داستانی از داستانهای امام هادی علیه السلام
«بریحه عباسی» گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را میخواهی، علی بن محمد را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز به او گرایش یافته و از او پیروی میکنند.»
در اثر سعایتهای بریحه ، متوکل امام علیه السلام را از جوار پر فیض و ملکوتی رسول خدا تبعید کرد و ایشان را به سامرا فرستاد. در طول این مسیر، بریحه نیز با ایشان همراه شد.
در بین راه رو به امام علیه السلام کرد و گفت: « تو خود بهتر میدانی که من عامل تبعید تو بودم. سوگندهای محکم و استوار خوردهام که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین (متوکل) و یا حتی یکی از درباریان و فرزندان او کنی، تمامی درختانت را در مدینه به آتش کشم و خدمتکارانت را بکشم و چشمهها و قناتهای مزرعه ات را ویران سازم. بدان که در .«تصمیم خود مصمم خواهم بود
امام علیه السلام با چهرهای گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کردهام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد.»
بریحه که رأفت و بردباری امامعلیه السلام را در مقابل سعایتها و موضع زشتی که در برابر امام علیه السلام گرفته بود دید، به دست و پای حضرت افتاد و با تضرع و زاری از امام درخواست بخشش کرد. امام نیز با بزرگواری تمام فرمود: «تو را بخشیدم!»
برگرفته از كتاب ویژگیهای اخلاقی امام هادی علیه السلام ابوالفضل هادی منش
ساقی کوثر کیست ؟
پرسش:
ساقي كوثر حضرت زهرا است يا حضرت علي(ع)؟
پاسخ:
شيخ طبرسي در تفسير كوثر گفته: خداوند در مقام شمارش و بيان نعمتهايي كه به پيغمبرش داده، او را مخاطب ساخته و گفته است:” إِنَّآ أَعْطَيْنَـ’كَ الْكَوْثَرَ".
از عبدالله بن عمر و عائشه روايت شده: كوثر نهري است در بهشت.
ابنعبّاس گويد: چون اين آيه نازل شد، رسول خدا بر منبر بالا رفت و آن را بر مردم قرائت كرد. چون از منبر فرود آمد، مردم گفتند: كوثري كه خدا به تو عنايت كرده، چيست؟ !
رسولالله فرمود: نهري است در بهشت كه از شير سفيدتر است. از قَدح محكم تر و استوارتر؛ در كنار اين نهر قبّهها و سقفهاي مدوّر و مقعّري است از دُرّ و ياقوت؛ در آن نهر وارد ميشوند پرندگان سبز رنگي كهگردن هاي معتدل و كشيده همچون گردن شترهاي بُخاتي دارند.
گفتند: چقدر آن پرندگان در خوشي و ناز و نعمت هستند!
فرمود: آيا مي خواهيد شما را به خوش تر و بهتر از آن ها آگاه كنم؟ !
گفتند: آري! فرمود: خوش تر و متنعّمتر از آن پرندگان، كسي است كه آن ها را بخورد، از آبكوثر بياشامد، به رضوان خداوند دست يابد.
از حضرتصادق عليه السّلام روايت شده: كوثر نهري است در بهشت. خداوند آن را به پيغمبر در عوض پسري كه از او فوت شده بود، عنايت كرد.
عَطاء گفته: كوثر حوض رسولالله است، كه مردم در روز قيامت بر آن و بر گرداگرد آن اجتماع ميكنند.
اَنَسگويد: روزي رسولالله نزد ما بود. ناگهان او را چرت فرا گرفت؛ سپس با شادي، سر خود را بلند كرد. عرضكردم: سبب خنده شما چيست؟ !
فرمود: همين الان براي من سورهاي نازل شد و سورة كوثر را قرائت كرد.
سپس فرمود: آيا مي دانيد كوثر چيست؟ ! كوثر نهري است كه خداوند به من وعده فرموده، در آن خير بسياري است. كوثر حوضي است كه امّت من در روز قيامت دور آن گرد ميشوند؛ تعداد كاسهها و قدحهائي كه در اطراف حوض است و با آن آب بر مي دارند، به شمار ستارگان آسمان است. چه بسا أفرادي سرشناس را از كنار حوض، ميربايند و دور ميكنند، و من مي گويم: پروردگار من! اين ها از امّت من هستند! در جواب من گفته ميشود: نمي داني بعد از رحلت تو چه كارهائي كرده و چه وقايع و حوادثي پيش آوردهاند!
اين حديث را مسلم در “صحيح” آوردهاست. (1)
إمام محمّد باقر عليهالسّلام فرمود:
چونروز قيامت برپا شود، خداوند همه مردم را عريان و پا برهنه در زمين همواري جمع مي كند؛ آن ها را در راه محشر به قدري نگه مي دارند كه همگي عرق بسياري ميكنند. نفَسهاي آنان به شدّت مي زند. به قدري كه خداوند اراده كرده است درنگ ميكنند؛ و اين است معناي گفتار خدا: ” فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا؛ (2) در آن وقت (اي پيامبر) نميشنوي مگر صداي آرام و بدون صوت را".
در اين حال منادي از عرش ندا مي كند: كجاست پيامبر اُمّي؟
خلائق مي گويند: صداي تو به همه رسيد و همه شنيدند، پيامبر را با اسمش صدا كن!
منادي ندا مي دهد: كجاست پيامبر رحمت: محمّد بن عبدالله؟
رسولالله ميايستد، از همة مردم جلوتر ميآيد تا اينكه ميرسد به حوضي كه طول آن به قدر مسافت بين أيْلَة و صَنْعَاء ميباشد. در كنار حوض ميايستد.
پس از آن صاحب شما ( امام علي ) را ندا ميكنند؛ او هم جلو ميآيد، و در برابر مردم با رسولالله مي ايستد.
سپس به مردم اجازه داده ميشود، آنان بهحركت در ميآيند. در آن وقت، مردم به دو دسته تقسيم ميشوند: جماعتي بر حوض وارد ميشوند، و جماعتي را از حوض دور ميكنند.
چون رسولالله ببيند كه از محبّان ما اهلبيت كسي را از حوض دور كنند، گريه مي كند و مي گويد: پروردگار من! شيعةعليّ!
در اين حال خداوند فرشتهاي را ميگمارد كه از حضرت بپرسد: اي محمّد! سبب گريه تو چيست؟ !
رسولالله مي گويد: چگونه نگريم بر جماعتي كه از شيعيان برادرم عليّ بنأبيطالب هستند. آنان را از حوض دور كرده، و به جانب اصحاب دوزخ روان ساختهاند؟!
خداوند مي فرمايد: اي محمّد! من از گناهان آن ها گذشتم، همه را به تو بخشيدم. آنان را به تو و به كسانيكه از ذرّيّه تو هستند، و آنان آن ذرّيّه را دوست دارند و ولايت آن ها را بر عهده گرفتهاند، ملحق ساختم. آن ها را از زمره تو قرار دادم. بر حوض تو وارد كردم. شفاعت تو را در بارة آنان پذيرفتم. تو را بدين جهت گرامي داشتم. (3)
صفحات: 1· 2
سفارش به نماز صبح و مغرب
مرحوم كلینی و شیخ طوسی از زهری نقل كرده اند كه گفت:
بسیار و مدتها در طلب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بودم ،
و در این راه اموال فراوانی (در راه خدا) خرج كردم و به هدف نرسیدم،
تا اینكه به خدمت محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان در عصر غیبت صغری) رسیدم ،
و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او التماس كردم كه مرا به خدمت امام زمان عجل الله تعالی
فرجه الشریف ببرد، او پاسخ منفی داد، بسیار تضرع كردم ،
سرانجام به من لطف كرد و فرمود: فردا اول وقت بیا، وقتی فردای آن روز،
اول وقت به خدمت او رفتم ، دیدم همراه جوانی خوش سیما و خوشبو می آید،
به من اشاره كرد این است آنكه در طلبش هستی .
به خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رفتم و آنچه سوال داشتم مطرح كردم
و جواب مرا فرمود، تا به خانه ای رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر او را ندیدم .
در این ملاقات دوبار به من فرمود:
از رحمت خدا دور است كسی كه نماز صبح را به تاخیر بیندازد تا ستاره ها دیده نشود،
و نماز مغرب را تاخیر اندازد تا ستاره دیده شوند.
داستان صاحبدلان / محمد محمدي اشتهاردي
چرا به حضرت مریم و زهرا سلام الله علیهما صدیقه می گویند ؟
پرسش:
چرا به حضرت مريم و حضرت زهرا(س) صديقه مي گويند؟
پاسخ:
آيه الله جوادي مي فرمايد: سرّ اين كه مريم(س) صديقه است آن نيست كه اخبار عادي را تصديق كرد و آنچه كه ديگران باور دارند، او نيز تصديق نمود. بلكه او حقيقتي را تصديق كرد كه ديگران باور نداشتند و حقيقتي را صحه گذاشت كه ديگران آن را مستبعد ميشمردند و روي همين استبعاد، زبان به تهمت وي گشودند در حالي كه مريم عليها السلام براي قبول اين امر غير عادي، آيت و علامت نطلبيد. (1)
از آن رو كه در روايات اين لقب به حضرت فاطمه نيز اطلاق مي شود مي توان چنين گفت كه او نيز به مانند مريم در حدّ اعلي، حقّ را تصديق مي نمود.
پي نوشت:
1. زن در آيينه جلال و جمال، آيت اللّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، 1375ش، ص168.
ادب یا ثروت
امام صادق علیه السلام :
إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائهِمُ الأدَبُ لا المالُ. الکافی،ج8،ص450
بهترين ميراثى كه پدران براى فرزندان مى گذارند، ادب است نه ثروت.
خدا وند دست چه کسی را می گیرد ؟
زلیخا تصمیم گرفته بود که حضرت یوسف (ع) را فریب دهد،اما مقام عصمت حضرت یوسف (ع)مانع شد.حال، حضرت یوسف پیامبر معصوم خدا می گوید: إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ ؛ نفس سرکش، بسیار به بدی ها امر می کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند که پروردگارم آمرزنده و مهربان است. … در این آیه چهار تاکید آمده برای اینکه بگوید: نفس خیلی خیلی خیلی خیلی انسان را به کار زشت امر می کند. به زن نامحرم نگاه کن، دروغ بگو، غیبت بکن… پس باید به حرف نفس گوش نداد. بعد از نماز صبح به خداوند بگویید: خدایا من میخواهم خوب بشوم… خداوند در حدیث قدسی می فرماید: بنده من ! تو اگر یک وجب به سوی من بیایی ، من یک قدم به سوی تو می آیم. تو اگر یک قدم به سویم برداری، من هَروَله کنان بسویت می آیم. اگر انسان کمی به سمت خدا برود، خدا دست او را می گیرد ولی اگر بی خیال باشد ، نفس او را از راه بدر می کند:
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد
[ منبع کتاب در محضر مجتهدی ج2 ، ص 45]
چگونگی جذب جوانان
در برخورد با جوانان نباید همه کارهایی را که از آنان سرمیزند و بزرگترها نمیپسندند، زشت بدانیمو با آنان مانند گناهکاران برخورد کنیم و آنان را بیدین بدانیم، چون بسیارى از کارهاى آنها نشانة بیدینى نیست ، و ما برداشت صحیحی از آنها نداریم.
اگر کارهاى خلافى از آنان سر میزند، می توانیم با روشى صحیح و منطقى و با اخلاقى نیکو، برخوردى صحیح و عاقلانه داشته باشیم تا از دین و معنویت زده نشوند.
نقش خانوادهها در گرایشهای مذهبى و غیر مذهبى جوانان بسیار مهم است، بلکه اساس و زیربنایساختار رفتارى فرزندان، در خانوادهها شکل میگیرد. از این جهت در آیات و روایات نسبت به فرزندان و تربیتآنان سفارشهاى فراوانى به پدران و مادران شده و بر تربیت صحیح آنان تأکید شده است. رفتارها و اخلاقپدران و مادران تأثیر مثبت یا منفى بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادرى گرایش مذهبى نداشته باشند، در این که با فرزندان آنان چگونه باید برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعلهور شود و به سوى حق و عدل تمایلپیدا کنند، شاید کارى بسیار مشکل باشد و ظرافت خاصى لازم دارد.
برای جذب جوانان به دین توسط پدر و مادر لازم است:
1 ـ اخلاق و رفتار والدین عاقلانه و صحیح باشد. کج فکری، کوتاه بینى و کج خُلقى بازدارندگى دارد و ازتاثیر گفتارها و نصایح میکاهد.
2 ـ والدین باید برای جوان جذابیت داشته باشند تا سخنان و رفتار آنان براى او مؤثر و الگو باشد.
3 ـ استفاده از آیات قرآن و احادیث مناسب و نقل روش و سیره پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و بزرگان اگر بهطور صحیح انجام شود، تأثیر بسیارى در جذب آنان دارد. امام رضا(ع) فرمود: «انّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لَاتتبعونا؛(1) اگر مردم زیباییهاى کلام ما را بدانند، از ما پیروى میکنند.»
شخصى خدمت امام باقر(ع) رسید، حضرت فرمود: «شیعیان ما محبّت دردلشان افکنده میشود و آنان ما را دوست دارند، در حالى که ما را ندیده و کلام ما را نشنیدهاند. اگر آنان ما راببینند و کلام ما را بشنوند، بر هدایت آنان افزوده میشود». (2)
از امام رضا(ع) نقل شده است: «تقوا و ورع را مراعات کنید. امانتدار و راستگو باشید. نسبت به همسایههاخوشرفتار باشید. اینها چیزهایى است که محمد(ص) بدانها سفارش کرده است. در بین مردم نماز را برپا کنیدو به دیدار خویشان بروید و به عیادت مریضان بروید. در تشییع جنازهها شرکت کنید. زینت ما باشید وباعث زشتی و سرافکندگی ما نباشید. ما را پیش چشم مردم، بد جلوه ندهید و باعث نشوید که مردم به ما بدبینشوند».(3)
حُسن خلق و رفتار زیبا نقش مؤثرى در جذب دیگران مخصوصاً جوانان دارد و آنان را به اسلام و رفتاراسلامى جذب میکند.
معاشرت با خانوادههاى مذهبى به خصوص معاشرت با خوبان بسیار مؤثر است.
در صورتی که نوع برخورد با جوانان را برای جذب به باورهای دینی و واجبات و تکالیف ، از زاویه فریضه دینی امر به معروف نگاه کنیم، در پاسخ می گوییم:
امر به معروف و نهى از منکر مسئولیت بزرگى است که باید با ظرافت خاص انجام گیرد. طبیعى است که اگر این فریضة الهى به طور شایسته عملى نگردد، چه بسا اثر معکوس خواهد داشت. از این رو اسلام آداب خاصى را براى امر به معروف و نهى از منکر در نظر گرفته است که مهم ترین آنها عبارتند از:
1- حُسن برخورد:
قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «اى پیغمبر! به بندگانم بگو که با مردم با نیکوترین وجه صحبت نمایند».(4)
خداوند از حضرت موسى (ع) مى خواهد با فرعون که ادعاى خدایى دارد با نرمى و ملاطفت تکلم کند و به او بگوید: آیا مى خواهى تو را به راه خداوند هدایت کنم تا به درگاه او خاشع شوی؟(5)
هرگز نمى توان با خشم و خشونت، جوان را از گناه باز داشت. روح جوان بسیار آسیب پذیر است و در برابر برخورد قهر آمیز واکنش نشان مى دهد، از این رو باید مواظب بود لطمهاى به شخصیت افراد وارد نشود. امام خمینى در این باره مى گوید:
«سزاوار است آمر به معروف و ناهى از منکر، در امر و نهى خود و مراتب انکارش، چون طبیبى دلسوز و پدرى مهربان که مصلحت مرتکب را رعایت مىکند باشد و انکارش بر او خصوصاً و بر امت عموماً لطف و رحمت باشد».(6)
2- جلب اعتماد:
امر به معروف و نهى از منکر در صورتى با موفقیت انجام مى گیرد که اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمى توان در شخصى نفوذ کرد، از این رو امام علی(ع) مى فرماید: «دلهاى مردم وحشى است، پس هر کسى بتواند با آنها الفت برقرار کند، به او روى خواهند آورد». (7) براى این کار باید به خطاکار شخصیت داد و از به کار بردن الفاظ تحقیر آمیز خوددارى کرد.
3- در نظر گرفتن وضع روحى و روانی:
در اجراى صحیح امر به معروف و نهى از منکر باید شرایط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانى است نمى توان نصیحت کرد. امام علی(ع) مى فرماید:
«براى دلهاى آدمیان، علاقه و اقبال و گاهى تنفر و ادبار است. هنگامى که مى خواهید کارى را انجام دهید از طریق علاقةاشخاص وارد شوید زیرا هنگامى که کسى را مجبور بر کارى کنید نابینا مى شود».(8) یعنى خود را به کورى و کرى مى زند.
4- محترم شمردن عقاید افراد:
دختر خانمى که لباس مبتذل پوشیده و یا جوانى که سر و وضع خاصى دارد، اینها را ارزش تلقى مى کند و نشانة شخصیت مى داند. اگر چه از دید ما این نظریه باطل است اما باید توجه داشت که توهین کردن به عقیده و نظر آنها توهین به همة وجودشان خواهد بود. از این رو اسلام به مسلمانان دستور مى دهد که حتی از توهین کردن به بت پرستها خوددارى کنند.(9)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها :
1 . بحارالانوار، ج 2، ص 30.
2 . همان، ج 24 ، ص 151.
3 . همان، ج 78، ص 348.
4 . اسراء (17) آیه53.
5 . نازعات، آیه 18 و 19.
6 . تحریر الوسیله، ج1، ص 481.
7 . نهج البلاغه، قصار 47.
8 . همان، قصار 193.
9 . انعام( 6) آیه 108.
چرا به حضرت زهرا (سلام الله علیها) انسیه الحورا میگویند؟
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند نور حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید. عرض شد: یا رسولالله! مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از جنس آدمیان نیست؟ فرمود: او حور است در قالب آدمیان. خداوند نور وی را در صُلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد، هر گاه شوق بهشت میکنم، فاطمه را میبوسم. (۱)
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است.
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است. حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
مراد از حوریه این است که مانند انسان و انسیه، به کدورات عالم طبع، آلوده نشده و چون ملکه نوری است که به همه صور میتوان متشکل گردد.
اصل حورالعین، از طبیعت ملک و نورانیت است و حضرت فاطمه، انسیهای است که به نورانیت و روحانیت فرشتگان است. چون بشریت، مستلزم کثرت کثافات عنصری مادی است؛ حضرت فاطمه انسیه حوراء از کدورت طبیعت بشری دور و منزه است و او موجودیت بین فرشتگان و بشر است.
بدین جهت حضرت زهرا سلام الله علیها را «انسیه حوراء» گفتند که روح افزا و روح بخش و روح انگیز بود و در طینت سنخیتی او، کدورات و پلیدی وجود نداشته است.
«انسیه حوراء»؛ یک فرشتهای به صورت ترکیب عنصری بشری است که در لطافت و ملاحت، حوراء و در صورت، بشری بود که آلوده به پلیدیهای مادی نشده است.(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
۱- تفسیر الفرات، ص۱۰.
۲- کتاب فاطمة الزهرا"س” صاحب ولایت کبری، ص۷۵.
منبع: جامعه خبری تحلیلی الف