شیرزنانی که فاطمه(سلام الله علیها)رااسوه خودقراردادند
کبری پژوهان،مادرشهید محمدرضاآباده ای
درنیمه فروردین 1327درروستای حسین آباد سیرجان چشم به جهان گشود.ازکودکی بادنیای سختی هاوفقرروبروبود.پدرش حسن مردی
باایمان ومادرش خاورزنی خداشناس وسخت کوش بود.باهم تلاش می کردندتازندگی بچه هارااداره کنند.دستان حسن ازکارخسته وپینه بسته
بود.کبری هروقت دستان پدررامی دید،آن هارامی بوسید واشک درچشمانش حلقه می زد.کبری فرزندبزرگ خانه بود.درجمع خانواده با سه
برادروچهارخواهرزندگی می کرد؛اوازکودکی بادستان کوچکش به کمک خانواده شتافت تادستان خسته پدررایاری نماید.حسن راهی
سیرجان شددرآنجا مشغول به کارشد تازندگی تازه ای برای فرزندان درآنجاآغاز کند .سعی کردتافصلی تازه درزندگی ایجادکند.همت
وایمان وپشتکارحسن توانست برسختی هاغلبه کند.وبرای فرزندان زندگی بهتری رافراهم کرد.
کبری به سن ازدواج رسید.جوانی به خواستگاریش آمدوپدررضایت دادوبااین رضایت بودکه درسال 1346کبری بااحمدآباده ای ازدواج
کرد.حاصل این ازدواج ابتدافرزندی پسربودکه مایه شادمانی خانواده احمدشد وهمچنین پدربزرگش حسن راشادباش داد چون اواولین نوه
خانواده بود نامش رامحمدرضا گذاشتند.زندگی آن هاباشادمانی می گذشت ،دست اجل این شادمانی رابامرگ حسن به سردی کشاندوزندگی
کبری دگرگون.پس ازمدتی احمد سرناسازگاری گذاشت وپس ازچندی ازدواج مجددکرد.کبری که ازمرگ پدرافسرده بود،داشتن هوو نیز
خستگی روحش راافزون کرد.اداره زندگی وبچه ها بردوش اوسنگینی می کرد وهمسرش نیزبخاطر مخارج زیادزندگی نمی توانست به آن
ها کمک نماید.این امردلبستگی اورابه فرزندش محمدرضابیشتروبیشترمی کردوبه او انگیزه می داد تابیشترتلاش کند وهرکارسختی را
متحمل شود.درخانه نان می پخت .بوی نان تازه همیشه فضای خانه اورامعطر میکرد درکنار نانوایی به هرکاری که درتوان داشت روی
می آورد.شادمان بود وبه عشق بچه ها ادای وظیفه می کرداما دیدن قدوبالای محمدرضا خستگی ازتنش بیرون می کرد.
زمانه زودگذشت حالامحمدرضاجوانی رشید شده بود برای خدمت به نظام مقدس وملت شریف آماده شد.درلباس رزم بادشمن،آن دشمنان
بشریت درمبارزه قرارگرفت ومدتها مبارزه کرد تااینکه درمأموریتی در مبارزه باسوداگران مرگ درحوالی گلباف کرمان به شهادت رسید
ومادر رابه عزای خودمبتلاکرد هرچندکبری دلبسته اوبود اماشهادت او که مایه افتخار ملت وکشور است مرهم دل مادرشد وتسلی
خاطراو.تازه آرامشی یافته بودتادسترنج خودراجاودانه ببیند.این جهان گذری بیش نیست. خوش به حال آنان که جاودانه شدند ونکونام ازاین
سرا گذرکردند.