اربعین
با نام سید الشهدا گریه کرده ام
تا گفت السلام و علی… گریه کرده ام
آقا به سمت کرببلا گریه کرده ام
با شعر محتشم به خدا گریه کرده ام
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
دریا اگر بسوزد و در آسمان شود
یا این که کوه از غم زینب کمان شود
حتی خرید معجر اگر رایگان شود
یا شمر با سکینه تو مهربان شود
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
انگشتر عقیق تو را بی حیا ربود
آنجا حسین سفره احسان خود گشود
ناگاه از کناره تل خواهری سرود
الله اکبر از کرمش، سر کرم نمود
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
معجر ز روی زینب کبری کشیده است
با خنجری به گودی مقتل رسیده است
شکر خدا که راس شما را بریده است
تا رد نعل تازه به سر، کس ندیده است
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست
ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
امیرحسام یوسفی
تلنگر
unicode-bidi: embed;"> دلت با دینت نباشد ،
قدمت با قلمت نباشد ،
و عملت به قولت نباشد …
آری بدون شک اتفاق می افتد ؛
هرگاه … هرگاه …
هرگاه …
خریدن زمین کربلا
هنگامي که آن حضرت وارد کربلا شدند، آن سرزمين را براي شيعيان و مواليان خود خريدند.
روايت شده که امام حسين عليهالسلام آن نواحي که قبر آن جناب در آنجاست از اهل نينوي و غاضريه به شصت هزار درهم خريدند. سپس آن زمين را به ايشان تصدق نموده و شرط کردند که زوار را به آن قبر شريف راهنمائي کنند، و تا سه روز آنان را مهمان نمايند. [مستدرک: 321:10 باب 50 از مزار ح 7،مجمع البحرين: 461:5 (ماده کربل)، مقتل مقرم : 235، وقايع الأيام: 154.] .
امام صادق عليهالسلام فرمودند: حرم امام حسين عليهالسلام که چهار ميل در چهار ميل است آن بزرگوار آن را خريد، براي فرزندان و مواليانش حلال است (که از آن استفاده کنند و ساکن شوند) و بر غير ايشان از مخالفان آن جناب حرام است، و برکت خداوند در حرم حسين عليهالسلام ميباشد. [مستدرک: 321:10 ح 6، مقتل مقرم : 235، وقايع الأيام 155.
] .
امام صادق عليهالسلام فرمودند: کربلا حرم امام حسين عليهالسلام است و برکت خداوند در آن است، بر فرزندان و مواليان حلال است، و بر غير اينها (يعني مخالفان و دشمنان آن جناب) حرام است [معالي السبطين: 175:1.] .
|
جلوه های قرآن در کربلا
قرآن بارها مى فرمايد: به منطق و حقّ فكر كنيد، نه به تعداد نفرات و تعبيراتى از قبيل : اكثرهم لا يعملون ، اكثرهم فاسقون ،اكثرهم كاذبون را به كار برده است کتاب ده گفتار /محسن قرائتی
قرآن مى فرمايد: هر گامى و كلامى بايد بر اساس بصيرت باشد ادعوا الى اللّه على بصيرة اَنا و مَن اتّبعى در امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب عليهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى كوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند .
قرآن ، از ايثارگران تجليل مى كند؛ و يؤ ثرون على انفسهم ، در كربلا جلوه هاى بسيارى از ايثار به چشم مى خورد كه نمونه ى بارز آن ايثار حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام است
قرآن به عفو كردن و پذيرش عذر مردم سفارش مى كند كه نمونه ى بارز آن در كربلا عفو و بخشش حرّبن يزيد رياحى است
قرآن مى فرمايد: و العاقبة للمتّقين و و العاقبة للتقوى در كربلا نام نيكى از دهها هزار جنايتكار نيست ، امّا نام 72 تن سرباز امام حسين عليه السلام همچنان زنده است
قرآن مى فرمايد: اى پيامبر! ما نامت را بلند داشتيم ؛ و رفعنا لك ذكرك ، در كربلا نام حسين عليه السلام براى هميشه بلند آوازه ماند.
قرآن مى فرمايد: اُمرت لان اكون اوّل المسلمين يعنى رهبر بايد پيشگام باشد و در كربلا امام حسين عليه السلام فرزندش على اكبر عليه السلام را قبل از جوانان بنى هاشمى به ميدان نبرد فرستاد.
قرآن مى فرمايد: فاستقم كما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَك اى پيامبر! تو و يارانت استقامت بورزيد، در كربلا بهترين جلوه هاى استقامت را در امام حسين و يارانش عليهم السلام مى بينيم .
قرآن به جاى نام بردن از افراد، ملاك ها و معيارها را بيان مى كند. مثلاً مى فرمايد: مولاى شما كسى است كه در ركوع نمازش انگشتر خود را به فقير داد و در يك لحظه بين نماز و زكات را جمع كرد، و اين مردمند كه بايد جستجو كرده مصداق آيه را پيدا كنند، در كربلا امام حسين عليه السلام نفرمود: من با يزيد بيعت نمى كنم بلكه ، بلكه فرمود: مثلى لايبايع مثله يعنى خطِ ستيز حقّ و باطل در طول تاريخ بوده ، هست و خواهد بود.
قرآن مى فرمايد: بدى هاى مردم را با خوبى جواب دهيد؛ ويدرؤ ن بالحسنة السيئة ،در كربلا حُرّ راه را بر امام مى بندد، ولى امام حسين عليه السلام به تشنگان لشكر حُر و حتّى به اسب هاى آنها آب مى دهد.
قرآن پيروى از خدا و اولياى الهى و وفادارى را سفارش مى كند، برخى ياران امام حسين عليه السلام كه جان خود را براى نماز ظهر عاشورا سپر كرده و تيرها را به جان خريدند هنگامى كه امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاى سرشان آمد آنها پرسيدند: آيا وفا كرديم ؟ گويا تا آن لحظه نسبت به وفادارى خود شك داشتند!
قرآن در بسيارى از آيات سفارش به توحيد مى كند، جمله اى كه امام حسين عليه السلام فرمود: لا معبود سواك بهترين جلوه ى اين آيات است .
قرآن به نهى از منكر و غيرت دينى و دفاع از حريم سفارش مى كند، در كربلا آخرين جمله امام حسين عليه السلام در گودى قتلگاه به لشكر يزيد اين بود كه به خيمه هاى من حمله نكنيد و ناموس مرا پاس داريد و اگر دين نداريد لا اقل در دنيا آزاد مرد باشيد!
قرآن به تسليم و رضا در پيشگاه خدا سفارش مى كند، امام حسين عليه السلام نيز كه روزى بر دوش پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله و روزى زير سُم اسبان ، در هر حال راضى و تسليم خداوند است.
زیارت عاشورا بلا را دفع می کند
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدى حائرى اعلى الله مقامه مؤ سس حوزه علمیه قم مى فرمود:
در اوقاتى که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینى بودم ، در سامراء بیمارى وبا و طاعونى شایع شد، و همه روزه عده اى مى مردند، روزى در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکى اعلى الله مقامه بودم ، جمعى از اهل علم نیز حضور داشتند، ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى رحمه الله علیه که در مقام علمى مانند مرحوم فشارکى بود، تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا و شیوع آن شد.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بکنم آیا لازم است انجام شود؟ همه اهل مجلس تصدیق کردند که آرى
ایشان فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز مشغول زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه ابن الحسن صلوات الله علیه و على آبائه نمایند، تا این بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان سامراء رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند، از فراد تلف شدن شیعیان متوقف شد و از میان شیعیان کسى نمى مرد، ولى همه روز عده اى از اهل سنت مى مردند، و این مطلب بر همه آشکار شد، برخى از اهل سنت از شیعیانى که با آنها آشنا بودند مى پرسیدند، چرا از شما شیعیان کسى تلف نمى شود؟ آنها مى گفتند: ما زیارت عاشورا مى خوانیم ، آنها هم مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید،
این جریان را شهید بزرگوار آیت الله دستغیب از علامه بزرگوار حضرت آقاى شیخ حسن فرید گلپایگانى از علماى طراز اول تهران نقل نموده اند.
نویسنده:سید محمد نجفی یزدی
نخستین شهید
گويد: نخستين كس از فرزندان ابى طالب كه آن روز كشته شد، على اكبر پسر حسين بود كه مادرش ليلى دختر ابو مرة بن عروة ثقفى بود. وى حمله آغاز كرد و رجزى به اين مضمون مىخواند: «من علىام، پسر حسين بن على به پروردگار كعبه كه ما به پيمبر نزديكتريم به خدا پسر بىپدر درباره ما حكم نكند.» گويد: اين كار را چندبار كرد، مرة بن منقذ عبدى او را بديد و گفت: «بزرگترين گناهان عرب به گردن من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند، و پدرش را عزادار نكنم.» گويد: بار ديگر على اكبر بيامد و با شمشير به كسان حمله برد. مرة بن منقذ راه بر او گرفت و ضربتى به او زد كه بيفتاد و كسان اطرافش را گرفتند و با شمشير پارهپارهاش كردند. حميد بن مسلم ازدى گويد: به گوش خودم شنيدم كه حسين مىگفت: «پسركم! خداى قومى را كه تو را كشتند، بكشد، نسبت به خدا و شكستن حرمت پيمبر چه جسور بودند، از پس تو دنيا گو مباش.» گويد: گويى مىبينم زنى شتابان درآمد كه گفتى خورشيد طالع بود و فرياد مىزد: «اى برادركم، اى برادرزادهام!» گويد: پرسش كردم. گفتند: «اين زينب دختر فاطمه، دختر پيمبر خداست.» گويد: پس بيامد و بر پيكر وى افتاد. حسين بيامد و دست او را گرفت و سوى خيمهگاه برد. آنگاه حسين به طرف فرزند خويش رفت. غلامانش نيز بيامدند كه گفت: «برادرتان را برداريد!» پس او را از محل كشتهشدنش ببردند و روبهروى خيمهگاهى نهادند كه مقابل آن جنگ مىكردند. پاينده، ترجمه تاريخ طبرى، 7/ 3052- 3053
هر دو عالم در دعا ، محتاج دست کوچک من
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم
غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هردوعالم دردعا،محتاج دست کوچک مــــن
تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــم
پاک سوزدهرکه خواندسطری ازشرح کتابــم
دلبرومحبوبــــــــــــه ی محبوب دلبرآفرینـــــم
کربــــلا درروزعاشورابـــــلاانـــــــدربـــــــلابـود
دوربـــــابـــــایم بگردم،مبتـــــــلادرمبتــلابـــود
من هم آخـــرنازنینــــم،نازنینــــم،نازنینـــــــم
نوگــــــل آن عشق بـــــازاولیـــــــن وآخرینـــــم
مدح هفتمین معصوم علیه السلام
به سر مى پرورانم من هواى حضرت باقر
به دل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر |
ز عشقش جان من بر لب رسيده ، كَس نمى داند |
كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر |
چنان بگرفته صيت علميش آفاق را يك سر |
كه پيچيده در اين عالم صداى حضرت باقر |
پيمبر گفت با جابر، كه خواهى ديد باقر را |
سلام از من رسان آن گه براى حضرت باقر |
سؤ الاتى كه از وى كرد دانشمند نصرانى |
جوابش را شنيد از گفته هاى حضرت باقر |
مسلمان گشت راهب ، ناگهان در محضر آن شه |
منوّر شد دل او از ولاى حضرت باقر |
به رستاخيز گر خواهى نجات از گرمى محشر |
برو در سايه ظلّ هماى حضرت باقر |
جلال و شأ ن قدر آن امام پاك بازان را |
نمى داند كسى غير از خداى حضرت باقر |