ماجرای صبحانه
27 فروردین 1391
خاطره ای از شهید مرتضی ساده میری
هر وقت موقع صرف صبحانه یا شام می شد و رزمندگان ما مشغول خوردن می شدند، می گفت: « برادران عراقی هم، الان مشغول خوردن صبحانه هستند». چند خمپاره به طرف عراقی ها شلیک می کرد و آن ها هم پاسخ می دادند.
بعضی از برادران به کار او اعتراض می کردند.مرتضی بدون اینکه ناراحت شود با خوش رویی توضیح می داد و می گفت: « این کار برای راحتی شماست. با این حرکات، اولاً مهماتشان به هدر می رود و شما در عملیات ها به راحتی می توانید آن ها را اسیر کنید و ثانیاً نمی گذارم غذا به راحتی از گلویشان پایین برود.»
منبع : کتاب روایت عشق، خاطرات مرتبط با شهدای استان ایلام، به کوشش: علی رو شنی زاده، ص۱۲۹