پوشیدگی یا پوسیدگی
قابل تامل!!!!
لبخند بیش از چند لحظه دوام ندارد ولی خاطره آن جاودانی است.
سلوک بزرگان(8)
کمک به امام و رهبر انقلاب حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی
آقای کاشانی بیان می کند:
دوستی و همفکری آقا با مرحوم امام(رحمه الله علیه ) از سنین دوازده سالگی در زمان حاج شیخ بوده است.
هم فکری در مبارزات، از زمان کشف حجاب به وجود آمد و روز به روز این همبستگی بیشتر میشود، به طوری که بعد از مرحوم آیت الله بروجردی و حرکت امام، در قم معروف بوده است که کسی که در حرکات مبارزاتی با امام هماهنگی کامل دارد ایشان است.
رهبر انقلاب می فرمودند:
از سالهای 42 در قم اینطور معروف بود. آیت الله بهاء الدینی که در حضور و غیاب امام، در تأیید امام کوشا بود. در دوران تبعید امام، همراهی ایشان با انقلابیون و مبارزین تا آنجا بود که از ایشان پول برای خرید اسلحه می خواهند و ایشان می دهد.
وقتی حضرت امام در تبعیدگاه بود به ایشان می گویند: فردی را معین کنید که مردم به او مراجعه کنند و شهریه را بدهد و از جمله اسم ایشان برده می شود. امام می فرمایند: ایشان از هر جهت خوب است، جز این که او آنقدر بی اعتنا به دنیا است که هر چه به او بدهند به این و آن می دهد و برای اول ماه و شهریه پول باقی نمی ماند.
در دوران قبل از پیروزی و بعد از آن اگر کسی حرفی برای تضعیف امام و انقلاب می زد با مراجعه به ایشان و شنیدن گفتار بلند این مرد خدا، تقویت روحی شده، حرفهای دیگران را نادیده می انگاشت.
در دوران جنگ تحمیلی در جبهه و پشت آن شمع محفل رزمندگان بود. در شبهای عملیات با دعای شبانه خود موجب دلگرمی رزمندگان بود. همه جا این جمله را بر زبان داشت که امام را باید کمک کرد.
پس از امام(رحمه الله علیه ) با فتوای بقاء بر تقلید میت، ولو ابتدایی امام را در سطح بالای مرجعیت نگه داشت و کمک و یاری رهبری را توصیه می کرد و می فرمود:
« آقای خامنه ای را باید کمک کرد »
این یک واقعیت است که بسیاری به واسطه فرموده های این مرد الهی، دیدی مثبت به انقلاب داشته و دارند.
جلسات درس اخلاق حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی
مرحوم امام با دید بالایی که از این عالم عامل داشت فرمودند:
از ایشان بخواهید درس اخلاق برای حوزه بگوید و از وجود او بهره برداری کنید، و درس اخلاقی که از سالها پیش بطور خصوصی برای عده ای داشت به فیضیه و زیر کتابخانه کشیده شد و عمومی گشت.
روز اول یکی از مراجع تقلید فعلی در درس شرکت کرد تا هم خود بهره ببرد و هم مشوق دیگران باشد.
درس اخلاق ایشان در حوزه خیلی ادامه نداشت تا اینکه به حسینیه معظم له منتقل شد و تا قبل از آنکه پاهای ایشان از حرکت بماند، آن جلسات و نشستهای اخلاقی در حسینیه برقرار بود.
حرف های دل
حرف های دل …
مولای من : تو را امام غریب می نامند ، می دانم بد میزبانی بودند و در مهمان نوازی
وفا نكردند .
مولای من : بعد از گذشت روزگار ، حال تو میزبان ما هستی ؛ تو میزبان گریهها و نیازها ؛
غمها و دلتنگی های ما هستی .
تو كه غریبی را احساس كردهای ! حال غریبهها به آستان كرم تو چشم دوختهاند و به دستان
پر مهرت توسل كردهاند .
مولای من : می خواهم از زائرانی بگویم كه جاده به جاده و شهر به شهر گذشته اند تا نفسی
مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند .
مولای من : می خواهم از سنگ فرش آستان مقدّست بگویم كه سجده گاه قدوم مهمانانت
شده است ؛ از كبوتران عاشقی كه گرداگرد حرم پاک تو می چرخند و تو را طواف می كنند ؛ از
نسیم بگویم كه بیرق گنبدت را بوسه باران می كند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را
به اوج افلاک می برد .
مولای من : می خواهم از آسمان بگویم كه هر روز نه ، هر ساعت نه ، هر لحظه و ثانیه از تو
جان می گیرد و در پیشگاه شكوه تو جان می دهد .
ای آفتاب مهربانی : می خواهم از خورشید بگویم كه هر طلوع با انوار خود به پنجره فولاد تو
چنگ می زند و از ضریح تو نور می گیرد .
ای حجت خدا : خوش به حال جاده كه از قدوم زائرانت بغض تنهایی خود را می شكند و خاک
پایشان را به سینه زخمآلود خود می زند كه عمری است از طواف تو جا مانده است .
خوش به حال رواقها ، درها و دیوارهایی كه از نفس مهمانانت پر می گیرند و به ضریح پاک تو
می رسند . خوش به حال مناره ها و كاشی ها ..
رابطه ماست و مزاج افراد
مصرف ماست برای افراد لاغر با مزاج گرم و خشک مناسب و اثر دارویی دارد
ولی در افراد با مزاج سرد و تر ممکن است باعث بروز علامات نامطلوبی شود
کفش پاشنه بلند
اندازه پاشنه کفش
مناسب ترین کفش ها، کفش های تخت و یا با پاشنه ها یا لژهای 3 تا 4 سانتیمتری است. به کفش هایی با مدل ها و پاشنه های متفاوت عادت کنید و به طور مرتب کفش ها را عوض کنید. از کفش های پاشنه دار و بخصوص پاشنه های تیز، فقط در موقعیت های خاص مانند مهمانی ها استفاده کنید.
زمانی که به یک مدل خاص کفش با اندازه پاشنه ی ثابت (مثل کفش های پاشنه بلند یا تخت) عادت می کنید، به سختی قادر به تعویض کفش خواهید بود، چون به محض تعویض کفش، تاندون ها کشیده می شوند. در این صورت نیز مشکل تاندونیت و درد پاها بروز می کند. بنابراین لازم است که خودتان را به یک مدل خاص کفش عادت ندهید.
کنیز ماه روی و دو خلیفه عباسی
«هادی» خلیفه عباسی که برادر«هارون الرشید» بود، نسبت به کنیزی به نام «غادر» عشق و علاقه فراوانی داشت.
آن کنیز بسیار زیبا و قشنگ بود و صدائی جذاب و دلربا داشت. اطلاعات ادبی را با ذوقی بس لطیف و دل انگیز به هم آمیخته بود. شبی این کنیز در کنار «هادی» نشسته و با زمزمه شیوایش او را سرمست کرده بود. دفعتاً افکاری بی سابقه به مغز خلیفه هجوم آورد و بی اختیار آثار حزن و پریشانی خاطر، بر چهره اش آشکار شد.
این حالت خلیفه از نظر «غادر» پوشیده نماند. علت افسردگی او را جویا شد. «هادی » گفت: «هم اکنون بر دلم گذشت که من خواهم مرد و بعد از مرگ من، برادرم «هارون» بر مقام خلافت تکیه خواهد زد توهمانطوری که با این جمال زیبا دل مرا در اختیار گرفته ای با او نیز همین کار را خواهی کرد.»
کنیز گفت: «خدا نکند بعد از شما زنده بمانم» و به دنبال این حرف هر چه با ناز و عشوه خواست که «هادی» را بر سر ذوق آورده و او را از این خیال منصرف کند ممکن نشد. خلیفه گفت: «این حرفها را نمی پذیرم. باید سوگند یاد کنی که بعد از من با هارون همنشین نشوی.» کنیز قسم خورد و پیمان محکمی بست که این کار را نکند. خلیفه سپس برادرش «هارون» را خواست و از او نیز عهد گرفت و وادار به قسم خوردنش نمود که پس از او با کنیز مورد علاقه او همبستر نشود.
یک ماه بیشتر نگذشت که «هادی» مرد و «هارون» خلیفه شد. روزی «هارون الرشید»، «غادر» را خواست و به او گفت: «باید از تو بهره مند شوم.»
ولی کنیز امتناع ورزید و گفت: «سوگندهایی را که خورده ایم چه می کنی؟»
«هارون» گفت: «من از طرف تو و خودم کفاره قسم ها را داده ام.»
پس «غادر» قبول کرد و خودش را در اختیار «هارون» گذاشت. پس از چندی «هارون » چنان شیفته «غادر» شد که ساعتی را بدون او بسر نمی برد.
شبی این کنیز سر در دامن «هارون» گذاشته و به خواب رفته بود.
ناگهان وحشت زده بیدار شد.هارون پرسید: «چه شده است که اینقدر ناراحت و وحشت زده شده ای؟»
او گفت: «هم اکنون برادرت هادی را در خواب دیدم. اشعاری خواند که مضمون آن اشعار این بود که: «بعد از در گذشت من پیمان را شکستی و با برادرم هم آغوش شدی. راست گفته هر که اسم تو را «غادر» (یعنی: خیانتکار) نهاده است.»
سپس گفت: «ای هارون! من می دانم که امشب به هادی ملحق خواهم شد.»
«هارون» برای تسلی او گفت: «خواب آشفته ای بوده و چیزی نیست.» ولی آنطورها که «هارون» فکر می کرد نبود. بلافاصله رعشه شدیدی اندام موزون کنیز را فرا گرفت و چنان به خود پیچید و مضطرب شد که صورت زیبا و چشمان سحر کننده اش در نظر «هارون» هول انگیز گردید.
«هارون» بی اختیار خود را عقب کشید و طولی نکشید که کنیز زیبا روی در پیش چشمان مشتاق «هارون» جان داد.(1)
………………………………………………………………………………..
1- نفخه الیمن
اندرزهای دینی(1)
1. دو چیز است که جزای آن را در دنیا می دهند : ظلم ، و بدرفتاری با پدر و مادر.
2. سخن حق را از هر کس شنیدی بپذیر، اگر چه دشمن و بیگانه باشد و ناحق را از هر که شنیدی نپذیر، اگر چه دوست و نزدیک باشد.
3. خوشا به حال آن کس که باطنش نیکو و ظاهرش خوب است و شرش به دیگران نمی رسد.
4. هرکس که به درستی و حقیقت مسلمان شده باشد ، هرگز آنچه را که به خود نمی پسندد در حق دیگران روا نمی دارد .
5. جامه ای که بر پیکر دیگری بپوشانی، برایت پاینده تر از جامه ای است که خود آن را به تن کنی .
6. بهترین شما کسی است که بر اهل و عیالش مهربان تر باشد.
7. دو خصلت است که بهتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و مفید بودن برای مردم .
8. خوشا به حال آن کس که زیادی مال خود را ببخشد و از سخن گفتن زیاد خودداری کند .
9. در این جهان فقط یک چیز دچار تحول نمی شود و آن خداوند است .
10. هر که تیغ ستم برکشد ، با همان تیغ کشته خواهد شد .