چرا به عبادت نیاز داریم؟(قسمت اول)
عبادت خوراک و نردبان انسان در حرکت انسانی خود است. چون غایت انسان قدرت و تشبه به خداوند و رسیدن به مثل اعلی است. پس انسان نیاز به عبادت دارد.
کسی که دیدنش انسان را به یاد خداوند می اندازد، خوراک و قدرتش را از عبادت به دست آورده است. یعنی سجاده، مسجد، محراب، زیارتگاه و همه ی اعمال عبادی، باشگاه او هستند که منجر به قوی شدن او می شود.
ضعف هایی که ما در بخش های «جمادی، گیاهی، حیوانی یا در شئون عقلانی» داریم و دچار اشتباهات فاحش میشویم، به خاطر این است که ضعف خوراک در بخش انسانی داریم. هر چقدر بخش انسانی ما قویتر شود، عصمت انسان بیشتر میشود و دارای مصونیت بیشتر و در امان تر میماند.
در این راستا، امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «فَضیلَةُ السّادَةِ حُسْنُ الْعِبادَةِ= برتری سروران، به نیکو عبادت کردن است».
«السّادَةِ» یعنی سادات، یعنی بزرگان دین و اولیای الهی، انبیا، صدیقین، شهدا، صالحین که برتری شان به سایر انسان ها به خاطر کیفیت عبادت شان بوده است. خلوت ها، ذکرها، تمرکزهایی که همراه با معرفت و شناخت بوده است.
عبادت برای ما به عنوان غذای حقیقی و مثل اکسیژن می ماند. همان طور که در زندگی مادی مان اگر هوا و اکسیژن نداشته باشیم، زنده نمی مانیم. عبادت هم هوا و غذای بخش انسانی ماست که بدون آن سقط می شویم.
خطاب قرآن در مسئله عبادت به مومن، یعنی کسی است که حیات انسانی دارد. قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[1]= اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خیر انجام دهید، باشد که نیکبخت شوید».
چه کسی ایمان می آورد؟ کسی که بتواند سه معشوق را بر سایر معشوق های زندگی اش در اولویت قرار بدهد. انسان به طور طبیعی معشوق های جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی دارد و اشکالی هم ندارد. اما آنچه مهم است این است که معشوق های انسانی یعنی «الله، اهل بیت و جهاد» بر سایر معشوق ها اولویت داشته باشد و این علامت باطن انسانی است.
مثلا یک کرم ابریشم که برای تبدیل شدن به پروانه باید مراحلی را طی کند. انسان هم زمانی از کرم حیوان بودن در می آید که «الله، اهل بیت و جهاد» را در راس همه معشوق هایش قرار بگیرد. به محض این که این اتفاق در قلب کسی افتاد، انسان یک دفعه پروانه می شود. پر می زند و اوج می گیرد و باطن انسانی پیدا می کند. در این صورت انسان مورد خطاب قرآن قرار می گیرد.
خطاب هایی که در این آیه شده، خیلی تکان دهنده و مهم است. اگر انسان حواسش باشد که مورد مخاطب قرآن است و وحی به خود او نازل می شود، آن موقع است که قرآن به گونه ای دیگر در جان او اثر می گذارد. قرآن شراب او می شود و همه غم و غصه هایش را فراموش می کند. پس باید خودش را لایق این آیات بداند. یعنی بفهمد که این کلمات برای او نازل شده است.
ادامه دارد…