شيخ کلینی دانشمندی پرآوازه
در یکی از روز های زیبای خدا ، در قریه ای از توابع ” ری ” ، خانه ی یعقوب کلینی به نور تولد نوزادی پاک ، روشن شد . نوزادی که بعد ها او را ” شیخ کلینی ” نامیدند .
پدرش به خاطر ارادتی که به رسول گرامی اسلام ، حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) داشت ، او را محمد نامید و از آن پس محمد ابن یعقوب کلینی ، در خانه ای که معنویت در آن موج می زد ، تحت تربیت قرار گرفت .
پدر او فاضلی عالم و زاهدی متقی بود که در قریه ی کلین همه او را به ایمان و دیانت می شناختند . مادرش نیز عالمه ای مطهره ، از خاندانی ربانی و دانشمندانی بزرگ بود .
در این خاندان پاک ، آن چنان نور معنویت و تقوا تلالؤ داشت که مردم ری به سبب علم و کمالات سرشار ، آن ها را ” علّان ” ( یعنی کسی که علم و فضیلتش آشکار است ) لقب داده بودند .
زیر سایه ی تربیت های عالمانه ی چنین پدر و مادری که هر دو بندگان مؤمن خدا بودند ، محمد ابن یعقوب کلینی از کودکی با معنویات مأنوس گشت و پاک و مطهر تربیت شد ، لذا علاقه ی زیادی به کسب علوم اهل بیت از خود نشان می داد .
علامه شدن علامه
مرحوم علّامه طباطبايي (ره) نقل مي كردند كه « استاد فلسفه ما ، مرحوم آقا سيد حسن بادكوبه اي ، در نجف، به من گفت : مي بينم كه تو به فلسفه علاقه داري و مي تواني در اين رشته پيشرفت كني . لذا به تو سفارش مي كنم كه رياضيات بخواني .من نيز اطاعتت كردم و فردي را در نجف پيدا كردم تا به من رياضيات بياموزد .
وي مرحوم آقا سيد ابو القاسم خوانساري (ره) بود . از او خواهش كردم كه براي من يك كلاس درس رياضي بگذارد . ايشان گفت : وقت ندارم ، گفتم : هر وقت كه شما بگوييد من حاضرم در درس شما شركت كنم .او گفت : در وقتي كه من معين كنم شما نمي توانيد بياييد .
مجدداً تأكيد كردم كه هر وفتي را شما بگوييد خدمت شما مي آيم . چون استاد ما گفته است كه رياضيات بخوانيد هر طور شده مي خواهم رياضيات بخوانم . وي گفت : من فقط ظهرها وقت دارم » معمولاً كساني كه اهل نجف هستند در تابستان به علت گرمي هوا ، از ساعت 9 صبح به سرداب مي روند . در حالي كه فردي مثل مرحوم علّامه طباطبايي ، كه در هواي خنك تبريز بزرگ شده است ،
اگر بخواهد هر روز ظهر از محله ي خويش نجف تا محله ي جديد پياده برود و پس از طي اين مقدار مسافت در درس رياضيات شركت كند كار مشكل و طاقت فرسايي است . مرحوم علّامه طباطبايي (ره) مي فرمودند : « هر روز ، براي شركت در اين كلاس ، عرق سرم به پاشنه ي پايم مي رسيد . » اين گونه بود كه بالاخره علامه شد .
آداب الطلاب
طی الارض حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)
حاج علی مقدادی اصفهانی فرزند حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) می فرمود:
یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزائی می گفت : سفری به مشهد مقدس کرده بودم، و برای خرید کلاهی به دکان کلاه فروشی رفتم وصحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد.
کلاه فروش گفت :
روز فوت مرحوم در دکان سلمانی بودم و یک نفر روی صندلی اصلاح نشسته بود.چون سر وصدای تشییع کنندگان برخواست ، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت جنازه حاج شیخ حسنعلی را تشییع می کنند با شنید این خبر،مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبات شیخ است.چون از او توضیح خواستیم،گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم،لیکن حکایتی میان ما و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است.آنگاه داستان خود را بدینگونه تعریف کرد:
پدرم در قریه (( نخودک ))1 کدخدا بود و من هم در اداره ی ژاندارمری کار می کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند، اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفا کن.پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفا داد و چون من از ماوقع مطلع گشتم،بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی تحریک و تشویق می کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه شبها که از ماموریت باز می گشتم مرحوم شیخ را دیده بودم که تنها از ده خارج می شود،بر آن شدم که در یکی از این شبها ایشان را هدف گلوله سازم.اتقاقا در یکی از شبهای تاریک زمستانی که به طرف آبادی می آمدم،حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می خواهند از ده خارج شوند.
با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده ،اما بهتر است کمی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند.باری،مسافتی را در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملا از ده بیرون رفتند.در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم،ناگهان حضرت شیخ روی به من گردانیدند و فرمودند : حبیب ،کجا می آیی؟! بی اختیار گفتم خدمت شما می آمدم.سخت از کار خود به وحشت افتادم.فرمودند:بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم.بیدرنگ پذیرفتم وبه قبرستان ده که مصافتی فاصله داشت،رفتیم و فاتحه خواندیم.آنگاه حضرت شیخ فرمودند:دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا را زیارت کنیم؟عرض کردم:
آری.فرمودند دنبال من بیا.چندقدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود،اشارتی کردند و در باز شد،ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد.دستور دادند تا وضو بگیریم.با آب جوی وضو ساختم و به سمت حرم روانه شدیم.
در اینجا نیز درهای بسته با اشاره ی حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت،در ها یک به یک پشت ما بسته شدند.چون از صحن خارج شدیم،فرمودند: دوست می داری که امیرالمومنین (ع) را هم زیارت کنی؟عرض کردم آری و هنوز چند قدم نرفته بودیم که در برابر صحن و حرم رسیدیم،ولی من چون تا به حال به زیارت امیرالمومنین نرفته بودم ابتدا آنجا را نشناختم.باری،درهای بسته ی صحن و حرم حضرت امیر (ع) هم به اشاره ی شیخ باز شدند.زیارت کردیم و خارج شدیم.در این هنگان حضرت شیخ فرمودند: حبیب،شب گذشته تو هم خسته ای بهتر است به نخودک بازگردیم.عرضه داشتم: اقا،هرچه صلاح می دانید بکنید.باز پس از چند قدمی،ناگهان خود را در همان جای ملاقات نخست یافتم.
پس از آن به من فرمودند:حبیب،مبادا که تا زنده ام،از سر این شب چیزی با کسی در میان بگذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر آنکه هیچوقت نزد من نیا و هرگاه مرا دیدی،از دور سلامی کن والسلام. آیا با این کراماتی که من از این بزرگوار دیده ام،جای آن نیست که چنان در ماتم ایشان شیون و ناله کنم؟
1.روستایی از توابع نخودک مشهد
2.نشان از بی نشانها-ص 73
طلايه دار حديث
مشهور ترين دانشنمند فقيه و محدث نامي شيعه در نيمه اول سده چهارم هجري ثقه الاسلام محمد بن يعقوب بن اسحاق كليني رازي معروف به كليني يا شيخ كليني است ايشان مقبول همگان و ستايش شده از ناحيه خاص و عام است در واقع بهترين اثري كه از خود باقي گذاشته كتاب بزرگ كافي است شيخ مفيد كه از عالمان بزرگ است مي گويد كافي از بزرگترين كتاب هاي شيعه است
را ه های به دست آوردن آرامش
1- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه كنید.
2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره ی آرامش است، با زور نمی توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می برند.
4- وقتی احساس می كنید كه سرتان پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كنید.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید كه چگونه در همان لحظه ای كه هستند، زندگی می كنند و لذت می برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می كنید.
8- هرچه اكسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام تر كنید، طولی نمی كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.
13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت.
• هر چند وقت یك بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن كفشها به كاهش فشار عصبی كمك میكند.
• فشردن یك توپ كوچك، تنشهای عصبی را كه در انگشتان و دستهای شما متمركز شدهاند، خالی می كند.
• لباسهای گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.
14- لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عكس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقتها آنها را به یاد آورید و درباره شان فكر كنید و لذت ببرید.
15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نكنید. تماشای ماهی ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می كند، زیرا ماهیها آرام شنا می كنند و آرام تنفس می كنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فكری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.
18- تمرین كنید كه آرامتر از حد معمول صحبت كنید، این كار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را كم می كند و به شما اجازه میدهد، ذهن و فكرتان را از بسیاری مسائل پاك كنید.
19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روشهای رسیدن به آرامش خاطر رسیده اید، آنگاه می توانید بگویید، الا بذكر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتادهاید، اكنون زمان آشتی است. داشتن یك تكیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می شود.
20- احساسات و مشكلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس كنید.
21- یكی از مهمترین مهارتها در آرام بودن، فكر نكردن به مسائل كوچك است، دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.
22- شاد كردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه دهید. قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست!
مراسم جشن هفته معلم
معلم عزیزم!شما را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لب های شما می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبایی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین شما موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و آهنگ زندگی را به شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگ های ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دست های روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در شما خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش شما همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبرایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز شما سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست . طپش قلب شما آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . شما روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی .چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی شما را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه شما مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف . تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید :
معلم کیمیای جسم و جان است …
مــعلم رهنمای گمرهان است….
شـده حک بر فراز قله ی عشق ….
معلم وارث پیغــــمبران است….
به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم به همت طلاب پایه پنجم مراسم جشنی با حضور اساتید مدرسه برگزار گردید.
فقیهی که با دعای امام زمان(عج) متولد شد
امام زمان(عج) در جواب نامه پدر شیخ صدوق که تقاضای فرزندی داشت، فرمودند: “ما براى تو دعا کردیـم و عن قریب خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد.” و به این ترتیب شیخ صدوق از مفاخر فقهاى دنیاى شیعه و محـدث عالـى مقام به دنیا آمد.
شیخ صدوق رئیسالمحدثین از فقها و محـدثین نیمه دوم سده چهارم هجرى به شمار می آید. او پس از درک محضر علمای زمان خود، مدت هفتاد و چند سال با افتخار زندگی کرد و در طی آن به انجام مسافرتهاى طـولانـى و تصنیف ۳۰۰ جلـد کتـاب بـا ارزش مبادرت ورزید.
وی در سال ۳۴۷ هـ.ق، به تقاضاى رکـنالدوله دیلمى در رى، اقـامت و به رهبـرى علمـى و مذهبـى شیعیـان عصر پـرداخت. شخصیت علمى و معنـوى او چنان بـود که فقها و دانشمندان شیعه هر جا به نام وى مى رسیـدند از وى با بهتـریـن عبارات یاد مـى کردنـد چنانچه فقیه عظیـمالشأنى همچون بحرالعلوم او را (رئیس محدثیـن) خوانده است.
دعای امام زمان(عج)
بعد از سـال ۳۰۵ هـ.ق، که نـائب دوم امام زمـان(عج) از دنیا رفت، حسین بـن روح نوبختى به عنوان نائب سوم امام (ع) بیـن شیعیان و حضرت گردید. على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد و چون تا آن زمان صاحب فرزنـدى نشـده بـود و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد و ضمن نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان(عج) نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید.
وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى ابراز کرده بـود و جواب امام زمان(عج) هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و عن قریب خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد. به ایـن ترتیب عنایت الهى شامل حال وى شده و دعاى حضرت حجت(ع) به سـال ۳۱۱ هـ. ق بـا تـولـد شیخ صـدوق تحقق یافت.
اسنـاد ایـن روایت معتبـر است، چنـانچه شیخ صـدوق خـود در کتـاب گران قدرش کمالالدین آورده است و شیخ طـوسـى در کتـاب غیبت صفحه ۱۹۵ ایـن حـدیث را آورده است. همچنین ایـن حدیث را دانشمند رجالشناس شیخ نجاشى در کتاب خـود صفحه ۱۸۴ نقل کرده است.
شیخ صدوق در روزگار جـوانى پـس از فرا گرفتـن علـوم مقـدماتـى، علـم حـدیث و فقه را از مفاخـر فقها و محدثیـن قـم همچون پدرش على بن بابویه و محمد بن حسـن بـن ولید، پیشواى فقهاى قم، احمد بن على بن ابراهیم قمى، حسیـن بـن ادریس قمى و دیگران آموخت.
شیخ صدوق در سال ۳۴۷ هـ.ق، در رى از ابوالحسن محمد بـن احمد بن علـى اسدى معروف به ابـن جراده بردعى حدیث فراگرفت و در سال ۳۵۲ هـ . ق، در نیشـابـور ازمحضر علماى آن سـامـان مانند ابـوعلـى حسیـن بـن احمد بیهقـى، عبـدالرحمـن محمد بـن عبدوس و همچنیـن در مرو از افرادى همچون ابـوالحسن محمد بن على بن فقیه و ابویوسف رافع بـن عبدالله به أخذ حـدیث تـوفیق یافت که در کـوفه، مکه، بغداد، بلخ و سـرخـس استماع حدیث داشته است.
شیخ صدوق چون در روزگار سلاطیـن شیعى آل بویه به سر مـى برده و آنها بر قسمت اعظم دنیاى اسلام تسلط داشتنـد به منظور دیـدار مشایخ دیگـر در سایر نقاط شیعه نشیـن، و سیـر و سیاحت به مسافرت دور و درازى همت گماشت.
حافظ صديق احاديث
پانزدهم اردیبهشت روز بزرگداشت شیخ صدوق است، انسان وارسته ای كه در تلاشی خستگی ناپذیر به پاسداری از سخنان پیشوایان دین پرداخت تا صداقتش راهی برای رسیدن او به بلندترین قله های معنویت شود.
ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی’، در سال 305 هجری قمری در قم پا به عرصه گیتی نهاد، لقب او شیخ صدوق و معروف به ابن بابویه و محمد بن بابویه بود. پدر بزرگوارش علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از علما و فقهای بزرگ زمان خود بود که در دوران امام حسن عسگری(ع)، می زیست. - پدر وی پرچمدار هدایت و مرجعیت شیعه بود و از نظر شان و منزلت تا بدان جا رسید که امام حسن عسگری (ع) طی نامه ای، او را با لقب شیخ، فقیه و معتمد مورد خطاب قرار داد. -
شیخ صدوق، روزگار طفولیت و سنین جوانی را در دامان خانواده ای با فضیلت، با تقوا و تحت تعلیم و تربیت پدر سپری کرد . او در مدت كوتاهی به واسطه هوش سرشار و حافظه فوق العاده قوی، به قله های بلند كمالات انسانی دست یافت و توانست در20سالگی، هزاران حدیث با سلسله سند را حفظ و به آنها عمل كند.
وی در روزگار جوانی پس از فرا گرفتن علوم مقدماتی، حدیث و فقه، به منظور دیدار با مشایخ سایر نقاط شیعه نشین به سیر و سیاحت در ممالك اسلامی و مراكز علمی شیعه و سنی پرداخت و برای بهره گیری از دانش علما و دانشمندان مذاهب اسلامی به مسافرت های طولانی رفت.
از جمله حوادث مهم دوران زندگی شیخ صدوق، روی كارآمدن سلسله ایرانی و شیعه مذهب آل بویه بود كه بر بخش بزرگی از ایران، عراق و جزیره العرب تا مرزهای شمالی شام فرمان می راندند.
آل بویه كه به دیالمه نیز مشهور بودند، در قسمتهای مختلف ایران (مركزی ، باختری و منطقه فارس و سواحل خلیج فارس) دولت نیرومندی تشكیل داده و باعث تقویت و رواج مذهب شیعه شده بودند. شیخ صدوق در این دوران به درخواست ركن الدوله دیلمی از قم به ری آمد و در آنجا ساكن شد.
شیخ در قم، ری، نیشابور و مشهد مقدس احادیث جالبی در مباحث گوناگون به شاگردان فاضل و دانشمند خود ارائه و شاگردان او این احادیث را نوشته و جمع آوری می كردند از جمله این دست نوشته ها می توان، 97 مجلس را نام برد كه به نام ‘ امالی’ یا’ مجالس’ چاپ شد.
عصر صدوق را باید ‘عصر احیا تنقیح حدیث ‘ نامید زیرا پس از رحلت پیامبر اسلام، بازار جعل حدیث رونق گرفته و كارخانه حدیث سازی خلفا شروع به كار كرده بود و كسانی پیدا شدند كه بطور حرفه ای، احادیثی را جعل و به پیامبر و ائمه نسبت می دادند.
از این رو محدث بزرگوار ‘كلینی’، از استادان شیخ صدوق، كتاب شریف ‘كافی’ اولین كتاب از مجموعه چهارگانه كتب روایی و حدیثی شیعه را نگاشت و حركت علمی جدیدی را در مكتب حدیث نگاری اهل بیت(ع) بنیانگذاری كرد كه پس از او،’ شیخ صدوق ‘ بنای مستحكم ضبط و نشر حدیث را بر آن بنا نهاد و توانست آثار زیادی را بیافریند كه در خصوص تعداد این آثار، شیخ طوسی نوشته است، وی نزدیك به 300 كتاب تألیف كرده است.
از جمله تالیفات او می توان از من لا یحضره الفقیه، كمال الدین و اتمام النعمه، امالی، صفات شیعه، عیون الاخبار امام رضا(ع)، مصادقه الاخوان، خصال، علل الشرایع، توحید، اثبات ولایت علی علیه السلام،معرفت، مدینه العلم، مقنع در فقه، معانی الاخبار، مشیخته الفقیهو و عیون نام برد.
صدوق، به خوبی دریافته بود كه بهترین شیوه برای حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین، برای آن كه از تعرض محفوظ بمانند، انتقال آن به دلبستگان مكتب اهل بیت است؛ از همین رو با پرورش شاگردان و طالبان دانش، به نگهداری و صیانت از این میراث گران بها پرداخت.
از شاگردان وی می توان از دانشمند بلند آوازه، ‘محمد بن نعمان’ معروف به ‘شیخ مفید’ نام برد كه خدمات بسیاری را به جهان اسلام عرضه كرد. فقها و بزرگان مسلمان، شیخ صدوق را بیشتر با لقب ‘رییس المحدثین’ شناخته اند؛ زیرا او در شناخت احادیث، آگاه و در حفظ منابع و جمع آوری آن ها تلاش فراوان می كرد.
شیخ صدوق احادیث را به تناسب موضوعات مختلف دسته بندی و برای هر موضوع، باب جداگانه ای باز می كرد. از جمله مسایلی كه در علم رجال و شناخت راویان حدیث مطرح و سبب پذیرش حدیث محدثان می شود، تصریح دانشمندان این رشته علمی به اطمینان و صداقت راوی است از آن جهت شیخ را صدوق نامیده اند، زیرا در نقل حدیث از ائمه(ع) خصوصا امام صادق و امام باقر(ع) از راه صواب خارج نشد و در فهم آن ها به خطا نرفت.
فقیه گرانقدر علامه بحـر العلـوم پیرامون شیخ صدوق می نویسد: ‘ابو جعفر محمـد بن علـی بن حسیـن بن مـوسـی بـن بابـویه قمـی پیشوایی از پیشـوایان شیعه و ستونـی از استـوانه های شریعت است. او رییـس محدثین و در آنچه از ائمه صادقیـن نقل كرده راستگوست.’
پس از شهادت امام حسن عسگری، غیبت صغرای امام زمان(عج) آغاز شد و در طی این مدت افرادی بین آن حضرت و مردم به عنوان نائبان خاص، رابطان امام با مردم بودند. نواب امام در طول غیبت صغری چهار نفر بودند كه از سوی امام عصر(عج) به این سمت منصوب می شدند، شیخ صدوق در اوائل نیابت سومین نائب، حسین بن روح بود؛ كه این خود از عوامل بسیار موثر در پیشرفت و تكامل علمی و خصوصا معنوی صدوق بوده كه توانست با این توفیق خود را به بلندترین قله های نورانی علم معنویت برساند.
سرانجام عالم بزرگوار، شیخ صدوق در 76 سالگی در سال 381 هجری قمری چشم از جهان فرو بست و در شهر ری پیكر پاكش در میان غم و اندوه مردمان تشییع و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی به خاك سپرده شد.