خطرات خیابانگردی جوانان و والدین بی تفاوت!!
وقتی پا به خیابان های شهرمان می گذارم دلم می گیرد … وقتی با دقت بیشتری به اطراف نگاه می کنم نفسم بند می آید … به زندگی برخی از اطرافیانم که نظر می کنم اندوه تمام وجودم را فرامی گیرد … هر روز و هر روز شاهد دخترانی هستم که بی هدف و تنها برای جلب نگاهی به سوی خود در کوچه و خیابان پرسه می زنند … پسرانی را می بینم که با سخنان و رفتارشان سعی در تسخیر قلب دختران دارند … نوجوانان و جوانانی را می بینم که سعی در عفیف بودن و عفیف ماندن دارند اما جریان جامعه آنان را به مسیری دیگر می کشاند … خانواده هایی را می بینم که حواسشان نیست چه بر فرزندانشان می گذرد. از یاد برده اند که این دختر یا پسر حاصل وجود خودشان است و آنان در قبالش وظیفه ها دارند.
مدل زندگی کردنمان در حال تغییر است. رفتارهای غلط غربی با نام فرهنگ به خوردمان داده اند و مدل اسلامی ـ ایرانی را به اسم بی فرهنگی از ما گرفته اند. در گوشمان خوانده اند که تنها وظیفۀ والدین آن است که خوراک و پوشاک فرزندان را فراهم کرده و تا سنی خاص همراهشان باشند از آن پس او را در جامعه رها کرده و به حال خود گذارند.
وابستگی به خانواده نشانۀ بی تمدنی خوانده شده و استقلال بی قید و شرط مورد تشویق قرار خواهد گرفت. چهرۀ اصلی خانواده در حال تغییر شکل است و شادی های گذشته در حال محو شدن هستند. کاش اندکی بیشتر حواسمان را جمع کنیم و درک کنیم کلام صادق آل عبا (علیه السلام) را که فرمودند: “حق فرزندت این است که بدانی از توست و در این دنیا خوب و بدش به تو وابسته است". (الفقیه، ج 2، ص 622)
مهم ترین وظیفه
وقتی کودکی به دنیا می آید اغلب والدین کسی را که به نظرشان فرد صالحی است انتخاب می کنند تا در گوشش اذان بگوید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
“یا علی! هر گاه صاحب پسر یا دختر شدی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگو که شیطان به وی زیانی نمی رساند". (تحف العقول، ص 13)
اما همین مقدار کافی است؟! اینکه با گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد او را مسلمان سازیم کفایت می کند؟! بی شک پاسخ به این سوال منفی خواهد بود.
به طور کلی مهم ترین وظیفۀ والدین، تربیت فرزندان است و بررسی روایات نشان می دهد این تربیت در سه جنبۀ دینی، اجتماعی و دفاعی باید لحاظ گردد. کوتاهی نمودن در هر یک از این اضلاع می تواند آیندۀ فرزند را مخدوش ساخته و او را از مسیر هدایت دور سازد.
در روایتی بسیار زیبا از پیامبر خوبی ها (صلی الله علیه و آله) آمده است:
“قرآن روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگار می گوید: این شخص، کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم، پس بر اساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید: مُلک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید … پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد. پس همه مردم روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را عظیم می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند: پروردگارا! این عظمت از کجاست؟ خدا می فرماید: این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او بر اساس دین اسلام و محبت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(علیه السلام) است". (بحارالانوار، ج 89، ص 32)
آری انسان های بزرگ، از دامان پدران و مادران بزرگ به وجود آمدند. والدینی که خود گمنام ماندند اما آوازۀ فرزندانشان گوش عالم را پر کرده است. شیخ صدوق ها، علامه مجلسی ها، مدرس ها، دولابی ها و … جز در پرتو تربیتی شایسته به این مقام نمی رسیدند.
“وای بر فرزندان آخر الزمان از ناحیۀ پدرانشان! پرسیده شد: ای رسول خدا! آیا از آن رو که پدرانشان مشترک اند؟ فرمود: نه! بلکه از پدرانی مومن اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی آموزند، بلکه آنان را از آموختن منع می کنند و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می رسد، رضایت می دهند و من از آنان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند”
تربیتی در تحت عنایت حق تعالی. اگر زندگی این بزرگان را اندکی با دقت بیشتر مطالعه کنیم خواهیم دید که تربیت آنان از پیش از تولد آغاز شد و تا انتها نیز ادامه داشت. بیایید دوباره شروع کنیم و نیک بیاندیشیم. فریب توطئه های شیطان را نخوریم که می گوید: تو کجا و پدر علامه مجلسی کجا؟! تو کجا و مادر مرحوم دولابی کجا؟! تو به فکر خوراک فرزندت باش گرسنه نماند!!! فراموش نکنیم که خدا از هر کس در حد وسعش انتظار دارد. پس در حد توان خود کوشا باشیم تا مدیون خدا، خود و فرزندانمان نگردیم.
رابطه با نامحرم
یادمان باشد که ترک آموزش دینی به فرزندان کیفر و عقوبت الهی را با خود به همراه خواهد داشت. چرا که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) فرموده اند: “وای بر فرزندان آخرالزمان از ناحیۀ پدرانشان! پرسیده شد: ای رسول خدا! آیا از آن رو که پدرانشان مشترک اند؟ فرمود: نه! بلکه از پدرانی مومن اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی آموزند، بلکه آنان را از آموختن منع می کنند و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می رسد، رضایت می دهند و من از آنان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند". (جامع الاخبار، ص 106)
در کنار آموزش های دینی تربیت اجتماعی و دفاعی نیز اهمیت فراوان دارد. تشویق به آموزش تیراندازی و شنا به فرزندان، آموختن ادب بدان ها و … نشان از توجه اسلام به این ابعاد تربیتی دارد که در سایۀ تربیت دینی می تواند فرزندانی موفق و سعادتمند را پرورش داده و در نهایت جامعه ای نیکو را به وجود آورند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: “ای علی! حق فرزند بر پدرش این است که به وی ادب آموزد و در جایگاه شایسته ای قرارش دهد". (الفقیه، ج 4، ص 372)
نتیجه
مهم ترین وظیفۀ والدین در قبال فرزندان ـ در کنار تأمین اسباب معاش در حد توان ـ آن است که در تربیت آنان تمام تلاش خویش را به کار گیرند. این تربیت شامل سه ضلع دینی، اجتماعی و دفاعی می گردد که اهمال در هر یک از ابعاد کاستی در امر تربیت تلقی خواهد شد. اگر والدینی تمام توان خود را در امر تربیت فرزندان خویش به کار گیرند و از هر گونه اقدامی دریغ نکنند خواهند دید که فرزندانی شایسته تحویل جامعه داده و دیگر نیازی ندارند به دنبال فرزندان خود در کوچه ها و خیابان ها سرگردان شوند. نوجوان و جوان رشد یافته در چنین خانواده ای همواره به سوی والدین خود می شتابد و خانواده را مأمنی برای تنهایی ها، دردها، سوالات و … خود می داند. چنین فرزندی آینده ای روشن را برای خود، خانواده و جامعه اش رقم خواهد زد. ان شاء الله