آيا نمي شد جلوی آغاز جنگ را گرفت؟
آيا با دیپلماسی فعال می توانستیم کاری کنیم که جنگ آغاز نشود؟اگر ما در عرصه دیپلماتیک کمی پختهتر بودیم میتوانستیم جلوی آغاز جنگ را بگیریم؟
جنگ پس از یک سری اقدامات علیه انقلاب شکل گرفت که اکثر این اقدامات با حمایت دولت عراق صورت گرفت. کودتاچیان با عراقیها هماهنگ بودند. شورشیان کردستان با عراق در ارتباط بودند. درگیریهای که قبل از شهریور سال 60 داشتیم و درگیریهای شدیدی که در مرز توسط عراق شکل گرفت. یعنی از روز پیروزی انقلاب صدام در درگیری با ما بود و این که روابط دیپلماتیک و یا مسالمت آمیز با ایران داشته باشد نبود. در همه این منازعات هم همیشه عراق شروع کننده بود.
صدام حسین وقتی حسن البکر را کنار زد و رییس جمهور شد، به عنوان این که ما با ایران درگیر هستیم یک تسویه داخلی ایجاد کرد و به این بهانه در واقع هم طرفداران ایران را زد، هم طرفداران سوریه و هم طرفداران حزب کمونیست را . او طی چند ماه هرسه گروه را قلع و کم کرده بود و آشکارا گرایش به غرب از خود نشان داد. ایشان از ابتدا حکومتش، به دنبال بسط قدرت خود بود. چطور ایران میتوانست با کسی که صرفا دنبال قدرت طلبی است نزدیک شده و دیپلماسیاش موثر باشد. این را باید در نظر داشت که اتفاقا در آن روزها، شرایط خوبی هم برای تعاملات دیپلماتیک با عراق وجود داشت. دستگاه سیاست خارجی ما در اختیار بنی صدر بود و او گرایش به فرانسه داشت و صدام هم با فرانسه ارتباط نزدیکی داشت . البته نهضت آزادی که دولت موقت را در اختیار داشت نسبت به عراق خیلی بد بین بود ،چون به حزب بعث بد بین بود و کار زیادی برای ارتباط گیری با عراق نمیکرد و دیپلماسیشان در این ارتباط خیلی ضعیف بود .
اماعلت این بدبینی چه بود؟
علتش به دیدگاه نهضت آزادی به حوادث نهضت ملی شدن نفت برمی گشت. این ها به عنوان جریانات ملی گرا،با شوروی و جریان چپ و حزب توده از دهه 30 مشکل داشتند و این برایشان یک گرایش سنتی بود که در برابر شوروی و چپ باید به آمریکا نزدیک شد. عراق هم به عنوان اقمار شوروی شناخته می شد و حزب حاکمش یک حزب کمونیستی بود.اما شخص بنی صدر به خاطر این که به اروپاییها تمایل داشت، به خصوص فرانسه و حزب بعث عراق هم رابطه بسیار نزدیکی با فرانسه داشت در حدود 7 و 8 ماهی که بنی صدر رئیس جمهور بود تا قبل از شروع جنگ فرصت خوبی بود برای او که تعاملی با عراق داشته باشند. ولی به نظر من اگر همین نقطه قوت ها هم فعال می شد باز جنگ رخ می داد . این جنگ به عقیده من اجتناب ناپذیر بود.
شوروی و آمریکا بر سر حمله عراق به ایران معامله کردند
چرا از طریق دیپلماسی ،شوروی را فعال نکردیم که جلوی عراق را بگیرد؟
دلیلش این بود که صدام راه غرب را در پیش گرفته بود و به غرب نزدیک میشد و از شوروی کم کم فاصله میگرفت. و بعد هم دیدیم که قبل از جنگ برژینسکی به عراق آمد و به آنها به توافق رسید.صدام میخواست مطمئن شود که اگر وارد جنگ با ایران شود آمریکا از ایران حمایت نمیکند. چون میدانست اگر آمریکا موشکها و تجهیزات نظامیاش را در اختیار ایران بگذارد ، دیگر عراق توان شکست دادنش را ندارد. عراق می خواست به کشوری که دست و پایش بسته است به راحتی حمله کند و برای این که دست و پای ایران را بسته ببینید باید با آمریکا به توافق میرسید. لذا خیلی آشکار از شوروی فاصله گرفت و به آمریکاییها نزدیک شد. از طرف دیگر بین آمریکا و شوروی بر سر حمله به افغانستان توافق شده بود. شوروی ها هم نگران بودند که در صورت حمله به افغانستان، با واکنش شدید آمریکا مواجه شوند. لذا آمریکاییها آن جا سکوت کردند و شوروی هم این جا سکوت کرد و یک معاملهای در سطح منطقه انجام شد که عراق بیاید در جبهه آمریکا نقش ایفا کند و افغانستان هم در جبهه شوروی بماند. بنابراین تا مدت ها برخوردی که آمریکا در افغانستان کرد ضعیف و فرمایشی بود.