مهدی جان کجایی
مثل هربار برای تو نوشتم:
دل من خون شد از این غم، تو کجایی؟
وای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره،
مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی…
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند مگر این منجی دلسوز،طرفدار ندارد،که غریب است؟
و عجیب است که پس از قرن و هزاره هنوزم که هنوز است دو چشمش به راه است مگر سیصدواندی نفر از شیفتگانش، زیاد است؟
که گویند به اندازه یک “بدر” علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق،ولی او سپهش یار ندارد
جواب امام زمان(عج):
تو خودت مدعی دوستی و مهرشدیدی که به هرشعر جدیدی،زهجران غمم ناله سرایی تو کجایی؟
توکه یک عمر سرودی تو کجای؟توکجایی؟
باز گویی که مگر کاستی بد زامامت ،زهدایت،زمحبت،زغمخوارگی ومهر وعطوفت
تو پنداشته ای هیچکسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی درپی هر غصه ی تو اشک چکانده
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به سوی تو گشوده؟
چه خطره ها به دعایم زکنار تو گذر کرد؟
چه زمان ها که تو غافل شده ای و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی…
تو کجایی!!!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود،تو بودی
هر زمان بود تفاوت،تو رفتی ، تو نماندی
خواهش نفس شده یار و خدایت ، و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت، و غریب است “امامت”
من که هستم تو کجایی؟ تو خودت کاش بیایی ، به خودت کاش بیایی…!
اللهم عجل لویک الفرج
بیهوده متاز
بيهوده متاز که مقصد خاک است
هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن
نماز وقت خداست انرا به ديگـــــران ندهيم
هرگاه در اوج قدرت بودی به حبــــاب فکر کن
هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود
دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود
هرگز از کسي که هميشه با من موافــــق بود چيزي ياد نگرفتم
خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکـــــرار آن یک کـار حیوانیست
دستـــــــي را بپذير که باز شدن را بهتـــــر از مشت شدن آموخته است
تنـــــها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكـــــــــوت كردن باشد
عمل شیطان
ابن سنان گوید به حضرت صادق – علیه السلام – عرض کردم: مردی هست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد: فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان می کند؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان می برد؟ فرمود از او بپرس وسوسه ای که به او دست می دهد از چیست؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطان است.
اصول کافی، ج ۱، ص ۱۳
عید قربان مبارک
بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست … ترک این خو کن که انسانت کنند
چون نداری درد، درمان هم مخواه … درد پیدا کن که درمانت کنند
بنده ی شیطانی و داری امید … که ستایش همچو یزدانت کنند؟!
سوی حق نارفته چون داری طمع؟ … همسر موسی بن عمرانت کنن
شکر و تسلیم سليمانیت کو؟ … ای که می خواهی سلیمانت کنند
از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار … تا عزیز مصر و کنعانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش … تا خلیل الله دورانت کنند
سر بنه در کف برو در کوی دوست … تا چو اسماعیل قربانت کنند
در ضلالت مانده ای چون سامری … آرزو داری که لقمانت کنند
چشم لاهوتی اگر داری بیا … تا به بزم قرب مهمانت کنند
چون علی در عالم مردانگی … فرد شو تا شاه مردانت کنند
همچو سلمان در مسلمانی بکوش … ای مسلمان تا که سلمانت کنند
تا توانی در گلستان جهان … خار شو تا گل به دامانت کنند
همچو خاک افتادگی کن پیش از آن … که به زیر خاک پنهانت کنند
خوانده ای گر تو یحب الصابرین … صبر کن تا از محبانت کنند
با یتیمان مهربانی پیشه کن … تا پس از تو با یتیمانت کنند
همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب … تا مگر از اهل ایمانت کنند
کلیات خزائن الاشعار، ص ۲۸
روز عرفه
امام سجاد علیه السلام :
اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَه .
صحیفه سجادیه، ص220
خدایاامروز روز عرفه است روزی که آن
را گرامی داشتی و کرامت و عظمت دادی.
دعای برگزیده روز عرفه
آيه شماره 127 از سوره مبارکه بقره وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه [كعبه] را بالا مىبردند [مىگفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى
بانیان كارهاى نیك را فراموش نكنیم. «اذیرفع» «اذ» یعنى گذشته را یاد كن. در مسیر اهداف الهى، كار بنّایى و كارگرى نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولى آنرا مىخواهند. «یرفع ابراهیم القواعد… ربنّا تقبّل منّا» كار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّى اگر كعبه بسازیم، ولى مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «ربّنا تقبّل» كارهاى خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذكر ندانیم. حضرت ابراهیم نامى از كار و بنایى خود نبرد و فقط گفت: «ربّنا تقبّل منّا» در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیه السلام دعاى خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «انّك انت السمیع العلیم»
چرا معصوم هفتم باقر نام گرفتند
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب (باقر) می خواندند زیرا علوم را می شکافت و باز می کرد.در صحاح آمده است: «تبقر، یعنی توسع در علم» .و در قاموس گفته شده است : محمد بن علی بن حسین را باقر می خواندند چون در علم تبحر داشت.در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر می خواندند چرا که علم را می شکافت و به اصل آن پی می برد و فروع علم را از آن استنباط می کرد و دامنه علوم را می شکافت و وسعت می داد.ابن حجر در صواعق می نویسد: «او را باقر می خواندند و این کلمه از «بقر الارض» اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می شکافد و مکنونات آن را آشکار می کند.زیرا او نیز گنجینه های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می کرد.» از این رو درباره وی گفته می شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است.در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجده های فراوان، پیشانی اش شکاف برداشته بود.برخی هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر می خواندند.آنگاه به نقل سخن جوهری در صحاح می پردازد.
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفی پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر می گفتند؟ گفت: «چون علم را می شکافت و اسرار آن را آشکار می کرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که برای امام باقر (ع) .محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سی هزار حدیث پرسش کردم.
یا باقر العلوم علیه السلام
امام محمدباقر علیه السلام :
سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .
کافي ، ج 75، ص (174)