شمع فروزان...
وقتی به کلاس قدم می گذارد، بهار با نسیم نفس هایش می شکفد و گل و لبخند و زمزمه، فضا را پر می کند. با او آسمان می بارد، چشمه می جوشد، نسیم می وزد و آفتاب سفره مهربان خویش را می گشاید. از خانه تا مدرسه، با هر گام، بهشت نزدیک تر می شود. نگاهش خانه مهربانی است و قلبش مهربان تر از آب. دل ها را به طراوت و پاکی و پاکیزگی می خواند. دست های گرم و صمیمی اش، مشق عشق می نویسد. سرانگشت او افق های روشن فردا را نشان می دهد واشاراتش، آن سوی پرده های خاک و ملکوت پاک خدا را. وسعت شفاف قلب ها، قلمرو اوست و کشتزار جان دانش آموزان تفرّجگاه خرمی او.
رسالت معلم
رسالت راستین معلم و رسالت پاک انبیاست. معلم، آنگاه که جز انسان سازی و کمال بخشیدن هدفی ندارد، همسایه انبیاست. رسول راستی و درستی و سفیر صداقت و سرفرازی است. معلم کسی است که تشنگان معرفت و دانش را به آب حیات می رساند. خدا معلم است و 124 هزار رسول. همه اولیا و پاکان و برگزیدگان، که قله های آفتابی و دور دست های روشن را فرا چشم انسان می نشانند. معلم اند اگر ما قدردان معلم نباشیم، خوبی، زیبایی، عظمت و فضیلت رانادیده گرفته ایم.
معلم در نگاه امام(ره)
امام خمینی(ره) کلید سعادت و شقاوت جامعه را دردست معلمان دانسته، در این باره چنین می گویند: معلم اوّل خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به نور و به وسیله انبیا و وحی مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به کمال؛ دعوت می کند به عشق؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند. آنها هم شغلشان این است که انسان را تربیت کنند تا از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد. همه سعادت ها و همه شقاوت ها انگیزه اش از مدرسه هاست و کلیدش [در] دست معلمین است. این معلمان هستند که می توانند استقلال مملکت را حفظ کنند. اگر در تربیت اعوجاج باشد مملکت از دست می رود.
مقام معلم در آئینه شعر:
شمعی است گذازنده سراپای معلم عشقی است پراکنده به رگ های معلم
در راه هنر سوزد و اندر ره دانش قلب و تن و جان و همه اجرای معلم
در ظلمت گمراهی و در تیرگی جهل نوری است فروزان،دل بینای معلم
فارابی و سقراط و فلاطون و ارسطو کردند به بد کسوت زیبای معلم
کی بود نشانی ز تدقی و تمدن هر گاه نبد، فکر توانای معلم
تجلیل از معلم
چندین سال است که به مناسبت سالروز شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری، از معلمان سراسر کشور تقدیر و تجلیل می شود. تکریم و تعظیم معلم تکریم و تعظیم علم است. تجلیل از معلم، سپاس از انسانی است که غایت آفرینش را تامین می کند و سلامت امانت هایی راکه بدستش سپرده اند تضمین می کند. هر جا کامی شیرین و سایه مهری گسترده است حضور معلم را، پیدا یا پنهان، می توان یافت. بی شک جامعه ای که همواره حرمت معلم را پاس می دارد، آهنگ رشد و تعالی آن شتاب بیشتر می یابد و سلامت علمی و معنوی آن تضمین می شود و جامعه ای که قدردان خوبان خود نباشد به مرگ خوبی ها و فضیلت ها رضایت داده است و چه مایه تنگ نظری است عمری با آفتاب زیستن و از آفتاب نگفتن!
یک خاطره
وقتی که از در کلاس وارد شد، همه به احترام او برخاستند. مثل همیشه متین و آرام بود. شور و نشاط رندگی را می شد در نگاه های نافذش دید. چند لحظه سکوت کرد تا کلاس آماده شنیدن کلامش شود. نگاهی به سرتاسر کلاس انداخت و با تبسمی دلنشین کلامش را آغاز کرد: بچه ها شاید امروز آخرین روز درسی من با شما باشد. من فردا برای عزیمت به جبهه، به اهواز می روم و از همه شماها حلالیت می طلبم. اشک گونه بیشتر بچه ها را خیس کرده بود. بعد نسبت به معلم جدید سفارش کرد و از ما خواست در تکریم و احترام او کوشا باشیم. با تک تک بچه ها خداحافظی کرد. حال غریب و خوشی داشت. او رفت و کلاس در نبود او در سکوت فرو رفت. چند ماه بعد مدرسه را در شهادتش عطرافشان کردند. او رفت اما خاطرات خوش او نوازشگر شب های تنهایی بچه ها شد.
برای معلم خوبم
ای معلم خوبم، دوستت دارم و تو را تکریم می کنم؛ چرا که تو به من می آموزی چگونه یادگرفتن را، چگونه خوب بودن را، چگونه زیستن را، چگونه شاد بودن را، چگونه احترام گذاشتن را و چگونه دوست داشتن را. ای معلم خوبم، تو را دوست دارم؛ چرا که راه تو راه انبیا است. اخلاق تو الگوی من برای بهتر زندگی کردن و رفتار تو سرمشق من است. ای معلم خوبم، من از تو مهر، اخلاص، محبت و مهربانی را به یادگار دارم، پس تو را تا ابد دوست خواهم داشت.
سوز و گداز معلم
اولین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه برخورداری او از سوز و گداز در انسان سازی است. قرآن کریم پیامبراسلام را که بزرگ معلم تاریخ بشریت است چنین معرفی می کند: «مومنان را دوست دارد و بر هدایت و ارشاد آنان حریص است. عشق به هدایت و ارشاد انسان ها برای معلم کمالی است مطلوب و هیچ معلمی بدون این سوز و عشق نمی تواند موفق باشد. در حقیقت این روحیه موتور محرک معلم است برای تعلیم و تربیت. عشق و سوز معلم باعث می شود که محیط آموزشی محیطی پر شور و نشاط شود. در این محیط معلم و شاگرد امیدوارانه به آینده نگاه می کنند و برای روزهای بهتر و روشن تلاش می کنند.
معلم و نفوذ معنوی
معلم نمونه بر دانش آموز خود نفوذ معنوی دارد. به هر میزان که کمالات معنوی و علمی معلم گسترده تر باشد، به همان نسبت نفوذش بیشتر خواهد بود. مبدأ هر دگرگونی در شاگردان همین نفوذ معنوی معلم است؛ مثلاً مرحوم علامه، سیدمحمدحسین طباطبایی، بزرگ مفسر شیعه و صاحب تفسیر کبیرالمیزان تحت نفوذ معنوی استاد خویش، مرحوم میرزا علی آقای قاضی(ره)، به اوج مراتب علمی، اخلاقی و فلسفی رسید. هم چنین استادشهید مرتضی مطهری به شدت تحت تاثیر معنوی استاد خویش حضرت امام(ره) بوده است.
هنرمندی معلم یا هنر معلمی
معلم بودن تنها به داشتن معلومات دقیق و گسترده نیست. معلم علاوه بر معلومات و دانش باید به هنر معلمی نیز آراسته باشد. هنری معلمی هنر است بسیار دقیق و حساس؛ به طوری که اگر معلمی از آن بی بهره یا کم بهره باشد، هیچ گاه در امر مهم و سرنوشت ساز تعلیم و تربیت موفق نخواهد بود. هنر معلمی متّکی بر تجربه و شناخت صحیح روحیات مختلف دانش آموزان است. معلمی موفق است که در سخت ترین اوضاع کلاس و درس، صحیح ترین تصمیم را بگیرد. اگر معلم بتواند در کلاس، فضای دوستی، علم آموزی و شور و شوق نسبت به اینده ایجاد، کند معلمی است موفق و کامیاب.
گشادگی و سعه صدر معلم
از خصوصیات مهم معلّم نمونه سعه صدر او در برخورد با مسائل است. خداوند بر پیامبرش
که بزرگ معلم تاریخ بشر است منت می نهد که به او شرح صدر عنایت کرده است. این شرح صدر باعث جذب و نفوذ معنوی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شده بود. معلم نیز باید الگوی خویش را پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام قرار دهد و از شرح صدر لازم برخوردار باشد. داشتن سعه صدر از هنرهای معلمی است. معلم با گذشت صحیح و به هنگام خویش، فضای درس و کلاس را آرام می کند و دانش آموز در این فضا بهتر پرورش پیدا می کند.
معلم و ارزش های انقلاب و جنگ
نسل امروز جامعه ایران اسلامی نیازمند آن است که ارزش های انقلاب و دفاع مقدس را به خوبی بشناسد. این ارزش ها هویت نظام اسلامی ما، و شناخت آن برای جوانان و نوجوانان بسیار ضروری است. معلمان که معماران اصلی شخصیت جوان و نوجوانند رسالتی مهم در این زمینه دارند. معلم باید با بیان شهادت ها، ایثارها و جانبازی های رزمندگان اسلام یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس را در ذهن ها زنده نگه دارد و نسل جدید را با آن حماسه ها آشنا سازد.
معلم در کلام نراقی(ره)
ملا احمد نراقی از علمای به نام شیعه، در گفتاری در باب مقام معلم می گوید:
معلم باید قصدش از آموختن، قرب به خدا و ارشاد و رسیدن به ثواب باشد؛
نه جاه و ریاست و شهرت.
معلم باید نسبت به شاگرد مهربان باشد و پیوسته او را اندرز دهد و اندازه فهم شاگرد را در تدریس رعایت کند و با او با او باملایمت سخن گوید و درشتی نکند.
چیزی که خلاف واقع است تدریس نکند. در آموختن نباید مضایقه کند و بخل بورزد و باید مطالبی را که شاگرد قادر به درک آن نیست بدو نیاموزد.
معلمی عشق است..
نگاه کن !
دستهای مرددی را می گویم که اجازه می خواهند سر رشته ی
افکارشان را میان تخته سیه روزگار باگچ سفیدروح تو درآمیزند.
نگاه کن!
پیوند دست تورامی گویم که نهال سبز روزگارشان شده است.
معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه ی آفرینش درآمد.
معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند.
همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
در این مسیر مقدس ، بزرگانی همچون علامه شهید استاد مرتضی مطهری گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد .
شهید مرتضی مطهری یكی از آن معلمان راستین است كه با نگاه تركیبی به همه معارف بشری نظر می كند و تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را كامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه را روز معلم نامیدند .
امام خمینی (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند:
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.
حضرت امام جعفر صادق (ع) در رابطه با مقام ومنزلت معلم می فرمایند:
«هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت ».
این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه ی علم و تربیت معلمان و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.
حضرت امام سجاد (ع) در رابطه با مقام معلم می فرمایند:
حضرت سجاد (ع) در فرمایشات خود سفارش بسیاری در حفظ حقوق معلم از سوی شاگردان دارند و می فرماید:
« حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم . »
توصیه های امام باقر(علیه السلام) به شیعیان
اندرزهای امام باقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی
كتابهاى بسیاری سرشار از سخنان تابناك حضرت باقر علیه السلام است. زیرا او شكافنده دانش، در خاندان رسالت بود. ولى ما در اینجا تنها به ذكر پرتوهایى از این انوار تابناك بسنده مىكنیم باشد كه خداوند دلهاى ما را بدانها روشنایى بخشد و حقیقت جانهایمان را به ما نشان دهد و ما را به راه راست و استوار خود، رهنمون شود.
اینك با هم اندرزهاى حكیمانه امام باقر علیه السلام به یكى از اصحابش به نام «جابر بن یزید جعفى» را از نظر مىگذرانیم که در واقع توصیه های امام به همه شیعیان می باشد:
«تو را به پنج چیز سفارش مىكنم:
- اگر مورد ستم واقع شدى تو ستم مكن،
- اگر به تو خیانت شود تو خیانت مكن،
- اگر به تو دروغ گویند تو دروغ مگو،
- اگر تو را ستودند شاد مشو،
- اگر نكوهشت كردند بىتابى مكن و در باره آنچه در خصوص تو مىگویند بیندیش اگر آنچه دربارهات مىگویند در خودت دیدى بدان كه سقوط تو از چشم بیناى خداوند عزو جل در هنگامى كه براى كار درستى خشم كردى مصیبتى بزرگتر است برایت از این كه بیم دارى از چشم مردم بیفتى و اگر بر خلاف واقع گفتهاند این خود ثوابى است كه بىرنج آن را به دست آوردهاى
بدان كه تو دوست و یار ما محسوب نخواهى شد تا چنان شوى كه اگر تمام همشهریانت گرد آیند و یك زبان گویند كه تو مرد بدى هستى مایه اندوه تو نگردد و اگر همه گویند تو مرد نیكى هستى موجبات شادى تو فراهم نشود.
امّا همواره خودت را به قرآن عرضه كن كه اگر به راه قرآن مىروى و آنچه را كه او نخواسته تو نیز نمىخواهى و آنچه را كه خواسته، مىخواهى و از آنچه برحذر داشته مىترسى پس استوار باش و مژدهات باد كه هر چه درباره تو گویند، تو را زیان نرساند و اگر از قرآن جدایى پس چرا بر خود مىبالى؟! به راستى مؤمن سرسختانه مشغول جهاد با نفس است تا بر هوا و هوس نفس خویش غلبه كند.
یك بار نفس را از كژى به راستى آرد و با خواهش او براى خدا مخالف شود و بار دیگر هم نفس او را به زمین زند و پیرو خواهش او گردد و خدایش دست گیرد و از جا بلند كند و از لغزشش بگذرد و متذكر شود و از خداى بترسد توبه كند و معرفت و بنیائىاش افزون شود چرا كه ترسش از او بیشتر شده است و خداوند در این باره مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ(1) ؛ به راستى چون ایمان آورندگان را از شیطان وسوسههایى به دل رسد، هماندم خدا را به یاد آرند و بىدرنگ بصیرت یابند.»
«اى جابر روزىِ اندك را از سوى خدا براى خویشتن بسیار بدان كه از عهده شكرش باید به درآیى و طاعت افزون خود را براى خود اندك انگار تا بدین وسیله نفس را خوار دارى و خود را سزاوار گذشت گردانى.
شرّ موجود را از خود به وسیله دانش حاضر دفع كن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه به كار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیك بیدارى و هشیار بودن كنارهگیر و نیك بیدارى را با ترس صحیح از خداوند تحصیل كن و از آرایشهاى نهانى به زندگى موجود دنیوى بر حذر باش و زیادهرویهاى هوا به رهنمایى عقل محدود كن و هنگام غلبه هوا از علم راهنمایى و مدد جو و اعمال خالصانهات را براى روز قیامت ذخیره نگهدار و با انتخاب قناعت از زیاد حرص ورزیدن خوددارى نما .
و با كوتاه كردن آرزو، شیرینى زهد را به سوى خدا جلب كن و طنابهاى آز را به سردى یأس و ناامیدى ببر .
و با خودشناسى راه خودبینى را ببند و با تفویض صحیح امور به خداوند، به آسودگى برس و با فزون یاد كردن خداوند در خلوتها به رقّت قلب دست یاب و با دوام اندوه، دل را نورانى كن و با ترس راست و صادقانه، خود را از ابلیس حفظ كن.
مبادا به امیدوارى دروغین دل خوش كنى كه این تو را در هراسى راست خواهد انداخت.
و مبادا در كارها امروز و فردا كنى كه این دریایى است كه نابودشوندگان در آن غرق خواهند شد.
و مبادا غفلت كنى كه این مایه سنگدلى و از آنچه در آن عذر و بهانهاى برایت نباشد بپرهیز كه پشیمانها به دین پناه مىآورند و به پشیمانى بسیار و استغفار فراوان از گناهان گذشتهات باز گرد و با دعاى خالصانه و راز و نیازهاى شبانه از رحمت و گذشت الهى برخوردار شو، و با بسیارى شكر، نعمتهاى بیشترى به سوى خود جلب كن، و با كشتن آز و طمع در پى بقاى عزت و سرفرازى باش و این آز را با عزّت ناامیدى از میان بر و این عزّت ناامیدى را با بلند همتى به دست آر و كوتاه كردن آرزو را از دنیا توشه بردار.
و از هر فرصتى براى رسیدن به مقصود خویش سود جو و مبادا به چیزى كه بدان اطمینان ندارى، اعتماد كنى.
بدان كه هیچ دانشى چون سلامت جویى نیست و هیچ سلامتى همچون سلامت دل نیست و هیچ خردى همچون مخالفت با هوا نیست و هیچ فقرى همچون فقر قلب نیست.
هیچ ثروتى همانند بىنیازى دل و هیچ شناختى همچون خودشناسى نیست و هیچ نعمتى مانند عافیت و هیچ عافیتى مثل یار شدن توفیق نیست و هیچ شرفى همسنگ بلند همتى نیست و هیچ زهدى همگون با كوته آرزویى نیست و هیچ عدالتى همانند انصاف و هیچ ستمى همچون موافقت با هوا و هوس و هیچ اطاعتى به مانند انجام فرایض نیست و هیچ مصیبتى همچون بىخردى و هیچ گناهى همانند كوچك شمردن گناهت و خشنودى از حالتى كه در آن هستی، نیست و هیچ فضیلتى همچون جهاد و هیچ جهادى همانند جهاد با هوا و هوس و هیچ نیرویى همچون نیروى جلوگیری از خشم نیست و هیچ ذلّتى همچون ذلّت آز نیست و مبادا با وجود فرصت، بهرهورى را از دست دهى كه این عرصهاى است كه به اهل خود زیان مىرساند.
و نیز آن حضرت فرمود: “سخن پاك را از هر كس كه مىگوید، فراگیرید اگر چه خود بدان عمل نمىكند، زیرا خداوند مىفرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللهُ (2)؛ بندگانى كه سخنان را مىشنوند و از بهترین آن پیروى مىكنند. آنانند كسانى كه خدا هدایتشان كرده است.»
«واى بر تو اى فریب خورده چرا نمىستایى كسى را كه به او چیزى فانى مىدهى و او به تو چیزى باقى مىبخشد. یك درهم فانى را به ده درهم، ده تا هفتصد درهم باقى بگیرد یعنى چندین برابر .
واى بر تو به راستى تو یكى از دزدان گناهان هستى هر آنگاه كه بر تو شهوتى یا ارتكاب گناهى رخ دهد و تو شتابان به سوى آن روى و به جهل خویش در انجام آن بكوشى گویى كه در برابر چشم خدا نیستى و یا خداوند در كمین تو ننشسته است.
اى جوینده بهشت! چقدر خواب تو دراز و مركبت كُند و همتت سُست است.
پس واى خدایا از این طالب و مطلوب! واى گریزنده از دوزخ! چه شتابان به سوى آتش روانهاى و چه زود خود را در آن فرو مىافكنى!!»(3)
پینوشتها:
1- سوره اعراف، آیه 201.
2- سوره زمر، آیه 18.
3- فى رحاب ائمّة اهل البیت - سیرة الباقر، ص22 - 21.
منبع:برگرفته از کتاب زندگانی امام محمدباقر علیه السلام ، تالیف آیت الله سید محمد تقی مدرسی .
معلم، باران، کلمه ...
به نام خداوند سبحان
امتي در وفاي خدمت تو کمر عهد در ميان دارند
الفبا به دستم دادي تا ديو ناداني را در جمرات سياهي و تباهي سنگ زنم وبراي عبور از گذر گاه پيچ در پيچ ترديد، تا رسيدن به سعادتگاه يقين، ريسماني از جنس كلام آويختي تا به اعتمادِ تمام، آن را چنگ زنم. احرام انديشه بر تنم پوشاندي تا در تكرار صفا و مروه ي زندگي به روزمرگي نرسم و در حريم فكر و معنا، تاريكْ راه هاي مقصد ابديت را به پاكي هر چه تمام تر، در نوردم و از چشمه سار كلام و كلمه سيرابم كردي تا از مسيرآسمانيِ نور و روشني برنگردم.
چه آرام بر منبر سخن تكيه مي زني تا شهابِ ثاقبِ قلم را به سمت اهريمن سكون وپستي و رخوت نشانه كني. و جواهر كلامت را بر سطحي از تاريكي پاشاندي تا معرفت بگستراني رنگ، رنگ. و بهار هديه كني، بي درنگ.
بنگر به ستاره كه بتازد سپس ديو چون زرّ گدازنده كه بر قير چكانيْش ماهتابي از جنس كلمه در سياهْ موسمِ جهل و خامي بر كتانِ تنيده بر ذهن ها تاباندي تا طفل پاك آدميت را از اين قنداقه عَفَن رهايي بخشي و ما را كه در امتداد شب ناداني در حركت بوديم، تا رسيدن به صيح اميد و روشني هدايت كني.
صبح عافيت را به چشم نمي ديديم اگر دست گيري تو در شام سياه بي دانشي همراهي مان نمي كرد. تو بهار مكرري كه با حضور حيات بخش خويش زمستان ناداني را پايان مي دهي. به سخن كه مي ايستي پنجره اي از اميد به رويم مي گشايي و آن دم كه در ميهماني آيينه ها شركتم دادي، مكارم اخلاق را تعارفم كردي. تو در تكرار الفباي زندگي آنقدر اصرار ورزيدي كه قامت شب فرو شكست و آبِ حيات در كوير انديشه هاي مخاطبان به فوران ايستاد.
دستم را گرفتي، پرهيزم داشتي از مشق سياه ناتواني و ناكامي و مشقِ ادب آموختييم و چه با حوصله ومدارا و متانت، از كوچه هاي سرد جهالت عبورم دادي.
اي صبح روشن دانايي!
هر روز صبح در كنار تخته سياه كه مي ايستي و انگشت اشارتت به سمت خورشيد نشانه مي رود و مي گويي:
«فرزندم! دو راه در پيش داري راهي سپيد، راهي سياه، و من آمده ام تا ياريت كنم كه به سمت پرتگاه تاريكي نلغزي.»
از خود مي پرسم چه كسي جز تو كوله بار عمرم را اينگونه از نورهدايت لبريز مي كند؟ به اشاره هاي حكيمانه توست كه مرز بين «خلق الانسان من طين» كه سمبل نيمه شيطاني و سفلي صفتي و حضيض بودن انسان است را با «و نفخت فيه من روحي» كه گواه خدايي بودن و عزيز بودن انسان است را شناختم. بين حضيضي و عزيزي، بين طين و روح خدا كه سرگردان بودم راه خدا را نشانم دادي.
نام تو همواره در كنار سختگي و سترگي جلوه مي كند و من در زلال طرواتْ افشان سخنت مي نشينم تا راهزنان راه حقيقت را در حريم «حيات فاضله » باز شناسم.
كلام مطهر را در كلاس تطهيرِ دل و جان تعليمم دادي و من تا روزهاي باقي حيات، چراغي در دست دارم كه روشني اش ريشه در همان تعليم مطهر دارد. تعليم دادن و ادب آموختن و دانايي گستردن، به سادگي بر زبان مي آيد اما باور سترگي و ستواري و سختگي كار معلم بر عمق دل و جان متعلم، ريشه دوانده است.
نقاش نقشهاي نكو!
قلم دردست مي گيري وبر لوح دلم نقش ها مي زني از بهترين ياد ها و نام ها. نقشي از آب ، نقشي از گل محمدي، از پدر، از مادر، ازآبي آسمان و نقشي ماندگار از خدا.
با قلمداني خالي از دانايي به مكتبت مي آيم و با توشه هاي فراواني از قلم و علم و ادب و سوال و جواب و دانستن، بدرقه ام مي كني. مهربان تر از تو دايه اي ديده اي اين گونه با سخاوت و سخن شناس و دل آگاه؟
اينجاست كه معني اين كلام مشهور را بهتر مي فهمم كه:
«اگر به جاي اسلحه، با معلم به جنگ دنيا مي رفتيم، همه دشمنان نابود مي شدند.»
رساترين فرياد، فرياد توست كه بر بام جان ها آواز مي دهي و كام پروانه ها سرشار مي شود از حقيقت و جام درختان سيراب از طراوت، و جان متعلمان، لبريز از تازگي بازي گوي و ميدان و عاطفه و كتاب. زمزمه تو مقدس ترين ترانه است در گوش پيچك هاي عاشق تا گرم و سبز و سيراب، از منبر صنوبر هاي استوار بالا روند تا جايي كه با دستان خويش يك تكه آفتاب بردارند و براي هميشه نور در كوله بار نهند. و من تو را مي بينم كه با وسواس و دغدغه تمام اين عبورِ سرشار را مي پايي.
وقتي كشتي عمر انساني از مسير مدرسه عبور مي كند دستان تو لبريز از فانوس مي شوند و از امواج سهمگين ايام، عبورش مي دهي و چون نسيمي كه كشتي را به سمت ساحل سعادت و خجستگي هدايت مي كند بر بلنداي كلمه مي ايستي و «ديدارآشنا» را مژده اش مي دهي.
چه مي گويم؟
تكرار مكررات مي كنم،جسور شده ام، نكند معلمي از اين گونه بي محابا گفتنم برنجد!
در عظمت ياد تو چه يادكردي عزيزتر و آسماني تر از اين درّ گرانقدر كه از منبع فيض كلام، پيامبر مهر و رحمت و ارشاد، خلاصه دل و جان عالم، مقصد آفرينش و مقصود گيتي گردون، اول انبيا در رتبت و آخر ايشان در رسالت، محمد مصطفي
(ص) فرو تراويده كه: «اِنّي بُعثتُ مُعلِّماً»
با خويش كلنجار مي روم روبروي معلمي اگر بايستم چه بگويم؟ در برابرم شمع روشني مي بينم كه آرام و بي ادعا ذوب مي شود و نور مي دهد. جان گرامي اش قطره قطره فرو مي چكد و در محراب پرتو افكني اش صدها پروانه عاشق به نياز و راز ايستاده اند و تو باز اشك مي ريزي و به پاي دانش اندوزان و معرفت جويان فرو مي چكي.
انگار سرِ باز ايستادن نداري تا همه را در آسمان دانش و معرفت پرواز دهي و خود به تماشا مي نشيني كه چگونه فرزندان معنوي ات بال به آسمان مي سايند، آنگاه لبريز مي شوي از حمد محمود بي همتا كه خدايا اين آرزوي من است.
آخر سخن اينكه مي دانم:
خدمت به تو خدمت به تمام فضائل است. خدمت به تو خدمت به حس پريدن است خدمت به خوب ديدن و خوب شنيدن است. اما هزاران اميد و نويد خوبان، گرد ملال بر رخسار دانش افروزت نشانده اند. چه نام ها كه از پرتو وجود تو نامي شده و چه نان ها كه از سفره بي بخل تو تناول شده است. تو را چه باك. كه تو معلم اميد و بشارتي. اي ابر پرسخاوت دانش! باز هم فرو ببار و دل به روزهايي ببند، كه نهال هايي را كه درزمين دانايي به دست تدبير و مراقبت وخون دل كاشتي ثمر دهند. اين برترين پاداش معلمي است.
دل نوشته
دعای رهبری در جمع مسئولان عزای فاطمی
بعد از پایان مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی حضرت آیتالله خامنهای در جمع دستاندرکاران اقامه عزای فاطمی دست به دعا برداشتند.
مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمهالزهرا سلاماللهعلیها که به مدت 5 شب در حسینیه امام خمینی رحمةالله برپا بود، پنجشنبه شب پایان رسید.
پایانبخش این مراسم، دعای حضرت آیتالله خامنهای در جمع دستاندرکاران اقامه عزای فاطمی بود كه به شرح زير است :
پروردگارا! از همهی دستاندرکاران این جلسات چند شب، از بانیان، شرکتکنندگان، برنامه اجراکنندگان، نذردهندگان، خدمتگزاران، به کرمت و فضلت، به بهترین وجهی قبول بفرما.
در این چند شب سفرهی انعام الهی به برکت نام مبارک فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها اینجا پهن بوده؛ نشستیم سر سفره، امیدواریم که پروردگار ما را دست خالی از سر این سفره بلند نکرده باشد.
پروردگارا! دلهای ما را به این نور منور کن.
پروردگارا! خردهای ما را بهوسیلهی این مایهی اندیشه و خرد فاطمی و معنوی به راه راست هدایت کن.
پروردگارا! قدمهای ما را در این راه بر صراط مستقیم استوار بفرما.
پروردگارا! چشمهای ما را به حقایق بگشا. بصیرت ما را روزبهروز افزایش بده.
پروردگارا! به محمد و آل محمد عزم راسخ در پیمودن راه حق به همهی ما عنایت کن.
توفیق جِدِّ در معرفت خودت را به ما عنایت کن. جِدِّ در خشیت خودت را به ما عنایت کن.
پروردگارا! دلهای ما را از محبت خود و معرفت خود سرشار کن.
پروردگارا! دلهای ما را از محبتِ بندگان صالحت، اولیائت و معرفت به آنها سرشار کن.
ما را در هیچ لحظهای از لحظات عمرمان بهخصوص در لحظهی خروج از این دنیا، که لحظه نهایت نیاز و احتیاج ماست، از رحمت و مغفرت و نگاهِ رئوف خود محروم مفرما.
أخرجنا من الدنیا سالماً.
پروردگارا! به محمد و آل محمد قلب مقدس ولی عصر ارواحنافداه را از ما راضی و خشنود بفرما.
دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان.
دعای آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
دعای ماها را در حق یکدیگر مستجاب بفرما.
روح مطهر امام را و ارواح مطهر شهدا را از ما راضی و خشنود کن.
آنها را در بهترین نعیم و لطف و رضوان خود جای بده.
گذشتگان ما را از ما راضی کن؛ و از آنها راضی باش.
رحمت و مغفرت خودت را بر آنها نازل کن.
رحِم الله من قرأ فاتحة مع الصلوات.
رفتگري كه مدرس اخلاق شد ...
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
در آستانه روز كارگر، امسال واقعهاي رخ داد كه به اين روز جهاني رنگ و بوي خاصي بخشيد. يك رفتگر شهرداري بجنورد، بعد از آنكه يك كيف مفقود شده حاوي مقاديري طلا، چك، اسناد مالكيت و كارتهاي اعتباري به ارزش يك ميليارد تومان را پيدا كرد آن را به صاحبش برگرداند.
اين خبر هر چند به سرعت توانست رسانهها را به تسخير خود در آورد و اين كارگر پاك بجنوردي را در سطح كشور مطرح نمايد و حتي دستمايه تقدير و تشويقها و احيانا بهرهبرداريهاي تبليغاتي اين و آن قرار دهد، اما درس بزرگي كه در اين واقعه نهفته است هنوز مورد توجه قرار نگرفته است.
اين درس، براي كساني كه اين روزها شاهد ادامه بررسي پرونده فساد مالي سه هزارميليارد توماني فساد بانكي سال 90 هستند و ميدانند اين فساد بزرگ در اثر بيمبالاتي آنها نسبت به بيتالمال رخ داده، بسيار آموزنده و مهم است.
مديران ارشد، مديران مياني، كارمندان و كليه كساني كه به نحوي در ماجراي فساد مالي سه هزار ميليارد توماني دخالت داشتند، بايد از اين رفتگر بجنوردي درس بگيرند. آنها به دليل جايگاه ويژهاي كه داشتند و يا به دليل برخورداري از حقوق مكفي، از دستاندازي به بيتالمال بينياز بودند و اين انتظار از آنها وجود داشت كه براي حفاظت از اموال عمومي نهايت امانتداري را بعمل آورند.
اما متأسفانه نه تنها چنين نكردند، بلكه تا توانستند براي غارت بيشتر بيتالمال حرص زدند و دور از چشم مردم كه صاحبان بيت المال هستند هر چه توانستند به جيب زدند. عدهاي نيز به شكلهاي مختلف، راه را براي آنها هموار ساختند و كمك كار آنها شدند كه اگر خوشبيانه برخورد كنيم بايد به دليل سهلانگاري تحت تعقيب قرار بگيرند و مجازات شوند.
اكنون اين افراد را، چه كساني كه در بازداشت بسر ميبرند و درحال محاكمه هستند و چه افرادي كه به هر دليل از تعقيب و مجازات معاف شدهاند ولي وجدان عمومي آنها را همدست دسته اول ميداند، ميتوان در يك مقايسه بسيار پرمعني در كنار آن رفتگر بجنوردي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه چه بسا كارگران ساده و در ظاهر بيجايگاه كه بايد مدرس اخلاق و امانتداري بسياري از افرادي باشند كه در جايگاههاي ظاهري مهمي قرار دارند و پستهاي بالائي را اشغال كردهاند.
درست در همين نقطه است كه به سيره پيامبر اكرم صليالله عليه و آله و سلم ميرسيم كه دست كارگران را ميبوسيد و به مسلمانان سفارش آنها را ميفرمود.
اگر قرار است در روز كارگر از كسي تجليل شود، بايد “احمد رباني” همان رفتگر بجنوردي مورد تجليل قرار گيرد كه نشان داد به زندگي ساده و باصفا و سالم خود قانع است و چشم طمع به مال اين و آن ندارد. اگر قرار است براي مديران ارشد كشور كلاس اخلاق گذاشته شود، مدرس اين كلاس بايد اين كارگر بجنوردي باشد كه با امانتداري خود به كليه مديران كشور درس امانتداري داد. وزراي ما بايد از اين كارگر بياموزند كه چگونه نسبت به اموال عمومي اهتمام بورزند.
نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ما بايد ازاين كارگر بجنوردي بياموزند كه چگونه براي حفاظت از بيتالمال روزنههاي نفوذ را ببندند و قوانيني تصويب كنند كه راههاي سوءاستفاده از بيتالمال را ببندند و مانع بروز فسادهاي مالي سههزار ميليارد توماني و پروندههاي بزرگتري كه در راهند شود.
اقدام اين كارگر بجنوردي نشان داد اخلاق نظري، كه بسياري از معلمان اخلاق آن را در ذهن خود انباشتهاند و اينجا و آنجا بر زبان ميرانند و به قلم ميآورند، كافي نيست. اخلاق واقعي آنست كه در عمل جلوه كند، آنهم عمل كساني كه يك نظام اسلامي و مردمي به آنها اعتماد ميكند و امكانات گستردهاي در اختيار آنها قرار ميدهد و زندگي خود آنها را نيز تأمين ميكند تا آنها امانتدار نظام و خادم مردم باشند. واقعا چقدر اهل خسران هستند كساني كه چنين نعمت بزرگ و چنين اعتماد ارزشمندي را قدر نميدانند و به امانتي كه به آنها سپرده شده خيانت ميكنند!
روز كارگر را با چند شعار و مقداري تبليغات و كارهاي سياسي و وعده دادنها پشت سر گذاشتن يك عادت چندين دهساله است كه چيزي را حل نميكند. در چنين روزي بايد به اخلاق عملي روي آورد و از آنچه در عمل رخ داده و نشانگر پاكي و صداقت و امانتداري و وظيفهشناسي است، گفت و نوشت و درس عملي گرفت. كاري كه اين رفتگر بجنوردي انجام داد، تجلي ايمان به خدا و اعتقاد به قيامت و پايبندي به تعاليم اسلام است. اگر ميخواهيم اين ويژگي در بدنه نظام و در جان و روح مديران ارشد اين نظام نفوذ كند، بايد خداباوري و يقين به قيامت را در وجود آنها نهادينه كنيم.
نظام جمهوري اسلامي، حاصل خون دهها هزار شهيدي است كه با ايمان به دين خدا براي تأسيس اين نظام فداكاري كردند. در 8 سال دفاع مقدس نيز با همين اعتقاد دهها هزار نفر جان خود را فدا كردند و از رهگذر اين از جان گذشتنها امروز مناصب دولتي در اختيار كساني است كه با حسرت ميگوئيم بايد از آن كارگر بجنوردي امانتداري را بياموزند.
خيل عظيم كارگران ايران اسلامي نيز در جريان انقلاب و در سالهاي دفاع مقدس و سالهاي بعد از آن، در جبهه جهاد اقتصادي با امانتداري، صداقت و تلاش، كار كرده و كشور را از گردنههاي سخت عبور دادند و توطئههاي رنگارنگ دشمنان را خنثي نمودند. تداوم نظام جمهوري اسلامي، مرهون همين خيل عظيم كارگران سختكوش است كه امثال اين رفتگر بجنوردي در ميان آنها فراوان است.
بنابراين، بر همه لازم است قدردان قشر زحمتكش و مؤمن كارگر باشيم و فداكاريها و صداقت آنها را سرمشق خود قرار دهيم.
خليج فارس در دل تاريخ
خليج فارس نامي است به جاي مانده از كهن ترين منابع ،زيرا كه از سده هاي پيش از ميلاد سر برآورده است ،و با پارس و فارس فنام سرزمين ملت ايران ،گره خورده است . خليج فارس گهواره ي تمدن عالم يا خاستگاه نوع بشر است .ساكنان باستاني اين منطقه ،نخستين انسان هايي بودند كه روش دريانوردي را آموخته و كشتي اختراع كرده و شرق و غرب را به يكديگر پيوند داده اند . علماي غير ايراني و حتي دانشمندان عرب مانند :شهاب الدين النويري و ابن حوقل النصيبي بغدادي كه نام خليج فارس را همراه با نقشهي آن به گونه اي مستند مشخص كرده است ،با حفظ حرمت قلم ،تشكيك در نام اين دريا را حتي در ذهن خود خطور ندادند و پايبند به صداقت و راست انديشي را از خود به يادگار گذاردند