حضرت فاطمه(س) حامل حقایق بزرگ فقه اسلامی است
رهبر شیعیان بحرین: حضرت فاطمه(س) حامل حقایق بزرگ فقه اسلامی است
آیت الله شیخ عیسی قاسم، رهبرشیعیان بحرین با اشاره به منزلت والای حضرت فاطمه (س) گفت: حضرت زهرا(س)، حامل حقایق بزرگ اسلام، فقه، دیدگاهها و سیاست این دین بزرگ است.
رهبرشیعیان بحرین، ضمن تشریح اسوه بودن و عظمت حضرت فاطمه(س) گفت: اگر انسان در ابعاد زیادی پویا و سرزنده باشد، در همه ابعاد زندگی نیز زنده و پویاست بنابراین در همه ابعاد زندگی خود نیز بزرگ خواهد بود. الگو، شخصیتی است که قادر به نشان دادن خیر و شر باشد و نمونه و الگویی برای خیر و شر باشد. الگوهای شر در زندگی وجود دارد همانطوری که الگوهای خیر و فضیلت نیز وجود دارد.
وی افزود: شخص الگو، تنها کسی نیست که حامل علوم خاصی باشد بلکه کسی است که ارزشهای والا و بزرگ را تجسم کند و شخصیت او، وسیله ای برای نشان دادن راه خیر، هدایت، صلاح، و بزرگی باشد. شخصیتی که از ناحیه فکر، رفتار و اخلاق، مانند شخصیت های بزرگ و والا تبلور یافته باشد و شخصیت او از همه جهات از قبیل تکلم، سکوت، سلوک، روابط مختلف، فعالیت و اهداف، درخشان باشد. زمانیکه این شخصیت، درخشان باشد و رفتار و اوصافش مشخص و شناخته شده باشد، الگو محسوب می شود و کاملا طبیعی است که تنها به خاطر داشتن علم نمی توانیم شخصی را الگو قرار دهیم.
آیت الله عیسی قاسم ادامه داد: شخص بردباری که از نظر روانی و مقابله با خشونت با دیگران صاحب ملکه بردباری در عالی ترین درجه است، در این زمینه الگو محسوب می شود، بنابراین و براساس گفته های قبلی چنان که می بینیم و از سخنان و خطبه های حضرت فاطمه(س) درک می کنیم، ایشان در همه زمینه ها، الگوی همه زنان و حتی مسلمانان جهان محسوب می شوند.
آیت الله القاسم در ادامه به موضوع عبودیت انسان نسبت به خداوند اشاره کرد و تصریح کرد: عبودیت خداوند، تنها راهی است که انسان می تواند عزت و آزادی خود را بیابد و تنها به واسطه خاضع و فروتن بودن برای خداوند می توانیم عزیز باشیم و پس از این خضوع، در مقابل همه موجودات، آزاد خواهیم بود.
وی در این باره عنوان داشت: ما تنها به واسطه ارتباط با خداوند است که می توانیم عزیز و مقتدر باشیم و این موضوع خطی است که انسان قادر به انکار آن نیست.
رهبر شیعیان بحرین در ادامه سخنان خود به جایگاه حضرت زهرا(س) در زندگی، بزرگواری و عظمت ایشان و اسوه بودن او در زندگی اشاره داشت و اظهار کرد: همه ما می دانیم اشخاص، به واسطه بزرگی خود، الگو قرار می گیرند هنگامی که ما از جنبه الگو درباره حضرت فاطمه (عليهاالسلام) سخن می گوییم، باید در ورای الگو بودن ایشان، بزرگواری و عظمت را نیز ببینیم، هیچ الگویی بدون بزرگی و عظمت نیست و عظمت، راز الگو بودن است.
وی ادامه داد: الگو باید دارای کمالی باشد که ما فاقد آنیم ، نفوس ما در طلب آن باشد و عقول ما نیز به آن قانع باشد. شخص نمی تواند الگو و اسوه قرار گیرد الا اینکه دارای نوعی زیبایی باشد که بقیه فاقد آن هستند از قبیل زیبایی علم، تقوی، کرم. بنابراین به ناچار در پس الگو بودن اشخاص، عظمت و بزرگی نیز نهفته است.
این روحانی شیعه بحرین افزود: همانطور که می دانیم، لازمه اسوه بودن، عظمت و بزرگی در زندگی است از این منظر نیز چنانکه از شواهد و سخنان حضرت فاطمه(س) پیداست، ایشان در بزرگی و عظمت بی نظیر بودند، بنابراین الگوی و اسوه قرار می گیرند.
وی ادامه داد: بنابراین حضرت فاطمه (عليهاالسلام) چون دارای عظمت و بزرگی در زندگی است و دارای آن نوع زندگی است که نمی توانیم به آن دست پیدا کنیم، الگو و اسوه محسوب می شود همچنانکه همه امامان معصوم ما نیز الگوهای والای ما هستند.
آیت الله القاسم به الگو بودن و اسوه بودن امامان معصوم(ع) اشاره کرد و اضافه کرد: از آنجا که آنها دارای یک زندگی خوب و ایده آل بودند که ما نمی توانیم به آن درجه برسیم و دارای یک نوع زندگی والا و متعالی بودند که ما فاقد آن هستیم، بنابراین آنها الگوی ما در زندگی محسوب می شوند. فرق همه امامان معصوم ما نسبت به دیگران این است که همه کمالات انسانی در آنها جمع می شود.
وی در این باره ادامه داد: موضوع دیگر اینکه آنها، کانون شعاع دین هستند هریک از آنها، خورشیده تابنده ای در جهان، عالم ارواح، عالم نفس و عالم اراده هستند و جهان نفوس دیگر می توانند از امتداد معنوی امامان معصوم و بخشش های معنوی اهل بیت (ع) تغذیه کنند.
وی با بیان اینکه ما همیشه محتاجیم که قدمهایمان را در راه معنوی اهل بیت (ع) قرار دهیم و از آنها پیروی کنیم و نزدیک به آنها عمل کنیم اگرچه نتوانیم مانند آنها باشیم، تصریح کرد: همانطور که می دانید فقیه بزرگ و عارف، خودش را از نظر فکری و معنوی، شاگرد کوچکی درمقابل نمونه های عالی اهل بیت (ع) می داند. شاید ما بتوانیم بخش زیادی از اخلاق فکری اهل بیت را درک کنیم اما نزدیک شدن به آنها از ناحیه معنوی بزرگترین چالش ماست.
آیت الله شیخ عیسی قاسم در ادامه به حیات عقلی حضرت فاطمه (عليهاالسلام)اشاره کرد و گفت: ما به عصمت حضرت فاطمه(س) اعتقاد داریم و این موضوع بالاترین درجه کمال او را می رساند.
وی در همین زمینه افزود: ما به وضوح می توانیم شخصیت عقلی و فکری ایشان را از لابه لای خطبه های ارزشمندشان درک کنیم و همانطور که از این سخنان پیداست، ایشان حامل هشیاری و بیداری حقایق اسلام، فقه، سیاسی و تعالیم والای آن است.
وی افزود: هنگامی که زندگی و سیره حضرت فاطمه(س) را مطالعه می کنید، خواهید دید که ایشان، واقعیت خارجی، عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را به بهترین شکل درک می کنند. به همه زمینه ها اهتمام کامل دارند و خطبه ایشان، یک شخصیت واقعی را بیان می کند که دارای اندیشه ای نورانی، فکری اسلامی و پیشگام است که هیچ گاه کهنه نمی شود.
وی با بیان حیات معنوی حضرت فاطمه (س) تصریح کرد: عبادت حضرت فاطمه (س) در تمام طول شب تا سپیده دم که حتی به تورم پاهای او می انجامید، و دعا کردن برای مومنان غیر از خود، بر زندگی معنوی ایشان اشاره دارد. بنابراین حضرت فاطمه(س) رسالت خود پس از پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی (ع) در بالاترین حد ابلاغ کرد.
این روحانی شیعه افزود: در میان زنان، حضرت فاطمه (س) به عنوان الگو ارایه شده است و او تنها یک زن نیست بلکه رسالتی است برای همه زنان جهان تا زندگی خود را براساس زندگی این بانوی بزرگ اسلام بنا نهند. بنابراین الگوی عالی زنان اسلام و آن شخصیت انسانی که رسول خدا برای مباهله انتخاب کرد، در حضرت فاطمه(س) تجسم می یابد.
پاسخ به وهابیت درباره مصائب فاطمه (س)
آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر خود ( یکشنبه 12/7/1388 ) به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند.
ايشان که در اين درس به آيه 6 سوره مبارکه مريم (يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب) رسيده بودند اين آيه را يکي از پاسخهاي حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبههاي قديمي که بتازگي درباره از سوي برخي وهابيون افراطي مطرح شده است پاسخ گفتند. اخيراً «عثمان الخميس» روحاني بشدت افراطي وهابي، در برنامه خود در “شبکه ماهوارهاي الصفا” به حديث جعلي «نحن معاشر الانبياء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ ندانست. وي در اين برنامهها به زعم خود تلاش کرد تا با دلايل متعدد ثابت کند که منظور آيات قرآن از ارثي که انبياء باقي گذاشتند تنها “علم و نبوت” است.
در پاسخ به اين اظهارات بيپايه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آيتالله عبدالله جوادي آملي با توضيح خطبه فدکيه حضرت زهرا و نيز وداع اميرالمؤمنين علي ـ عليهما السلام ـ با ايشان، به ايراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلوميت آن حضرت اشک ريختند.
نبوت ارثي نيست. «الله أعلم حيث يجعل رسالته»[1]. رسالت، نبوّت، امامت، اينها به عصمت برميگردد، اينها ارثي نيست. اين ميراث کتاب ـ به معناي نبّوت ـ را ارث بردن نيست.
کتاب را پيامبر به امت ارث ميدهد. مثل اينکه فرمود: «إنّي تارکٌ فيکم الثّقلين». از ارث به “ترکه” و “ماتَرَک” ياد ميکنند. در تعبيرات ديني، به “ترکه” ياد شده است. ما هم تعبير عرفيمان اين است که: تَرَکه ميّت چيست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «ميراث من قرآن و عترت است؛ “إنّي تارکٌ فيکم الثَقَلَين"، اين ترکه، اين إرث در بين شما هست». به اين معنا ، همه چيز براي همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.
وقتي که وجود مبارک زکريا (ع) از ذات اقدس إله فرزند ميخواهد، چون طبق دو آيه، دو خصيصهي تلخ براي فرزندها ذکر شده، براي اينکه به آن دو خصيصه مبتلا نشود هم در آيه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّيةً طيبة» يعني فرزند طيب؛ هم در آيه مبارکه سوره مريم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضيا».
در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبياء در آياتي مثل “يرثني و يرث من آل يعقوب” و “ورث سليمان داود"] اقوال متعدّدي است. گفتهاند:
منظور از ميراث، نبوّت است.
منظور از ميراث، علم و حکمت است
منظور از ميراث، مال است.
اين اقوال سهگانه در قالب کتابهاي تفسيري ـ مخصوصاً در جامع قُرطبي ـ آمده.
[بررسي اقوال سهگانه :]
اول : منظور ، نبوّت نيست؛ براي اينکه نبوّت امر ارثي نيست؛ بر اساس آيهي «الله أعلمُ حيثُ يَجعَلُ رِسالَتَه» ارثي نيست. هيچکدام از انبياء ، نبوّت را از نبي قبلي ارث نبردند. سلسله انبياء ابراهيمي ـ عليهم السلام ـ از وجود مبارک حضرت ابراهيم(ع) و انبياء بعدي، اينها هر کدام بر اساس “اعطاء الهي” به نبوت رسيدند، نه اين که ارث برده باشند.
دوم : درباره علم و حکمت ـ که [فرمودهاند:] «العلماء ورثة الأنبياء» ـ اين سر جايش محفوظ است؛ که اينها وارثان انبياء هستند. براي اينکه انبياء معلم کتاب و حکمتاند و اينها هم علم و حکمت را از انبياء به ارث ميبرند. اين هم اختصاصي به هيچ پيغمبري ندارد.
سوم : ميماند مسأله مال. در جريان مسأله مال که قول سوم است اختصاصي به ما شيعهها ندارد، عدهاي، هم از اهل سنت و هم از قدما و از اصحاب ـ مثل «ابن عباس» و ديگران ـ اين ارث را ارث مال دانستهاند. ما بايد ببينيم که اين ارث، ارث مال است يا غير مال:
روايتي را «مرحوم کليني رضوان الله عليه» در کافي نقل ميکند که: انبياء درهم و دينار را به ارث نميگذارند، اينها علم را به ارث ميگذارند. اين روايت را که مرحوم کليني نقل کرد حق است. يعني بناي انبياء بر اين نيست که اينها مال جمع بکنند؛ مال را به ديگري منتقل بکنند؛ اينها نيست.
آنچه که محور نزاع بين دو فرقه است آن ذيلي است که جعل شده ؛ [يعني] “ما تَرَکناه صدقة". اين “ما تَرَکناه صدقة” را که آنها نقل کردند سند ندارد و جعلي است و در جوامع روايي معتبر نيامده و در کتاب شريف کافي هم نيست. آنها اين را جعل کردند تا بگويند اين “فدک” و امثال فدک صدقه است؛ وقتي صدقه عمومي شد به بيتالمال ميرسد؛ وقتي بيتالمال شد به حاکم وقت منتقل ميشود؛ و همين کار را هم کردند.
ما براي اينکه ببينيم اين روايت درست هست يا نه، اولاً در سند اين روايت: متن اين روايت به همين جمله ختم ميشود که مرحوم کافي در کليني نقل کرده است که «الانبياء لا يوَرِّثون درهماً و لا دينارا». اين ها علم را ارث ميگذارند. آن «ما تَرَکناه صدقة» در جوامع روايي معتبر نيست. اين يک.
و ثانياً در حجيت روايت: چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، اولاً و بالذّات بايد بر کتاب خدا عرضه شود. اين دو طايفه روايات است که هر دو را مرحوم کليني نقل کرد، بزرگان ديگر هم در جوامع روايي آوردهاند:
يک طايفه مربوط به عنوان “نصوص علاجيه” است که در کتابهاي اصولي فراوان مطرح است، که اگر دو خبر معارض بودند چه بکنيم؟ حضرت فرمود که: “ما وافَقَ کتابَ الله” ميشود حجت، و “ما خالَفَ کتاب الله فاضربوه علي الجدار” و مانند آن. اينها به عنوان “نصوص علاجيه” است که روايتهايي که معارض هم هستند، معيار حجّت و لاحجّت يا ترجيح إحدي الحجّتين، عرض بر قرآن کريم است.
طايفه ديگر رواياتي است که مطلق است چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد. وجود مبارک پيغمبر ـ عليه و علي آله آلاف التحية و السلام ـ و همچنين ائمه ـ عليهم السلام ـ فرمودند: «به نام ما حديث جعل ميکنند؛ ولي به نام خدا آيه قرآن را نميتوانند جعل بکنند»… به نام ما روايات جعلي زياد هست. هر روايتي که از ما به شما رسيد بر کتاب خدا عرضه کنيد. اگر مطابق با کتاب خدا نبود و مخالف کتاب خدا بود، اين حجت نيست و حرف ما نيست.
خدا غريق رحمت کند «علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه» را ؛ ايشان ميفرمود: طبق همين روايت معلوم ميشود که چيزهايي را به نام پيغمبر جعل کردهاند. براي اينکه اين روايت «ستکثر عَلَيّ القالَة» [2] يا صادر شده و يا صادر نشده. اگر صادر شده و پيغمبر(ص) فرمود به نام من دروغ جعل ميکنند معلوم ميشود احاديث موضوع داريم. و اگر اين روايت صادر نشده باشد همين دليل بر جعل است، براي اينکه همين را از پيغمبر(ص) نقل کردند. لذا ايشان فرمود: اين روايت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد مضمونش حق است. يعني معلوم ميشود که به نام پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ احاديثي جعل ميکنند.
پس هر روايتي چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد بايد بر قرآن کريم عرضه شود. لذا اول ما بايد خطوط کلي قرآن را ارزيابي کنيم، بعد روايت را بر قرآن عرضه کنيم.
وقتي آيات قرآن را بررسي ميکنيم، ميبينيم عموماتي دارد، اطلاقاتي دارد و خصوصياتي. هم عموم و اطلاقش شامل أنبياء و غير أنبياء ميشود، هم آنچه که مخصوص أنبياء است. تمام اين اطلاقات از «أقيموا الصلاة»، از «کُتِبَ عليکم الصيام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهي از منکر، همهي تکاليف شامل أنبياء و معصومين ـ عليهم السلام ـ ميشود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظير وجوب نماز شب بر پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و مانند آن.
ولي:
يک : «يوصيکم الله في اولادکم»[3] اينگونه از عمومات مسأله ارث را تبيين ميکند و شامل پيغمبر [هم] مي شود. همه اينها مشمولند…
دو : آيه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولي ببعض» که طبقات ارث را تبيين ميکند شامل أنبياء هم ميشود.
سه : قصه «وَرِثَ سليمانُ داود»[4] درباره خصوص نبوّت است.
چهار : اينجا هم «ولياً يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب»[5] ظاهرش، مال است. براي اينکه “ارث نبوّت” يا “ارث علم” يا “ارث حکمت” قرينه ميخواهد.
وقتي عرفاً گفتند ارث، يعني “مسألهي مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است يعني مال. درست است که ميشود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولي مع القرينه است. با قرينه ميشود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولي بيقرينه همان مسأله ارث مال است . لغةً اينطور است، عرفاً اينطور است، اعتبار عقلاء اينطور است.
پس اين چهار دليل نشان ميدهد که أنبياء همانند افراد ديگر مشمول اين عموم و اطلاقاتاند.
مهمتر از همه استدلال صدّيقه کبري ـ سلام الله عليها ـ در حضور همه مهاجر و انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش يعني علي بن ابيطالب ـ سلام الله عليه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صديقه کبري (س) چگونه دارند احتجاج ميکنند. يکي از کساني که اين خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زينب کبري ـ سلام الله عليها ـ بود که اين خطبه را حفظ کرده بود و براي ديگران نقل کرد. يکي از روات اين خطبه زينب کبري ـ سلام الله عليها ـ است.
الان شما ملاحظه بفرماييد اين خطبه نوراني حضرت (س) از چند بخش تشکيل ميشود و از چند جهت حضرت استدلال ميکنند… بعد از حمد و ثنا و توحيد الهي و وحي و نبوت و… به مسأله ارث ميرسند که خطاب به مهاجر و انصار فرمود: «اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثي؟ يا بن أبيقحافه! أفي كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث أبي»؟ تو قرآن آمده که تو ارث ميبري ولي من از پدرم ارث نميبرم؟ «لقد جئت شيئاً فريا. أفعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم؟ اذ يقول: “و ورث سليمان داود"؟ و قال فيما اقتصّ من خبر يحيي بن زكريا اذ قال: «فهب لى من لدنك وليا، يرثني و يرث من آل يعقوب»؟ پس اين آياتي است مربوط به انبياء که ارث ميبرند.
و همچنين «و قال: “و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض في كتاب الله"[6] و قال: “يوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين"[7] و قال: “ان ترك خيراً الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف حقاً على المتقين"[8] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بيننا؟! أفخصّكم الله بآية اخرج أبي منها»؟ يک آيهي خاصي داريم يا دليل مخصوصي داريم که پدرم ارث نميگذارد؟
بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پيکر زدن با [مصيبت و دردناک بودنِ] اين جمله اصلاً قابل قياس نيست (تأثر و گريه استاد) …
فرمود: شما هيچ دليلي نداريد که مرا از ارث، محروم کنيد مگر اينکه بگوييد معاذ الله … نقل نکنم. [8]
خوب، بعد در جملههاي بعدي خطبه را ادامه ميدهند تا آنجا که به مردم خطاب کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّي وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همهتان حاضريد ميبينيد که ارث مرا دارند “هضم” ميکنند.
شما در خطبه 202 نهجالبلاغه ميبينيد وجود مبارک حضرت امير (ع) وقتي ميخواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پيغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله عني و عن ابنتک النازلة في جوارک و سريعة اللحاق بک، قلّ يا رسول الله عن صفيّتک صبري …» تا به اين جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها…» اين هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّي » همهتان ميبينيد در روز روشن دارند ارث مرا ميبرند؟ اينجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال…»
بنابراين اطلاقات حاکم است ؛ عمومات حاکم است ؛ دليل خاص درباره ارث انبياء حاکم است ؛ مهمتر از همه: تفسير و تبيين و تشريح صديقه کبري (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ يک مطلبي را بفرمايد مثل اين است که اميرالمؤمنين فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معيار حجيت، عصمت گوينده است نه امامت او. اگر کسي معصوم بود قولش حجت است ديگر.
بنابراين اين تفسير که منظور از ارث، ارث مال است ميشود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکماند و دليل خاص هم تأييد ميکند و تفسيري که از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده است تبيين ميکند.
پينوشتها :
1. سوره انعام ـ آيه 124 .
2. يا «ستکثر بعدي القالة عليّ» يعني: « پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و سلم ـ فرمود: پس از من کساني که دروغ بر من ميبندند فراوان خواهند شد».
3. سوره نساء ـ آيه 11 .
4. سوره نمل ـ آيه 16 .
5. سوره مريم ـ آيههاي 5 و 6 .
6. سوره انفال ـ آيه 75.
7. سوره نساء ـ آيه 11 .
8. سوره بقره ـ آيه 180 .
9. آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند اين است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتين لا يتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» يعني «مگر اينکه بگوييد من مسلمان و بر دين پدرم نيستم» معاذ الله.
نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)
فاطمیه سال گذشته حجت الاسلام ادیب یزدی در یکی از سخنرانی های خود در خصوص نظر رهبر انقلاب درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا اظهاراتی کرد.
این واعظ مشهور تهران درباره فاطمیه و زمان عزاداری برای حضرت زهرا به بیان خاطره و نقل قولی از رهبر معظم انقلاب پرداخته و گفته بود:” یادم می آید یک روز در محضر رهبر عالی قدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد:"درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟” رهبر عالی قدر پاسخ واقعا حکیمانه ای دادند و فرمودند: “برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند.”
وی افزوده بود: دقیقا همین نکته ای که حضرت آقا فرمودندمدنظر است.ایام فاطمیه نسبتا طولانی است به جهت این که فضائل حضرت زهرا(س) هم بی حد و حصر و بی اندازه است. فاطمه زهرا(س) ریشه، اصل و اساس ولایت و عصمت و حقیقت امامت است. هر قدر فضائل ایشان گفته شود اولا تمام شدنی نیست و ثانیا برکات بسیاری بر بیان فضائل فاطمی آمده است به عنوان نمونه بیان فضائل فاطمه(س) نفاق را از انسان می زداید، ایمان انسان را زیاد می کند، موجب بصیرت عمیق انسان نسبت به حوادث و وقایع تاریخی می شود، انسان را با حقایق و بطن این عالم آشنا می کند، انسان را پیش خدا و حضرات معصومین(ع) خصوصا حضرت بقیة الله(عج) محبوب می نماید و زمینه کسب تقوا و فضیلت را در انسان مضاعف می کند و بسیاری از فضایل دیگر.
لذا جامعه شیعی ما به ذکر فضائل فاطمی بسیار نیازمند است و بحمد الله فرصت خوبی هم در ایام فاطمیه فراهم شده که توسط هیئتی ها، متدینین، نمازگزاران و مسجدی ها در مراسم هایی مختلف این فضائل گفته شود.
ادیب یزدی گفته بود:ایام فاطمیه هم نزد شیعیان و ارادتمندان خاندان حضرت محمد(ص) ایام معین و کاملا علنی است. اما برای شهادت حضرت صدیقه فاطمه(س) 4 نقل وجود دارد اول اینکه برخی معتقدند خانم(س) 40 روز بعد از رحلت حضرت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند بعضی ها گفته اند 60 روز، بعضی ها 75 و بعضی ها دیگر 95 روز. اما برای این که روز عظیم شهادت بی بی از دستمان نرود فصلی را به عنوان ایام فاطمیه قرار داده ایم که در مشخص ترین ایام 10 روز قبل از شهادت 75 تا 10 روز بعد از شهادت 95 در نظر گرفته شده است.یعنی در طول سال حداقل 40 روز برای بیان فضائل فاطمی قرار گرفته شده است.
لحظات وداع حضرت فاطمه (س) در اوراق تاریخ
در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است :
به روایت سلیم بن قیس
سلیم بن قیس میگوید:
از ابنعباس شنیدم كه میگفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علیعلیه السلام را طلبید و فرمود:
“وصیت میكنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.
پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم.”
پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:
تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.
چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:
ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمیكنید، والله كه میروم او را از قبر در آورم و بر او نماز میكنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمیرسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را میكند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: میخواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.
گفت: مرا بر هر کاری میخواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی میكرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. ” وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20)
چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا میترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنهای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.
به روایت شیخ صدوق
همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:
ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت میكنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه میخواهی بگو، فرمود:
وصیتهای من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كردهاند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.
پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند…(علل الشرایع؛185)
علامه مجلسی مینویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه میباشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفتهاند، و احادیث معتبر دلالت میكند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)
روایات درباره سن حضرت زهرا (س)
در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفتهاند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت میكند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.
به روایت كتاب روضة الواعظین
در كتاب روضة الواعظین روایت كردهاند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت میكنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.
حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
هر چه میخواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل میآورم و امر تو را بر امر خود اختیار میكنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت میكنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت میكنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیدهها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)
روایت كشف الغمّه
در كشف الغمّه روایت كردهاند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید، پوشید و فرمود:
ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامهای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیدهام.
اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله میرسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.
در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را میبوسید و میگفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و میبوسید و میگفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.
پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیدهاید و از شوق ملاقات او گریان گردیدهاید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)
چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانههای مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه میكردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را میكشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیدهها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنیهاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.
به روایت مفضل
مفضّل از حضرت صادق علیهالسلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمیدهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184)
از حضرت صادق علیهالسلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185)
از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمیخواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)
منبع: برگزیده از كتاب جلاءالعیون، علامه محمّدباقر مجلسی /از صفحه (60 تا 73)/ اقتباس: علی لباف
هدیه ای که مرحوم نخودکی به امام خمینی (ره) داد
آیت الله ری شهری این خاطره را به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان آورده اند که در کتاب زمزم عرفان نیز نقل شده است.
در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه میشوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان میگوید با شما سخنی دارم.
حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیهالسلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟
حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را میگویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی.
و بعد سه بار صلوات میگویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛ (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را میکند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند، و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.) را میخوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.
اظهارات آیتالله صافی درباره اختلاط زن و مرد و عزاداری شهادت حضرت زهرا(س)
آیتالله صافی گلپایگانی حفظ اسلام و قرآن را مرهون مواضع حضرت زهرا(سلام الله علیها) دانسته و گفت: باید در کنار عزاداری برای اهلبیت(علیهم السلام) به عنوان اعلام موجودیت شیعه، در عمل فاطمی باشیم.
آیتالله صافی گلپایگانی، در مراسم آغاز به کار پنجمین سوگواره «حدیث غربت» با اشاره به مظلومیت ائمه شیعه به ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)، بیان داشت: شیعیان به عنوان پیروان و ارادتمندان اهل بیت(علیهم السلام) همواره در اعصار و ادوار گذشته مظلوم بودهاند و در مقام اظهار ارادت و ولایت به ائمه(علیهم السلام) کمال استقامت را به خرج دادهاند.
ایشان با بیان این که شیعیان در جریانهای سخت و اختناق های شدید، استقامت خود را در امر تمسک به اهل بیت(علیهم السلام) به منصه ظهور رساندند، خاطرنشان کرد: امروز هم شیعیان مخلصی که در اطراف و اکناف عالم هستند، همین لوا و پرچم را بر دست گرفتهاند.
*شهادت شیعیان غرامت حمایت از ولایت است
آیتالله صافی گلپایگانی با اشاره به شهادت شیعیان در کشورهای پاکستان، افغانستان، عراق و بحرین، اظهار داشت: اینها غرامتهایی است که شیعه برای دفاع از ولایت و طرفداری از حق و حمایت از دین، توحید، اسلام و قرآن متحمل میشوند.
ایشان با اشاره به برپایی سوگواره حدیث غربت، این گونه برنامهها را تعظیم شعائر اسلامی و توجه دادن مردم به مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها) دانسته و گفتند: این برنامهها برای اثبات مقاصد شیعه و اهل بیت(علیهم السلام) فوق العاده سازنده است.
این مرجع تقلید، موضع گیریهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) پس از رحلت رسولالله(صلی الله علیه و آله) رامورد توجه قرار داد و ابراز داشت: اگر مواضع آن حضرت در آن شرایط نبود با اختناقی که به وجود آمده بود، شاید اسلام به طور کلی منقرض میشد اما مقاومت حضرت زهرا(سام الله علیها) در آن شرایط باعث ظاهر شدن حق بر مردم شد.
وی خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مسجد مدینه را از معجزات اهل بیت(علیهم السلام) عنوان کرد و یادآور شد: در شرایطی که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از رحلت رسولالله(صلی الله علیه و آله) که اعظم مصائب بود با آن مواجه شد، انشا آن خطبه در کمال فصاحت و بلاغت متضمن مبانی و معانی بلند و بزرگی که هر چه قدر ما آن را تفسیر کنیم و راجع به آن سخن بگوییم، کم است.
آیتالله صافی گلپایگانی، عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نمونه عظمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دانست و خاطرنشان کرد: حضور حضرت زهرا(سلام الله علیها) در مسجد مدینه واقعا برای مردم مثل حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود و به همین علت در آن وضعیت همه ساکت و مستمع شدند و جمع زیادی از مردم وقتی صدای حضرت زهرا(سلام الله علیها) را شنیدند گریه می کردند.
ایشان از خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان اعلام بطلان شرایط به وجود آمده و اعلام حقانیت امیرالمومنین(علیه السلام) به عنوان یگانه راه حفظ دین، ولایت و حفظ زحمات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یاد کرد.
این مرجع تقلید، حفظ اسلام و قرآن را مرهون مواضع حضرت زهرا(سلام الله علیها) دانست و تصریح کرد: هیچ احدی در آن شرایط ویژهای که پس از رحلت رسولالله(صلی الله علیه و آله) به وجود آمده بود جز حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمی توانست به میدان بیاید و مظلومیت امیرالمومنین(علیه السلام) را فاش کند.
معظمله با بیان این که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) حق عظیمی بر همه دارند، ابراز داشت: هر چه انسان در مقام تقدیر و تشکر باشد، از حق حضرت زهرا(سلام الله علیها) تقدیر شایانی نشده است.
* حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تمام مقاصد اهل بیت(علیهم السلام) را محقق میکند
وی با بیان این که پیامبر(صلی الله علیه و آله) حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بشارت داد که مهدی(عجل الله تعالی فرجه) از توست، خاطرنشان کرد: این بدان معنی بوده است که اسلام پیروز است و عاقبت دنیا تحت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) قرار خواهد گرفت و حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) ظهور خواهد کرد و تمام مقاصد اهل بیت (علیهم السلام) به واسطه آن حضرت تحقق مییابد.
*اختلاط زن و مرد مورد رضایت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیست
این مرجع تقلید در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که ما باید در کنار تعظیم شعائر، در عمل هم فاطمی باشیم و به اهل بیت(ع) تمسک داشته باشیم، بر حفظ حجاب تاکید کرد و اظهار داشت: برخی برنامههایی که الان وجود دارد، مرضی اهل بیت (علیهم السلام) نیست و حضرت زهرا(سلام الله علیها) ناراحت میشوند که ببینند که مسئله محرم و نامحرمی در حال از بین رفتن است و اختلاط مرد و زن وجود دارد.
ایشان با بیان این که تمام مصیبتهایی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) متحمل شدند، برای حفظ قرآن بود ، تاکید کرد: اگر میخواهیم حضرت زهرا(سلام الله علیها) از ما راضی باشند، باید اساس مقاصد آن حضرت که حفظ حجاب، امر به معروف و نهی از منکر و… بوده است، حفظ شود.
*عزاداری اهلبیت(علیهم السلام)، اعلام موجودیت شیعه است
آیتالله صافی گلپایگانی عزاداری برای اهل بیت(علیهم السلام) را اعلام موجودیت شیعه دانست و یادآور شد: ما به وسیله این عزاداریها اعلام می کنیم که ما متمسک به اهل بیت(علیهم السلام) هستیم و هدایت و تعلیمات ما از آنها گرفته شده است.
بر اساس اعلام ستاد خبری سوگواره«حدیث غربت»، معظمله در پایان بار دیگر ضمن تقدیر از برگزار کنندگان این سوگواره، گفتند: کاش من هم در خدمت شما بودم و در همین خدماتی که انجام میدادید شرکت میکردم؛ زیرا مشارکت در این گونه برنامه ها و ابراز علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) برای هر کسی افتخار است.
حفظ نظام از اوجب واجبات است
آیة الله العظمی وحید خراسانی تاکید کردند حفظ نظام از اوجب واجبات است نه برای امروز که ما هستیم ، برای همیشه تا روزی که این پرچم به دست امام زمان ارواحنافداه برسد و ما همه در قبال اهل بیت علیهم السلام مسئولیم.
آیت الله وحید خراسانی با تاکید، به مساله با اهمیت اقامه عزا در روز شهادت و حرکت دسته های عزاداری توصیه کردند. اصلی ترین توصیه ایشان توجه به اقامه عزا برای حضرت زهرا سلام الله علیها به صورت دسته جات عزاداری در روز شهادت بود .
ایشان در پاسخ به سوالی درباره آغاز و پایان ایام فاطمیه بیان فرمودند که از روز 13 جمادی الاول شروع می شود تا روز 3 جمادی الثانی که تعطیل است و اوج سوگواری در آن روز است که توجه به آن روز سیره بزرگان از فقهایی همچون میرزای نایینی و مرحوم آخوند خراسانی بوده است .
ایشان در ادامه نکته ظریفی در تفسیر “بضعة منی” فرمودند که “پاره تن” از اغلاط است. بضعه در این جا یعنی پاره ای از وجود عقل کل و کل عقل. یعنی پاره ای از علم او، پاره ای از نور و مقام او، پاره ای از عصمت و قدسیّت او و بالاخره پاره ای از عقل کل و کلّ عقل.
همچنین گفتند: در روز قیامت که یوم الحسره و روز افسوس و پشیمانی است، همه آنها که مسیری جز مسیر اهل بیت را برگزیدند، انگشت ندامت خواهند گزید و آرزو می کنند که ای کاش از مدت عمر خود برای خدمت به آستان ائمه طاهرین به خصوص مادر مظلومه شان بهره می بردند.
ایشان با تاکید فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است نه برای امروز که ما هستیم ، برای همیشه تا روزی که این پرچم به دست امام زمان ارواحنافداه برسد و ما همه در قبال اهل بیت علیهم السلام مسئولیم.
آیة الله العظمی وحید خراسانی با توجه به نقش هویتی مناسبت ها ، کنار محرم و صفر به اقامه عزا در 3 روز مهم در طول سال تاکید داشتند: شهادت حضرت صدیقه، شهادت حضرت امیر و شهادت حضرت صادق علیهم السلام .
اما در پایان 2 توصیه برای عموم مردم بیان فرمودند: اول: تلاوت روزانه سوره یاسین و هدیه کردن ثواب آن به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) . دوم: آغاز ختم قرآن به صورت روزانه به هر میزان که میسر است و هدیه کردن آن به امام عصر علیه السلام .
که بر اساس حدیث صحیح و معتبری بشارت داده شده که کسی که چنین هدیه ای به امام زمان علیه السلام می دهد (و هو معه)یعنی به مقام معیت با آن بزرگوار می رسد .
در پایان آیت الله وحید از همگان خواستند تا با بزرگداشت این ایام حزن و ماتم ، زمینه جلب عنایات حضرت بقیة الله به کشور را فراهم آورند .
مملکت اگر مملکت شیعه است، روز شهادت زهرا(س) باید یکپارچه شیون باشد
پیام آیت الله وحید خراسانی به شیعیان:
مملکت اگر مملکت شیعه است، روز شهادت زهرا(س) باید یکپارچه شیون باشد
آیت الله وحید خراسانی (دام ظله) در مسجد اعظم قم و در درس خارج فقه ضمن بیاناتی وظیفه مسلمانان را در عزای فاطمه زهرا (س) به طور عام و شیعیان به طور خاص بیان کرد و به فرمایش رسول خدا (ص) اشاره نمود که آن حضرت فرمود : «اول شخص یدخل الجنة فاطمة ».
او سپس ضمن توضيح در مورد اسناد حديث مذكور بیان کرد:
از آنجا كه اولين شخص كه وارد بهشت مي شود حضرت خاتم (ص) است ايشان مي خواهد به دنيا بفهماند كه آن كس كه اول داخل بهشت مي شود من هستم منتهي در قالب زهرا (س).
مرجع بزرگ شيعيان اظهار کرد كه بر اساس فرموده قرآن، پيامبر (ص) كسي است كه «ماينطق عن الهوي» (يعني از روي هوي سخن نمي گويد) و آن حضرت بر اساس اسناد مورد اتفاق عامه و خاصه فرموده است: «فاطمه بضعة مني فمن اغضبها فقد اغضبني فمن ابغضني فقد ابغض الله» . (فاطمه پارة تن من است هركس اورا بيازارد مرا آزرده است و هركس مرا بيازارد خدا را آزرده است).
او پس از توضيحات مبسوط علمي در خصوص حديث مذكور گفت: چون حضرت فاطمه (س) پاره اي از پيامبر(ص) است پس روز شهادت حضرت زهرا (س) روز شهادت خاتم الانبياء (ص) است و روزي است كه بايد جنازه پيامبر(ص) تشييع شود.
وحید خراسانی خطاب به همه مسلمانان به ويژه شيعيان بیان کرد:
هر مسلماني كه به خدا و پيامبر(ص) ايمان دارد بايد رفتارش در روز سوم جمادي الثاني با عزاي فاطمه زهرا(س) همان رفتاري باشد كه در عزاي رحلت رسول خدا (ص) انجام مي دهد.
آيت الله العظمي وحيد خراساني در بخش مهم بيانات خود شيعيان را مورد خطاب قرار داد و وظيفه ويژه اي به آنها اختصاص داد بدين بيان كه مملكت اگر مملكت شيعه است روز سوم جمادي الثاني بايد يكپارچه شور و شيون باشد بايد آتشي در عزاي زهرا (س) برپا شود. اگر اميرالمومنين (ع) با شنيدن خبر شهادت همسرش غش كرد مملكت علي (ع) بايد چه كند!