خدا روزي رسان است ، غصه براي چه؟
برگرفته از بيانات آية الله العظمي بهجت
راستي اگر انسان بداند و بفهمد كه همه روزي ها و معيشت ها از يك جاست ، چقدر هم و غمش كم مي شود . پدري به پسر خود مي گفت : « غصه ي روزي را نخور .خداوند به مورچه با آن ريزي و كوچكي روزي مي رساند و هيچ گاه روزي آن قطع نمي شود ، آيا مي شود انسان با اين بزرگي و اهميت را فراموش كند و از او غافل باشد؟!»
منبع : جناب عشق / علي اكبري/ص 76
سلامتی و آرامش انسان در گرو ميزان شناخت غذا
هر قدر اين شناخت بيش تر شود ، به همان نسبت سلامتی و آرامش او بيش تر تضمين می شود و در نتيجه ، نيک انديشی و فعاليّت های مثبت و خلاقيّت های او افزايش پيدا می کند .
بايد به اين نکته توجّه داشت که غذا در بدن هر شخصی تاثير خاصّی دارد ؛ زيرا همان گونه که می دانيد بدن افراد با يکديگر متفاوت است ؛ همچنان که غذاها نيز از مواد گوناگونی تشکيل شده و از تاثيرات خاصّی نيز برخوردارند و چون اکثر قريب به اتفاق مردم نمی دانند که از چه طبعی برخوردارند ، نمی دانند که چه بايد بخورند .
واقعيتی است که به ناچار بايد بيان دارم و آن اين است که اگر غذاهای تبليغی امروز ، مانند : گوشت ،مرغ ، غذاهای سرخ کردنی و ساندويچی را از مردم بگيرند ، مردم گله و شکايت خواهند کرد که پس چی بخوريم، مگر به جز اين ها غذايي هم وجود دارد ؟
جداً اين جور نيست ؟
پس چه بايد کرد و چه بايد خورد ؟
امروزه مردم بيش تر از هر چيزی که در دسترسشان باشد استفاده می کنند تا آن چيزی که برايشان مفيد است!
و در نتيجه چنين تغذيه ای است که تعادل اخلاط به هم می خورد و انسان بيمار می شود ، در حالی که خود شخص از اين امر آگاه نيست .
و مهمتر اين که در جامعه پزشکی نيز به اين مساله مهم اهميت داده نمی شود و گفته می شود غذا چه ربطی به بيماری دارد ؟
مگر پيامبر عظيم الشان اسلام ، حضرت محمد (صلی الله عليه و آله )نفرموده است :
المعده بيت کلّ داء و الحميّه راس کلّ دواء
معده ، خانه ی همه ی بيماری ها و امساک و کم خوری در رأس همه ی داروهاست .
ممکن است که اين سوال در ذهن خوانندگان عزيز پيش آيد که پس چه بايد خورد ؟ در پاسخ به اين سوال ، در آينده بحث مفصلی راعنوان خواه کرد که با مطالعه ی مفيد و عمل به آن ، خود به اين نکته ی مهم پی خواهيد برد که با تغذيه ی سالم و مناسب بسياری از بيماری ها عارض نمی شوند و می توان انشاءالله از سلامت و نشاط کافی بهره ند بود.
پس بهتر است برای سلامتی خود ، اوّل جسم و تن خود و پس از آن ، غذاهای مناسب را بشناسيم و سپس چگونگی تغذيه ی صحيح را فرا گيريم و به کار بنديم و در نهايت ، تا زمانی که زنده هستيم و خداوند به ما عمر عطا می کند ، با سلامتی و نشاط زندگی کنيم ؛ زيرا هيچ نعمتی بالاتر از نعمت سلامتی نيست ، مفهوم اين جمله را کسی بهتر درک می کند که به بيماری گرفتار شده باشد .
خدادادی ، جمشيد ،پانزده روز تا سلامتی، ص111-107
نوجوانی شهید علی ماهانی
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست».
یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشسته گوشه ی حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟ گفت: « اگه دو دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو، زحمتِ شستنِ لباس ها را بکشی! »
کتاب: نماز، ولایت، والدین، ص 83
یک بنــد انگــشت
توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! گفتم: چی شد؟
پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟»
وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛
تیرخورده بود و نفهمیده بود! با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.
بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود.
رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛
بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!
گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛
از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»
کتاب نوجوان / مجموعه آسمان مال آن هاست/ ص66
هر چی رهبرمون بگه!
بچه ها آورده بودنش جلوي دوربين براي مصاحبه
قد و قواره اس ، صورت بدون مويش ، صدای بچه گانه اش، همه چیز جور بود؛
همان طور که عراقی ها می خواستند.
ازش پرسیدند: قبل از اینکه بیایی جنگ چیکار می کردی؟
گفت: درس می خوندم.
گفتند: کی تو رو به زور فرستاده جبهه؟
گفت: چی دارید میگید؟! قبول نمی کردند بیام جبهه؛ خودم به زور اومدم؛ با گریه و التماس.
گفتند: اگر صدام آزادت کنه، چیکار می کنی؟
گفت: ما رهبر داریم؛ هر چی رهبرمون بگه.
فقط همین دو تا سؤال را پرسیده بودند که یک نفر گفت:کات!
با جواب هایش نقشه ی عراقی ها را به آب داد.
کتاب دانش آموز، مجموعه آسمان مال آن هاست، ص49
شيعيان ما با ولايت ما در اماناند
فصل دعا
امام هادي عليه السلام در پاسخ به نحسي برخي روزهاي هر ماه مي فرمودند :
« شيعيان ما با ولايت ما در اماناند. اگر با ولايت ما در دل امواج درياهاي ژرف و ميان درندگان و گرگان و دشمنان جن و انس در دل دوردستترين بيابان راه پيمايند، به برکت ولايت ما از خطرات در امان خواهند ماند. پس به خداي سبحان توکل کن و ارتباط با امامان پاک خود را خالص دار و هر جا خواستي برو و هر چه خواستي انجام ده».
برگرفته از كتاب فرهنگ جامع سخنان امام هادي عليه السلام
قطعه از بهشت در کلام او
صدوق(ره) با سند خود از صقر بن دلف نقل مي کند که گفت: از سرورم امام علي النفي الهادي عليه السلام شنيدم که مي فرمود:
« هر کس به سوي خدا حاجتي دارد در طوس قبر جدم امام رضا عليه الاسلام را با غسل زيارت کند و بالاي سر او دو رکعت نماز بخواند و در قنوت آن از خدا حاجتش را بخواهد. که اگر خواسته ي او در گناه و قطع رحم نباشد به اجابت مي رسد.جاي قبر او قطعه اي از بهشت است که هيچ مومني آن را زيارت نمي کند مگر آن که خدا او را از آتش آزاد مي کند و به بهشت فرود مي آورد.»
السلام عليک يا سلطان، يا علي بن موسي الرضا
عيون اخبار الرضا،ج 2، ص 293
آشنایی که با او غریبه ایم
سعید ثعلبی همان رزمنده شجاعی است که این روزها به دلیل ضایعه شیمیایی و خس خس گلویش به ناچار از کپسول اکسیژن استفاده می کند.
به نقل از این رزمنده عزیز:
… قبل از مجروحیت ام، در عملیات بیت المقدس برای آزادی خرمشهر از ناحیه دست چپ زخمی شدم و یک بار دیگر دچار موج انفجار شده بودم، با این همه دوباره به جبهه برگشتم. سال 62 در عملیات خیبر شیمیایی شدم.
… سال 65 نیز در شلمچه دچار مجروحیت شیمیایی عامل گاز اعصاب شدم. عراقی ها بعد از این که فاو را گرفتند، می خواستند شلمچه را هم بگیرند که ما آنجا بودیم. برای همین هواپیماها آمدند و ده تا ده تا بمب های گاز اعصاب ریختند. ما توی سنگرمان بودیم، رفتیم ماسک زدیم اما دیگر فایده ای نداشت. سه نفر بودیم که هر سه تشنج کردیم… و …
برای بهبود حال این رزمنده شیمیایی عزیز سه صلوات بفرستید.
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی آشنا | نیمه دوم مرداد ماه 1390 | شماره 171