لینک ثابت
پسرم! برای ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنیها حبّ نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای ما افعال شایسته و خوبیهای خیالی را صد چندان جلوه دهند، و درهای انتقاد - گرچه به حق - برای ما بسته باشد یا به صورت ثناگویی درآید. از عیب جوییها، نه برای آن که به ناحق است، افسرده میشویم و از مدحت و ثناها، نه برای آن که به حق است، فرحناک میگردیم. بلکه برای آنکه عیب من است و مدح من نیست، [و این مَن و شیطان] است که در اینجا و آنجا و همه جا بر ما حاکم است…. (فرازی از نامه امام خمینی - ره ، به فرزندش سید احمد ره)
شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت:
ای موسی! تو آبرودار درِ خانه خدایی و من یکی از مخلوقات خدایم که گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!!
به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد.
موسی (ع) قبول کرد و از خداوند مهربان درخواست کرد:
الهی! توبه اش را بپذیر.
خطاب رسید: موسی! خواسته ات را قبول کردم،
به شیطان امر کن به قبر آدم سجده کند،
چرا که توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است.
موسی، ابلیس را دید و و پیشنهاد خدا را به او گفت.
سخت عصبانی و خشمگین شد و با تکبّر گفت:
ای موسی! من به زنده او سجده نکردم، توقّع داری به مرده او سجده کنم!!
سپس گفت: ای موسی! به خاطر این که به درگاه حق جهت توبه من شفاعت کردی بر من حق دار شدی،
به تو بگویم که در سه وقت مواظب ضربه من باش که هرکس در این سه موضع،
مواظب من باشد از هلاکت مصون می ماند.
1 - به هنگام خشم و غضب، مواظب فعالیت من باش
که روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و
همانند خون در تمام وجودت می چرخم، تا به وسیله تیشه خشم، ریشه ات را برکنم.
2 - به وقت قرار گرفتن در میدان جهاد، متوجّه باش که
در آن وقت من مجاهد فی سبیل اللّه را به یاد فرزندان و زن و اهلش انداخته،
تا جایی که رویش را از جهاد فی اللّه برگردانم!
3 - بترس از این که با زن نامحرم خلوت کنی که من در آنجا واسطه نزدیک کردن
هر دو به هم هستم!
[ کتاب عرفان اسلامی استاد حسين انصاريان ]
معلى بن خنيس مي گويد: امام صادق (ع) در يك شب بارانى از منزلش به قصد سايبان بنى ساعده بيرون آمد، من دنبال حضرت راه افتادم ناگهان چيزى از دست حضرت افتاد.
حضرت گفت: بسم الله خدايا آن را به ما برگردان، جلو آمدم و سلام كردم.
حضرت فرمود: معلّى!
گفتم: بله فدايت شوم.
حضرت فرمود: با دستت جستجو كن، آنچه يافتى به من بده.
من نان زيادى را يافتم كه روى زمين پخش شده بود، دانه دانه يا دو دانه دو دانه به حضرت مي دادم، كيسه اى كه در اختيار حضرت بود پر از نان شد.
گفتم: فدايت شوم كيسه را به من بده تا آن را بياورم
فرمود: من به حمل اين بار شايسته ترم ولى همراه من بيا.
به سايبان بنى ساعده رسيديم، گروهى در خواب بودند، حضرت بالاى سر هر كدام يك نان يا دو نان گذاشت تا نان آخرين نفر را كه كنارش گذاشت برگشتيم.
به حضرت گفتم: اينان به تشيع معرفت دارند؟
فرمود: نه؛ اگر معرفت داشتند بر ما واجب بود كه در نمك طعام هم با آنان مواسات كنيم، خداوند چيزى را نيافريده مگر اين كه براى آن خازنى هست كه آن را خزينه مي كند مگر صدقه، كه خود حضرت حق متولى آن است، پدرم هر گاه صدقه اى در دست سائل مي گذاشت آن را بر مي گرداند و مي بوسيد و مي بوئيد دوباره در دست سائل مي گذاشت، چون صدقه پيش از آن كه در دست سائل قرار گيرد در دست خدا قرار مي گيرد، دوست داشتم خودم عهده دار پرداخت صدقه باشد چون خدا آن را مستقيماً به عهده مي گيرد و پدرم نيز خود عهده دار پرداخت صدقه بود.
صدقه در شب غضب رب را مي نشاند، و گناه بزرگ را از پرونده محو ميكند، و حساب را آسان مي نمايد، و صدقه روز ثروت را رشد مي دهد و به عمر مي افزايد.1
انواع صدقه
ابن فهد حلى كه از علماى برجسته و دانشمندان مشهور شيعه است ميگويد:
صدقه پنج نوع است:
اول: صدقه مالى
دوّم: صدقه آبروست و آن شفاعت كردن نزد مردم براى حل مشكلات مشكل داران است، پيامبر فرمود: بهترين صدقه، صدقه زبان است، گفتند يا رسول الله صدقه زبان چيست؟ فرمود: گفتارى كه به آزادى اسيرى منتهى شود، و خون انسانى در امان بماند، و خيرى به برادر دينيات برسد، و رنج و مشكلى از او برطرف كند.
سوم: صدقه عقل و رأى است كه عبارت از مشورت دادن است، رسول خدا فرمود با دانش خود به برادر دينى خويش صدقه دهيد تا با اين صدقه به مقصد مثبت راه يابد و نظرى دهيد كه او را به صواب و برنامه اى مفيد رهنمون گردد.
چهارم: صدقه زبان است و آن واسط شدن بين مردم براى خاموش كردن آتش اختلاف و اصلاح ذات البين است.
پنجم: صدقه علم است، و آن بخشش علم به مردمى است كه سزاوار آن هستند، و نشر و پخش آن به اهل استحقاق دانش است از رسول خدا روايت شده ياد گرفتن علم و ياد دادنش به مردم از موارد صدقه است و نيز آن حضرت فرمود: زكات علم ياد دادن آن به كسى است كه آن را نميداند. 2
پی نوشت ها:
1) بحار، ج 96، ص 127.
2)بحار، ج 69، ص 136.
منبع: تفسير حكيم جلد پنجم
یکی از راههای معنوی برای حل مشکلات و رهایی از آنها ختم صلوات است.
انواع ختم های صلوات
کسی که می خواهد ختم صلوات داشته باشد(لازم به توضیح است که ختم با عدد خاص در برآورده شدن حاجت خیلی موثر است.) به صورت زیر عمل کند.
1- به عدد حروف صلوات که 14 حرف است، می تواند صلوات بفرستد.
2- به عدد ابجدی صلوات که557 می باشد،صلوات بفرستد.
3- نام هر کدام از معصومین (علیهم السلام) عدد ابجد خاصی دارند که می شود در ختومات صلوات استفاده کرد، مثلا عدد 128 که بنام امام حسین (ع) است.
4- صلوات فرستادن اگر برای برآورده شدن حواىٔج و رفع گرفتاری ها وغم ها باشد، باید به عدد نام مبارک رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) 92 مرتبه، یا به نام علی مرتضی (علیه السلام) 110 مرتبه، صلوات فرستاده شود.
5- اگر برای حواىٔج شخصی باشد.عدد نام حاجتمند حاجت مند انتخاب شود، بهتر است.
منبع: صلوات کلید حل مشکلات،خمسه ای قزوینی،ص42،جمال،1385
آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مسجد بايد كانون جذب باشد و مثل يك آهنربا، جمعيت را به سوي خودش بكشاند نه اين كه مردم با كراهت و فقط به نيت بردن ثواب، دندان بر جگر گذاشته و به مسجد بيايند.
مسجد بايد براي همه قشرها جاذبه داشته باشد و افراد با شنيدن «حي علي الصلوة» ، واقعا براي نماز بشتابند. در «حي علي الصلوة» و «حي علي خير العمل» تعبير از حركت نيست بلكه شتاب است و شتاب، ب دون جاذبه نيست. بايد كاري كرد كه مردم به سوي مساجد شتاب كنند. براي رسيدن به اين مقصود ميتوان و بايد برنامههايي را پياده كرد:
1- نظافت
با ديدن هر تشكيلات و يا هر فردي اول چيزي كه نظر شما را به خود جلب ميكند، نظافت محل يا لباس و بدن و… است. متاسفانه مساجد ما نظافت لازم را ندارند. مساجد ما بايد مثل مسجدالحرام و مسجدالنبي كه امروزه به آنها خوب رسيدگي ميشود، تميز و مرتب باشد.
در حديث آمده است: «من كنس مسجدا يوم الخميس ليلة الجمعه فاخرج منه التراب ما يضر في العين غفر له؛ كسي كه روز پنجشنبه (شب جمعه) مسجدي را جارو كند، پس به اندازه يك ذره خاك كه اگر در چشم رود، ضرر ميرساند، از مسجد خارج سازد، خداوند او را ميآمرزد.»
آيا معني اين حديث اين نيست كه به اندازه يك غبار هم نبايد در مسجد باشد؟ امام جماعت، متوليان، هيئت امنا و مديران مساجد بايد اولين وسوسه و دغدغه شان نظافت مسجد باشد. مساجد بزرگ بايد نظافت شبانه روزي داشته باشد نه هر روز يك مرتبه. بايد عدهاي دائما در آنها در حال نظافت باشند. و جاهاي ديگر نيز بايد مرتب نظافت شود.
شما ميخواهيد جوان را از دانشگاه به مسجد بكشانيد، سجده كه ميكند، بوي عرقهاي پايي كه قبلا روي اين فرش بوده است و ماهها شسته نشده، او را آزار ميدهد. اين مسجد چه جاذبهاي دارد؟
2- نظم
مسجد بايد منظم باشد. معلوم باشد چه ساعتي در مسجد باز و چه ساعتي بسته ميشود تا مردم سرگردان و بلاتكليف نباشند. در همه برنامههاي مسجد بايد نظم برقرار باشد.
3- عدم مزاحمت
مسجد نبايد براي همسايه هايش مزاحمت ايجاد كند. متاسفانه بعضي از مساجد به شكلي است كه اگر كسي بخواهد خانه بخرد، خانه كنار مسجد را نميخرد. براي اين كه بلندگو را روي پشت بام گذاشته اند و تا ساعت 12 شب برنامه از آن پخش ميشود. مگر مستمعين روي پشت بام هستند كه اين كار لازم باشد؟ ما فقط موقع اذان ميتوانيم صداي اذان را با بلندگو به همه شهر برسانيم و خوش آمدن و بدآمدن مردم در اين حكم تاثيري ندارد. اذان را بايد گفت و البته با يك صوت معقول بايد گفت.
بلند كردن صداي بلندگو براي برنامههاي مختلف، عدم وجود پاركينگ براي مسجد، بد بودن وضعيت فاضلاب مسجد و… از عوامل ايجاد مزاحمت براي مردم است.
مسجد براي مردم قرار داده شده است (وضع للناس) نه بر عليه مردم (وضع علي الناس) .
4- برنامهريزي
مسجد براي هر سليقه و جمعيتي بايد برنامه مناسب داشته باشد. براي هر يك از كودكان، بزرگسالان، دانشجويان، جوانان و… بايد برنامه خاصي داشت. براي آنها كه اهل دعا هستند برنامه دعا، براي آنها كه اهل كتاب هستند، كتابخانه و براي جوانان آنچه مناسب سليقه جوانان است، برنامهريزي شود.
بعضي ميگويند: نگذاريد بچهها مسجد بيايند، چون شلوغ ميكنند. زنها نيز مسجد نيايند چون مسجد زن خانه اوست. ولي ما ميگوييم: بچهها واجب است به مسجد بيايند. زنها هم واجب است و اجازه شوهر هم شرط نيست. براي اين كه كانوني براي آموزش اسلام (كه واجب است) جز مسجد نيست. اگر مسجد نيايد اصلا از اسلام بريده ميشود.
در مستحبات اجازه شوهر شرط است ولي در واجبات كه اجازه شوهر شرط نيست. اگر اين خانم مسجد نيايد، پس اسلام را از كجا ياد بگيرد؟
بگذاريد بچهها مسجد بيايند، شلوغ بكنند، يادشان ميدهيم كه شلوغ نكنند، بشكنند، ميخريم و جاي آن ميگذاريم. يواش يواش ياد ميگيرند. ولي اگر پاي بچه را از مسجد بريديم، بزرگ هم كه شد نميآيد.
مادر بزرگم - خدا رحمتش كند - مرا از بچگي به مسجد ميبرد و ميگفت: براي من مهر بياور. و بعد مرا تشويق ميكرد. وقتي مسجد ميآمديم، آنجا به عنوان يك مكان محبوب در اعماق روح ما جا داشت و اينها مؤثر بود.
5- خوشرفتاري
امام جماعت، هيئت امنا، خادم و همه بايد با احترام با مردم برخورد كنند. اگر بچهاي به صف اول جماعت آمد، اشكالي ندارد، دو تا هم اشكال ندارد. اگر او را بگيرند و به صف ديگر پرت كنند، ديگر مسجد نميآيد. بچهها را ميشود با احترام جابجا كرد.
همه مردم از كوچك و بزرگ بنده محبتند. متاسفانه خشونت در برخوردها و عدم رعايت آداب، باعث فرار بعضي از مردم از مساجد شده است.
6- پرهيز از افراط و تفريط
در برنامه مسجد بعضي ميخواهند فيلم و وسايل ورزشي و… به مسجد بياورند. به آنها ميگوئيم: اينها خوب است ولي جايي غير از مسجد براي آنها انتخاب كنيد. و بعضي نيز در مقابل آنها تفريط ميكنند.
خاتمه
مسجد بايد از صورت كنوني در آمده و همان بشود كه مورد توجه اسلام و قرآن است. ما بايد بتوانيم همان گونه كه انقلابمان را از مسجد شروع كرديم، آن را با مسجد حفظ كنيم. انقلاب از مسجد شروع شد اما از مسجد بريده شد و اين خيلي ضايعه است. بدانيد غير از مسجد پاسدار ديگري براي انقلاب نخواهد بود و دشمنان انقلاب هم به همين دليل اصرار دارند مسجدها را خلوت كنند.
مسجد از زمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و در عصر امام راحل قدس سره پايگاه اصلي انقلاب بود. الان نيز بايد نماز جمعهها، مسجدها، جماعتها و… پايگاه انقلاب باشند.
در مورد مساجدي كه امام ندارد و اين روزها از غير روحانيين در آنها استفاده ميشود، از ما سؤال ميشود كه در اين موارد آيا غير روحاني اقامه جماعت كند يا نه؟ چه جواب بدهيم؟ تعطيل كنيم؟ ميگوئيم: مادامي كه دسترسي به روحاني هست (روحاني جامع الشرايط) نماز خواندن پشت سر غير روحاني جايز نيست. براي اين كه نكند نقشهاي باشد، همان گونه كه امام قدس سره هم همين را ميفرمود و ميگفت: ميخواهند مساجد را از دست روحانيين درآورند. ما بايد جوابگو باشيم، به اندازه كافي امام جماعت در مساجد داشته باشيم تا مجبور نشوند از غير روحاني استفاده كنند.اي بسا غير روحانييني كه نماز ميخوانند آدمهاي خوبي هم هستند ولي براي اين كه دشمن سوء استفاده نكند، بايد جلو اين كار را گرفت.
خدا که در سوره حمد فرموده است: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ ؛ » یعنی باید گوش به حرف بدهی، عبارت فارسیاش بندگی است.
بندگی یعنی، خدا فرمانهایی صادر کرده و از ما هم میخواهد گوش به حرفش بدهیم؛ فلسفه برایش نبافیم؛
گفت نماز بخوان بخوانیم، همین !
این را از ما میخواهد. گوش به حرف دادن، نماز بخوان چشم، روزه بگیر چشم، این را بندگی و عبادت میگویند.
لذا این را در سوره حمد گنجانده است و گفته در روز حداقل ده بار باید این را بخوانی، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» فقط گوش به حرف تو میدهم.
تو هم سه تا فرمان را گفتی که اطاعتش واجب است:
1) اطیعوا الله 2) اطیعوا الرسول 3) اولیالامر منکم این سه تا فرمان امروز بر همه ما واجب و لازم است که اطاعت کنیم.
[ درس اخلاق آیت الله خوشوقت تهرانی / 05/ 12/ 1389]
دلبستگی برای دنیا دیوانگی است . اگر انسان دنیا را برای دنیا بخواهد ، دیوانه است . اما اگر دنیا را برای آخرت بخواهد ، برای کمال و معرفت و علم و خدمت به خلق و … بخواهد خوب است . … من یک روز خانه مرحوم تحریری رفته بودم ، دیدم یک بیت شعر نوشته و روی پیش بخاری خانه اش گذاشته؛ تمام دنیا در این یک بیت شعر وصف شده ، این یک بیت شعر یک کتاب است : دنيا همه هيچ و کار دنيا همه هيچ ای هيچ ، برای هيچ در هيچ مپيچ
” ای هیچ ” که در مصراع دوم آمده منظورش به ماست. می گوید ” ای انسان تو هیچی نیستی! بله اگر ما چیزی بودیم جلوی مرگ را می گرفتیم . و …
[ منبع : در محضر مجتهدی ، ج2،صص 267-268]
علی(ع) بعد از شنیدن خبر جانسوز مرگ فاطمه(ع) به سرعت وارد منزل شد،
دید فاطمه زهرا در بستر خود خوابیده و یک قطیفه مصری روی خود کشیده است.
علی(ع) اور ا صدا زد، جوابی نشنید، به طرف راست و چپ فاطمه رفت، صدیقه را صدا کرد، اما جواب نشنید،
عبای خود را کنار گذاشت، عمامه را برداشت دامن قبا را بالا زد و سر زهرا را در دامن خود نهاد و صدانمود:
یا زهرا! یا زهرا! اما فاطمه سخنی نگفت.
امیرالمومنین گفت: «ای دختر محمد»! جوابی نشنید……..
گفت: یا فاطمه! کلمینی. ای دختر پیغمبر! با من صحبت کن،
من علی پسر عموی تو هستم حضرت می فرماید: فاطمه(ع) چشمش را باز کرد، (یعنی قبل از مرگ کامل که بنابر علم امروزی مدتی طول می کشد،
به درخواست مقام ولایت و قدرت لایزال الهی فاطمه حیات مجدد یافت.)
و به صورت علی(ع) نگریست و به گریه افتاد.[1]
سپس سخنانی با یکدیگر در میان گذاشتند و بعد از مدتی کوتاه فاطمه(ع) از دنیا رفت.
به یاد آن ساعتی که زینب(ع) کنار پیکر بی سر برادر آمد و از روی تعجب صدا زد: أأنت اخی. آیا تو برادر من و پسر مادر من هستی؟!
ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من؟ نیست باورم! چه کرد زینب(ع) دو دست خویش را زیر بدن قطعه قطعه برادر برد و مقداری به طرف بالا حرکت داد و سپس رو به آسمان نمود و چنین عرضه داشت: »اللهم تقبل هذا القربان»[2]
پروردگارا! این قربانی را قبول کن. سپس خم شد و لب ها را روی گردن بریده برادر گذاشت.
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. این جا علی کنار زهرا آمد ،
در کربلا نیز مانند این صحنه بسیار تکرار شد، هر کسی که شهید می شد یا لحظه شهادت را سپری می کرد
ابی عبدالله (ع) خود را به بالین او می رساند و سرش را به دامن می گرفت.
گاهی بالای سر اصحاب می رفت گاه علی اکبر و قاسم و.. اما وقتی حسین بن علی(ع) در گودال قتلگاه افتاد،
هیچ کس نبود هنگام شهادت در کنار او باشد،
فقط شمر ملعون بود که روی سینه حسین نشست و سر حضرت را از بدن جدا کرد. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون …………………………………………………
پی نوشت: 1- جامع الاخبار، به نقل از «زندگانی فاطمه زهرا(س)» عمادزاده، ص 444. 2- مقتل مقرم، ص 307.