عمل به تکلیف در واقعه کربلا
مکتبی بودن یک مسلمان را از اینجا میتوان شناخت که در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آنچه «وظیفه دینی» است، متعبد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق میکند. ممکن است مطابق خواسته قلبی انسان باشد یا مخالف، مورد پسند مردم باشد یا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و هیچ چیز را فدای «عمل به تکلیف» نکند. در این صورت، هر چند به ظاهر شکست هم بخورد، پیروز است؛ چون در انجام وظیفه کوتاهی نکرده است. فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افرادی حاکم باشد، همواره احساس پیروزی میکنند. به تعبیر قرآن کریم به «احدی الحسنیین» دست مییابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزی نظامی و سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.
امام حسین علیه السلام فرموده است: «ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا: امیدوارم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.»
امامان شیعه در شرایط مختلف اجتماعی طبق تکلیف عمل میکردند. حادثه عاشورا نیز یکی از جلوههای عمل به وظیفه بود و تکلیف را هم اقتضای شرایط و شناخت زمینهها تعیین میکرد؛ البته در چهارچوب کلی دین و معیارهای قرآنی. فریاد یا سکوت، قیام یا قعود امامان نیز تابع همین تکلیف بود. امام حسین علیه السلام، امام برحق بود و خلافت و رهبری را حق خود میدانست، ولی در نامهای که به اهل بصره نوشت، فرمود: «قوم ما حکومت را برای خود برگزیدند و ما به خاطر آن که تفرقه امت را خوش نداشتیم، به آن رضایت دادیم، درحالی که ما خاندان پیامبر میدانیم که ما به خلافت و رهبری، شایستهتر از کسانی هستیم که آن را برعهده گرفتهاند.» همان حسین بن علی علیهالسلام که یک لحظه هم حکومت یزید را تحمل نکرد، ده سال در حکومت معاویه زیست و دست به قیام نزد، چرا که تکلیف امام در این دو دوره متفاوت بود.
امام حسین علیهالسلام وقتی میخواست از مکه به سوی کوفه بیرون آید، بعضی از اصحاب، از جمله ابن عباس او را نصیحت میکردند که رفتن به سمت عراق، صلاح نیست. ولی امام حسین علیهالسلام به او فرمود: با آن که میدانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین میگویی، اما من تصمیم خودرا گرفتهام. در منزل صفاح نیز پس از ملاقات با فرزدق و گزارش او به امام از اوضاع نامطمئن کوفه، حضرت سخن زیر را فرمود و سپس به حرکت خود ادامه داد: اگر قضای الهی بر همانچه که دوست میداریم نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر، کمک میخواهیم و اگر تقدیر الهی میان ما و آنچه امید داریم مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است
اینها همه نشان دهنده آن است که امام، خود را برانجام تکلیف مهیا کرده بود، نتیجه هرچه که باشد، راضی بود. وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای ایشان امان نامه آوردند تا از ادامه این سفر بازش دارند، حضرت فرمود: در خواب، پیامبر خدا را دیدم و به چیزی فرمان یافتم که درپی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم…
وقتی نامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین علیهالسلام رسید و از او دعوت برای آمدن به کوفه کردند و وعده نصرت و حمایت دادند، امام احساس تکلیف کرد که برود. هر چند میدانست مردم کوفه چگونه اند، ولی آن دعوتنامهها و اعلام حمایتها تکلیف آور بود. پس از برخورد با سپاه حر که راه را براو بستند، حضرت در ضمن خطبهای به آنان فرمود: «آمدنم برای عذر آوردن به درگاه خدا و نزد شما بود. من پیش شما نیامدم، مگر پس از آن که نامهها و فرستادههایتان رسید که: نزد ما بیا که ما پیشوایی نداریم… اگر بر سر پیمان و سخن خویشید که آمدهام و اگر خوش ندارید و نمیخواهید، برمی گردم.»
یاران امام نیز همین گونه بودند و به خاطر انجام تکلیف الهی در راه نصرت او شهید شدند. وقتی امام از آنان خواست که هرکه میخواهد برود، سخن یاران او چنین بود: «به خدا سوگند هرگز از تو جدا نخواهیم شد و جانمان را فدای تو میکنیم و با خون گلو و رگها و دستانمان از تو حمایت میکنیم. اگر کشته هم شویم وفای به عهد کرده و تکلیفی راکه برعهده ما بوده است انجام دادهایم: فاذا نحن قتلنا و فینا و قضینا ما علینا.»