باز اين چه شورش است...
09 آذر 1390
بند دوم از شعر معروف محتشم كاشاني
كشتي شكست خورده طوفان كربلا
در خاك و خون طپيده ميدان كربلا
گر چشم روزگار بر او زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان كربلا
نگرفت دست دهر گلابي به غير اشك
زآن گل كه شد شكفته به بستان كربلا
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مي مكيد
خاتم ز قحط آب سليمان كربلا
زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا
آه از دمي كه لشكر اعداء نكرد شرم
كردند رو به خيمه سلطان كربلا
آن دم فلك بر آتش غيرت سپند شد
كز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
منبع:كتاب سوگنامه كربلا، ترجمه لهوف سيد بن طاووس، به انضمام شعر محتشم