بیشتر از سه روز عمر نخواهی کرد
ابو الحسين سعيد بن سهل بصرى كه معروف بملاح بود گفت؛ جعفر بن قاسمهاشمى بصرى، مذهب واقفیه داشت ،روزى من و او در سامرا بوديم، حضرت ابو الحسن امامهادى عليه السّلام در بين راه دیدیم و فرمود ند که تا كى در خوابي، آیا وقت آن نرسید ه که از خواب بیدار شوی.
پس از گذشت چند روز، يكى از فرزندان خليفه ما را به وليمه دعوت كرد. حضرتهادى را نيز دعوت كرده بود. چشم ميهمانان كه به امام افتاد به احترام آن جناب لب فرو بسته خاموش نشستند، اما جوانكى در مجلس احترام ايشان را نگه نداشت، حرفهاى نامربوط مي زد و مي خنديد. امام عليه السّلام روى بجانب او كرده فرمود: مىخندى و از خدا غافلى با اينكه بيش از سه روز زنده نخواهى بود. ما با خود گفتيم اين يك مستمسك خوبى است ببينيم پس از سه روز چه مىشود.
جوانك لب فرو بست و از كارهاى قبل دست برداشت پس از صرف غذا متفرق شديم روز بعد آن جوان مريض شد و روز سوم اول صبح از دنيا رفت و عصر او را دفن كردند.
وصيت الهي
در وصيت هائي كه خداي جلاله به عيسي (عليه السلام )فرموده آمده است :
اي عيسي به پيشگاه من از چشمت اشك ها و از دلت ترس بيار و برگور مردگان بايست وآنان را با صداي بلند آوازده باشد كه سهم خودت را از موعظه از آنان بستاني پس بگو من نيز به همراه كارواني كه ميرسد به شما خواهم پيوست اي عيسي از دو چشمت براي من اشك ها بريز و با دلت براي من خاشع باش اي عيسي در حالات سختي و فشار به من پناه بيار كه من گرفتاران را پناه ميدهم و ناچاران را مي پذيرم و منم ارحم الراحمين
اشعار شهادت امام هادی علیه السلام
شمع جمع شبستان
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی
چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی
مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی
محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی
شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی
صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی
مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی
كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی
گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5)
تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی
ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی
آية الله غروي اصفهاني (كمپاني)
پینوشتها:
1- ملاذ: پناه2- حاضر و بادی: حاضر: كسی كه در حضر و در شهر ساكن است. بادی: كسی كه بادیهنشین و صحرانشین است.
3- اشاره است به حدیث: «لی معالله وقت لا یسعنی فیه ملك مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است كه در آن با من نمیگنجد هیچ ملك مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراكرم صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رك : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دكتر سید جعفر شهیدی، صفحه286).
4- بركه درندگان (بركة السباع): محلی بود كه مركز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناك قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.
5- باغی: سركش و طغیان كننده عادی: عداوت كننده و دشمن.
نقش امام هادي (ع) و موضع وى در حوادث
امام در سامره زیر نظر جاسوسان متوكل شب و روز مورد مراقبت بود و می كوشید كارهاى خود را در آن محیط سخت انجام می دهد. فعالیت هاى ایشان در آن دایره پر تشویش محدود می شد و حتى الامكان می كوشید برخوردى روى ندهد. امام(ع) با توجه به فشار و مراقبت شدیدى كه متوجه خود و یارانش بود، حركت خود را در دو زمینه آغاز نمود:
الف- آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخ گفتن به شبههها و جواب به پرسشهائى كه خلیفه از او می كرد، تا آن امام را در تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آید. مثلا متوكل از«ابن سكیت» خواست مسالهاى پیچیده و دشوار در حضور او مطرح كند و از امام(ع) جواب آن را بخواهد. «ابن سكیت»، برخى مسائل را كه سخت دشوار می دانست ازامام پرسید و امام در آن مبارزه و مباحثه پیروز گردید.
«یحیى بن اكثم»، متوكل را گفت:«دوست ندارم پس از پرسش هاى من از این مرد چیزى پرسیده شود زیرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضیان تقویت می گردند.» (1)
امام(ع) پاسخ سوالات را می داد و شبهههاى كفرآمیز را كه در اجتماع او رایج بود رد می كرد. (2)
ب- پشتیبانى از پایگاه هاى خود و توجه داشتن به آنها، تا در حد امكان، نیازشان را برطرف سازد و كوشش در آموزش آنان و تقویت ایمانشان.
امام با كوشش خستگى ناپذیر و فراوان، وقت خود را براى تجدید فعالیت پیروان خود مصروف می داشت. هر وقت فرصت این كارها دست می داد و امكان فعالیت پیش مىآمد، پایگاه هاى خود را با هر روشى كه امكان داشت تقویت می كرد تا در برابر مشكلات، نیروهاى پایدار و مجهز آماده داشته باشد.« براى امام هادى(ع) از راه هاى پنهانى و آشكار، و در هر صورت ممكن، پولهاى سرشار از قبیل خمس و زكات و خراج مىرسید و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مىرسانید تا جنبش فرو ننشیند. این فعالیت ها البته دور از چشم حكمرانان و مركز حكومت عباسیان بود. (3)
1-مناقب، ج 3، ص 507.
2- احتجاج، ج 2، صص 251-260.
3- مناقب، ج 3، ص 512.
چهل مروارید از صدف وجودامام هادی علیه السلام
1- شكر و شاكر
«الشاكِرُ أَسعَدُ بِالشكر مِنهُ بِالنعمَةِ الَتى أَوجَبَتِ الشكرَ لاَِنَّ النعَمَ مَتاعٌ وَ الشكرُ نِعَم وَ عُقبى.»؛
شخص شكرگزار، به سبب شكر، سعادتمند تر است تا به سبب نعمتى كه باعث شكر شده است. زیرا نعمت، كالاى دنیاست و شكرگزارى، نعمتِ دنیا و آخرت است.
2- جایگاه اجابت دعا
«إِنَّ لله بِقاعًا یُحِبُّ أَن یُدْعى فیها فَیَستجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیْرُ مِنها.»؛
همانا براى خداوند بقعه هایى است كه دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعاى دعا كننده را به اجابت رساند، و حائر - حسین علیه السلام- یكى از آنهاست.
3- خدا ترسى
«مَنِ اتقَى الله یُتقى، وَ مَنْ أَطاعَ الله یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ الَمخلوقینَ. وَ مَنْ أَسْخَطَ الخالِقَ فَلییقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَط الَمخلوقینَ.»؛
هر كس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر كه خدا را اطاعت كند، از او اطاعت كنند، و هر كه مطیع آفریدگار باشد، باكى از خشم آفریدگان ندارد، و هر كه خالق را به خشم آورد، باید یقین كند كه به خشم مخلوق دچار مىشود.
4- اطاعت خیرخواه
«مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ وَ رَأیَهُ فَاجْمَع لهُ طاعَتكَ.»؛
هر كه دوستى و نظر نهایىاش را براى تو همه جانبه گرداند، طاعتت را براى او همه جانبه گردان.
5- اوصاف پروردگار
«إِنَّ الله لا یُوصَفُ إِلاّ بما وَصَفَ بِهِ نفسَهُ، وَ أَنّى یُوصَفُ الَّذى تعْجِزُ الحَواسُّ أَنْ تدركَهُ وَ الاَْوهامُ أَن تنالَهُ وَ الخَطَراتُ أَنْ تحُدَّهُ وَ الاْبصارُ عَنِ الاِحاطَةِ بِهِ. نأى فى قربهِ وَ قَرُبَ فى نَأیِهِ، كَیَّفَ الكَیْفَ بِغَیرِ أَن یُقالَ: كَیفَ، وَ أَیَّنَ الایْنَ بلا أَنْ یُقالَ: أَینَ، هُوَ مُنقَطِعُ الكَیفِیةِ وَ الاینیَّةِ، أَلواحِدُ الاْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تقَدّسَت أَسماؤُهُ.»؛
به راستى كه خدا، جز بدانچه خودش را وصف كرده، وصف نشود. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورات به كُنه او پى نبرند، و در دیده ها نگنجد؟ او با همه نزدیكىاش دور است و با همه دورىاش نزدیك. كیفیت و چگونگى را پدید آورده، بدون این كه خود كیفیت و چگونگى داشته باشد. مكان را آفریده، بدون این كه خود مكانى داشته باشد. او از چگونگى و مكان بر كنار است. یكتاى یكتاست، شكوهش بزرگ و نام هایش پاكیزه است.
6- اثر بخش خداست، نه روزگار
«لا تعْدُ ولا تجعَل لِلایامِ صُنعًا فى حُكم ِالله.»؛
از حدّ خود تجاوز نكن و براى روزگار هیچ اثرى در حكم خدا قرار نده.
7- نتیجه بى اعتنایى به مكر خدا
«مَن أَمِنَ مَكرَالله وَ أَلیمَ أَخذِهِ، تكبَّرَ حَتى یَحِلَّ بهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَن كانَ عَلى بَینة مِن رَبِّهِ هانَتْ عَلیهِ مَصائِبُ الدنیا وَ لوْ قرِضَ وَ نشِرَ.»؛
هر كه از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش آسوده زندگی کند، تكبر پیشه كند تا قضاى خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر كه بر طریق خدا پرستى، محكم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وى سبك آید، اگر چه مقراض- قیچی- شود و ریز ریز گردد.
8- تقیّه
«لوْ قلتُ إِنَّ تارِكَ التقِیةِ كتارِكِ الصَّلوةِ لكنتُ صادِقا.»؛
اگر بگویم كسى كه تقیّه را ترك كرده، مانند كسى است كه نماز را ترك كرده، راست گفته ام.
9- جبران نقص
«لِبَعض مَوالیهِ: عاتِب فلانا وَ قل لهُ: إنَّ اللهَ إِذا أَرادَ بِعَبْد خَیرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ.»؛
امام على النقى علیه السلام به یكى از دوستانش فرمود: فلانى را توبیخ كن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده اى خواهد، وی را توبیخ نماید، پس هر گاه توبیخ شود، بپذیرد.[و در صدد جبران نقص خود برآید.]
10- دنیا جایگاه آزمایش
«إِن الله جَعَلَ الدنیا دارَ بَلوى وَالاخِرَةَ دارَ عُقبى وَ جَعَلَ بَلوَى الدنیا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَى الدنیا عِوَضًا.»؛
همانا كه خداوند دنیا را سراى امتحان و آزمایش ساخته و آخرت را سراى رسیدگى قرار داده است، و بلاى دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاى دنیا قرار داده است.
11- ستمكار بردبار
«إنَّ الظالِمَ الحالِمَ یَكادُ أَنْ یُعفى علیهِ بحِلمِهِ. وَ إِنَّ المحِقَّ السفیهَ یَكادُ أَنْ یُطفِىءَ نورَ حقهِ بِسَفههِ.»؛
به راستى ستمكار بردبار،چه بسا كه به وسیله حلم و بردبارى خود از ستمش گذشت شود و صاحب حق نابخرد،چه بسا كه به سفاهت خود، نور حقِّ خویش را خاموش كند.
12- آدم بى شخصیّت
«مَنْ هانتْ عَلیهِ نَفسُهُ فَلا تأمَنْ شَرَّهُ.»؛
كسى كه خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.
13- دنیا جایگاه سود و زیان
«أَلدنیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَومٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.»؛
دنیا بازارى است كه گروهى در آن سود می برند و دسته اى زیان می بینند.
14- حسد و خودخواهى
«أَلحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلبِ العِلمِ داع إِلَى الغَمطِ وَ الجَهلِ، وَالبُخلُ أَذمُّ الاخلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّة سَیئَةٌ.»؛
حسد، نیكویی ها را نابود سازد، و دروغ، دشمنى آوَرَد، و خود پسندى مانع از طلب دانش و خواهان خوارى و جهل گردد، و بخل ناپسندیده ترین خُلق و خوى است، و طمع خصلتى ناروا و ناشایست است.
15- پرهیز از تملق
«قالَ أَبوالحَسَنِ الثّالِثِ علیه السلام لِرَجُل وَ قَدْ أَكثَرَ مِن إِفراطِ الثناءِ عَلَیهِ: أَقبِل عَلى شَأنِكَ، فَإِنَّ كَثرَةَ المَلَقِ یهْجُمُ عَلَى الظنَةِ وَ إِذا حَللتَ مِنْ أَخیكَ فى مَحَلِّ الثقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلى حُسْنِ النیَّةِ.»؛
امام هادى علیه السلام به كسى كه در ستایش از ایشان افراط كرده بود فرمودند:از این كار خود دارى كن كه تملقِ بسیار، بد گمانى به بار مىآورد و اگر اعتماد برادر مؤمنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیّت نشان ده.
16- جایگاه حُسن ظنّ و سوء ظنّ
«إِذا كانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَنْ یَظُنَّ بأَحَد سُوءً حَتى یَعلَمَ ذلِكَ مِنهُ، وَ إِذا كانَ الجَورُ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لاَِحَد أَن یَظُنَّ بِأَحَد خَیرًا ما لَمْ یَعلَم ذلِكَ مِنهُ.»؛
هر گاه در زمانه اى عدل بیش از ظلم رایج باشد، بد گمانى به دیگرى حرام است، مگر آن كه - آدمى- بدى از كسى ببیند. و هر گاه در زمانه اى ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتى كه - آدمى- خیرى از كسى نبیند، نباید به او خوشبین باشد.
17- بهتر از نیكى و زیباتر از زیبایى
«خَیرٌ مِنَ الخَیرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الجَمیلِ قائِلهُ، وَ أَرجَحُ مِنَ العِلمِ حامِلهُ، وَ شَرّ مِنَ الشرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الهَولِ راكِبُهُ.»؛
بهتر از نیكى، نیكوكار است، و زیباتر از زیبایى، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدى، عامل آن است، و وحشتناكتر از وحشت، آورنده آن است.
18- توقّع بیجا
«لا تطلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدَرتَ عَلَیهِ، ولاَالوَفاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ بهِ، وَلاَ النصحَ مِمَّنْ صَرَفتَ سُوءَ ظنِكَ إِلَیْهِ، فَإِنما قَلبُ غَیْرِكَ كقَلبِكَ لهُ.»؛
از كسى كه براو خشم گرفته اى ، صفا و صمیمیّت مخواه و از كسى كه به وى خیانت كرده اى ، وفا مطلب و از كسى كه به او بدبین شده اى ، انتظار خیرخواهى نداشته باش، كه دل دیگران براى تو همچون دل تو براى آنهاست.
19- برداشت نیكو از نعمتها
«أَلقوا النعَمَ بِحُسْن مُجاوَرَتِها وَ التمِسُوا الزِّیادَةَ فیها بِالشكرِ عَلیْها، وَاعلَمُوا أَنَّ النفسَ أَقبَلُ شَىْء لِما أَعطَیتَ وَ أَمنَعُ شَىْء لِما مَنَعْتَ.»؛
نعمت ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شكرگزارى افزون كنید، و بدانید كه نفس آدمى رو آورنده ترین چیز است به آنچه به او بدهى و بازدارنده ترین چیز است از آنچه كه از او بازدارى.
20- خشم به زیردستان
«أَلغضَبُ عَلى مَنْ تملِكُ لُؤمٌ.»؛
خشم بر زیردستان از پستى است.
21- عاقّ والدین
«أَلعُقوقُ ثكلُ مَنْ لمْ یَثكَلْ.»؛
نافرمانى فرزند از پدر و مادر، داغِ داغ نادیدگان است.
22- تأثیر صله رحم در ازیاد عمر
«إِنَّ الرَّجُلَ لیَكونَ قَدْ بَقِىَ مِنْ أَجَلِهِ ثلاثونَ سَنَةً فَیَكُونُ وُصُولاً لِقَرابَتِهِ وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیَجعلُهَا الله ثَلاثَةً وَ ثَلاثینَ سَنةً، وَ إِنَّهُ لیَكونَ قَدْ بَقِىَ مِن أَجَلِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَیَكونُ عاقّا لِقرابَتِهِ قاطِعًا لِرَحِمِهِ، فَیَجعَلهَا الله ثَلاثَ سِنینَ.»؛
چه بسا شخصى كه از عمرش سی سال باقی مانده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند. و چه بسا كسى كه از مدّت عمرش 33 سال باقی مانده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند آن را به سه سال برساند.
23- نتیجه عاقّ والدین
«أَلعُقوقُ یُعَقبُ الْقلةَ وَ یُؤَدّى إِلَى الذلةِ.»؛
نارضایتى پدر و مادر، كمىِ روزى را به دنبال دارد و آدمى را به ذلت مىكشاند.
24- بىطاقتى در مصیبت
«أَلمُصیبَة لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلجازِع إِثنانِ.»؛
مصیبت براى صابر یكى است و براى كسى كه بىطاقتى مىكند دوتاست.
25- همراهان دنیا و آخرت
«أَلناسُ فِى الدنیا بِالاموالِ وَ فِى الاخِرَةِ بالاعمال.»؛
مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.
26- شوخى بیهوده
«أَلهَزلُ فَكاهَة السفهاءِ وَ صَناعَة الجُهّال.»؛
مسخرگى، تفریح سفیهان و كار جاهلان است.
27- زمان جان دادن
«أذكُر مَصْرَعَكَ بَینَ یَدَىْ أَهلِكَ، وَلا طبیبٌ یَمنعُكَ وَلاحَبیبٌ یَنفعُكَ.»؛
وقت جان دادن خود را نزد خانواده ات به یاد آر كه در آن هنگام طبیبى جلوگیر مرگت و دوستى نفع رسانت نباشد.
28- نتیجه جدال
«أَلمِراءُ یُفسِدُ الصِّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تكونَ فیهِالمُغالبَة وَ المُغالَبَة أُسُّ أَسبابِ القَطیعَةِ.»؛
جدال، دوستى قدیمى را تباه مىكند و پیوندِ اعتماد را مىگسلد و كمترین چیزى كه در آن است غلبه بر دیگرى است، كه آن هم سبب جدایى مىشود.
29- حكمت ناپذیرى دل فاسد
«أَلحِكمَة لا تنجَعُ فِى الطباعِ الفاسِدَةِ.»؛
حكمت، اثرى در دلهاى فاسد نمىگذارد.
30- درك لذت
«أَلسَّهَرُ أَلذُّ لِلمَنامِ وَالْجُوعُ یَزیدُ فى طیبِ الطَّعام.»؛
شب بیدارى، سبب لذتبخشى خواب، و گرسنگى سبب خوش خوراكى در طعام ناب است.
31- اسیر زبان
«راكِبُ الحَرُون أَسیرُ نفسِهِ، وَالجاهِلُ أَسیرُ لِسانِهِ.»؛
كسى كه اسیر هواى نفس خویش است؛ گویا بر اسب سركش، سوار است، و نادان، اسیر زبان خویش است.
32- تصمیم قاطع
«أُذكُرْ حَسَراتِ التفریطِ بِأَخذِ تقدیمِ الحَزمِ.»؛
افسوسِ كوتاهى در انجام كار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران كن.
33- خشم و كینه توزى
«أَلعِتابُ مِفتاحُ الثقالِ، وَالْعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ.»؛
خشم و تندى، كلیدِ گرانبارى است و خشم، شدیدتر از كینه توزى است.
34- ظهور مقدَّرات
«أَلمَقادیرُ تریكَ مالا یَخْطُرُ بِبالِكَ.»؛
مقدَّرات، چیزهایى را بر تو نمایان مىسازد كه به فكرت خطور نكرده است.
35- خود خواهان مغضوب
«مَن رَضِىَ عَنْ نفسِهِ كَثرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ.»؛
هر كه از خود راضى باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
36- تباهى فقر
«أَلفقرُ شَرَهُ النفسِ وَ شِدةُ القنوطِ.»؛
فقر، مایه آزمندىِ نفس و سببِ ناامیدى زیاد است.
37- راه پرستش
«لو سَلكَ الناسُ وادِیًا شُعَبًا لَسلكتُ وادِىَ رَجُل عَبَدَالله وَحدَهُ خالِصًا.»؛
اگر مردم به راه هاى گوناگونى روند، من به راه كسى كه خدا را خالصانه مىپرستد خواهم رفت.
38- آثار گوشتخوارى
«مَن ترَكَ اللحْمَ أَرْبَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ وَ مَنْ أَكَلَ اللحْمَ أَربَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ.»؛
كسى كه چهل روز گوشت نخورد، بد خُلقى پیدا كند، و كسى كه چهل روز پى در پى نیز گوشت بخورد اخلاقش بد شود.
39- یگانگى خدا
«لم یَزلِ الله وَحْدهُ لا شَىءَ مَعَهُ، ثمَّ خَلقَ الاشیاءَ بَدیعًا وَاخْتارَ لِنفسِهِ أَحسَنَ الاْسْماءِ.»؛
خداوند از ازل تنها بود و چیزى با او نبود، سپس اشیاء را به صورت نوظهور آفرید و براى خودش بهترین نام ها را برگزید.
40- فروتنى
«أَلتواضُعُ أَنْ تعطِىَ الناسَ ما تحِبُّ أَنْ تعْطاهُ.»؛
فروتنى آن است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو چنان باشند.
عرض تسلیت شهادت امام هادي (ع) به پيشگاه امام زمان (عج)
امروز زمین آغوش گشوده است تا بار دیگر انسان پاکی از سلاله خاندان پیامبر(ص) را در خود جای دهد و او را به حیاتی برتر از این دنیای دون و در کنار اولیا و انبیا نوید دهد. شهادت جانگداز آن امام همام، امام علی النقی(ع) را به عموم شیعیان جهان تسلیت می گوییم.
سال غم و اندوه
شهادت امام هادی(ع)، پیشوای دهم شیعیان، در ماه رجب و در 42 سالگی اتفاق افتاد. عروج روح قدسی آن انسان وارسته جهان اسلام را غرق در ماتم و اندوه ساخت. شهادت مظلومانه آن بزرگوار شهر سامرا را پر از شیون و ناله کرد. تمامی دوستداران اهل بیت در غم فقدان گوهری تابناک عزادار شدند و آن سال را سال اندوه شیعه نامیدند.
شهادت محبوب دل ها
زهر سراسر بدن امام هادی(ع) را فرا گرفته بود و حضرت در بستر بیماری آخرین زمزمه های قدسی را با معبود خویش نجوا می کرد. غم و اندوهی گران بر قلوب مؤمنان سنگینی می کرد و چشم ها در فراق آن محبوب اشک می ریخت. حضرت امام علی النقی(ع)، آن طبیب آلام دردمندان و شفیق دل های مجروح مؤمنان، بر اثر زهر کشنده، در سومین روز از ماه رجب سال 254 (ه ) شربت شهادت نوشید.
4 خرداد ، حماسه ای به وسعت تاریخ
بدون شک ادبیات ما، بعنوان یکی از کهن ترین تمدن های جهانی از غنای والایی برخوردار است که بزرگان این حوزه در آن تلاش فراوان کشیده و بعنوان سند هویت ملی ما ترسیم کرده اند . اما دراین مقوله در مقاطعی از تاریخ شاهد اوج اقتدار ایران و ایرانیان بوده که سرچشمه آن ایثار بزرگانی بوده که دراین مسیر تا سرحد مرگ و حتی ایثار جان خود حرکت نموده اند.
در تاریخ و قاموس ما ، دوران دفاع مقدس عرصه ای جدید در ادبیات ما بوجود آورد که ثمره آن فرهنگ ایثار و شهادت است. دستاوردی که ثمره خون شهیدان و پایمردی زنان و مردان پولادین استواری است که جانانه دراین مبارزه نابرابر ایستاده و به اوج اقتدار جهانی رسیدند.
فرهنگ شهادت ما که منشاء آن اعتقادات درونی و منبعث از دین مبین اسلام و آئین سرخ آزادگی سرور و سالار شهیدان است برگ های زرینی در تاریخ ایران اسلامی رقم زد و یکی از این اوراق مزین بنام دزفول است.
دزفول، شهری که پهنه اش فرش افلاکیان بود تا ارض به عرش پرواز کردند و هر روز این شهر محشری بود. شهری که در دوران دفاع مقدس با بیش از ۲۶۰۰ شهید و تحمل مصائب این دوران توانست سربلند از آزمون مردانگی و غیرت و شهامت بیرون آید. شهری که پهنه اش جولانگاه نهایت ددمنشی دشمن زبون بود. شهری که در آن پیرو جوان خردسال ، نوجوان بی دفاع و بی گناه در زیر خروارها آوار خانه هایشان به سوی معبود خود پرواز کردند. دزفول شهری است که در دوران دفاع مقدس تا آخرین لحظه دفاع و پایمردی ایستادو حملات شبانه روز دشمن با توپ ، بمباران و موشک باران هم نتوانست خللی در عزم و اراده آهنین آنان وارد کند.
دزفول و مردمانش ایستادند و علی رغم اینکه هر لحظه سایه مرگ را برفراز شهر احساس می کردند ولی مقاومت کردند و اینگونه دزفول بالاترین آمار شهدای غیر نظامی را دارد. ایثار مردمانش از جمله بهترین خاطرات رزمندگان و بسیجیان سراسر کشور است که به دزفول آمدند و میهمان خانه های دل مردم بودند. که در ایثار مال و جان خود برای دفاع از کشور کوتاهی نکردند. در حضور رزمندگان و خط شکنی و مدیریت جنگ و عملیات ها ، فرزندان این دیار خط مقدم بودند.
شیرمردان و شیرزنان آنان در پشت جبهه حماسه ای تاریخی را رقم زد که فرزندان آنان در جبهه رقم زدند. اراده قوی آنان چنان به لطف خدا استوار بود که در هر لحظه موشکی یا بمباران دشمن مردم در صحنه ها حضور داشته و علی رغم احتمال حملات بعدی جانانه کمک می کردند . و بارزتر از آن سازندگی در حین جنگ بود که پس از حملات دشمن به سرعت عملیات بازسازی شهر انجام تا آثار جنگ به سرعت از چهره شهر زدوده شود و این یعنی اوج ایثار مردمانی که اینک در ۴ خرداد که روز مقاومت و پایداری است بنام دزفول شاهد گرامیداشت این روز و این ایام مقدس باشیم.
آری اینگونه دزفول قهرمان ، نمونه شد تا الگویی به وسعت تمام تاریخ برای تمام جهان باشد. دزفول و مردمانش ایستادند تا ثابت کنند همرزو پیرو پیر جماران هستند . دزفول ایستاد تا مصداق عینی کلام امام راحل (ره) باشد که درباره مردم دزفول فرمودند: ” … دزفول دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کرد”.آری اینجا دزفول است سرزمینی که دشمن با غرش موشک های خود نتوانست دل مردم و حتی شهر را خالی کند. شهری که به بلدالصواریخ – شهر موشکها -معرف گشت واین نشان ذلت و زبونی دشمن بود که در هر عملیات پیروزمندانه رزمندگان ما با خفت و خواری شکست می خورد و تنها ابزار مقابله و تسکین شکست را حملات موشکی و بمباران دزفول می دانست تا مردم بی دفاع و بی گناه را مورد اصابت موشک های خود قرار دهد.
مردم دزفول مراسم تشییع شهدای خود را به سوی گلزارشهیدآباد و بهشت علی در دوران دفاع مقدس فراموش نکرده اند. و اینک در آستانه هر خرداد ماه پیروزی و شکست دشمن روز چهارم خرداد روز حماسه و مقاومت دلیرمردان و زنانی است که ایستادند تا ایران اسلامی بماند .و جاودانه شدند تا ایران اسلامی در اوج اقتدار جهانی باشد این روز که حماسه ای سترگ را در دل دارد ارج نهیم و بدانیم اگر دزفول نمونه ایثار و مقاومت است و این روز در سند ملی روزشمار کشور بنام روز دزفول درج شده ، غوغایی از دل هشت سال دفاع مقدس است که این پهنه در کشور به وسعت تاریخ آن را با مردمانش رقم زد.
پیام های ویژه میلاد امام باقر علیه السلام
از روشنی طلعت رخشنده «باقر» شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
****
دل جرعه بنوش از قدح و جام محمّد دیگر شده مرهم همه آلام محمّد
بشکفته گلِ پنجم گلخانهی معشوق او کیست؟ لقب باقر و همنام محمّد
****
ساغر زده ام ز جام باقر بشکفته لبم به نام باقر
چشم همه روشن از جمالش آمد به جهان امام باقر
****
گرامی وارثِ محمودِ احمد
امام باقری، نامت محمّد
فروزان اختری برتر ز انجم
تو فخر عترتی، خورشید پنجم
***
امام باقر
نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر
به ذرات جهان یكسر بود او هادى و رهبر
كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
****
اى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم
اى حجت خدا، ما را شفیع شو
در روز واپسین، یا باقرالعلوم
****
امام باقر علیه السلام :
اى جابر! به خدا سوگند ، خداوند علم گذشته و آینده تا روز قیامت را به من عطا كرده است .
(بحار الأنوار ، ج 46 ، ص 296)
****
بهشت رحمت صفاى جنت
بهار طوبى جمال یزدان
امام باقر كه فیض وافر
دهد كلامش به علم و عرفان
****
ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم.
مبارک باد حلول خورشید مخزن الاسرار توحید و شکافنده معماهاى وجود.
***
تو آمدى تا گره هاى کور اندیشه گمراهان را که بر عقاید مسلمانان سایه مى انداخت، بگشایى. مقدمت گُلباران!
***