سخن چین
نمامى يعنى سخن چينى كردن بگفتن يا نوشتن يا صراحت يا اشاره و آن رذل ترين صفات خبيثه است و ثلث عذاب قبر بواسطه اين صفت است بلكه از كلام الهى استفاده كردهاند كه نمّام اولاد حرام است و هر كه حقيقت اين صفت خبيثه را بشناسد ميداند كه سخن چين بدبختترين مردمان و خبيثترين ايشان است
سعدی گوید :
ميان دو كس جنگ چون آتش است
سخن چين بدبخت هيزم كش است
كنند اين و آن خوش دگر باره دل
وى اندر ميان كور بخت و خجل
ميان دو تن آتش افروختن
نه عقلست خود را در آن سوختن
و بدترين انواع سخن چينى سعايت است يعنى نمّامى كردن نزد كسى كه از او بيم ضررى و اذيّت و كشتن باشد مانند سلاطين و حكّام و رؤساء« نزهة النواظر / ترجمه معدن الجواهر ؛ ص130»
النّميمة شيمة المارق.
سخن چينى و نقل سخن كسى را بديگرى از براى افساد ميانه ايشان خصلت «مارق» است يعنى كسى كه از دين بيرون رفته باشد و بىدين باشد و غرض اظهار كمال بدى اين خصلت است و اين كه آن در بىدينان باشد و ديندار معقول نيست كه آنرا داشته باشد، يا اين كه بدى آن بمرتبه است كه اين كس بسبب آن گويا از دين بيرون مىرود و بىدين مىگردد« شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج1 ؛ ص227»
بئس الشيمة النّميمة.
بدخويى است سخن چينى، زيرا كه از دنائت نفس ناشى مىشود و منشأ فتنهها و فسادها مىگردد و اين است كه در قرآن مجيد و احاديث معصومين صلوات اللّه عليهم أجمعين نهى از آن و مبالغه در ذمّ آن بسيار شده «شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج3 ؛ ص251»
أسوء الصّدق النّميمة.
بدترين كلام راست سخن چينى است، يعنى سخن راستى است كه سخن چين نقل كند.« شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج2 ؛ ص388»
ايّاك و النّميمة فانّها تزرع الضّغينة و تبعّد عن اللّه و النّاس.
بپرهيز از سخن چينى پس بدرستى كه آن مىكارد كينه را يعنى در دلهاى مردم، و دور مىگرداند از خدا و مردمان. «شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج2 ؛ ص296»
اكذب السّعاية و النّميمة باطلة كانت او صحيحة.
دروغ پندار چغلى و سخن چينى را خواه باطل باشد و خواه صحيح يعنى تو حكم بدروغى آن كن و آن را دروغ بشمار و عمل مكن بر وفق آن خواه در واقع دروغ باشد و خواه صحيح باشد« شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج2 ؛ ص224»
قصه برده سخن چين
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عيبى ندارد جز سخن چينى ، مشترى گفت : باشد، من راضى هستم ، پس او را خريد، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پيش همسر مولايش و گفت : شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفيانه تو را رها كند پس يك تيغى بگير و از پشت سر او چند تار موئى بتراش و بياور تا من سحر و جادو كنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پيش مولايش و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بكشد پس خود را به خواب در آور، تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تيغ آمد، مرد خيال كرد زن مى خواهد او را بكشد، پس بلند شد و زنش را كشت ، پس خويشاوندان زن آمدند و اين مرد را كشتند و جنگ بين دو طائفه در گرفت و ادامه پيدا كرد.
«كتاب : گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز مؤ لف : حاج شيخ مرتضى احمديان «
النّميمة ذنب لا ينسى.
«نميمه» يعنى سخن چينى گناهى است كه ترك كرده نمىشود يا فراموش كرده نمىشود يعنى كسى كه بآن عادت كرد ترك آن ندهد و آنرا فراموش نكند بايد كه راه آن بخود ندهد و ممكن است كه ترك نشدن يا فراموش نشدن كنايه باشد از اين كه حبط نشود و هيچ طاعت و عبادتى آن را ساقط نكند مگر اين كه ترك آن كند و توبه كند و پشيمان گردد بر آنچه كرده و يا ابراء ذمّه خود نمايد از آنچه كرده،
يا مراد به «ترك نشدن» اين باشد كه واگذاشته نشود يعنى عقاب آن تأخير نشود و بزودى در دنيا مؤاخذه بر آن شود، يا اين كه فى الحال نوشته شود و مانند ساير گناهان نيست كه در احاديث وارد شده كه: مؤمن هرگاه گناهى بكند مهلت داده شود و ننويسند بر او تا هفت ساعت، اگر تا هفت ساعت توبه كرد ننويسند و اگر نكرد بعد از آن بنويسند. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج1 ؛ ص363
گرسنگى نامرئى
مقصود از گرسنگى، بى خوراكى كامل نيست بلكه ما از كمبودهائى سخن مى گوييم كه بطور محرمانه و پنهانى بدون احساس
گرسنگى وجود انسان را مى كاهد و ضربات تازيانه ى آن ايجاد غم و اندوه مى نمايد و پس از چندى ايجاد رنج و كسالت مى
كند. اين همان گرسنگى است كه بچه را در شكم مادر شقى مى كند و عده اى را جانى بالفطره بدنيا مى آورد. اين همان گرسنگى
است كه بيماريها را در يك خانواده ارثى مى كند. گرسنگى پنهانى برجسته ترين مصيبتى است كه تمدن جديد بانى آن بوده ولى
به آسانى قابل درمان نيست .
دلایل نقلی بر رد فرقه صوفیه
1)مقدس اردبیلی (رحمت الله علیه)به نقل پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)می فرماید:
ای ابوذر درآخر زمان قومی پیدا می شوند ودر تابستان وزمستان لباس پشمینه می پوشند واین عمل را برای خود فضیلت ونشانه زهد وپارسائی
می دانند، فرشتگان آسمان و زمین آنان را لعنت می کنند، اینها لشکریان شیطانند.
2 )در کتاب جلوه حق آیت ا…ناصر مکارم شیرازی ص38در خصوص صوفیه نقل کرده: از امام صادق (علیه السلام)نقل شده در جواب یکی از یاران که راجع به
صوفیه سوال نمود.حضرت فرمود :ایشان دشمنان ما هستند کسانی که به آنها تمایل پیدا کنند از ایشان خواهند بود وبا آنها محشورمی شوند.
3)حضرت امام رضا(علیه السلام) می فرماید :
«قائل نمی شود به تصوف احدی مگر از روی خدعه ومکر ویا گمراهی و ضلالت یا جهل وحماقت»
4)حضرت امام رضا(علیه السلام) می فرماید:«هر کس نزد او ذکر صوفیه بشودوبه زبان ودل انکار ایشان نکنند ازمانیست وهر کسی انکار کند صوفیه رامانندآن
است که باکفار جهاد کرده در حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) »
5)محمد بن حسین بن ابی الخطاب می گوید:«با امام هادی (علیه السلام)در مسجد پیغمبر نشسته بودیم که جماعتی از صوفیه وارد شدند ودر گوشه ای دیگر دور هم
نشستند وشروع به ذکر(لا اله الا الله)کردند حضرت فرمودند اعتنایی نکنید به این حیله بازان زیرا ایشان هم پیمان شیطان اند»
شناخت اجمالی فرقه صوفیه
واژه تصوف بنابر اظهر احتمالات از واژه “صوف” گرفته شده و از آنجا که صوف به معنای “پشم” است، تصوف را باید “پشمینه پوشی” معنا کرد.
پوشیدن لباس های پشیمن، زبر و خشن، در واقع نمادی از زندگی سخت و دوری از تن پروری، تن آسایی و لذت پرستی است. و صوفی با پوشیدن چنین لباس خشنی
می خواهد خود را از بند هوا و هوس های مادی و دنیوی برهاند.
کسانی که به عنوان “صوفی” خوانده می شوند و معروف به تصوف هستند، به این که در هر زمانی یک “انسان کامل” وجود دارد، قائلند. این انسان کامل در اصطلاح
“قطب” خوانده می شود، بر همه افراد احاطه دارد و همه باید به دامن او چنگ زنند و هر فیضی را از او تلقی کنند.
“اقطاب” نیز خود سلسله هایی دارند و هر قطب مطالب را به قطب بعدی انتقال می دهد. البته صوفیان خود گروه ها و فرقه های مختلفی هستند و بعضا مرام، مسلک و
عقاید خاصی دارند.
به هر حال، در عرف ما شیعه متشرعه، عنوان صوفی و تصوف، عنوانی ممدوح تلقی نمی شود و غالبا به فرقه هایی که کمابیش انحرافاتی دارند اطلاق می گردد.
البته در برخی زمان ها کم و بیش تلقی مثبتی از این عنوان وجود داشته و شاید هنوز هم در برخی شهرها و مناطق، عنوان صوفی عنوانی مقدس تلقی شود؛ مثلا گفته
می شود در عرف عام کرمانشاه و برخی مناطق اطراف آن، صوفی را عنوانی مقدس و ممدوح می دانند. اما به هرحال همان گونه که اشاره کردیم، در عرف شایع ما
شیعه متشرعه، صوفی به افراد و گروه هایی گفته می شود که کم و بیش مورد مذمت اند، اشتباهات و انحراف هایی در عقاید و همچنین رفتار و کردارشان دارند.
اما در مورد عنوان “عارف” قضیه به عکس است و معمولا تلقی عمومی از آن مثبت بوده و این واژه هنوز هم ممدوحیت و قداستش را در عرف و فرهنگ ما حفظ
کرده است.
قابل تامل !!!!!!!!
در زمانی كه علی بن موسی الرضا عليه السلام از طرف مأمون به خراسان احضار شده ، و اجبارا با شرائط خاصی ولايت عهد مأمون را پذيرفته بود ، “
زيد النار ” برادر امام نيز در خراسان بود . زيد به واسطه داعيهای كه داشت و انقلابی كه در مدينه بر پا كرده بود ، مورد خشم و غضب مأمون قرار گرفته بود . اما مأمون كه آن ايام سياستش اقتضاء میكرد كه حرمت و حشمت امام رضا را حفظ كند ، به خاطر امام از قتل يا حبس برادرش زيد صرف نظر كرد .
روزی در يك مجلس عام ، عده زيادی شركت داشتند و امام رضا ( علیه السلام ) برای آنها صحبت میكرد از آن سو زيد ، عدهای از اهل مجلس رامتوجه خود كرده بود و برای آنها در فضيلت سادات و اولاد پيغمبر ، و اينكه آنان وضع استثنائی دارند ، داد سخن میداد ، و مرتب میگفت : ” ما خانواده چنين ، ما خانواده چنان ” . امام متوجه گفتار زيد شد . ناگهان نگاه تند و فرياد يا زيد ! امام ، زيد و همه اهل مجلس را متوجه كرد .
فرمود : ” ای زيد حرفهای بقالهای كوفه باورت آمده ، و مرتب تحويل مردم میدهی ، اينها چه چيز است كه به مردم میگويی ، آن كه شنيدهای خداوند ذريه فاطمه ( سلام الله علیها ) را از آتش جهنم مصون داشته است ، مقصود فرزندان بلافصل فاطمه ( سلام الله علیها ) ، يعنی حسن و حسين و دو خواهر ايشان است . اگر مطلب اين طور است كه تو میگويی و اولاد فاطمه وضع استثنائی دارند ،
و به هر حال آنها اهل نجات و سعادتمند ، پس تو نزد خدا از پدرت موسیبن جعفر گرامی تری ، زيرا او در دنيا امر خدا را اطاعت كرد ، قائم الليل و صائم النهار بود ، و تو امر خدا را عصيان میكنی . و به قول تو هر دو ، مثل هم ، اهل نجات و سعادت هستيد . پس برد با تو است ، زيرا موسی بن جعفر عمل كرد و سعادتمند شد و تو عمل نكرده و رنج نبرده گنج بردی .
علی بن الحسين زين العابدين میگفت : ” نيكوكار ما اهل بيت پيغمبر دو برابر اجر دارد و
بدكار ما دو برابر عذاب - همان طور كه قرآن درباره زنان پيغمبر تصريح كرده است - زيرا آن كس از خاندان ما كه نيكوكاری میكند در حقيقت دو كار كرد : يكی اينكه مانند ديگران كار نيكی كرده ، ديگر اينكه حيثيت واحترام پيغمبر را حفظ كرده است .
آن كس هم كه گناه میكند دو گناه مرتكب شده : يكی اينكه مانند ديگران كار بدی كرده ، ديگر اينكه آبرو وحيثيت پيغمبر را از بين برده است ” .
آنگاه امام رو كرد به حسن بن موسای وشاء بغدادی ، كه از اهل عراق بود و در آن وقت در جلسه حضور داشت ، و فرمود :
” مردم عراق اين آيه قرآن را : « انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح چگونه قرائت میكنند ؟ “
- ” يا ابن رسول الله ، بعضی طبق معمول : « انه عمل غير صالح » ( 1 ) قرائت میكنند ، اما بعضی ديگر كه باورنمیكنند خداوند پسر پيغمبری را مشمول قهر و غضب خود قرار دهد ، آيه را
” « انه عمل غير صالح »” ( 2 ) قرائت میكنند و میگويند او در واقع از نسل نوح نبود . خداوند به او گفت ، ای نوح او از نسل تو نيست ، اگر از نسل تو میبود من به خاطر تو او را نجات میدادم ” .
امام فرمود : ” ابدا اين طور نيست ، او فرزند حقيقی نوح و از نسل نوح بود . چون بدكار شد و امر خدا را عصيان كرد ، پيوند معنويش با نوح بريده شد . به نوح گفته شد ، اين فرزند تو ناصالح است از اين رو نمیتواند در رديف صالحان قرار گيرد . موضوع ما خانواده نيز چنين است . اساس كار ،
پيوند معنوی و صلاح عمل و اطاعت امر خداست .
هر كس خدا را اطاعت كند از ما اهل بيت است ، گو اينكه هيچ گونه نسبت و رابطه نسلی و جسمانی با ما نداشته باشد .
و هر كس گنهكار باشد از ما نيست ، گو اينكه از اولاد حقيقی و صحيح النسب زهرا باشد . همين خود تو كه با ما هيچ گونه نسبتی نداری ، اگر نيكوكار و مطيع امر حق باشی از ما هستی “
(بحارالانوار ، جلد 10 ، صفحه . 65 )9
داستان راستان
جلد دوم
متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
حالات عرفاني و عبادي آيت الله سيد علي قاضي
برنامه ماه رمضان
نقل است که: در دهه اول و دوم ماه رمضان، مجالس تعلیم و انس ایشان در شبها بود؛ در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان می رفتند و دو
ساعت مجلس طول می کشید.
ولی در دهه سوم، مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضی دیگر تا آخر ماه رمضان دیده نمی شدند؛ و هر چه شاگردان به دنبال ایشان می گشتند در نجف، در مسجد کوفه،
در مسجد سهله و یا در کربلا، ابداً اثری از ایشان نبود! و این رویه مرحوم قاضی در همه سال بود تا زمان رحلت. »
خلوت
سکوتش بیشتر از کلامش است و خلوتش بیشتر از جلوتش.
روزهایی در بعضی ایام سال نیست، می شود. هیچ کس خبری از او ندارد نه در مدرسه و نه در مسجد، نه در کوفه و نه در سهله. هیچ کس او را نمی یابد. او کجاست؟
چه می کند؟ با کیست؟ چگونه رفته؟ و چگونه بر می گردد؟ هیچ کس نمی داند، هیچ کس…
آری! مداومة الخلوة دأب الصلحا.
و این خلوت او نه تنها، تنهایی نیست، بلکه آکنده از اسرار است. راستی او چه عوالمی دارد که کسی راه بدان ندارد و حتی برای شاگردانش که محرم ترین ها به او
هستند، اسرار را فاش نمی کند.
انس او با خلوت است و رروح او با وحدت. ساعت ها به تفکر در وادی السلام می پردازد و خودش می گوید که : « با روح مردگان مأنوس تر است تا با زندگان. »
تهاجم فرهنگی
1.مبارزه با بیداری اسلامی با فشار بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی از طریق اتهام زنی، تروریست خواندن و… .
2.ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام با دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایران را تهدید کشورهای منطقه معرفی کردن.
3.عرفی سازی حکومت و ترویج پلورا لیسم دینی.
4.از بین بردن امید مردم نسبت به آینده با سیاه نمائی مسائل داخلی کشور.
5.ایجاد بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب و مسئولین با هدف از بین بردن پشتوانه های مردمی نظام اسلامی.
6.ایجاد اختلاف و تعمیق آن در میان جریان های سیاسی.
7.ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیا گرائی و اصالت دادن به لذت جوئی.
8.ترویج اباحه گری و بی بند و باری اخلاقی برای مقابله با فرهنگ مقاومت و شهادت طلبی.
9.ترویج لیبرال دمکراسی غربی با شعار توسعه دمکراسی و تامین آزادی های مدنی.
10.مبارزه با نفوذ معنوی و قدرت نرم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و در میان ملل محروم جهان.[ یداله جوانی، ناتوی فرهنگی و راههای مقابله با آن.}
احترام به والدین
الف. در چهار سوره از قرآن مجيد نيكي به والدين بلافاصله بعد از مسأله توحيد قرار گرفته اين هم رديف بودن دو مسأله بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براي پدر
و مادر احترام قائل است.
به عنوان مثال، در سوره اسرا آيه 23 مي خوانيم: و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر احسان كنيد!
ب. اهميت اين موضوع تا آن جاست كه هم قرآن و هم روايات صريحاً توصيه مي كنند كه حتي اگر پدر و مادر كافر باشند، رعايت احترامشان لازم است.
در سوره لقمان آيه 15 مي خوانيم: اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوي اطاعتشان مكن، ولي در زندگي دنيا به نيكي با آنها معاشرت نما!
ج. شكرگزاري در برابر پدر و مادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزاري در برابر نعمتهاي خدا قرار داده شده
چنان كه در سوره لقمان آيه 14 مي خوانيم: مرا و پدر و مادرت را شكر كن.
د- قرآن حتي كمترين بي احترامي را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است.
در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: اگر چيزي كمتر از اف وجود داشت، خدا از آن نهي مي كرد و اين حداقل مخالفت و بي احترامي نسبت به پدر و مادر است، و
منظور از اين جمله نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر كردن مي باشد(تفسير نمونه/ج12،ص79)
ه. با اينكه جهاد يكي از مهمترين برنامه هاي اسلامي است، تا زماني كه جنبه وجوب عيني پيدا نكند، يعني داوطلب به قدر كافي باشد،
بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهم تر است، و اگر موجب ناراحتي آنها شود، جايز نيست.
در حديثي از امام صادق (ع) مي خوانيم كه مردي نزد پيامبر(ص) آمد و عرض كرد من جوان با نشاط و ورزيده اي هستم و جهاد را دوست دارم
ولي مادري دارم كه از اين موضوع ناراحت مي شود، پيامبر(ص) فرمود: برگرد و با مادر خويش باش، قسم به آن خدايي كه مرا به حق مبعوث ساخته است، يك شب
مادر با تو مانوس گردد از يك سال جهاد در راه خدا بهتراست(همان/ص 80)