لینک ثابت
بسم رب الشهداء و الصدیقین
به مناسبت بزرگداشت هفته دفاع مقدس و ایثارگری مردان خدا در عرصه جهاد و مقاومت مدرسه علمیه فاطمیه کرمان دوشنبه 6/7/94 ساعت 8:30 صبح با حضور اساتید و طلاب محترم به زیارت قبور مطهر شهداء و تجدید پیمان مجدد با آرمان های شهداء پرداخته و از سخنرانی جانباز محترم جناب سرهنگ یزدی از یادگاران دفاع مقدس استفاده نمودیم .
انشا الله که آثار و برکات این زیارت توشه راه دنیا و آخرتمان باشد .
آيا واقعا رفتن به حج در شرايط فعلي واجب است؟ يعني اين موضوع جز احکام ثانويه محسوب نمي شود؟ واقعا سالانه چقدر از ارزها از کشورمون خارج ميشه و به جيب اين وهابيها و صهونیست ها می رود؟
با سلام قبل از ورود به اصل پاسخ لازم است در ارزيابي اين موضوع به چند نکته توجه داشتيم:1 . اولين نکته توجه به ضرورت ديني و اهميت و آثار بسيار مهم و سازنده حج در ابعاد فردي و اجتماعي است .2 . نکته دوم تبيين فني و فقهي موضوع است و توجه به اينکه حج داراي اقسامي است؛ واجب و مستحب و در موارد تزاحم ميان اجراي هريک از اقسام حج با ساير ضرورت ها و مصالح ، حکم هر يک متفاوت است . 3 . بله ممکن است در مواردي به خاطر عناوين ثانويه يا احکام حکومتي ، حج تعطيل شود و ولیفقیه میتواند بر اساس مصالح اهم اسلام و مسلمین، موقتاً حکم به تعطیل یک حکم شرعی - اعم از عبادی و غیرعبادی - نماید.البته بايد دقت داشت مصلحتی که موجب تعطیل امر عبادی چون حج یا غیرعبادی میشود، باید از طريق کارشناختي و تخصصي ثابت شود که از مصلحت موجود در آن امر عبادی یا غیرعبادی مهمتر باشد.
4 . نکته ديگر نگاه تطبيقي و مصداقي به موضوع پرسش است که بايد ببينيم ، آيا مصلحت رفتن به حج علي رغم اينکه مي دانيم دولت سعودي از درآمدهاي ناشي از آن براي ترويج وهابيت و… استفاده مي کند ، با نرفتن به حج و ترک يکي از مهمترين فرايض الهي و آثار متعددي که به دنبال دارد در شرايط کنوني کدام داراي مصلحت مهمتري است ؟ البته با تفکيک ميان حج واجب و مستحب.
5. نکته بعدي نقد اين رويکرد است که آيا با تعطيلي حج توسط ايران مي توان جلوي فعاليت هاي وهابيت را گرفت ؟!! يا اينکه بايد از اين موقعيت استفاده نمود و با پربار نمودن حج و برپائي حجي ابراهيمي و تلاش براي بيداري جهان اسلام و… ، به خنثي سازي توطئه هاي دشمنان و گسترش اسلام ناب اقدام کرد ؟
اما اصل پاسخ :
کعبه خانه مردم و مکه حرم امن الهي ،مهبط فرشتگان ، محل نزول جبرئيل امين و حج عظيم ترين و شگفت انگيز ترين جلوه بارز اعتلاي دين حق و نمايشي از تماميت اسلام ناب محمدي صلوات الله عليه و آله است ، حج و مراتب معنوي آن سرمايه حيات جاويدان انسان است که او را به افق وحدانيت الهي نزديک مي کند. و از آن جا که اين عمل عبادي مورد اهتمام حضرت باريتعالي مي باشد لذا در کتب رساله فقها اگر مراجعه شود سه گونه حج را بيان مي دارند حج تمتع(حج براي سرزمينهاي دور از حجاز) ، حج قِران و ِافراد(که تقديم اعمال مني و عرفه براي عمره اي است که حجاج مقيم در مکه است و ساير شرايط که در رساله هاي عمليه به تفصيل پرداخته اند. و يک سفره عمره مفرده است که در ايامي بجز ماه هاي حج يعني ذي قعده و ذي حجه انجام مي گردد و اصولا در اين ماه هاي مذکور عمره مفرده ممنوع است. از شرايط حج داشتن تمکن مالي است به تعبير قراني من استطاع ،در بيان فقها برگرفته از روايت معصومين ،يعني استطاعت مالي و استطاعت جاني ،يعني توان سفر کردن داشته باشد،امنيت جان در سفر هم از ديگر شرايط است. بله اگر حاکم اسلامي تشخيص دهد که امنيت و جان حجاج در خطر است و تلاش انها در رفع موانع کافي نبوده مي تواند با صلاحديدي که دارند اين سفر معنوي را براي مدتي تعطيل کنند و به تعويض بياندازند ،در مواقع خاص و مصالح خاص. در مورد هديه، در روايات ما به کرات به اين مساله اشاره شده(باب آداب سفر در کتب روايي ما) که وقتي به مسافرتي و يا مکان دوري مي رويد سوغات و يا هديه اي تهيه کنند (در کلام نبي آمده،اذا خرج احدکم الي سفر ثم قدم علي اهله فليهدهم و ليطرفهم و لو بحجاره-بحار ج 76 ص 283 يادر روايت از امام صادق عليه السلام در المحاسن :اذا سافر احدکم فقدم في سفره فليات اهله بما تيسر و لو بحجر دارد). سفر عظيم حج با آن همه شور وشوق وصف نشدني ،وقتي حاجي راهي ميشود حلاليت مي طلبد ،رضايت ديگران را استدعا دارد ،مال و دارايي خويش را پاک(خمس و ذکات ) مي نمايد،با تک تک اعضاي خانه و فاميل سخن گفته و مي خواهد دوستي ها و صميميت ها بيشتر شود و . . . ، و ديگران التماس دعا مي کنند ،و هر کدام به تصور خود از سفر حج التماس دعايي دارند. حال حاجي راهي شده و در وادي امن الهي وارد شده و اعمال ظاهري و دقت و تامل و تفکرهاي معنوي دارد. اما چه کنيم ؟بگذاريد با روايتي توضيحي بدهيم ،در حديثي از نهج البلاغه (در خطبه 199 با ترجمه مرحوم دشتي) آمده؛ امام از قول نبي اکرم صلوات الله عليهم بيان مي دارند که: که مثل نماز خواندن در اسلام مانند فردي است که در طول شبانه روز پنج بار به آب گرم(حمام) رفته و خود را تمييز کند ،آيا رواست در بدن او چيزي از آلودگیها باشد. (شبهها بالحمه تکون علي باب الرجل فهو يغتسل منها في اليوم و الليله خمس مرات فما عسي ان يبقي عليه من الدرن؟) حال اگر کسي نماز بخواند و در پي کارهاي زشت و . . . . . . شما مي گوئيد بهتر است که وي نماز نخواند و چه فايده دارد يا . . ؟ حــال ؛حج با آن همه مناسک و اعمال آن ، و مکان هايي که يادآور عبادات و عذر و توبه حضرت آدم سلام الله عليها در مني و عرفه ،سختي ها و مجاهدت هاي حضرت ابراهيم و اسماعيل سلام الله عليها در مبارزه با بت ها و نمروديان ، مبارزات پيامبر خاتم صلي الله عليه و اله و سلم با کفار و بت پرستان ،مکان و فرصتي خاص براي کسب مقامات روحاني معنوي ،توبه و بازگشت به سوي خداوند غفار و کريم ،حال همه آنها را شما کنار گذاشته و به رفتار چند مسافر اين وادي که همه هم و غم خود را در برخي مظاهر و مفاخر دنيايي نموده و حج را تفرج گاه و سياحت تلقي نموده اند ،و نتيجه گرفته مي گوييد که آيا اين حج رفتن واجب است ؟ و با اين پول هاي زبان بسته ملت هاکه هر سالها ميليون ها دلار در جيب وهابيون مي رود و حال آن که بغض شديدي نسبت شيعيان دارند و چه ها و چه ها . . . . ؟. اصولا مگر دستورات الهي با رفتار و کردار ناپسند ديگران تغيير مي يابد ؟که اگر اين گونه بود تاکنون حتي نشاني از اسلام باقي نمي ماند ،دعايي ،و حتي از قرآن هم خبري نبود و از همه مهمتر مگر پول و ثروت عامل بقاي حکومت يا ملت است ،آن چه مورد بقا شماست وحدت کلمه و آن در کلمه توحيد است ،بهتر بود سوال شما را اين گونه طرح کنيم ،هدف الهي از حج چيست و جمهوري اسلامي ايران در مراسم حج دنبال چه اهدافي است ؟ براي آشنايي بيشتر شما با اهداف حج ،اشاراتي کوتاه فقط در پيام بنيانگذار انقلاب ، که بنيان سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، که همان اهداف اسلام ناب محمدي در حج مي باشد اشاره اي گردد حج:بزرگترين اجتماعي است که هيچ دولتي نمي تواند چنين اجتماعي بيافريند.(28/7/1359) حج:مکاني است براي ارتباط (مستقيم )با ساير مسلمين جهان ، براي رفع مشکلات مسلمين و تبادل نظر. (بهمن 1349) حج:زمينه ايجاد وحدت ،اخوت و مودت بين مسلمين(28/7/1359) که اين وحدت موجب وحشت استکبار است.(28/4/1364) حج:تلاش براي بيداري مسلمين ،اطلاع يافتن از گرفتاري هاي آنها ،تلاش براي رفع گرفتاري آنها و همدري با آنهاست .(7/7/1358) حج: زمينه اي براي مطرح شدن مسايل اساسي اسلام (که امروز تشنه حقايق و احکام نوراني اسلام است ـ6/5/1366-)است ثانيا مسايل خصوصي کشورهاي اسلامي و آگاهي از احوال مسلمين در زير يوغ استکبارند(28/4/1364) حج: سياستي نيست که ما درست کرده باشيم ،حج سياست اسلام است، همانطور که پيامبر اسلام بتها را شکست ،ما هم بتها را بشکنيم ،و اين بتها که در زمان ما هستند از آن زمان والاتر و بدترند. وبالاخره در کوتاه سخن: يكی از وظايف بزرگ مسلمانان پي بردن به اين واقعيت است كه حج چيست و چرا برای هميشه بايد بخشي از امكانات مادی و معنوی خود را برای برپايي آن صرف كنند. چيزی كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليل گران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است،اين است كه حج يك عبادت دسته جمعی و يك سفر زيارتی- سياحتی است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد و با چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه داری و كمونيسم ايستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند! به حج چه كه بايد برای فشارهای روحی و جسمی مسلمانان چاره انديشی نمود! به حج چه كه مسلمانان بايد به عنوان يك نيروی بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايي كنند! به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومت های وابسته بشوراند، بلكه حج همان سفر تفريحی برای ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آن كه حج برای نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حركات و اعمال و لفظ ها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمی رسد. حج كانون معارف الهی است كه از آن محتوای سياست اسلام را در تمامی زوايای زندگی بايد جستجو نمود، حج پيام آور و ايجاد و بنای جامعه ای به دور از رذايل مادی و معنوی است، حج تجلی و تكرار همه صحنه های عشق آفرين زندگی يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست، و مناسك حج مناسك زندگی است و از آن جا كه جامعه امت اسلامی از هر نژاد و مليتی بايد ابراهيمی شود تا به خيل امت محمد – صلی الله عليه و آله و سلم - پيوند خورد و يكی گردد و يد واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگی توحيدیاست. حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. حج بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند می شوند ولی انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامی اگر دل به دريای معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرورفتن در احكام و سياست هایاجتماعی آن نترسند، از صدف اين دريا، گوهرهای هدايت و رشد و حكمت و آزادگی را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت، ولی چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد، كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است، و به همان اندازه ای كه آن كتاب زندگی و كمال و جمال در حجاب های خودساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكری های ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی كه ميليون ها مسلمان هر سال به مكه می روند و پا جای پای پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر می گذارند، ولی هيچكس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمد عليهم السلام كه بودند و چه كردند، هدفشان چه بود،از ما چه خواسته اند؟ گويي به تنها چيزی كه فكر نمی شود به همين است. مسلم حج بی روح و بی تحرك و قيام، حج بی برائت، حج بی وحدت و حجی كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد، حج نيست، خلاصه همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هایزندگی شان كوشش كنند و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسيرهای صحيح و واقعی از فلسفه حج همه بافته ها و تافته های خرافاتی علماء درباری را به دريا بريزند.)پيام حج 29/4/1367). با اين بيان جامع و تام فکر ميکنيم نياز به شرح و بسط در اين مورد نداشته باشد.
فرازى از خطبه غدیریه رسول مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
خداى را سپاس مى گویم . . وبه عبودیت خود و ربوبیت او اقرار مى كنم و عزم آن دارم كه آنچه را به من وحى فرموده ، به شما برسانم ، از آن بیم دارم كه اگر نرسانم عذابى بس كوبنده وسخت بر من فرو فرستد . . .
زیرا وجود مقدسش آگاهم فرموده كه « اگر آنچه را نازل نموده ، ابلاغ نكنم رسالت او را ادا نكرده ام » و جناب حضرتش تبارك وتعالى تضمین فرموده كه از شر مردمان در امانم دارد . . . پس وحى فرموده : « یا ایها الرسول بلّغ ما اُنزل . . . » واین آیه در باره خلافت و جانشینى على بن ابی طالب است .
اى مردم ! من هیچ گاه در رساندن آنچه حق نازل فرموده كوتاهى نكرده ام و اكنون سبب نزول این آیه را برایتان بیان مى كنم .
جبرئیل تا كنون ( در این موضوع ) سه بار بر من نازل شده و از جانب پروردگارم مرا امر نموده تا در این سرزمین بر پاى ایستم وهر سپید و سیاهى ( همگان ) را اعلام دارم كه على بن ابى طالب (علیه السلام) برادر ، وصى و جانشین و امام بعد از من است ; همان كه نسبت به من ، همچون هارون نسبت به موسى ( یعنى جانشین من ) است جز این كه پیامبر نخواهد بود ، و او بعد از خدا و پیامبرش ولى و سرپرست شماست . . .
و من ، اى مردم ، از جبرئیل خواستم مرا از انجام این كار معاف دارد ; زیرا مى دانم تقواپیشگان بس كم اند و منافقان بسیار و دغل كاران و مسخره كنندگان اسلام فراوانند . همانان كه . . . مرا بسیار آزردند و اهانتها كردند بدین بهانه كه على هماره با من و من با اویم . . .
و البته اگر بخواهم آنان را به اسم بشناسانم و به سویشان اشاره كنم مى توانم اما به خدا سوگند كه بزرگوارى كرده و از این كار در مى گذرم و در هر حال
خداى متعال از من راضى نخواهد شد مگر این كه آنچه را نازل فرموده ابلاغ نمایم . رسول گرامى صلّى الله علیه وآله . آن گاه این آیه را تلاوت فرمود :
( یا ایّها الرسول بلّغ ما اُنزل الیك من ربّك وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمك من الناس ) .
آيا با دیپلماسی فعال می توانستیم کاری کنیم که جنگ آغاز نشود؟اگر ما در عرصه دیپلماتیک کمی پختهتر بودیم میتوانستیم جلوی آغاز جنگ را بگیریم؟
جنگ پس از یک سری اقدامات علیه انقلاب شکل گرفت که اکثر این اقدامات با حمایت دولت عراق صورت گرفت. کودتاچیان با عراقیها هماهنگ بودند. شورشیان کردستان با عراق در ارتباط بودند. درگیریهای که قبل از شهریور سال 60 داشتیم و درگیریهای شدیدی که در مرز توسط عراق شکل گرفت. یعنی از روز پیروزی انقلاب صدام در درگیری با ما بود و این که روابط دیپلماتیک و یا مسالمت آمیز با ایران داشته باشد نبود. در همه این منازعات هم همیشه عراق شروع کننده بود.
صدام حسین وقتی حسن البکر را کنار زد و رییس جمهور شد، به عنوان این که ما با ایران درگیر هستیم یک تسویه داخلی ایجاد کرد و به این بهانه در واقع هم طرفداران ایران را زد، هم طرفداران سوریه و هم طرفداران حزب کمونیست را . او طی چند ماه هرسه گروه را قلع و کم کرده بود و آشکارا گرایش به غرب از خود نشان داد. ایشان از ابتدا حکومتش، به دنبال بسط قدرت خود بود. چطور ایران میتوانست با کسی که صرفا دنبال قدرت طلبی است نزدیک شده و دیپلماسیاش موثر باشد. این را باید در نظر داشت که اتفاقا در آن روزها، شرایط خوبی هم برای تعاملات دیپلماتیک با عراق وجود داشت. دستگاه سیاست خارجی ما در اختیار بنی صدر بود و او گرایش به فرانسه داشت و صدام هم با فرانسه ارتباط نزدیکی داشت . البته نهضت آزادی که دولت موقت را در اختیار داشت نسبت به عراق خیلی بد بین بود ،چون به حزب بعث بد بین بود و کار زیادی برای ارتباط گیری با عراق نمیکرد و دیپلماسیشان در این ارتباط خیلی ضعیف بود .
اماعلت این بدبینی چه بود؟
علتش به دیدگاه نهضت آزادی به حوادث نهضت ملی شدن نفت برمی گشت. این ها به عنوان جریانات ملی گرا،با شوروی و جریان چپ و حزب توده از دهه 30 مشکل داشتند و این برایشان یک گرایش سنتی بود که در برابر شوروی و چپ باید به آمریکا نزدیک شد. عراق هم به عنوان اقمار شوروی شناخته می شد و حزب حاکمش یک حزب کمونیستی بود.اما شخص بنی صدر به خاطر این که به اروپاییها تمایل داشت، به خصوص فرانسه و حزب بعث عراق هم رابطه بسیار نزدیکی با فرانسه داشت در حدود 7 و 8 ماهی که بنی صدر رئیس جمهور بود تا قبل از شروع جنگ فرصت خوبی بود برای او که تعاملی با عراق داشته باشند. ولی به نظر من اگر همین نقطه قوت ها هم فعال می شد باز جنگ رخ می داد . این جنگ به عقیده من اجتناب ناپذیر بود.
شوروی و آمریکا بر سر حمله عراق به ایران معامله کردند
چرا از طریق دیپلماسی ،شوروی را فعال نکردیم که جلوی عراق را بگیرد؟
دلیلش این بود که صدام راه غرب را در پیش گرفته بود و به غرب نزدیک میشد و از شوروی کم کم فاصله میگرفت. و بعد هم دیدیم که قبل از جنگ برژینسکی به عراق آمد و به آنها به توافق رسید.صدام میخواست مطمئن شود که اگر وارد جنگ با ایران شود آمریکا از ایران حمایت نمیکند. چون میدانست اگر آمریکا موشکها و تجهیزات نظامیاش را در اختیار ایران بگذارد ، دیگر عراق توان شکست دادنش را ندارد. عراق می خواست به کشوری که دست و پایش بسته است به راحتی حمله کند و برای این که دست و پای ایران را بسته ببینید باید با آمریکا به توافق میرسید. لذا خیلی آشکار از شوروی فاصله گرفت و به آمریکاییها نزدیک شد. از طرف دیگر بین آمریکا و شوروی بر سر حمله به افغانستان توافق شده بود. شوروی ها هم نگران بودند که در صورت حمله به افغانستان، با واکنش شدید آمریکا مواجه شوند. لذا آمریکاییها آن جا سکوت کردند و شوروی هم این جا سکوت کرد و یک معاملهای در سطح منطقه انجام شد که عراق بیاید در جبهه آمریکا نقش ایفا کند و افغانستان هم در جبهه شوروی بماند. بنابراین تا مدت ها برخوردی که آمریکا در افغانستان کرد ضعیف و فرمایشی بود.
خداوند در روند عادی طبیعت دخالت نمیکند و بیش از صد حاجی در خانهاش به کام مرگ فرو میروند، آنوقت گروهی معتقدند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در انتخابات ایران دخالت میکند و عدهای برای رفع مشکلاتشان به امام زادهها دخیل میبندند!؟
آیا به زعم شما خدایی هست و دخالت نمیکند، یا اصلاً خدایی نیست؟ یهودیان میگفتند و میگویند: خدا هست و دخالتی ندارد و اصلاً دستش بسته است و کفار میگفتند و میگویند: اصلاً خدایی نیست. حالا اینها جزو کدام گروهاند؟!
اگر چه متن منتشرهی آنها سؤال یا شبهه نیست و همگان میفهمند که ضد تبلیغی از روی بغض محض است، اما به عمد درج شد، تا کاربران گرامی به شدت حقد، کینه، بغض و جهالت معاندین، از جمله تمامی کفار یا بهاییها که عداوت خاصی هم نسبت به امام زمان علیه السلام دارند، پیببرند.
ببینید مطلبش را از کجا شروع کرده و به کجا رسانده است؟! از افتادن به عمد یا سهو یک جرثقیل روی دیوار، تا دخالت امام زمان علیه السلام و آن هم در «انتخابات، نه جای دیگر»، تا دعا یا توسل مؤمنین در حرمهای امامزادگان!
جالبتر آن که، این کفار گمان دارند که چون کافرند، لابد خیلی دانشمند و رَوشنفکر و امروزی نیز هستند، در حالی که سابقهی کفر و استکبار و گردنکشی آنها و مثالهایی که میآورند، به قبل از هبوط آدم علیه السلام به زمین و عصیان ابلیس لعین بر میگردد، پس خیلی مرتجع هستند.
اگر قرآن را بخوانند [که البته هرگز نخواهند خواند و بخوانند نیز جز بر خسرانشان افزوده نمیشود]، میبینند که تمامی جهّال دوران انبیای گذشته و خاتم انبیا صلوات الله علیه و آله نیز همین ادعاها و استدلالها را داشتند و میگفتند: «اگر خدایی هست، بگو آن عذاب وعده داده شده را هر چه سریعتر بر ما فرود آورد!»
*- آری، عدهای هستند که با عقل، شعور، منطق، برهان، دلیل، علم، موعظه، نصحیت و تذکر ایمان نمیآورند، حتماً باید سرشان به سنگ بخورد تا بفهمند و عذاب بر آنها نازل شود تا ایمان بیاورند، اما آن گاه که نازل شد، دیگر ایمانشان سودی به حالشان ندارد.
«لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ * فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ» (الشعراء، 201 و 202)
ترجمه: به آن ايمان نخواهند آورد تا عذاب دردناك (در دنیا، مرگ، برزخ يا قيامت) را ببينند * پس (آن عذاب) به ناگاه به سراغشان بيايد در حالى كه توجهى ندارند.
*- کفار فاسدِ زمان حضرت لوط علیه السلام، لواط و فساد میکردند و بعد به پیامبرشان میگفتند: اگر خدایی هست و این کار زشت را گناه بزرگی بر شمرده، پس چرا عذابش را نمیفرستد؟!
«أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» (العنکبوت، 29)
ترجمه: (پیامبرشان تقبیح کرد که) آيا شما با مردها درمىآميزيد و راه [توالد و تناسل] را قطع مىكنيد و در محافل [انس] خود پليدكارى مىكنيد؟!» و [لى] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «اگر راست مى گويى عذاب خدا را براى ما بياور.»
*- یک عده هم در این عصر علم و تمدن نیز مانند همانها فکر و عمل میکنند، درست مانند همان جُهال قرون پیش، میگویند: اگر خدایی هست که عذابی دارد، پس چرا وقتی آن کشیش فراماسون قرآن را به آتش کشید، یا وقتی اسراییل بچهکُشی کرد، یا وقتی جرثقیل روی دیوار مسجد افتاد و …، عذاب نفرستاد و یا مانع از وقوع حادثه نگردید؟!
الف – خب، حال باید چه پاسخی داد؟ اصلاً کدامشان سؤال یا شبههای دارند و منتظر پاسخ هستند؟! همان طور که خداوند متعال فرمود، اینها فقط منتظر همان عذاب هستند که دیر یا زود، بغتةً به سراغشان خواهد آمد. چون بالاخره مرگشان فرا میرسد.
ب – به آنها باید گفت: اگر گمان میکنید که خدایی نیست، و آخرتی هم در کار نیست، پس چرا این قدر از ایمان مسلمانان حرص میخورید؟! به شما چه که کدام معبود را عبادت میکنند و چگونه؟! نزدیک به دو میلیارد انسان روی زمین، بت پرست هستند؛ نزدیک به 5/1 میلیارد مسیحی وجود دارد که حضرت عیسی بن مریم را خود خدا، پدر خدا، پسر خدا و … میبیند؛ و جُهّال مانند شما که شیطانپرست، طاغوت پرست و عبد ذلیل هوای نفس خود و دیگران هستید نیز بسیارند؛ پس چرا در این میان فقط حقد ایمان مسلمانان گلوی شما را میفشارد؟! مگر نمیگویید که دنیا همه هیچ در هیچ است؟ پس چه فرقی دارد؟
پس خودشان هم به خوبی میدانند که چه خبر است و حقیقت کدام است، منتهی چون با خدا عناد و دشمنی دارند، مقابل بندگان خدا نیز صفکشی میکنند.
«وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» (البقره، 188)
ترجمه: و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد، و [به عنوان رشوه و خوش خدمتیقسمتى از] آن را به حکّام مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خودتان [هم خوب] مىدانيد.
ج – چه کنیم؟ چه پاسخی بدهیم؟ آیا باید بیاییم به خاطر افتادن جرثقیل روی دیوار مسجد و یا جهالت و حماقت یک فراماسون، از اول به آنان درس توحید دهیم، تا فرق نظام قانونمند توحیدی، با فیلمهای جادوگری چینی و امریکایی را بدانند؟!
یا به آنها بیاموزیم که “عذاب” یعنی چه و عذاب خدا چگونه است [آن هم در حالی که خدا را قبول ندارند، چه رسد به عذابش را]؟!
آن قدر جاهلند و حیات دنیا مغرورشان کرده و به این زندگی چند روزهی خود متکبر شدهاند که گمان میکنند، عذاب فقط این است که از آسمان تخته سنگی بر سرشان فرود آید، یا زمین دهان باز کند و آنها ببلعد! حال چگونه به آنان تفهیم کنیم که همین الان هم دچار عذاب الهی هستید و خودتان نمیفهمید؟ و همین الان هم درون جهنم غوطهورید و به اعماق میروید:
«»
آیا جهل، عذاب نیست؟ آیا غفلت و بیبصیرتی و بیایمانی، خودش عذاب نیست؟ آیا با هر گامی، به سوی عذاب ابدی رفتن، عذاب نیست؟ آیا بندگی طواغیت امپریالیسم و فراماسون، عذاب نیست؟! این همه بیغیرتی و بردگی مدرن و سنّتی عذاب نیست و فقط رعد و برق و طوفان و سیل عذاب است؟!
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ» (ابراهیم علیه السلام، 6)
ترجمه: و (به ياد آر) هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خود به ياد آريد آن گاه كه شما را از فرعونيان برهانيد همانها كه شكنجههاى بد بر شما تحميل مىكردند و پسرانتان را قتل عام (ذبح) مىنمودند و زنهايتان را (براى خدمت و سوء استفاده) زنده مىگذاشتند و در اين امر براى شما بلا و آزمونى بزرگ از جانب پروردگارتان بود.
د – خب اینها نفهمیدند که زندگیشان عذاب است و مرگشان عذابی شدیدتر که به زودی آنها را فرا میگیرد؛ اما آن قدر متکبر و جاهلند که گمان میکنند اگر کافر شدند و درجا نمردند، پس عذابی نیست؟
«وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ» (هود، 8)
ترجمه: و اگر عذاب را تا چندگاهى از آنان به تأخير افكنيم، حتماً خواهند گفت: «چه چيز آن را باز مىدارد؟» آگاه باش، روزى كه [عذاب] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست، و آنچه را كه مسخره مىكردند آنان را فرو خواهد گرفت.
آیا فروختن ایمان و خریدن کفر، به خاطر کمی چرب و شیرین و هوسرانی بیشتر و بالتبع نزدیکتر شدن به عذاب دائمی، عین عذاب نیست؟
«إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (آلعمران، 177)
ترجمه: در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند، هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است.
ﮪ – آیا میتوانید به کسانی که خدا را قبول ندارد تا معاد را قبول داشته باشند، تفهیم کنید که بدترین عذاب این نیست که آسمان سنگی بر سر شما بخورد، بلکه عذاب تدریجی است، یعنی گام به گام از عقل، شعور، منطق و کمال دور شوید، و خودتان هم نفهمید.
«وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ» (الأعراف، 182)
ترجمه: و كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند، اندك اندك از جايى كه ندانند [به كيفر خود] گرفتارشان خواهيم ساخت.
نکته: در یک جمله، خداوند سبحان، به وعدهی خود عمل میکند و نه به فرمایشات و خط و نشانهای بندههایش. وعده نداده است که جرثقیل را روی هوا نگه میدارد، اما وعده داده است که کفار، معاندین و منافقین، در دنیا ذلیل شده و راه به جایی نخواهند برد، و در آخرت نیز به عذاب دردناک و دائمی معذب خواهند شد.
ضرب المثل:
معروف است که میگویند: کسی کنار جوی آب، سرش را فرو برده برده تا آب بنوشد. رهگذری به او گفت: این طور خم نشو که عقلت میپرد! او سر بلند کرد و گفت: عقل چیست؟! رهگذر گفت: هیچی به کارت ادامه بده – پس به هر کسی و به هر مطلبی نباید پاسخ داد؛ فکر کنید توحید و معاد را نشناخته، عناد و لجاج هم دارد، مسخره هم میکند، حالا شما قصد کنید که به او تفهیم کنید: عذاب چیست؟ و چرا به همراه جرثقیل نیامد؟ یا خدا چرا جلوی سقوط جرثقیل را نگرفت؟!
اگر برای آنها از آسمان کتابی مستقیم نیز نازل شود، قبول نمیکنند، چرا که به بازی مشغولند:
«مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ» (الأنبیاء، 2)
ترجمه: هيچ تذكّر تازهاى (از وحى و قرآن و معجزه) از پروردگارشان بر آنها نمىآيد جز آنكه در حال بازى و سرگرمى (به هوى و هوس) آن را گوش مىدهند.
از این رو فرمود: «… قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ - بگو: خدا (همه را نازل كرده)، سپس آنها را رها كن تا در فروشدن به باطلهاى خود بازى كنند».
بسمه تعالی
باتاسف و تاثر مصیبت داخراش منا و درگذشت تعدادی از حجاج بیت الله الحرام به محضر
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و مقام معظم رهبری مدظله العالی و ملت عزیز و
خانواده هایشان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال علو درجات برای تمامی مرحومین مهمان خدا
مسالت می نماییم