لینک ثابت
اشک، زبانِ دل است و «گریه»، فریاد عصر مظلومیّت
قطرات اشکي که شيعه براي ائمه خود در بقيع و کربلا و… و در مجالس عزا جاري مي سازد، نه از نوع گريه کودکي است که اسباب بازي خود را از دست داده و يا بزرگي که اموالش را به غارت برده اند، و نه گريه اي است از سر عجز، زبوني و تزوير، بلکه گريه اي است که از سر عشق به کمال؛ گريه انساني است که به کمال عشق مي ورزد و محزون است از اين که عده اي نگذاشتند عطش بشريت از سرچشمه کمال و حکمت سيراب گردد.
اين گريه تنها گريه ي بر شخص نيست، بلکه اندوه ظلمي است که بر حق، مذهب و اسلام روا داشته اند و از اين جهت از رشد و تکامل اجتماعي شيعه حکايت دارد.
اين گريه گريه ي انساني است که قلبش از سنگ نيست و عاطفه دارد و از ظلمي که به مظلومان شده به خروش آمده است. اين گريه از پيوند انسان باانسانيت حکايت دارد. گريه ي شخصي است که پيوند عاطفي با اهداف اباعبدالله (عليه السّلام) و اهل بيت (عليهم السّلام) دارد و خود را از آنان و اهدافشان جدا نمي داند و ظلم بر آنان را ظلم بر خود تلقي مي کند و از اين رو محزون مي شود؛ زيرا انساني که هيچ گونه ارتباطي بين خود و شخص ديگر قائل نيست براي او دلسوزي هم ندارد.
اين گريه، مي تواند گريه ي انسان عاشقي باشد که گاهي از فراق نالان و زماني از شوق وصال، گريان است. اين گريه در بُعد دروني نه تنها موجب افسردگي نمي شود، بلکه عامل بسيار مهمي در ايجاد نشاط تلقي مي گردد و اسباب تقويت عواطف و شناخت در موضوع مورد نظر و آمادگي رفتاري و تقويت علاقه و محبت و در نهايت، همانند سازي با افراد و موضوعات مورد علاقه را فراهم مي سازد. با گريه مي توان موضوع مورد نظر را زنده نگه داشت، به گونه اي که هيچ گاه از خاطره ها محو نشود. همچنين مي توان گفت: حفظ مکتب ناب محمدي و ظلم ستيزي از نتايجي است که گريه به بار آورده است، و اين است راز و رمز گريه شيعه در کنار بقيع، کربلا و… و در مجالس عزاي معصومان (عليهم السّلام). اين حزن و اندوه، اندوه ظلمي است که بر حق روا داشته اند، اندوه محروميت ما از فيوضات اولياي الهي است. در حقيقت اين گريه از سويي براي ائمه است و از سويي براي خود؛ يعني از سويي؛ از اين مي سوزيم که مگر گناه اين عزيزان چه بوده که سزاوار آن همه ظلم و ستم باشند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبوده است؟ و از سويي ديگر؛ نالانيم که چرا عده اي نگذاشته اند تا ما عطش خود را از سرچشمه حکمت آن عزيزان سيراب سازيم؟ و اين چنين گريه اي نشانگر کمال خواهي شيعه است؛ حزني است که از رشد و تکامل اجتماعي شيعه، حکايت دارد و گريه اي است بر مظلوم و از فضيلت طلبي شيعه ناشي مي شود و ريشه در اعتقاد دارد. حال بايد دانست که اگر چه عاملي خاص نوع خاصي از گريه را پديد مي آورد، اما هر يک از انواع گريه، مي تواند اهدافي خاص را نيز تعقيب کند و اما هدف شيعه از اقامه ي مراسم عزايي که بر آن چنين حزن و اندوهي حکمفرما است، همانا آگاهي دادن به مردم و حفظ نهضت حسيني و مکتب اهل بيت است .
عالم همه محو گل رخسار حسین است / ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش / یعنی که خدای تو عزادار حسین است .
محرم از راه رسید؛ ماهی که در آن حماسه ای بزرگ به وسعت تاریخ ثبت شد. در این ماه غم و اندوهی بی پایان در فراق مظلوم ترین مخلوق پروردگار، عالم را فرا گرفت.
اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت ميكند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.
امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا می رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرم می گذشت، روز دهم محرم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود .
قطعاً اسلام، زندهى به عاشورا و به حسینبنعلى (علیه السلام) است
عقیق:- اگر عشق به امام حسین و ذکر مصائب این بزرگوار نبود، معلوم نبود که نهضت ما با این کیفیت به پیروزى برسد.
- ماجراى حسینبنعلى(علیه السلام)، حقیقتاً موتور حرکت قرون اسلامى در جهت تفکرات صحیح اسلامى بوده است.۱۳۷۰/۰۴/۲۰
- نوجوانها و جوانها هم دخترها هم پسرها و بقیهى اشخاص در دورههاى مختلف، طهاشرت و صداقت و سلامت و نشاط حسینبنعلى را الگوى خود قرار دهند.
- عبرتگیرى از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشهگیر شود.۱۳۷۱/۰۴/۲۲
- لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایى که همه جاى آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسینبنعلى علیهالسّلام براى نجات اسلام قیام کرد و در این دنیاى بزرگ، هیچکس به او کمک نکرد!
- قطعاً اسلام، زندهى به عاشورا و به حسینبنعلى (علیه السلام) است. 1391/09/01
- مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى (رضی الله عنه) در مراقبات تأکید میکنند که در روز عاشورا هرچه مصیبتها سنگینتر میشد، چهرهى حسینبنعلى (علیه السلام) برافروختهتر، آثار شکفتگى در آن بزرگوار بیشتر آشکار میشد. این حقایق پرمغز، پر راز و رمز، اینها باید دائماً در مقابل چشم ما باشد. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱-
- درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است.۱۳۷۷/۰۲/۱۸
- اساس دین با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقى مانده است. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶
- چرا امام صادق(علیه السلام) – طبق روایت – فرمودند که هر کس یک بیت شعر دربارهى حادثهى عاشورا بگوید و کسانى را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد؟ چون تمام دستگاههاى تبلیغاتى، براى منزوى کردن و در ظلمت نگهداشتن مسألهى عاشورا و کلاً مسألهى اهلبیت، تجهیز شده بودند تا نگذارند مردم بفهمند چه شد و قضیه چه بود.۱۳۶۸/۰۶/۲۹
- امروز حسینبن علی(علیه السلام) میتواند دنیا را نجات بدهد به شرط آنکه چهرهی او را تحریف و مغشوش نکنند.۱۳۷۴/۳/۳
- مجالس عزاداری برای این است که دستهای ما را با حسین بن علی(علیه السلام) و اهداف آن بزرگوار نزدیکتر و آشناتر کند.۱۳۷۱/۰۴/۱۰
- مجالس عزاداری امام حسین(علیه السلام) باید علقه و رابطه عاطفی و محبت به اهل بیت را افزونتر و مستحکمتر کند، شناخت روشنتر و واضحتری نسبت به اصل حادثه عاشورا در مردم بوجود آورد و موجب تعمیق ایمان و معرفت بیشتر مردم شود. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
- قمهزنی از کارهای خلاف، جعلی و نادرست است که متأسفانه طی چند سال اخیر برخی در حال ترویج آن هستند. قمهزنی مربوط به دین و یا یک حرکت عزاداری نیست و قطعا خلاف و یک بدعت است و بدون تردید خداوند به انجام آن راضی نیست و اینجانب نیز از کسی که تظاهر به قمهزنی میکند قلبا راضی نیستم.۱۳۷۳/۰۳/۱۷
- نقل شده است بعد از آنکه امام سجاد(علیه السلام) پس از حادثه عاشورا به مدینه برگشت یک نفر خدمت ایشان آمدو عرض کرد: یابنرسولاللَّه! دیدید رفتید، چه شد! راست هم مىگفت؛ امام سجّاد(علیه السلام) در جواب آن شخص فرمود: فکر کن اگر نمىرفتیم، چه مىشد!
بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا كربلا دیگر ندارد فاصله
فرشته ها از امشب صبوی غم می نوشن
دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می پوشن
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم
نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟
گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم
با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
صداي دسته ي زنجيرزن، غمي در من
و شعله مي کشد اکنون جهنمي در من
شب است و از همه سو خيمه مي زند اندوه
که تا بنا شود از نو محرّمي در من
حسینِ من…..
بیا و این دل شکسته را بخر…
حسینِ من….
مسافر جامانده را با خود ببر….
السلامُ علیک یا ابا عبْدالله
دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود
دلها همه آماده ی پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین
ایام عزا و غصه آغاز شود
محرم آمد .. دلم مست و لبم مست و سرم مست ، بخون ای دل که صبرم رفته از دست ، بخون ای دل محرم اومد از راه ،
بخون هاجر تو با عباس بی دست..!
صدها نفر از رقص جنون جا مانده
سالار درین قافله تنها مانده
دلها شده پر درد مگر علت چیست؟
چند روز دگر تا به محرم مانده
حــال ِ من حــال ِ جوانی ست که یک مــاه تمـــام
در پی کسب جـواز حرمت پیــر شـــده ….
اللهم الرزقنا زیارت الحسین علیه السلام
محرم شد از غم نگاهم گرفت / به سوزانترین اشک، آهم گرفت
شکست در گلو بغض سوزان من و / عطر حسین روح و جانم گرفت …
السّلام علیک یا ابا عبد الله …
درعرش مجلس غم أرباب عالم است
مشكى بپوش اى دل شیدا محرم است
غش كرد فاطمه به خدا محتشم بس است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . .
بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . .
ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس
•
ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین!
تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین!
سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته ام
سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین!
عالم ما عالم امتزاج و اختلاط و ترکیب است، نور و ظلمت در اینجا با یکدیگر مخلوط هستند، سعادت و شقاوت، سعید و شقی در سرنوشت یکدیگر مؤثرند، سعید در سرنوشت شقی مؤثر است، شقی در سرنوشت سعید ممکن است مؤثر واقع بشود،یعنی بودن با صالحان در انسان اثر می گذارد، بودن با طالحان هم در انسان اثر می گذارد، عالم عالم تأثیر و تأثر است.
صحبت صالح تو را صالح کند *** صحبت طالح تو را طالح کند
می رود از سینه ها در سینه ها *** از ره پنهان صلاح و کینه ها
نزدیک ترین همنشین آدمی خود اوست، یعنی آدمی که در خودش بدی نمی بیند قهرا به همه مردم خوش بین می شود، و آدمی که در خودش جز شرارت و جز حقه و تقلب و نفاق نمی بیند نمی تواند به آدم خوب معتقد شود شما به افرادی که نمی توانند به پیامبران، صلحا و ائمه خوش باور باشند نگاه کنید، می بینید خودش اصلا یک آدم بد ذات و بد جنسی است آدمی خواه ناخواه وجود خودش را معیار قرار می دهد آدم بد نمی تواند به خوب معتقد شود، چون از خوبی چیزی سراغ ندارد و می گوید انسان یعنی موجودی مثل من، هر کس را که در نظر بگیرد فکر می کند اگر به جای او می بود چه می کرد؟ من که چنینم پس او هم چنین است. دو نفر وقتی با یکدیگر معاشرت کنند اگرچه مبنای معاشرتشان مطامع و منافع مادی باشد چه بخواهند و چه نخواهند روح آنها با یکدیگر مخلوط می شود. از روح این، روح او متأثر می شود و از روح او روح این و خود به خود در این بین تخلل و اختلاط و امتزاج پیدا می شود. البته در عالم قاعده «الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین؛ در آن روز دوستان، بعضی دشمن بعضی دیگرند، مگر پرهیزکاران.» (زخرف/ 67) یک اصل کلی است. همیشه وقتی دو نفر و یا یک عده با یکدیگر دوست می شوند یک وجه مشترکی در کار است که آنها را همگروه و همنشین و معاشر و هم پیاله کرده است. محال است که دو نفر که با یکدیگر هیچ سنخیت روحی ندارند و از وجود یکدیگر بهره ای نمی برند و در (جذب) منفعتی یا دفع ضرری مشارکت ندارند با یکدیگر دوست بشوند. دوستی مبنا می خواهد، ریشه و دلیل می خواهد.
خداوند در سوره مائده آیه 51 می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را ولی (دوست و تکیه گاه) خود انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آن دوستی کنند از آنها هستند. خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند. یعنی انتخاب دوست و تکیه گاه و فرد مورد اعتماد از ضرورت های زندگی اجتماعی انسان است که حل بسیاری از مشکلات زندگی در گرو آن است. ارتباط انسان ها با یکدیگر بستگی دارد به نوع شناختی که از همدیگر دارند و نیز به میزان اعتمادی که به هم می کنند.
از آنجا که دوست باید همراه و همگام با انسان باشد و عقیده او را محترم بشمارد تا بتواند کمک کار او باشد بر این اساس دوستی با کسی که نه تنها هم فکر انسان نیست بلکه در فکر ضربه زدن به عقیده انسان و بی اعتقاد ساختن او نسبت به باورهای قلبی است که نه تنها باری از انسان برنمی دارد بلکه بر مشکلات او می افزاید. بر این اساس قرآن به مؤمنان هشدار جدی می دهد که با یهودیان و مسیحیانی که نیت خیر نسبت به مؤمنان ندارند و پیوسته در فکر توطئه و ضربه زدن به آنها هستند با چنین افرادی پیمان دوستی استوار نکنند زیرا دوستی نوعی همرنگی است و ایمان با کفر و خوبی با بدی و پاکی با ناپاکی و زشتی رابطه ای ندارد تا اینکه میان مؤمن و غیر مؤمن دوستی برقرار شود.
وَ مِنْ اياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً. روم/ 21.
با توجه به انواع نيازهاى افراد به يكديگر مى توان گفت كه اصيل ترين نيازها در محيط خانواده تأمين مى شود. در محيط خانواده، فرزند نياز تكوينى و مستقيم خود به پدر و مادر را تأمين مى كند و زن و شوهر نياز جنسى و عاطفىِ خود را به وسيله يكديگر برطرف مى كنند. بنابراين، اعضاى خانواده، علاوه بر همكارى و مشاركت در تأمين نيازهاى خارجی و تعاون براى بهره مند شدن از نعمت ها و اشياى خارجى، به هم، نياز مستقيم دارند؛مثل نياز جنسىِ همسران به يكديگر و نيازهاى عاطفىِ گوناگون همه اعضا به هم. در محيط خانواده، روابط گوناگونى وجود دارد: روابط ميان زن و شوهر، روابط پدر و مادر با فرزندان و فرزندان با پدر و مادر، و روابط بين فرزندان. و نقش اصلی در خانواده بر عهد پدر می باشد چنان که ائمه بزرگوار به این امر مهم اشاره نموده اند .
امام صادق عليهالسلام می فرمایند :
لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ جَمِيعاً
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.
مستدرك الوسايل و مستنبط المسایل ج12، ص201
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
يا على: خِدمَةُ العِيالِ كَفّارَةٌ لِلكَبائِرِ و َتُطفى غَضَبَ الرَّبِّ، وَ مُهُورُ الحُورِ العينِ، و َتَزيدُ فِى الحَسَناتِ و َالدَّرَجاتِ؛
يا على: خدمت به خانواده، كفاره گناهان كبيره و خاموش كننده خشم خداوند و مهريه حورالعين و زياد كننده حسنات و درجات است.
جامع احادیث الشیعه(بروجردی) ج22 ، ص306
حقیقت علم ودانش، کشف امر خارج از ذهن به واسطه صورت ذهنی است که از راه حس، عقل و تجربه حاصل می شود(المیزان، ج ۱ ، ص ۴۷ تا ۵۳) البته در آموزه های قرآنی و علوم عرفانی از نوع دیگری علم سخن به میان آمده است که با علم به معنای صورت ذهنی و مفاهیم عقلی تفاوت دارد. از این علم به علم شهودی و حضوری در مقابل علم حصولی یاد می کنند. به این معنا که برخی از دانش های انسانی، از راه صورت های ذهنی به دست نمی آید، بلکه از راه مکاشفه و بدون واسطه و با اشراق الهی برای برخی از نفوس حاصل می شود که از آن به علم لدنی نیز یاد می شود.(التفسیر الکبیر، فخر الرازی، ج ۲، ص ۱۸۷ تا ۱۹۱)
البته همه نفوس انسانی از علم لدنی و اشراقی برخوردار می باشند، ولی آن چه در همه انسان ها وجود دارد، کف آن می باشد نه مراتب عالی و سطوح برتر آن؛ چرا که این استعداد در همه انسان ها نهفته است و از ظرفیت بالقوه ای آن برخوردار می باشند؛ چنان که دانش انسان به خودش از نوع علم حضوری و شهودی است. علم اشراقی لدنی نیز به همه انسان ها به گونه ای عنایت شده است ولی دریافت مراتب عالی تر آن نیازمند خودسازی و تزکیه نفس است.
به هر حال، علم و دانش در نوع آن، عامل معرفت و آگاهی انسان نسبت به خود و محیط پیرامونی می باشد. ارزش علم نیز به آن است که انسان را از جهل و نادانی بیرون می آورد و به معرفت و آگاهی می رساند. از این رو می توان علم را به صورت مطلق امری ارزشی ارزیابی کرد و حتی در برخی از آیات و روایات این معنا اثبات می شود که علم به خودی خود دارای ارزش نفسی است و حتی اگر به قصد امری دیگر و فواید آن آموخته نشود، از ارزش و اعتبار برخوردار می باشد. از این لحاظ علم را همانند طهارت ظاهری دانسته اند که طهارت ظاهری با وضو به قصد نماز و قرائت قرآن و مانند آن تحصیل می شود ولی خود طهارت ظاهری از نظر اسلام دارای ارزش نفسی می باشد. هم چنین علم و دانش برای بهره مندی آن است ولی نفس دانش آموزی خود دارای ارزش نفسی می باشد.
خداوند در قرآن بر این معنا تاکید می کند که علم بر خلاف عقل در انسان ها در هنگام تولد وجود ندارد، بلکه اندک اندک از طریق گوش و چشم و قلب به وجود می آید و در برخی دیگر از انسان ها با افزایش عمر به فراموشی می رود و انسان عالم گرفتار جهل و نادانی می شود.(نحل ، آیه ۷۰)
علم به کارگیری آن افزایش می یابد و عدم به کارگیری و ترک عمل به علم موجب فراموشی و نسیان علم می گردد که در آیات و روایات بسیار برآن تاکید شده است. خداوند در آیاتی از جمله ۸۰ و ۱۲۰ سوره بقره و آیات بسیار دیگر، از انسان ها خواسته است تا عقاید و رفتار خویش را مبتنی بر علم کنند و این امر بر ایشان ضروری و لازم است، چرا که ارزش عمل و عقیده خوب در علم درست و واقع بینانه است.