شیوه های تربیتی از منظر امام هادی علیه السلام
روش دعا و نيايش
از شيوههاي زيباي تربيتي امام هادي(ع)، استفاده از ابزار دعا و راز و نياز و آموزش آن به افراد براي هدايت آنان بود. دعا و نيايش را ميتوان گرايش روح آدمي به مبدأ هستي دانست که به صورت تضرّع يا درخواست کمک يا کشف شهود عارفانه بروز ميکند. نيايش يک حالت عرفاني است که در آن وجود آدمي مجذوب خداوند ميشود و امام هادي(ع) از اين شيوه تربيتي براي اتصال و عروج انسانها به سوي آستانه ربوبيّت، بهره ميجستند. نقل است که امام هادي(ع) شب هنگام، به سوي پروردگارشان روي ميآوردند و شب را با حالت خشوع و خضوع به پايان ميرساندند و بين پيشاني نورانياش و زمين جز سنگريزه و خاک حائلي نبود و پيوسته اين دعا را تکرار ميکردند:
«الهي مُسيٌء قد وَرَدَ، و فقيرٌ قد قَصَدَ، لا تُخيِّبْ مسعاه و ارحَمهُ و اغفرلَه خَطاهُ…؛ [1] بار الها! گنهکاري بر تو وارد شده است و تهيدستي به سوي تو روي آورده است. تلاش او را بدون نتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمت خويش قرار ده و از لغزش او درگذر».
امام هادي(ع) همواره به دوستان خويش سفارش ميکرد که از دعا و نيايش غفلت نکنند؛ زيرا دعا و نيايش آثار عجيبي در سعادت دنيوي و اخروي انسان دارد و بدين گونه آنان را با خدا آشنا ميساخت. اسحاق بن ابراهيم ميگويد: روزي که در خدمت امام هادي(ع) بودم، يکي از برادران ايماني چنين عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! به خانواده من اين درد ملعون بسيار روي ميآورد؟! حضرت فرمود: کدام درد؟ عرض کرد: دردسر. حضرت هادي(ع) فرمودند: يک کاسه آب بردار و بر آن اين آيه شريفه را بخوان: (وَلَمْ يَرَ الّذينَ کَفَرُوا أَنّ السّماواتِ وَ اْلأَرْضَ کانَتا رَتْقًا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلّ شَيْءٍ حَيّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ)؛ سپس آن را بياشام که به خواست خداي سبحان زيان نخواهي ديد». [2] .
راوندي چنين نقل ميکند که برخي از افراد به امام هادي(ع) نامه نوشتند و از صرعي که کودک را ميگرفت، به حضرت شکايت کردند. امام هادي(ع) فرمودند:
«اُکتُب في وَرَقٌ وَعَلِّقهُ عليهِ، فَفَعَلَ، فَعُوفي بإذن الله و المکتوب هذا: بسم الله العلي العظيم الحليم الکريم القديم، الذَي لا يُزولُ أَََعوذُ بِعِزَّة الحَيَّ الَّذي لا يَمُوتُ مِن شَرِّ کُلِ حَيِّ يَموتُ؛ [3] اين دعا را در ورقي بنويس و بر او آويزان کن. او انجام داد و فرزندش به خواست خدا شفا يافت و دعا اين است: به نام خداوند والا مقام و بزرگ، بردبار و بخشنده و ازلي؛ آن که هميشه هست. پنام ميبرم به عزتمندي خداوند زندهاي که نميميرد، از شر هر زندهاي که ميميرد».
علي بن محمد صيمري ميگويد: با دختر جعفر بن محمود کاتب ازدواج کردم. او را آن چنان دوست داشتم که بينظير بود. او فرزندي برايم نياورد. خدمت امام هادي(ع) رسيدم و از نازا بودن او شکوه کردم. امام هادي (ع) تبسمي کرد و فرمود: انگشتري که نگين آن فيروزه باشد، بگير و بر آن چنين بنويس: (رَبِّ لا تَذَرْني فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ)؛ «پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني» ميگويد: من به اين دستور عمل کردم، يک سال نشده بود که خداوند پسري به من داد». [4] .
تاریخ دوران امام هادی علیه السلام علی رفیعی
بحارالانوار ح 95 ص 51
ر ک کتاب شیو ه های تربیتی امام هادی