آخرین هدیه شهید غنیمتپور به مادرش
در تابوت را برداشتم، سربریده در تشت برایم مجسم شد، شروع کردم با حسین درد و دل کردن، چند لحظهای حرف زدم، در همان حال و هوا بودم که دیدم چشمهایش را باز کرد، لبخندی زد و دوباره بست، این آخرین هدیه حسین به من بود.”
حسین غنیمتپور دهم فروردین 1341 در تهران متولد شد. دو برادر و سه خواهر دارد. تحصیلاتش را تا دیپلم در تهران به پایان رساند. همزمان با تحصیل به ورزش تکواندو نیز مشغول بود و توانست «دان» چهار ورزش تکواندو را با موفقیت دریافت کند. مدتی هم رئیس هیأت تکواندو در شهرستان شاهرود بود.
وقتی در سن 18 سالگی همراه خانواده به شاهرود نقل مکان کرد، از طرف سپاه پاسداران عازم جبهه شد.30 ماه در «گردان کربلا» به عنوان فرمانده دسته تا فرمانده گردان جانفشانی کرد و در عملیاتهای کربلای 4،5 و والفجر8 هم حضور داشت.
مرور خاطرات شهید:
مادر شهید حسین غنیمتپور:
انتظار شنیدن هر چیزی را داشتم غیر از شنیدن خبر شهادت حسین. در اتاق نشسته بودم، رضا(برادر شهید) هم بود. یک دفعه درب اتاق باز شد، پدر حسین بود، ناراحتی در چهره شان بیداد میکرد، گفتم چی شده؟ پدرش بیمقدمه گفت: “حسین شهید شده"، گیج و منگ بودم، نه حرفی بود و نه سخنی. سکوت را شکستم و گفتم"حسین شهید شد؟ به آرزویش رسید".
کمی که گذشت آرامش عجیبی به من دست داد و به سجده افتادم و خدا را شکر کردم. گفتم: خدایا قسمتش بود، خودت خواستی و خواسته خودش هم همین بود.
پیکرش را که آوردند در تابوت را برداشتم. سربریده در تشت برایم مجسم شد. شروع کردم با حسین درد و دل کردن. چند لحظهای حرف زدم، در همان حال و هوا بودم که دیدم چشمهایش را باز کرد، لبخندی زد و دوباره بست، این آخرین هدیه حسین به من بود.
محمدعلی غنیمتپور پدر شهید:
15 روز از پیکر حسین خبری نبود. همه جای تهران را زیر و رو کردیم ولی خبری نشد.، یک روز از سپاه تماس گرفتند زدند که جنازه حسین پیدا شده. گفتم کجاست؟ گفتند مشهد!، پرسیدم مشهد چرا؟ پاسخ دادند: با شهدای مشهد اشتباهی رفته.
از مشهد نیز تماس گرفتند که جنازه حسین اینجاست و نگران نباشید.به ما گفتند که کارهای مراسم تدفین را انجام دادهایم. در حرم طوافش دادیم و همه کارها انجام شده. فقط کار خاکسپاری شهید مانده است.
پرسیدم حتماً حسینه؟ گفتند: بله. از روی کارت شناسایی داخل جیبش شناسایی شده است. حرکت کردیم. نمیدانم چقدر گذشت که خودم را کنارش دیدم. به حسین نگاه میکردم و به سینه مجروحش، ذهنم رفته بود به شب عملیات و چادر تدارکات. حرفهای حسین دور سرم میچرخید.
بیست و چهارمین روز دیماه سال 1365، در منطقه شلمچه ترکش خمپارهای در قلب حسین فرو رفت و او را که در آن زمان فرمانده گردان کربلا بود، به شهادت رساند و پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای شاهرود آرام یافت.