علم، مانع سقوط انسان
یکی از عوامل مهم و مؤثر در جلوگیری از سقوط آدمی، «علم» است. علم موجب میشود که انسان راه را از چاه تمیز دهد و با تشخیص راه مستقیم از راههای انحرافی، به مسیری که به سقوط منتهی میشود، وارد نگردد.
توجه به این نکته ضروری است که راهیابی به راه درست و نیز ماندن در راه مستقیم، کاری بسیار مشکل است و انسان خود به خود چنین توفیقی نمییابد. بنابر تعبیر قرآن کریم، نیاز به یک عروة الوثقی دارد؛ یعنی آدمی باید به دستاویزی که مانع سقوط او میشود، چنگ زند تا سقوط نکند و الاّ در راهی که از مو باریکتر، از آتش سوزندهتر و از شمشیر برّنده تر است، سقوط خواهد کرد.
نکته قابل توجه دیگر اینکه در نزدیکی راه مستقیم، راههای انحرافی فراوانی وجود دارد که انسان اگر توجه نداشته باشد، با ورود به یکی از آن مسیرهای انحرافی، نابود و گمراه خواهد شد.
روزی پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» خطی بر روی زمین کشیدند و فرمودند: این خط، راه مستقیم، راه قرآن و راه اسلام است که شما را به بهشت میرساند. سپس خطوط فراوانی پیرامون آن خط مستقیم کشیدند و فرمودند: همه این راهها انحراف است و هر که در راه انحراف بیفتد، هر قدمی که بردارد، قدمها از راه مستقیم دور میشود.
شناخت صراط مستقیم و تشخیص آن از راههای انحرافی، با «علم» امکانپذیر است و بدون آگاهی لازم، انسان به طور ناخودآگاه و غیرمستقیم، دچار انحراف و گمراهی خواهد شد که در نهایت به سقوط او میانجامد.
بنابراین رستگاران که در راه مستقیم و صراط هدایت حرکت میکنند، یا عالم ربّانی هستند که راه را از چاه شناختهاند و یا از علمای ربّانی پیروی میکنند. به عبارت دیگر به همان میزان که علم، مانع سقوط است، پیروی و تبعیت از عالمی اسلام شناس که راه مستقیم را یافته و در آن حرکت مینماید و از انحراف به دور است نیز مانع سقوط میباشد
بعضی اوقات نیز دچار جهل مرکّب میشود و راه باطل را به تصور اینکه راه مستقیم است، طی میکند. قرآن کریم چنین افرادی را ورشکستهترین افراد میداند و میفرماید:
«هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا»[1]
قرآن میفرماید: ورشکستهترین افراد آن کسی که در راه کج و انحرافی افتاده و خیال میکند که در راه مستقیم است؛ در راه ضلالت و گمراهی تلاش و کوشش میکند، در حالی که برای شقاوت خود تلاش میکند و انتهای راه او جهنّم است.
_____________________________________________
1- سوره کهف / 104-103
وسائل الشیعه از کیست؟
این کتاب مجموعه ای از روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام درباره احکام شرعی در تمام ابواب فقه است که طی بیست سال به نگارش درآمده.
شیخ حرعاملی در این کتاب، علاوه بر کتب اربعه، به بیش از 180 کتاب روایی معتبر شیعه استناد نموده و مجموعه ای گرانبها و ارزشمند از روایات فقهی شیعه را جمع آوری کرده است.
این کتاب شامل حدود 36 هزار روایت درباره احکام شرعی، واجبات، محرمات، مستحبات و آداب است و روایات آن برگرفته از مجموعه های روایی معتبر شیعه و اصول اولیه قدمای اصحاب است.
در حال حاضر وسائل الشیعه از ارکان اصلی استنباط احکام شرعی و اجتهاد در حوزه های علمیه شیعه به شمار می آید و در تمام درسهای خارج فقه روایات آن نقل و مورد استناد قرار می گیرد. (سایت تخصصی امیرالمومنین علیه السلام)
كتاب گرانسنگ «وسائلالشیعه» در بردارنده 51 كتاب در ابواب مختلف از طهارت تا دیات بوده و حدود 35 هزار و 868 حدیث را شامل میشود.
مولف آن، یكی از 3 تن علمایی است كه محمدون ثلاثه نام گرفتهاند. وی دیدگاههای خود را در تالیف كتاب كه براساس آن عمل كرد، در جلد آخر كتاب و در قالب 12 فایده مفصلا شرح و تفصیل داده است.
از آنجا كه این كتاب از زمان تالیف تاكنون مدار تحقیق و استفاده و استنباط فقها و عالمان در احكام شرعی بوده است، شروح و مستدركات جامعی درباره آن به نگارش درآمده است. در ضمن مجموعه شروح و تالیفات شیخ نیز بالغ بر 50 كتاب و رساله است.
ازاو چه مانده؟
تألیفات
شیخ حُر عاملى داراى تألیفات ارزشمند و گرانبهایى است. وى عمر شریف خود را وقف خدمت به شریعت مقدس اسلام و مذهب حق اهل بیت عصمت و طهارت نمود و با وجود مشاغل فراوان مانند شیخ الإسلامى و اشتغال به درس و تربیت علما، تألیفات فراوانى نیز از خود به یادگار نهاده كه یكى از آنها كتاب ارزشمند «وسائل الشیعة» است كه از زمان نگارش تا این زمان پیوسته مورد توجه و عنایت فقهاى اهل بیت و مجتهدین شیعه قرار گرفته است.
از جمله دیگر تألیفات ایشان می توان به الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه، الصحیفة الثانیة من أدعیة علی بن الحسین علیهالسلام، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة علیهمالسلام، من لا یحضره الإمام، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، رسالة فی الرد على الصوفیة، و بسیاری کتاب ارزشمند دیگر اشاره نمود.
عمل به تکلیف در واقعه کربلا
مکتبی بودن یک مسلمان را از اینجا میتوان شناخت که در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آنچه «وظیفه دینی» است، متعبد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق میکند. ممکن است مطابق خواسته قلبی انسان باشد یا مخالف، مورد پسند مردم باشد یا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و هیچ چیز را فدای «عمل به تکلیف» نکند. در این صورت، هر چند به ظاهر شکست هم بخورد، پیروز است؛ چون در انجام وظیفه کوتاهی نکرده است. فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افرادی حاکم باشد، همواره احساس پیروزی میکنند. به تعبیر قرآن کریم به «احدی الحسنیین» دست مییابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزی نظامی و سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.
امام حسین علیه السلام فرموده است: «ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا: امیدوارم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.»
امامان شیعه در شرایط مختلف اجتماعی طبق تکلیف عمل میکردند. حادثه عاشورا نیز یکی از جلوههای عمل به وظیفه بود و تکلیف را هم اقتضای شرایط و شناخت زمینهها تعیین میکرد؛ البته در چهارچوب کلی دین و معیارهای قرآنی. فریاد یا سکوت، قیام یا قعود امامان نیز تابع همین تکلیف بود. امام حسین علیه السلام، امام برحق بود و خلافت و رهبری را حق خود میدانست، ولی در نامهای که به اهل بصره نوشت، فرمود: «قوم ما حکومت را برای خود برگزیدند و ما به خاطر آن که تفرقه امت را خوش نداشتیم، به آن رضایت دادیم، درحالی که ما خاندان پیامبر میدانیم که ما به خلافت و رهبری، شایستهتر از کسانی هستیم که آن را برعهده گرفتهاند.» همان حسین بن علی علیهالسلام که یک لحظه هم حکومت یزید را تحمل نکرد، ده سال در حکومت معاویه زیست و دست به قیام نزد، چرا که تکلیف امام در این دو دوره متفاوت بود.
امام حسین علیهالسلام وقتی میخواست از مکه به سوی کوفه بیرون آید، بعضی از اصحاب، از جمله ابن عباس او را نصیحت میکردند که رفتن به سمت عراق، صلاح نیست. ولی امام حسین علیهالسلام به او فرمود: با آن که میدانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین میگویی، اما من تصمیم خودرا گرفتهام. در منزل صفاح نیز پس از ملاقات با فرزدق و گزارش او به امام از اوضاع نامطمئن کوفه، حضرت سخن زیر را فرمود و سپس به حرکت خود ادامه داد: اگر قضای الهی بر همانچه که دوست میداریم نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر، کمک میخواهیم و اگر تقدیر الهی میان ما و آنچه امید داریم مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است
اینها همه نشان دهنده آن است که امام، خود را برانجام تکلیف مهیا کرده بود، نتیجه هرچه که باشد، راضی بود. وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای ایشان امان نامه آوردند تا از ادامه این سفر بازش دارند، حضرت فرمود: در خواب، پیامبر خدا را دیدم و به چیزی فرمان یافتم که درپی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم…
وقتی نامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین علیهالسلام رسید و از او دعوت برای آمدن به کوفه کردند و وعده نصرت و حمایت دادند، امام احساس تکلیف کرد که برود. هر چند میدانست مردم کوفه چگونه اند، ولی آن دعوتنامهها و اعلام حمایتها تکلیف آور بود. پس از برخورد با سپاه حر که راه را براو بستند، حضرت در ضمن خطبهای به آنان فرمود: «آمدنم برای عذر آوردن به درگاه خدا و نزد شما بود. من پیش شما نیامدم، مگر پس از آن که نامهها و فرستادههایتان رسید که: نزد ما بیا که ما پیشوایی نداریم… اگر بر سر پیمان و سخن خویشید که آمدهام و اگر خوش ندارید و نمیخواهید، برمی گردم.»
یاران امام نیز همین گونه بودند و به خاطر انجام تکلیف الهی در راه نصرت او شهید شدند. وقتی امام از آنان خواست که هرکه میخواهد برود، سخن یاران او چنین بود: «به خدا سوگند هرگز از تو جدا نخواهیم شد و جانمان را فدای تو میکنیم و با خون گلو و رگها و دستانمان از تو حمایت میکنیم. اگر کشته هم شویم وفای به عهد کرده و تکلیفی راکه برعهده ما بوده است انجام دادهایم: فاذا نحن قتلنا و فینا و قضینا ما علینا.»
گنه کاران دلسرد نشوید.
اینكه خداوند فقط كار افراد با تقوى را مى پذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد عادّى یا گناهكار نمى شود؟
اولاً اینكه قرآن مىفرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین»(سوره مائده، آیه 27)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، كلمه (أتقى) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أكرمكم عند اللّه أتقاكم»( سوره حجرات، آیه 13.) و اكثر افراد عادّى و خلافكار هم مرحلهاى از تقوى را دارا مىباشند و گرنه هیچ كار خیرى انجام نمىدادند و از هیچ گناهى دست برنمىداشتند.
ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مىپذیرد، مراد آن است كه شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینكه دیگران حقّ هیچ گونه كارى ندارند و یا اگر كارى انجام دهند، پاداششان ضایع مىشود.
ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن»( سوره آلعمران، آیه 37) و قبول برتر كه در دعا مىخوانیم: «و تقبّل باحسن قبولك»(دعاى وداع ماه رمضان.) بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مىشود.
به همین دلیل پاداشهاى قرآن نسبت به افراد و كارها و شرایط، متفاوت است؛
بعضى كارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین»(سوره بقره، آیه 265)
بعضى كارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً»(سوره بقره، آیه 245)
بعضى كارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها»(سوره انعام، آیه 160)
بعضى كارها پاداش هفتصد برابر دارد: «كمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى كلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة»(سوره بقره، آیه 261)
بعضى كارها پاداشى دارد كه هیچ كس، جز خدا آن را نمىداند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم»(سوره سجده، آیه 17)
و این تفاوتها بر اساس تفاوت نیّت و نوع كار است.
قابل توجه پسر دارها.....
اگر پسر نوجوان دارید بخوانید…
حالا اگر میخواهید به عنوان والدینی دلسوز و مسئول، آینده جسمی و روانی پسران خود را تأمین کنید، رعایت این نکات را فراموش نکنید:
۱) پدر و مادر قبل از هر دوست ناباب یا جامعه ناسالمی میتوانند رفتارهای پرخطر را به فرزندان شان بیاموزند. نتیجه تازهترین تحقیقات روی بیش از ۲۰۰۰ نوجوان که به مصرف سیگار و مواد مخدر و… اعتیاد داشتند، نشان داده که ۴۰ تا ۶۰ درصد از این نوجوانان، برای اولین بار نحوه استعمال مواد دخانی را در خانه و توسط والدین خود آموختهاند؛ بنابراین اولین گام در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر، استعمالنکردن آنها توسط والدین و به ویژه در منزل است.
۲) شما نمیتوانید از نوجوانتان توقع داشته باشید که مدام در محیطهای آلوده و در مجاورت افراد معتاد قرار داشته باشد و هیچ تمایل یا حس کنجکاوی نسبت به مصرف مخدرها از خود نشان ندهد؛ بنابراین از رفت و آمد با دوستان یا اقوامی که اقدام به مصرف مخدرها جلوی اعضای خانواده میکنند، خودداری کنید.
۳) با پرهیز از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی، خشم و عصبانیت بیموقع یا ناسزاگفتن، الگوی رفتاری مناسبی برای نوجوانتان باشید.
۴) بسیاری از پدران دوست دارند آیندهای را که برای خود متصور بودهاند و به آن نرسیدهاند برای پسرانشان ترسیم کنند، اما خیلی از افسارگسیختگیها و فاصلههای بین والد و فرزند از همین جا شروع میشود. شما به عنوان یک پدر خوب، فقط وظیفه شناساندن راههای صحیح و غلط به فرزندتان و مشورت کردن با او در مورد علاقهمندیهایش را دارید و بهتر است انتخاب نهایی را به عهده فرزندتان بگذارید.
۵) بسیاری از پسران از گوش دادن به نصیحتها و توصیههای همیشگی گلهمندند و فکر میکنند که نصیحت بیش از حد یعنی عدم اعتماد خانواده و کوچک شمردن آنها. شما میتوانید با خریدن انواع کتابها یا فیلمهای آموزنده، فرزند خود را نسبت به مسائل و مشکلات موجود در جامعه به طور غیرمستقیم آگاه کنید.
۶) پسران در سنین نوجوانی علاقه خاصی به استقلال، جدا شدن از خانواده و پیوستن به گروه همسالان دارند و نگرانی بسیاری از والدین، از ناشناخته بودن دوستان فرزندشان نزد آنهاست.
شما برای اینکه هم فرزندتان را خوشحال کنید و هم با دوستان جدیدش بیشتر آشنا شوید، میتوانید هر چند وقت یک بار، یک مهمانی دوستانه ترتیب دهید و دوستان فرزندتان را هم با خانوادههایشان به صرف یک عصرانه ساده دعوت کنید. شما میتوانید برای تسلط بیشتر به روابط فرزندتان هم، ماهی یک بار، یک برنامه کوهنوردی با دوستان فرزندتان و خانواده آنها بچینید.
۷) از تحقیر، توهین یا مقایسهکردن پسرتان با دیگران به شدت پرهیز کنید؛ چون انجام این اعمال موجب پرخاشگر و زورگو شدن آنها در آینده میشود و این گونه فرزندان تحقیر شده بعد از رسیدن به استقلال سعی میکنند با توسل به زور وجود و قدرتشان را به دیگران اثبات کنند.
۸) پسران، پدران آیندهاند و باید مسوولیتپذیر بار بیایند؛ بنابراین انجام برخی از کارهای خانه را حتی اگر خیلی کم و پیش پا افتاده باشند به عهده پسرتان بگذارید؛ کارهایی مانند خرید نان یا گذاشتن کیسه زباله بیرون از منزل.
۹) پسران در سنین نوجوانی علاقه زیادی به دیده و پذیرفته شدن از طرف جامعه دارند؛ بنابراین برای این کار اقدام به عوض کردن ظاهر و نوع پوشش خود میکنند. در مواجهه با این گونه مسائل، شما نباید با پرخاشگری و توهین فرزندتان را از تغییر ظاهرش منع کنید، بلکه باید با زبانی خوش و دلیل و منطق مناسب، او را تشویق به پذیرفته شدن از راههای دیگری غیر از تغییر ظاهر غیر متعارف کنید. از او بخواهید که رشته هنری یا ورزش مورد علاقهاش را به صورت حرفهای ادامه دهد و موفقیتها و قهرمانیهای پیاپیاش سبب غرور و افتخار خودش و شما باشد.
۱۰) آزادی مفرط ، بیشتر مخرب است نه موثر. شما با آزاد گذاشتن فرزند پسرتان در هر زمینهای و برآورده کردن همه نیازهای او، فردی متکبر و خودخواه از او میسازید و موجب میشوید که او فکر کند در همه مکانها و زمانها، هر کاری که دلش بخواهد میتواند انجام دهد، اما وقتی طی زندگی با مسائلی غیر از آنچه باب میل اوست روبرو شود، یأس و ناامیدی سراسر وجودش را فرا میگیرد و عاقبت این نوجوانان چیزی نمیشود جز احساس پوچی و…
۱۱) پسرها عمدتا عهدهدار چرخاندن چرخ مالی و اقتصادی زندگی در آینده هستند؛ بنابراین بهتر است پدران، آنها را با مسائل و مشکلات مالی و حساب و کتاب و نحوه صحیح پول خرج کردن آشنا کنند و از نوجوانی پس انداز کردن و صرفهجویی را به آنها یاد دهند.
۱۲) این یک باور غلط است که دخترها بیشتر از پسرها به محبت نیاز دارند. پسرها هم به اندازه دخترها به محبت و حمایت عاطفی خانوادهشان احتیاج دارند؛ پس وظیفه یک پدر یا مادر مهربان که به فکر سلامت روان فرزندش است، رعایت تعادل و عشق ورزی به همه فرزندان است.
۱۳) معمولاً پسرها با پدرانشان راحتترند و بهتر میتوانند مشکلاتشان را با آنها در میان بگذارند؛ بنابراین به عنوان یک پدر مسوول، روزی یک ساعت از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید. فقط حواستان باشد که خشونت و پرخاش، جایی در راهنماییهایتان نداشته باشد تا فرزندتان از مشورت کردن با شما پشیمان نشود و مشکلاتش را خارج از خانه و به روشهای نادرست حل نکند.
۱۴) پسربچهها علاقه شدیدی به بازیهای خشن کامپیوتری دارند. برای جلوگیری از ناراحتیهای جسمی و روحی فرزندتان، از تنها و آزاد گذاشتن او برای ساعتها بازی با کامپیوتر خودداری کنید.
۱۵) بد نیست که حساب دخل و خرج فرزندتان را داشته باشید و دورادور بدانید که او پولهایش را چه طور خرج میکند. شاید باور نکنید اما خرید سیگار میتواند به سادگی خریدن یک بسته آدامس یا پفک باشد!
۱۶) به پسرتان بیاموزید که زورگویی و قلدری راه معقول و پسندیدهای برای رسیدن به خواستهها نیست؛ بنابراین بهتر است برای حل مشکلاتش راههای منطقی و آرام را پیش گیرد تا محبوبیتش پیش اطرافیان بیشتر شود.
۱۷) پسرها به خاطر موقعیت خانوادگی خاصی که در آینده دارند و باید مسوول و مدیر یک زندگی شوند، نیاز زیادی به اعتماد به نفس بالا دارند. شما میتوانید با سپردن کارهای مهم به پسرتان و گفتن این جمله که «من میدانم تو به بهترین شکل ممکن این کار را انجام میدهی» اعتماد به نفس فرزندتان را بالا ببرید و حس مفید بودن را به او القا کنید.
۱۸) با مسوولان و مشاوران مدرسه او در تماس باشید تا بتوانید از تغییرات احتمالی روانی یا تحصیلی فرزندتان خبردار باشید.
۱۹) برای این که پسرتان احساس نکند به خاطر جنسش هیچ محدودیتی ندارد، قوانین خانواده را بنویسید و به دیوار اتاقش بچسبانید و حتماً ساعات ورود و خروج را طبق مقررات خانواده درج کنید و اگر دیدید که او از حدش تجاوز کرد، بنا به روحیاتش، تنبیه یا تشویقی برایش در نظر بگیرید تا بهتر شرایط خانواده را بپذیرد.
۲۰) جوری رفتار نکنید که فرزندتان احساس کند برای هر کاری باید نظر شما را رعایت کند و حق انتخاب در هیچ زمینهای را ندارد، این رفتار او را سرخورده میکند. انتخاب رنگ اتاق، لباس یا نوع تغذیه را به عهده خودش بگذارید.
۲۱) هیچ گاه در برابر دختر یا فرزند کوچکترتان به پسرتان نگویید که تو بزرگی یا پسری و این رفتارها از تو بعید است. عادلانه قضاوت کنید و به فرزندانتان بیاموزید که به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق یکدیگر را هم رعایت کنند.
چگونگی بحث کردن درباره ولایت فقیه با کودکان
بچه ها فرض کنید الان ۳۰۰۰ سال پیش هست.. یه قبیله هستیم کنار یه رودخونه میخوایم زندگی شروع کنیم…
برای اینکه اختلاف و نزاع و بی نظمی حاکم نشه، مجبوریم یه حاکم یا رییس که حرفش رو همه قبول کنن لازم داریم.
خب. چطوری انتخابش کنیم؟
{ …بچه ها نظر میدن… }
{…از نظرات بچه ها برای تکمیل ادامه بحث استفاده کنید…}
۱- یه بزرگتر و ریش سفید انتخاب کنن ( مدیریت های محلی)
مزایا : خوبه ..
معایب: اگر چندتا ریش سفید داشتیم چی..؟ چند تا طایفه…؟اگر همه قبولش نداشتن چی..؟ اگر رحمت خدا رفت چی..؟ اگر خطایی کرد چی..؟ اگر…. ؟
{ …بچه ها فکر می کنن و راه حل میدن … }
۲- یک نفر یه گروهی رو جمع کنه و با زور همه رو ساکت و مطیع کنه ( حکومت استبدادی)
مزایا: مدیریت ایجاد میشه..
معایب: { …بچه ها فکر می کنن و راه حل بدن… }
معایب: { جمع بندی نظر بچه ها + } اگر ظلم کرد چی..؟ اگر به فکر مردم نبود و مردم ناراضی شدن..؟ اگر قانون ضد انسانی یا ضد دینی گذاشت چی…؟
۳- چند نفر کاندید بشن و مردم رای گیری کنن و یک نفر رو انتخاب کنن برای حاکم ( حکومت دموکراسی – حکومت اکثریت )
مزایا: بیشتر مردم راضی هستن
معایب : { …بچه ها فکر می کنن و راه حل بدن و جمع بندی کنید با :..}
معایب: اگر قوانین ضد دینی گذاشتن چی ..؟ ( مثلا قانون بذارن حجاب ممنوع، دزدی آزاد، جنگ آزاد و …..)
{ …تا اینجا بچه ها باید متوجه شده باشن که جای یه چارچوب برای حاکمیت خالیه .. (چارچوب دین الهی رو میگم).. }
۴- خدا یک نفر رو بفرسته برای حکومت و اداره امور جامعه
{.. بحث حکومت الهی و سیاسی بودن دین و حکومت پیامبر و ظلم غاصبان حکومت و خلیفه الهی گفته شود…..}
۵- وقتی خلیفه و فرستاده مستقیم خدا بین مردم نیست، جانشینش رو هم خودشون تعیین می کنن ..
{.. بحث امامت انجام بشه…}
۶- وقتی امام دوازدهم به اذن خدا از دیده ها پنهان شد، جانشین خودش رو تعیین کرده..
{… بحث فلسفه غیبت و نواب خاص و عام گفته شود…}
۷- بر اساس دین کاندیداها بررسی بشن و قانون گذاری هاشون هم طبق دین بررسی بشه ..
{بحث ولی فقیه، مشروعیت و مقبولیت ، شورای نگهبان و مجلس و انتخاباتها گفته بشه…}