خلیل المرء
عالم ما عالم امتزاج و اختلاط و ترکیب است، نور و ظلمت در اینجا با یکدیگر مخلوط هستند، سعادت و شقاوت، سعید و شقی در سرنوشت یکدیگر مؤثرند، سعید در سرنوشت شقی مؤثر است، شقی در سرنوشت سعید ممکن است مؤثر واقع بشود،یعنی بودن با صالحان در انسان اثر می گذارد، بودن با طالحان هم در انسان اثر می گذارد، عالم عالم تأثیر و تأثر است.
صحبت صالح تو را صالح کند *** صحبت طالح تو را طالح کند
می رود از سینه ها در سینه ها *** از ره پنهان صلاح و کینه ها
نزدیک ترین همنشین آدمی خود اوست، یعنی آدمی که در خودش بدی نمی بیند قهرا به همه مردم خوش بین می شود، و آدمی که در خودش جز شرارت و جز حقه و تقلب و نفاق نمی بیند نمی تواند به آدم خوب معتقد شود شما به افرادی که نمی توانند به پیامبران، صلحا و ائمه خوش باور باشند نگاه کنید، می بینید خودش اصلا یک آدم بد ذات و بد جنسی است آدمی خواه ناخواه وجود خودش را معیار قرار می دهد آدم بد نمی تواند به خوب معتقد شود، چون از خوبی چیزی سراغ ندارد و می گوید انسان یعنی موجودی مثل من، هر کس را که در نظر بگیرد فکر می کند اگر به جای او می بود چه می کرد؟ من که چنینم پس او هم چنین است. دو نفر وقتی با یکدیگر معاشرت کنند اگرچه مبنای معاشرتشان مطامع و منافع مادی باشد چه بخواهند و چه نخواهند روح آنها با یکدیگر مخلوط می شود. از روح این، روح او متأثر می شود و از روح او روح این و خود به خود در این بین تخلل و اختلاط و امتزاج پیدا می شود. البته در عالم قاعده «الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین؛ در آن روز دوستان، بعضی دشمن بعضی دیگرند، مگر پرهیزکاران.» (زخرف/ 67) یک اصل کلی است. همیشه وقتی دو نفر و یا یک عده با یکدیگر دوست می شوند یک وجه مشترکی در کار است که آنها را همگروه و همنشین و معاشر و هم پیاله کرده است. محال است که دو نفر که با یکدیگر هیچ سنخیت روحی ندارند و از وجود یکدیگر بهره ای نمی برند و در (جذب) منفعتی یا دفع ضرری مشارکت ندارند با یکدیگر دوست بشوند. دوستی مبنا می خواهد، ریشه و دلیل می خواهد.
خداوند در سوره مائده آیه 51 می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را ولی (دوست و تکیه گاه) خود انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آن دوستی کنند از آنها هستند. خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند. یعنی انتخاب دوست و تکیه گاه و فرد مورد اعتماد از ضرورت های زندگی اجتماعی انسان است که حل بسیاری از مشکلات زندگی در گرو آن است. ارتباط انسان ها با یکدیگر بستگی دارد به نوع شناختی که از همدیگر دارند و نیز به میزان اعتمادی که به هم می کنند.
از آنجا که دوست باید همراه و همگام با انسان باشد و عقیده او را محترم بشمارد تا بتواند کمک کار او باشد بر این اساس دوستی با کسی که نه تنها هم فکر انسان نیست بلکه در فکر ضربه زدن به عقیده انسان و بی اعتقاد ساختن او نسبت به باورهای قلبی است که نه تنها باری از انسان برنمی دارد بلکه بر مشکلات او می افزاید. بر این اساس قرآن به مؤمنان هشدار جدی می دهد که با یهودیان و مسیحیانی که نیت خیر نسبت به مؤمنان ندارند و پیوسته در فکر توطئه و ضربه زدن به آنها هستند با چنین افرادی پیمان دوستی استوار نکنند زیرا دوستی نوعی همرنگی است و ایمان با کفر و خوبی با بدی و پاکی با ناپاکی و زشتی رابطه ای ندارد تا اینکه میان مؤمن و غیر مؤمن دوستی برقرار شود.