برگی از زندگی بزرگان(ابوالعلاء معری)
09 مرداد 1395
ابوالعلاء معری ، بیست و هفتم ربیع الاول سال 363 هجری تدر ((معرة النعمان)) نزدیک شهر حلب به دنیا آمد . هنوز سه سال از عمر او نگذشته بود ، که به علت نبودن امکانات درمانی ، بر اثر بیماری آبله ، چشم چپ خود را از دست داد و پس از مدتی چشم راستش نیز به سفیدی گرائید و از هر دو چشم به کلی نابینا گردید و زندگی را با دنیائی از تلخیها و سختیها آغاز کرد . ابوالعلاء بارها میگفت :
من از رنگها فقط رنگ سرخ را میشناسم ، زیرا در روز بیماری ، که به آبله مبتلا شده بودم ، لباس سرخی به تن داشتم .
اما سختیها و گرفتاریها مانع پیشرفت ابوالعلاء نشد و او از همان دوران نوجوانی مشغول آموختن علم و دانش گردید . ابوالعلاء نزد پدر ، مادر ، پدر بزرگ و گروهی از افراد خانواده خود تحصیل کرد . او به شعر و ادبیات علاقه فراوانی داشت ، به طوری که هنوز یازده سال از عمرش نگذشته بود که شعر میسرود ، و نابینائی نمیتوانست او را از بهره جوئی از علماء و دانشمندان باز دارد . حتی نابینائی مانع سیاحتها و گردشهای علمی او نشد و سفرهائی به طرابلس ، لازقیه و سایر شهرهای سوریه و بغداد نمود .
ابوالعلاء بارها میگفت :
همان طور که افراد ، به خاطر بینائی ، خداوند را حمد و سپاس میگویند ، من هم به خاطر نابینائی خود ، خدای را ستایش میکنم .
باری ، هنوز عمرش از بیست سال تجاوز نکرده بود ، که با توجه به حافظه فوق العادهاش ، صاحب نظر در علوم مختلف گردید و به مقام بلند ادبی و فلسفی دست یافت و کتابهای ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت ، که اکنون با گذشت یک هزار سال ، هنوز هم از عمق و ارزش بالای علمی و ادبی برخوردار است .
اسامی کتابهای ابوالعلاء معری بدین شرح میباشد :
1 - اللزومیات ، دیوان بزرگی است ، درباره علم نحو ، که دارای نهصد صفحه میباشد .
2 سقط الزند ، دیوان دیگری است ، که بارها و بارها تجدید چاپ شده است .
3 - وسائل ابوالعلاء مجموعه بزرگی است ، که اگر همه آنها جمع آوری شود به هشتصد درس میرسد . این رسالهها شبیه به شعر میباشند ، قسمتی از آنها نابود گردیده و باقی مانده آنها به صورت کتاب در سال 1894 در بیروت و در سال 1898 در دانشگاه آکسفورد به زبان انگلیسی چاپ شده است .
4 رسالة الغفران .
5 ملقی السبیل .
6 الایک و الغصون .
7 ضوء السقط .
ابوالعلاء معری ، در عین حالی که از نعمت چشم محروم بود . در تمام عمر 86 ساله خود ، از آموختن علم و دانش باز نایستاد ، همواره به طور جدی مطالب علمی را از دیگران میشنید و روی آن فکر میکرد ، آنگاه مطالب و نظریههای خود را برای افراد بازگو مینمود و تألیف میگردید تا آن جا که فیلسوف بزرگ و ((خاتم شاعران)) عصر بنی عباس لقب گرفت .
در سال 449 هجری هم وقتی این دانشمند بزرگ ، در وطن خویش زندگی سراسر رنج و بزرگواری را بدرود میگفت ، بزرگترین تشییع جنازه از او به عمل آمد ، دویست قاری قرآن بر مزار او جمع شدند ، چهل و هشت شاعر در سوگواری او مرثیهها سرودند و جسد این دانشمند کم نظیر را ، با عزت و احترام به خاک سپردند .
پی نوشتها:
- داستانهای کودکی مردان بزرگ ، ص 84 .
- داستانهای کودکی مردان بزرگ ، ص 84 .