ایمان و مراتب آن
اعتقاد به عقاید حقه از مبدأ، معاد، نبوت و امامت، سبب سعادت و آرامش قلب، رفع اضطراب و نگرانی، و موجب امیدواری و خوش بینی به حیات و حرکت به سوی رستگاری و فوز و فلاح است.
شاید هیچ حاجت و درخواستی از درگاه خداوند متعال، سعادت بخش تر و راحت افزاتر از این سه حاجت- که در این دعا درخواست می شود- نباشد.
«الّلهُمَّ انّی اسْئَلُکَ ایمانَاً تُباشِرُ بِه قَلْبی، وَ یقینَاً صادِقَاً حَتّی اعْلَمَ انَّهُ لَنْ یصیبَنی الّا ما کَتَبْتَ لی وَ رَضِّنی مِنَ الْعَیش بِما قَسَمْتَ لی»[1]
حاجت اول: ایمانی که خداوند متعال آن را فراگیر قلب انسان و مستولی بر آن سازد.
حاجت دوم: یقین راستی که انسان بداند به او نمی رسد، مگر آنچه خدا برای او مقرر فرموده است.
حاجت سوم: رضا به روزی و معاشی که خداوند متعال قسمت او فرموده و برای او فراهم می شود.
ایمان، یقین و رضا، از حالات و مقاماتی است که درجات و مراتب متفاوت دارد و در عین حال که بر هر یک از مراتب آن یقین، ایمان و رضا اطلاق می شود، مراتب و افراد آنها مثل مراتب و افراد نور با هم تفاوت دارند و فواصل بین آنها گاه به حدی است که اگر در آن، مقیاس سال نوری قابل استفاده بود، مناسب بود با آن به مسافت بین این فواصل اشاره نمود.
چنان که می دانیم نور خورشید، نور است، و نور نورافکن،
نور، و نور یک لامپ معمولی نور، و نور شمع و کبریت هم نور است. ایمان هم بنا به تفسیری که از مثل آیه ی کریمه ی ذیل شده است، نور است و مراتب دارد.
(رَبَّنا اتْمِمْ لَنا نُورَنا)[2]
و آیه ی شریفه
(یوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ یسْعی نُورُهُمْ بَینَ ایدیهِم [3]
بنابراین ایمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان و نور است که در روشنایی آن بزرگ ترین و سنگین ترین وظیفه ای که از سوی خدا به آن حضرت محوّل شد را، به عالی ترین صورت انجام داد و در برابر دنیا و تمام عادات باطله، کفر و شرک قیام نمود.
ایمان امیرالمؤمنین علیه السلام هم نور و ایمان است که می فرمود:
«لَوْ کُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ یقینَاً
»[4]
و می فرمود:
«لَوْ اعْطیتُ الاقالیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ افْلاکِها عَلَی انْ اعْصِی اللّهَ فی نَمْلَه اسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَه ما فَعَلْتُهُ
»[5]
سایر ائمه ی معصومین علیهم السلام و انبیای عظام، همه مظاهر قوت ایمان و مراتب کامله ی آن بودند که یادآوری مواقف و مشاهد ایمانی آنها همه آموزنده و ایمان بخش است.
و به طور کلی ایمان خواص، اصحاب و شخصیت هایی که علاوه بر زبان با عمل، ایثار و فداکاری در غزواتی مثل بدر، احد، خندق، جمل، صفین، نهروان و روز عاشورا ایمانشان در معرض عالی ترین جلوه ها قرار گرفت، همه نور و ایمان بود.
ایمان حضرت حمزه، جعفرطیار، ابوالفضل العباس، سلمان، مقداد، عمار، حبیب بن مظاهر، زهیر، رشید، میثم و صدها و هزارها تن از مؤمنانی که از بوته ی امتحان بی غل و غش بیرون آمدند، اگر چه در یک ردیف نبودند اما مواضع هر کدام نشان دهنده ی ظهور ایمان، قوت عقیده، عدم اضطراب و
گویای حال اطمینان و آرامش قلب آنها بود و ایمان افراد عادی نیز ایمان است که چنانکه گفته شد فواصل بین مراتب آنها قابل تقدیر و اندازه گیری نیست.
همه ی انسان ها برحسب مراتب ایمان خود، از آرامش و سکون باطن، استراحت خیال، تسلیم، رضا، توکل به خدا و اعتماد به نفس بهره مندند و تا به آن مراتب بلندبالا می روند که نه از آنچه از دنیا به آنها می رسد، فرحناک می شوند و خود را فراموش می کنند و نه از آنچه از دنیا از آنها فوت شود غمناک می گردند، گویی این آیه را در گوش دارند:
(لَکَیلا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ و لاتَفْرَحُوا بِمَا آتاکُمْ [6]
و تا آنجا پیش می روند که از کسی غیر از خدا نمی ترسند که:
«حَدُّ الیقین أن لاتَخافَ مَع الله شَیئاً»[7]
موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس
و حاصل آنکه توکل، تسلیم، رضا و تفویض را- که همه از مقامات سُعدا است- مراتبی است که اشخاص به مقدار قوت درجات ایمان و خلوص عقیده از شرک، خرافات و انحرافات دیگر، حائز آن می گردند.
بنابراین برای نیل انسان به سعادت واقعی وسیله ای بالاتر از ایمان صحیح و یقین خالص نیست. همه ی اضطراب ها و همه ی خوف و بیم ها از زوال نعمت ها را از میان می برد و همه ی نگرانی ها را نسبت به آینده مرتفع می سازد.
(الَّذِینَ آمَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِاللّهِ أَلا بِذِکْرِاللّهِ تَطْمَئِنُ القُلُوبُ [8]
انسان سعادت خواه باید سعی کند که به حقایق مفاهیم
این جمله های نورانی:
(حَسْبُنَا اللّهُ و نِعْمَ الوَکِیلُ)[9]
(مَا شَاءَ اللّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللّهِ)[10]
(افَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَ اللّهَ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ)[11]
(و مَنْ یتَوکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)[12]
(حَسْبِی اللّهُ)[13]
(إِنَّا لِلّه وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ)[14]
ایمان پیدا کرده و خود را از تاریکی های تحیر و تردید خود را نجات دهد.
پی نوشتها:
[1] . در ادعیه ی متعدد مثل دعای ابی حمزه.
[2] . سوره ی تحریم، آیه ی 8.
[3] . سوره ی حدید، آیه ی 12.
[4] . بحارالانوار، 46/ 135 و غرر الحکم، فصل 75، ح 1- 2/ 603.
[5] . نهج البلاغه، خطبه ی 224.
[6] . سوره ی حدید، آیه ی 23.
[7] . بحارالانوار، 67/ 180 و 143.
[8] . سوره ی رعد، آیه ی 28.
[9] . سوره ی آل عمران، آیه ی 173.
[10] . سوره ی کهف، آیه ی 39.
[11] . سوره ی غافر، آیه ی 44.
[12] . سوره ی طلاق، آیه ی 3.
[13] . سوره ی توبه، آیه ی 129 و سوره ی زمر، آیه ی 38.
[14] . سوره ی بقره، آیه ی 156.