متعال (او که هميشه ناصر و ولّي مؤمنين است) در هر حال امدادهاي خود را بر آنان فرود ميفرستد.
در اينجا به ماجرايي تاريخي اشاره ميکنيم که زنان يهودي مدينه درصدد بودند با دعوت دختر رسول خدا «صلي الله عليه وآله» در يک بزم عروسي به ظاهر پرشکوه حضرت زهرا«عليها السلام» را تحقير نموده و ترور شخصيت کنند و ببينيم ياري خدا را که چگونه بنده مؤمن خود را ياري ميدهد.
يهوديان مدينه ميخواستند فاطمه «عليها السلام» دختر رسول «صلي الله عليه وآله» را تحقير کرده و خوارش سازند.به همين سبب در يک مجلس عروسي زنان خود را به بهترين زيورها آراستند و بر آنها فاخرترين لباسها را پوشاندند. آنگاه به نزد رسول «صلي الله عليه وآله» آمده و با شيطنت از او اجازه خواستند تا دخترش فاطمه«عليها السلام» به مجلس آنان درآيد. رسول «صلي الله عليه وآله» فرمود: اجازه او با علي است. انّها زوجة عليّبن ابيطالب و هي بحکمه از او خواستند تا در نزد علي «عليه السلام» شفاعت کند، رسول «صلي الله عليه وآله» هم شفاعت کرد و بنا شد زهرا«عليها السلام» به مجلس درآيد.
جبرئيل در دم فرود آمد و با خود لباس و عطر و زيورهاي بهشتي آورد که هيچکس نظيرش را نديده بود. زهرا «عليها السلام» به مجلس درآمد، و ماه از شرم پنهان شد. همه زنان مجلسي از بهت انگشت بر دهان گرفتند و به وي خيره شدند، زيرلب ميگفتند: گويا بدر اين بار در خانه ما به چلّه نشسته. آنگاه در دم همچون سحره فرعون از پا افتادند و در سجده بر زمين بوسه زدند.
جمع زيادي در آن جشن عروسي به برکت حضرت زهرا «عليها السلام» جشن تشرف به اسلام گرفتند.[1] .
1. بحا رالانوار ج 43 ص 30
صنعت تسبيح سازي حضرت زهرا و استفاده از تسبيح براي ذکر خدا
- ابراهيم بن محمد ثقفي روايت کرده است: “تسبيح حضرت زهرا «عليها السلام»، دختر پيامبر اکرم«صلي الله عليه وآله» از يک رشته نخ پشمي به هم بافته شدهاي بود که به تعداد تکبيرات بر آن گره خورده بود و حضرت آن را با دستش حرکت ميداد و تکبير ميگرفت تا اينکه حمزةبن عبدالمطلب شهيد شد. پس از شهادت وي، از تربت او استفاده کرده تسبيحهايي از آن ساخت و مردم نيز از او تبعيت کرده و از تربت حضرت حمزه تسبيح درست کردند."[1] .
- از روايت فوق نتيجه ميگيريم اوّلاً براي ذکر خدا و به ياد او بودن يکي از عوامل مهم، داشتن برنامه و ابزار خاص براي شمارش عدد اذکار ميباشد.
- ثانياً: حضرت زهرا«عليها السلام» با ابتکار عمل در ابتداء از تسبيح ساده و ساخته خود استفاده ميبرد.
- ثالثاً: پس از شهادت شهداي احد از تربت مقدس شهيدان تسبيحي گلي ساخت و اين عمل علاوه بر دخالت ارزشها در صنعت تسبيحسازي، نوعي تعظيم شعائر اسلامي، جاودانه نمودن شهيدان راه خدا و جلوگيري از امحاء نام و ياد آنان ميباشد.
- رابعاً: اين عمل حضرت زهرا «عليها السلام» پس از آن پايهاي براي ساختن تسبيح از تربت مقدس شهداي کربلاء گرديد که تسبيح گفتن با آن پاداش ذکر را هزار برابر ميسازد.
1.فاطمه زهرا (س) شادمانی دل پیامبر ص 303
پشتیبانی از شوهر در کارهای خیر
روزي علي عليه السلام وارد خانه شد، ديد حسن و حسين عليه السلام نزد فاطمه عليها السلام گريه مي کنند.
فاطمه زهرا عليها السلام گفت: اينها گرسنه اند و يک روز است که چيزي نخورده اند!
علي عليه السلام پرسيد: پس اين ديگ بر سر آتش چيست؟
گفت: در ديگ، تنها آب است که براي دل خوشي فرزندانم بر سر آتش نهاده ام! علي عليه السلام از اين ماجرا دلتنگ شد.
عبايش را به بازار برد و به مبلغ شش درهم فروخت و با آن غذايي تهيه کرد. وقتي که به خانه باز مي گشت فقيري به حضرت گفت : آيا کسي در راه خدا وام مي دهد تا چند برابر گردد؟
علي عليه السلام همه آن خوراکي را به او داد، چون به خانه رسيد، فاطمه عليها السلام پرسيد: يا علي! چيزي براي رفع گرسنگي بچه ها بدست آوردي؟
گفت: آري، ولي همه آنها را به بينوايي دادم. فاطمه عليها السلام گفت: چه خوب کردي، تو هميشه توفيق کار خير مي يابي! علي عليه السلام براي اقامه نماز از منزل خارج شد. در راه شخصي را ديد که پولي ندارم. گفت: به تو فروختم هر وقت پولي بافتي به من باز دهي؟ علي عليه السلام آن شتر را به 60 درهم خريد و حرکت کرد. ناگهان شخصي رسيد و عرض کرد: يا علي! اين شتر را به من بفروش. علي عليه السلام فرمود: به چه قيمتي مي خري؟ گفت: 120 درهم. حضرت شتر را داد و پول را گرفت، نيمي از آن پولها را به صاحب شتر داد و نيمي ديگر را براي خود برداشت. در اين وقت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيد و ماجرا را از علي عليه السلام شنيد. حضرت فرمود: يا علي! فروشنده جبرئيل و خريدار ميکائيل بود. اين در عوض آن وامي بود که به فقير داده بودي.
کشف الاسرار ، ج 1
رضایت زن و شوهر از یکدیگر
اميرالمؤ منين علي عليه السلام مي فرمايند:
هيچ گاه فاطمه از من نرنجيد و او نيز هرگز مرا نرنجاند، او را به هيچ کاري مجبور نکردم، او نيز مرا آزرده نساخت.
در هيچ امري قدمي بر خلاف ميل باطني من برنداشت و هرگاه به رخسارش نظاره مي کردم تمام غصه هايم بر طرف مي شد و دردهايم را فراموش مي کردم.
در جاي ديگر مي فرمايند: به خدا قسم! هرگز کاري نکردم که فاطمه عليها السلام خشمگين شود، او نيز هيچ گاه مرا خشمگين نکرد.
بحار الانوار ، ج 33
ادب و ایثار
ادب و ايثار حضرت فاطمه عليها السلام به حدي بود که گرسنگي خود و فرزندانش را از علي عليه السلام پنهان مي کرد و از شوهرش تقاضايي نمي کرد تا شايد نتواند آن را بر آورده کند. در اين رابطه به موارد زير توجه فرماييد: 1- روزي فاطمه زهرا عليها السلام در حالي که آثار ضعف و گرسنگي از چهره او نمايان بود، به حضور پدرش رسيد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وقتي اين حالت را مشاهده کرد، دستهايش را به سوي آسمان بلند نمود و گفت: خدايا! گرسنگي فرزندم را به سيري تبديل نما و وضع او را سامان بده. [1] .
2- روزي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از دخترش پرسيد: فاطمه جان! چرا رنگ رخسارت پريده است؟ چرا رنگ فرزندانم حسن و حسين دگرگون شده است؟ عرض کرد: پدرجان! سه روز است که غذا نخورده ايم و فرزندانم حسن و حسين از شدت گرسنگي بي تاب شده اند و هم اکنون مانند جوجه هاي پرکنده از گرسنگي به خواب رفته اند. [2] .
3- روزي علي عليه السلام از آن حضرت تقاضاي غذايي کرد، آن حضرت گفت: دو روز است که خودم چيزي نخورده ام و هر چه در خانه بود براي شما و فرزندانم آورده.
وقتي که علي عليه السلام به او مي گويد: چرا مرا آگاه نساختي تا براي شما غذا تهيه کنم؟ مي گويد: از خداي خود شرم کردم که چيزي از تو بخواهم که انجام آن برايت دشوار باشد. [3] .
بحار الانوار / ج 33/