من شیعه ام !!
در آمارها تعداد شیعیان را چند صد میلیون نفر برآورد کرده اند. بسیاری از مردم نیز خود را شیعه و دیگران را غیرشیعه می- دانند؛ اما باید دید ملاک این تقسیم بندی به شیعه و غیرشیعه چیست؟ اگر به ماهیت این تقسیم بندی ها دقت کنیم درمی یابیم که ملاک اصلی در شیعه بودن در عبارتهایی “من شیعه ام"، باور و اعتقاد به عصمت و سرپرستی امام علی و فرزندان معصومش علیهم السلام و به صورت ویژه اعتقاد به این مورد که امامت امیرالمومنین نص صریح از طرف خداوند می باشد. به عبارت دیگر کسانی که اینگونه می اندیشند، شیعه را یک مسأله اعتقادی می دانند که مربوط به طرز فکر و اندیشه است و به رفتار و عمل ربطی ندارد.
حقیقت آن است که ائمه اطهار علیهم السلام به ما آموختهاند که شیعه بودن مفهومی بسیار گسترده تر از “باور زبانی” به ولایت امام علی و اولاد معصومش علیهم السلام است؛ بلکه شیعه یک مسأله بسیار عمیق و اصیل است که علاوه بر باورها و طرز فکر، در رفتار و اعمال شیعیان حضور دارد. بی جهت نیست که عبادت، امانتداری، راستگویی، خوش خلقی، خوب همسایه داری همه جزو نشانه های شیعه می باشد.
در اینجا می خواهیم به یکی از علائم مهم شیعه توجه کنیم.
شیعه و یک “ترین” مهم
ابی زید می گوید: نزد ابی عبدالله (امام ششم) علیه السلام بودم که عیسی بن عبدالله قمی وارد شد (حضرت ایشان را اکرام نمودند و به او فرمودند:) جزو شیعیان ما و کرامت داران نیست کسی که در شهری ساکن باشد که جمعیت آن صدهزار یا بیشتر باشد و در آن شهر یک شخص دیگر از او با ورع تر باشد.(1)
حضرت صادق علیه السلام در اینجا به “ورع” توجه داده اند. “ترین بودن” معمولا در امور دنیایی است اما از امام صادق علیه السلام می آموزیم که شیعیان می کوشند جزو “ترین” ها باشند، آن هم درباره صفت مهمی به نام “ورع".
درباره اهمیت این موضوع همین بس که با فضیلت ترین کارها در ماه رمضان، “ورع از محارم الهی"(2) و نیز ائمه اطهار علیهم السلام از شیعیان خود انتظار ورع دارند، بنابراین لازم است که درباره ورع بیشتر بدانیم.
«ورع»، روشنی بخشِ زندگی
ورع مفهومی نزدیک به تقوا دارد و نوعی نگهداری و محافظت از رفتار و گفتار و افکار است به گونه ای که شخصی که اهل ورع است، هم از حرامهای الهی خود را نگه می دارد و هم از مواردی که برایش روشن نیست، دوری می جوید.
منظور از شبهه ها، مواردی است که برای ما روشن نیست، نه اینکه حرام باشد. اگر ما مفتخر به روحیه “ورع” بشویم، نه تنها خود را از حرامهای الهی دور نگه می داریم، روش زندگی خود را به گونه ای تنظیم می کنیم که همه کارهای خود را در روشنی انجام دهیم.
“اهل ورع” همیشه یک قدم در مراقبت از خود پیشقدم هستند. آنها هیچگاه نمی گذارند به مرحله بحرانی برسند تا مجبور به مدیریت بحران شوند بلکه در اموری که خدا حرام کرده است همواره یک حاشیه امن برای خود ایجاد کرده- اند تا به حرام های الهی نیفتند
شخصی که ورع دارد در روشنی زندگی می کند. کاری را نمی کند که سرانجام در گناه بیفتد. صبر می کند تا امور برایش روشن شود و البته به کمک نوری که از ایمان خود کسب کرده است، عاقبت روشن و تاریک رفتارها و گفتارهای خود را می- فهمد و اگر به تاریکی بینجامد از ارتکاب آنها جلوگیری می کند.
این روحیه از صفات بسیار ارزشمندی است که جزو صفات مهم شیعیان است. یعنی اگر بخواهیم در عمل شیعه باشیم باید این صفت را در خود تقویم کنیم که در رفتارها و گفتارهای خود عجول نباشیم و منتظر “روشنی” بمانیم و به عبارت دیگر از “شبهه” دوری کنیم تا اینکه شبهه برطرف شود و راه ما روشن شود.
ورع و تقوا، دو کلید راهگشا
به نظر می رسد که «تقوا» و «ورع» معانی نزدیک به هم داشته باشند. این دو مفهوم بسیار برای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام مهم بوده است و آیات فراوانی نیز درباره تقوا نازل شده است. منظور از “ورع” روحیه ای است که بر اثر ایمان مستمر و تکرار اعمال خداپسند برای ما به وجود می آید. و “تقوا” روحیه ای است که باعث می شود از گناهان دوری کنیم و واجبات الهی را انجام دهیم.
از ائمه اطهار علیهم السلام می آموزیم که ایمان بدون تقوا در معرض خطر است و سودی نمی رساند و حتی در هنگام مرگ از دست انسان می رود. تقوا و ورع دارای مراتبی است. نگهداری خود از انجام گناهان و عمل به واجبات از مراتب ورع و تقواست و نگهداری خود از انجام شبهات از مراتب بعدی ورع و تقوا.
چند مثال:
همگی می خواهیم که به وعده هایمان وفا کنیم اما شخصی که اهل ورع است مراقب است که کاری نکند که وعده ها به مرحله خلف وعده نزدیک شود. عواملی که باعث می شود نتواند به وعده اش عمل کند را با همت فراوان نابود می کند.
همگی می خواهیم حق الناس در اموالمان پیدا نشود اما “با ورع ها” مراقبند به این مرحله حتی نزدیک هم نشوند.
همگی دوست داریم نمازهایمان را در وقت مقرر بخوانیم اما شخصی که اهل ورع است مراقب است که کاری نکند که وقت نماز در معرض خطر قرار گیرد؛ بنابراین از هیجانها و بیدار خوابیها و روحیات خود نیز مراقبت می کند.
هیچیک دوست نداریم در امر معاش خود محتاج دیگران شویم اما شخصی که اهل ورع است مراقبت می کند که حتی در معرض آن حالت هم قرار نگیرد. یعنی قبل از اینکه وضع اقتصادی اش نامساعد شود به فکر تنظیم مخارج و یافتن درآمدهای حلال می باشد.
نمی خواهیم گناهی از ما سر بزند اما “ورع ورزان” مراقب اصل امیال و نیازهای خود هستند و قبل از اینکه به مرحله خطر برسد برای آنها چاره جویی می کنند.
هرگز در قلب خود راضی نیستیم ذلیل شویم اما “باورعان” آنگونه زندگی می کنند که در نزدیکی آن حالت هم قرار نگیرند که کاری کنند که ذلیل شوند؛ مثلا قبل از اینکه قولی بدهند صبر می کنند تا ببینند که از عهده وعده خود بر می آیند و اگر همه جوانب برای آنان روشن بود اقدام به کار می کنند.
به عبارت دیگر “اهل ورع” همیشه یک قدم در مراقبت از خود پیشقدم هستند. آنها هیچگاه نمی گذارند به مرحله بحرانی برسند تا مجبور به مدیریت بحران شوند بلکه در اموری که خدا حرام کرده است همواره یک حاشیه امن برای خود ایجاد کرده- اند تا به حرام های الهی نیفتند.
ممکن است فکر کنیم که این مراقبت شدید باعث می شود که در خانه بمانیم و هیچ کاری نکنیم و هیچ حرفی هم نزنیم؛ زیرا هر کاری ممکن است ما را دچار وادی شبهه و سرانجام حرام بیندازد، اما امیرالمومنین علیه السلام چنین چیزی از ما نخواسته اند و خود نیز اینگونه نبوده اند. ایشان ما را در کنار ورع به “اجتهاد” نیز سفارش کرده اند
وقتی شبهه، مفهومی شبهه ناک شود!
تعریف خلاصه از ورع عبارت است از دوری از شبهه ها به منظور در امان ماندن از محرمات؛ اما متأسفانه کلمه “شبهه” به خوبی فهم نمی شود و در بسیاری از موارد، مردم به کارهایی که علم ندارند یا نسبت به آن وسواس دارند، نام شبهه را می گذارند.
در حقیقت شناخت شبهه ها، خود نیازمند مراقبت و شناخت نفس است. اگر به کاری علم نداریم، باید درباره آن مطالعه و پرس و جو کنیم و نیز از خدا بخواهیم که حقیقت آن را برای ما روشن کند نه اینکه به صرف اینکه فلان کار شبهه ناک است از آن دوری کنیم. بی توجهی به این امر باعث می شود که بسیاری از حلالها را به اسم “شبهه” ترک کنیم و بسیاری از اهمال ها و تنبلی ها و پیگیری نکردن های خود را به نام “دوری از شبهات” توجیه کنیم.
ورع به همراه سخت کوشی
ممکن است فکر کنیم که این مراقبت شدید باعث می شود که در خانه بمانیم و هیچ کاری نکنیم و هیچ حرفی هم نزنیم؛ زیرا هر کاری ممکن است ما را دچار وادی شبهه و سرانجام حرام بیندازد، اما امیرالمومنین علیه السلام چنین چیزی از ما نخواسته اند و خود نیز اینگونه نبوده اند. ایشان ما را در کنار ورع به “اجتهاد” نیز سفارش کرده اند(3) یعنی در عین اینکه مراقبتمان شدید است، باید سختکوشیمان نیز شدید باشد. کارمان نیز زیاد باشد.
بنابراین برای اینکه پرکار باشیم و خود را بسیار در خدمت خدا قرار دهیم و در عین حال اهل ورع و دوری از شبهه ها نیز باشیم نیاز مبرمی به نور ایمان داریم. نوری که بر اثر ایمان در وجود ما شکل گرفته است و باعث میشود که راه زندگی خود را بشناسیم و از کارهایی که باعث افتادن ما به حرام میشود، قبل از آنکه پیش بیاید، دوری کنیم.
پی نوشت:
1- کافی، ج2، ص 78: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عِیسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّیُّ فَرَحَّبَ بِهِ وَ قَرَّبَ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ قَالَ یَا عِیسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ مِنَّا وَ لَا كَرَامَةَ مَنْ كَانَ فِی مِصْرٍ فِیهِ مِائَةُ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَ كَانَ فِی ذَلِكَ الْمِصْرِ أَحَدٌ أَوْرَعَ مِنْهُ.
2- وسائل الشیعه، ج10، ص313: قَالَ أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.
3- نهج البلاغه، ص 416: أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ.