احاديثي در خصوص ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه«سلام الله عليهما»
پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) به فاطمه (عليها السّلام) فرمود: «تو را به ازدواج كسى در آوردم كه بهترين اهل بيتم و بهترين امتم، و مقدّمترين آنها در اسلام و بالاترين آنها در حلم و بيشترين آنان در علم است»
اسرار آل محمد، ص291
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليها السّلام فرمود: «تو را به ازدواج افضل امتم در آوردم»
اسرار آل محمد، ص248
پبامبر گرامي اسلام خطاب به سلمان مي فرمايد:اى سلمان، خداوند توجهى به زمين كرد و مرا از ميان اهل زمين انتخاب كرد. سپس نظر دوّمى نمود و برادرم على را از ميان آنان انتخاب كرد. و به من امر كرد و من هم سيّده زنان اهل بهشت را به ازدواج او در آوردم.
اسرار آل محمد، ص615
امام رضا (عليه السلام) فرمود كه فرستاده خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:
فرشتهاى بر من فرود آمد و گفت: اى محمد، خداى عزّ و جلّ تو را درود مىفرستد و مىفرمايد:من فاطمه را به ازدواج على (ع) در آوردم، تو نيز او را به ازدواج على درآور. و به درخت طوبى فرمان دادم تا به درّ و مرجان و ياقوتها آراسته شود. همانا اهل آسمانها به اين خبر شادمان شدند. و به زودى از اين دو تن (فاطمه و على) دو پسر متولد مىشود، كه سرور بهشتيان مىباشند، و اين دو زينت اهل بهشت خواهند بود. پس بشارت باد تو را اى محمد، چرا كه تو بهترين آفريدگان از آغاز تا پايان خلقتى.
صحيفة الرضا عليه السلام / ترجمه حجازى ، ص66
سعيد بن مسيّب مىگويد: من به على بن الحسين عليه السّلام عرض كردم: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در چه زمانى فاطمه را به ازدواج على عليه السّلام درآورد؟ امام عليه السّلام فرمود: اين ازدواج يك سال پس از هجرت در مدينه صورت پذيرفت و فاطمه عليها السّلام در آن هنگام، نه سال داشت
بهشت كافى / ترجمه روضه كافى،ص391
يونس بن ظبيان از امام صادق (ع) نقل مىكند كه فرمود:
فاطمه نزد خداوند نهاسم دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدّثه، زهراء، سپس فرمود: آيا مىدانى كه معناى فاطمه چيست؟ گفتم: سرور من، از آن به من خبر بده، فرمود: از شرّ بريده شده است. سپس فرمود: اگر نبود امير المؤمنين (ع) كه با او ازدواج كرد، تا روز قيامت در روى زمين هم شأن او پيدا نمىشد، آدم و يا ديگرى.
الخصال / ترجمه جعفرى، ج2، ص: 125
حضرت علي (عليه السلام) به خواستگاري مي رود
امروز سالروز ازدواج دو انسان بزرگی است که چون دو دریا در هم متلاقی شدند و بهترین سمبل یک خانواده ی خدایی و موفق را فراهم ساختند . بهترین راه برای داشتن یک ازدواج صحیح و نحوه ی ارتباط مناسب باهمسر ، الگو قرار دادن این بزرگواران است.
حضرت على(علیهالسلام) به خواستگارى مىرود
پس از آن که خواستگاران حضرت زهرا(علیهاالسلام) با پاسخ منفی پیامبر اکرم روبرو شدند؛ احساس كردند كه پیغمبر اكرم ( صلي الله عليه و آله) میل دارد فاطمه (علیهاالسلام) را به عقد على (علیهالسلام) درآورد. ولى از جانب حضرت على(علیهالسلام) هم پیشنهادی نشده بود. یك روز عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ و گروهى دیگر در مسجد دور هم جمع شده بودند و از هر درى سخن مىگفتند. در این بین سخن از فاطمه (سلام الله عليها) به میان آمد. ابوبكر گفت: مدتى است كه اعیان و اشراف عرب فاطمه(علیهاالسلام) را خواستگارى مىنمایند؛ اما پیغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله) پیشنهاد احدى را نپذیرفته و در جوابشان مىفرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست. ولى على بن ابى طالب(علیهالسلام) تا حال، در مورد خواستگارى فاطمه اقدامى نكرده، گمان مىكنم علت اقدام نكردنش تهیدستى باشد. این مطلب براى من روشن است كه خدا و پیغمبر، فاطمه را براى على(علیهالسلام) نگاه داشتهاند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد على برویم و جریان را برایش تشریح كنیم و اگر به ازدواج مایل بود و تهیدستى مانعش بود، كمكش كنیم؟! سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال نمود و ابوبكر را در این كار تشویق كرد. سلمان فارسى مىگوید: عمر و ابوبكر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جستجوى على(علیهالسلام) پرداختند؛ ولى آن حضرت را در منزلش نیافتند. اطلاع پیدا كردند كه در نخلستان یكى از انصار با شتر آبكشى مىكند و درختان خرما را آبیارى مىنماید. پس به جانب آن حضرت شتافتند. على(علیهالسلام) فرمود: از كجا مىآیید و به چه منظور اینجا آمدهاید؟ ابوبكر گفت: یا على تو در تمام كمالات بر سایرین برترى دارى، و از موقعیت خودت و علاقهاى كه رسول خدا به تو دارد كاملا آگاهى. اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى فاطمه(علیهاالسلام) آمدهاند ولى پیغمبر(صلّى الله علیه و آله) دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان مىكنم خدا و رسول، فاطمه را براى تو گذاشتهاند. و شخص دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد. نمىدانم به چه علت شما در این اقدام كوتاهى مىكنى؟ على بن ابى طالب(علیهالسلام (هنگامى كه سخن ابوبكر را شنید اشك در چشمان مباركش حلقه زد و فرمود: اى ابابكر! احساسات و خواستههاى درونى مرا تحریك نمودى و به موضوعى كه از آن غافل بودم یادآورى كردى. به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمهاند، من هم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزى كه مرا از این اقدام بازداشته فقر و تهیدستى است. ابوبكر عرض كرد: یا على! این سخن را نفرمایید. زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشى ندارد. من صلاح مىدانم هر چه زودتر در این كار اقدام نمایید و در خواستگارى فاطمه تعجیل كنید. (- بحارالانوار، ج43، ص 125. ) على بن ابى طالب(علیهالسلام) در خانه پیغمبر اكرم بزرگ شده و فاطمه(علیهاالسلام) را به خوبى مىشناخت و با روحیات و اخلاق او كاملا آشنا بود. هر دو تربیت شده پیغمبر(صلّى الله علیه و آله) و خدیجه (سلام الله عليها) بوده و در یك خانه بزرگ شده بودند.( مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص180.) حضرت على(علیهالسلام) اندكى در پیرامون پیشنهاد ابوبكر تأمل كرد و اطراف و جوانب قضیه را به خوبى بررسى نمود، از یك طرف، تهیدستى و فقر اقتصادى خودش و سایر مسلمانان و حوادث و گرفتاریهاى عمومى را مشاهده كرد، از طرف دیگر فكر كرد موقع ازدواج كردنش فرارسیده و در حدود بیست و یك سال یا زیادتر از عمرش مىگذرد(ذخائر العقبى، ص 26.). پیشنهاد ابوبكر چنان روح على را تكان داد و عشق درونى او را شعلهور ساخت كه دیگر نتوانست به كار خویش ادامه دهد. شترش را از كار بازگرفت و به منزل آورد، استحمام نمود، و عباى تمیزى بر تن كرد، و به خدمت رسول اكرم رفت. پیغمبر(صلّى الله علیه و آله) در خانه امسلمه تشریف داشت. على (علیهالسلام) به منزل ام سلمه رفت و در زد. پیغمبر به ام سلمه فرمود: در را باز كن. كوبنده در شخصى است كه خدا و رسول او را دوست دارند او هم خدا و رسول را دوست دارد. ام سلمه عرض كرد: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت، كیست كه ندیده دربارهاش چنین داورى مىكنى؟ فرمود: اى ام سلمه! مردى دلاور و شجاع است، برادر و پسرعمویم و محبوبترین مردم نزد من است. امسلمه از جاى جست و در خانه را باز كرد. على(علیهالسلام) داخل منزل شد، سلام داد و در حضور پیغمبر نشست. از خجالت سرش را به زیر انداخت، و نتوانست تقاضاى خویش را عرضه بدارد. مدتى طول كشید كه هر دو ساكت بودند. بالاخره پیغمبر(صلّى الله علیه و آله) سكوت را شكست و فرمود: یا على گویا براى حاجتى نزد من آمدهاى كه از اظهار آن خجالت مىكشى؟ بدون پروا حاجت خود را بخواه و اطمینان داشته باش كه تمام خواستههایت قبول مىشود. عرض كرد: یا رسول الله پدر و مادرم فداى تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم. بهتر از پدر و مادر، در تربیت و تأدیب من كوشش نمودى و به بركت وجود شما هدایت شدم. یا رسول الله! به خدا سوگند اندوخته دنیا و آخرت من شما هستى. اكنون موقع آن شده كه براى خودم همسرى انتخاب كنم و تشكیل خانواده دهم، تا با وى مأنوس گردم و از ناراحتیهاى خویش بكاهم. اگر صلاح بدانى و دختر خودت فاطمه(علیهاالسلام) را به عقد من درآورى سعادت بزرگی نصیب من شده است. رسول خدا كه در انتظار چنین پیشنهادى بود صورتش از سرور و شادمانى برافروخته شد، فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگیرم. پیامبر نزد فاطمه(علیهاالسلام) رفت، فرمود: دخترم! على بن ابى طالب(علیهالسلام) را به خوبى مىشناسى براى خواستگارى آمده است. آیا اجازه مىدهى تو را به عقدش درآورم؟ فاطمه از خجالت سكوت كرد و چیزى نگفت. پیامبر اکرم(صلّى الله علیه و آله) سكوت او را علامت رضایت دانست.( بحارالانوار، ج 43، ص 127/ ذخائر العقبى، ص 29.)
و بدين شكل اولين قدم در راستاي شكل گيري اين پيوند آسماني صورت پذيرفت.
روز رويش
بمناسبت 25 ذی القعده روز دحو الارض
روز بیست و پنجم ماه ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. امام رضا علیهالسلام فرمودند: «حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهماالسلام در شب 25 به دنیا آمدهاند» همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود (عجل الله تعالي فرجه) معرفی شده است. روز دحوالارض، جزو چهار روز معروفی است که روزه گرفتن آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.
معنای دحوالارض
«دَحو» به معنای گسترش و همچنین به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلیاش است. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز پیدایش زمین، آب تمام سطح این کره خاکی را فراگرفته بود. به تدریج خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند. زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود. اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشاورزی به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نامگذاری میشود.
اعمال معنوی این روز
زمین، محل زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام ویژگیهایش، نشانهای از نشانههای خداوند متعال به شمار میآید که آن را ابتدا خلق و سپس گسترانیده است.
روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژهای دارد. از جمله:
1. روزه گرفتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
2. احیا و شبزندهداری شب دحوالارض که مساوی با یک سال عبادت است.
3. ذکر و دعا و مناجات.
4. غسل مستحبی به نیت روزِ دحوالارض
و5. نماز مخصوص این روز.
در قرآن کریم نیز به روز دحوالارض اشاره شده است. «والارض بعد ذلک دحاها؛ و زمین را بعد از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد» (نازعات/30). بر اساس نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحاها» در این آیه، همان دحوالارض است.
دعای روز دحوالأرض
یکی از برنامههای روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه این روز است. در بخشی از این دعا، به مسئله دحوالأرض چنین اشاره شده است: «ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو میخواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».
"الیوم استعمال توتون،در حكم محاربه با امام زمان"
آیت الله حاج میرزا محمد حسن حسینی شیرازی ازعلمای عالیقدر شیعه می باشد.
فتوای تاریخی وی در تحریم تنباكو، در 24 ارديبهشت ،توطئه ای را كه به سال 1309 ه.ق به دست ناصر الدین شاه قاجار با واگذاری امتیاز دخانیات ایران به مدت پنجاه سال به انگلیسی ها در حال شكل گرفتن بود، در نطفه نابود كرد.
ناصرالدین شاه در سومین سفرش به اروپا ، در12 شعبان 1306 ه. ق از راه روسیه به انگلستان رفت و چون در اثر ولخرجی زیاد و عیاشی، پولهایش تمام شد ؛ امتیازی را در زمینه كشت، توزیع و فروش توتون وتنباكو به شخصی انگلیسی به نام ” ماژور تالبوت" داد و در مقابل مقداری پول گرفت .
طبق قرارداد یاد شده ، كمپانی رژی باید سالانه 15 هزار لیره به صندوق دولت ایران واریز می كرد و در عوض كشت و فروش توتون و تنباكو را در انحصار خود می گرفت.
بعد از امضاء قرار داد ، كاركنان شركت انگلیسی وارد ایران شده و در شهرها پراكنده گردیدند ، اما مردم از ورود آنان به داخل شهرها جلوگیری كردند.
دراین موقع سید جمال الدین اسدآبادی به پیشنهاد سید علی اكبر فال اسیری كه درتبعید بود، نامه ای به میرزای شیرازی نوشت كه این نامه بیانگر درك عمیق سید از وضعیتی بود كه مردم آن زمان داشتند و بیان می كند كه میرزای شیرازی به خاطر موقعیت خاص خود چه مسؤولیت سنگینی بر عهده دارد .
حكم تحریم تنباكو از طرف آیت الله میرزای شیرازی به این شرح صادر می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
” الیوم استعمال توتون و تنباكو بای نحو كان
در حكم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است”
پس از حكم میرزا قلیانها شكسته می شود ، مردم از كشیدن توتون و تنباكو دست می كشند ، تمام مغازه های فروش توتون و تنباكو را می بندند .
این جریان ادامه می یابد تا اینكه در تاریخ 23 جمادی الاول 1309، اعلانی در كوچه و بازار زده می شود:” بر حسب حكم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای میرزای شیرازی، اگر تا 48 ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود یوم دوشنبه آتیه جهاد است، مردم مهیا شوید.”
شاه بسیار ناراحت می شود و خارجیان نیز از ترس جان از تهران و دیگر شهرها فرار می كنند.
و طی نامه ای به میرزای آشتیانی این چنین می نویسد:
” یا بمان و بالای منبر برو و قلیان بكش، و یا از تهران خارج شو.”
دربامداد روز دوشنبه سوم جمادی الثانی 1309 میرزای آشتیانی قصد خروج ازتهران می كند كه مردم به خیابانها می ریزند و درحالی كه كفن پوشیده بودند، با شعار ” یا غریب الغرباء، می رود سرور ما “ به سوی خانه میرزا حركت می كنند. جمعیت تا ظهر به چندین هزار نفر می رسد.
پس از این ماجرا، شاه شخصی را به نزد میرزای آشتیانی می فرستد كه منظور شما چیست؟
میرزا درجواب می گوید:” تنها مقصود ما لغو امتیاز انحصار دخانیات اعم از داخل و خارج و كوتاه كردن دست خارجیهاست و هیچ تقاضای دیگری نداریم.”
در همین زمان اعلامیه ای دائر بر لغو امتیاز تنباكو منتشر می شود ، علما دوباره از میرزای شیرازی می خواهند كه آیا حكم سرجایش هست یا نه؟ كه میرزا این حكم را صادر می كند:” حكم تحریم لغو شد.”
او مبلّغ رسالت من است، و بعد از من معلّم مردم است...
«علىّ احياگر سنّت، و معلّم امّت من است،
او كه حجّت مرا به پاى داشته و بهترين جانشين من است،
او آقاى اهل بيت من و محبوبترين فرد نزد من است، پسر عمويم، و برادرم، و
دوستم، برىكننده ذمّهام، او است كه دين مرا ادا و وعدههايم را عملى مىسازد،
او مبلّغ رسالت من است، و بعد از من معلّم مردم است، او است كه پس از من مبيّن
و تأويل كننده آياتى از قرآن است كه هيچ كس از آن باخبر نيست ، اطاعت او
همچون اطاعت من بر امّت واجب است»؟
احتجاج-ترجمه جعفرى ج1 255
روايت شده از عبد اللَّه ابن حسن (حسين) بن على عليه السّلام از پدر،
از جد بزرگوارش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه فرمود:
شاگرد نبايد بسيار از استاد سؤال كند،
و اگر كسى از استاد سؤالى كرد، در جواب از او سبقت نگيرد.
و اگر معلم چيزى را نمي گويد، در گفتنش اصرار نكند
و دامن او را نگيرد و با دست به سوى او اشاره نكند و به او چشمك نزند .
و در محضرش با ديگرى مشورت نكند و دنبال اسرار او نباشد
و در حضورش نگويد فلانى قول تو را رد مي كند و اسرار و عيبهاى او را فاش نكند،
و از كسى در حضورش غيبت ننمايد و موقعيت او را در حضور و غيابش حراست نمايد
و اگر به مجلس او وارد شد، به عموم سلام گويد و بعد از سلام تحيتى هم به وى بگويد .
و هميشه در مقابل او بنشيند
و اگر استاد كارى داشت، در انجامش بر ديگران سبقت جويد
و از طول مصاحبت او خسته و ملول نگردد،
زيرا استاد مانند درخت ميوه اي است
كه بايد منتظر رسيدن ميوه آن باشد، تا از او بهره برد.
پاداش عالم از كسى كه تمام سال را روزه مي گيرد،
و نماز مي خواند و در راه خدا جهاد مىكند ، بيشتر است .
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 436 ادب شاگرد ….. ص : 43
نرم افزار گنجينه روايات
در تمام کتب و نقشه هاى جغرافیایى؛ نامى غیر از خلیج فارس ندیده بودم...
روز دهم اردیبهشت، روز اخراج پرتغالى ها از آب هاى جنوبى ایران و روز ملى خلیج فارس نام دارد.
تاریخ خلیج فارس، آن قدر سابقه دارد که آن را زمینه مناسبى براى تحقیق درباره انسان نخستین دانسته اند.
نام خلیج فارس، در کهن ترین منابع تاریخى، خلیج نارمرتو Narmarratu است که آشوریان، پیش از تسلط آریاییان بدان داده اند.
نام خلیج عربى! در سال 1958، توسط «رودریک اوون» و «سر چارلز بلگریو» کارگزاران انگلیسى به کار رفته و پس از آنها، با اصرار جمال عبدالناصر، به محافل رسمى عرب راه یافته است. اوون نوشته است: «من در تمام کتب و نقشه هاى جغرافیایى؛ نامى غیر از خلیج فارس ندیده بودم؛ ولى در چندسال اقامتم در خلیج فارس، متوجه شدم که ساکنان ساحل، عرب هستند؛ بنابراین ادب حکم مى کند که این خلیج را عربى بنامیم (سایت ویکى پدیا) هدف این کارگزاران انگلیسى ایجاد تفرقه افکنى بوده است.
کارتر نفهمیده با چه ملتی رو به روست و با چه مکتبی بازی می کند. ملت ما، ملت خون و مکتب جهاد است.
وقتی از وزیر دفاع وقت آمریکا درباره چگونگی شکست مفتضحانه عملیات نجات پرسیدند، گفت: «آیت اللّه خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت او یک هواپیما به زمین می افتاد.
شیطان بزرگ در پنجم اردیبهشت سال 1359، با تعدادی هواپیمای نظامی و بالگرد، حمله خویش را به ایران آغاز کرد.
بهانه این هجوم، آزادی جاسوسانی بود كه در سیزدهم آبان 1358 به اسارت دانشجویان پیرو خط امام درآمده بودند.
کماندوهای آمریکا برای اجرای بهتر این عملیات، از مدت ها قبل به منطقه آریزونا اعزام شده و در شرایط سخت آنجا که شبیه به شرایط طبس بود، تمرین های لازم را انجام داده بودند.
به دنبال تجاوز نافرجام کماندوهای آمریکا در طبس، حضرت امام خمینی؛ رهبر بزرگ ترین انقلاب ضد آمریکایی با صدور پیامی فرمود: «اشتباه کارتر در آن است که گمان می کند با دست زدن به این مانورهای احمقانه، می تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری روی گردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است، منصرف کند.
کارتر نفهمیده با چه ملتی رو به روست و با چه مکتبی بازی می کند. ملت ما، ملت خون و مکتب جهاد است. حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است.
وقتی از وزیر دفاع وقت آمریکا درباره چگونگی شکست مفتضحانه عملیات نجات پرسیدند، گفت: «آیت اللّه خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت او یک هواپیما به زمین می افتاد.
بعدها وی در مصاحبهای گفت: “دوران ریاست جمهوری من ، بدترین دورههای ریاست جمهوری در آمریكا بوده است؛ زیرا در آن زمان، دولت آمریكا در دست آیت الله خمینی در ایران به گروگان گرفته شد.
امید خلق برآور چنانکه بتوانی به حکم آنکه تو را هم امید مغفرتست
سعدی در شیراز در میان خاندانی که از عالمان دین بودند ولادت یافت. سعدی از دوران کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت؛ ولی در کودکی یتیم شدو ظاهراً در حضن تربیت نیای مادری خود که بنابر بعضی اقوال مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده، قرار گرفت و مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت.
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
سعدی پس از سفرهای بسیار به شیراز بازگشت و تجارب خود را به نگارش در آورد این شاعر گرانمایه در سال 655 هجری زیباترین و لطیفترین شعرهای خود یعنی بوستان را در ده باب سرود و در آن به مهمترین مسایل اخلاقی و انسانی مانند عدل، احسان، عشق ، تواضع ، قناعت ، شكر و توبه پرداخت.
سعدی همچنین در سال 656 اثر دیگر خود یعنی گلستان را به رشته تحریر در آورد كه آمیزهای از نظم و نثر و مجموعه حكایاتی است كه سعدی موضوع آن را تجربه كرده یا ساخته ذهن او است.
آرامگاه سعدي در ابتدا بقعه و باغي داشت و از يك ساختمان ساده و دو طبقه آجري مركب از چند اتاق تشكيل شده بود و قبر سعدي در درون معجري چوبي قرار داشت. در زمان كريم خان زند و در سال 1187ه.ق ضمن اقدامات عمراني در شيراز آرامگاه اين بزرگوار بازسازي شد.
آن شب که تو در کنار مایی روزست و آن روز که با تو میرود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین دریاب که حاصل حیات امروزست
امید خلق برآور چنانکه بتوانی به حکم آنکه تو را هم امید مغفرتست
که گر ز پای درآیی بدانی این معنی که دستگیری درماندگان چه مصلحتست