آيا مي دانيد كه :
- هر3 ثانيه ،يك بيمار نياز به خون و فراورده هاي آن پيدا مي كند.
- از هر 3نفر يك نفردرطول زندگي نياز به خون پيدا مي كند.
- يك واحدخون اهدايي شما كه فقط اندكي از خون موجود در بدن شماست مي تواند جان 3 نفررا از مرگ حتمي نجات دهد.
فراموش نكنيد كه : هميشه چشمان يك بيمارنيازمند به خون منتظرشماست.
توصيه هاي پس از اهداي خون
• بعد از اهداي خون به مدت 10 تا 15 دقيقه بر روي تخت خونگيري استراحت كنيد. به راهنمايي هاي كارشناسان توجه داشته , قبل از اجازه ايشان از تخت خونگيري بلند نشده و محل خونگيري را ترك نكنيد.
• به هنگام بلند شدن, از تخت بعنوان تكيه گاه استفاده نكنيد و با تكيه بر دستي كه از طريق آن خون اهدا كرده ايد بلند نشويد.
• بعد از استراحت, پذيرايي مختصري با شربت و شيريني انجام مي شود كه اولاً با تطابق بدن شما با حجم خوني كه اهدا كرده ايد كمك مي كند و دوم آنكه بعد از اهداي خون, باعث توقف بيشتر شما براي دقايقي ديگر , در محل خونگيري مي شود . كه زماني مناسب براي مراقبت هاي پزشكي و انتقال توصيه هاي بهداشتي توسط كارشناسان به شما فراهم مي سازد.
صفحات: 1· 2
مراحل اهداي خون
1- ورود:
بعد از ورود به بخش اهداكنندگان تابلوي پيام انتقال خون قرار گرفته در اختيارتان را مطالعه نمائيد.
داوطلب اهدا ممکن است پس از مطالعه تابلوی پيام انتقال خون ويا پمفلتهای موجود از اهدا خون انصراف داده و بدون هيچگونه توضيحي سازمان را ترک نمايد. همچنين ممکن است داوطلب پس از مطالعه و قبل از اعلام انصراف به صورت خصوصي با پزشک اهداکنندگان مشورت کند.
2- ثبت نام:
ثبت نام با كارت شناسايي معتبر عكس دار صورت مي گيرد ( اعلام كدملي و كدپستي بسيار مهم مي باشد) سپس ليبل اهدا و برگه خودحذفي محرمانه به اهداكننده ارائه مي گردد.
صفحات: 1· 2
پیروی از اهلبیت،راه رسیدن به عرفان حقیقی
هر چه شیئی نفیستر و با ارزشتر باشد، دشمن بیشتری دارد. هر قدر کالایی گرانبهاتر باشد، نوع تقلبی و غیر واقعی آن بیشتر ساخته میشود؛ مثلا، الماس چون سنگی قیمتی است، زیاد سعی میکنند تا سنگهای دیگری را مانند آن درست کنند و به جای الماس بفروشند. این مسأله به دلیل کمیاب بودن کالای اصلی از یک سو و ارزشمند بودن آن از سوی دیگر است. عرفان و سیر و سلوک واقعی راهی است دشوار و صعب الوصول که پیمودن آن نیاز به اخلاص کامل، استقامت و پشتکار دارد. گذشته از این، هر کس به قدر همت و ظرفیت خویش میتواند مراحلی از آن را بپیماید. ممکن است در میان میلیونها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عالیهی آن دست پیدا کنند. به دلیل محبوبیت این کالا و پرمشتری بودنش، زیادند افرادی که نوع بدلی و تقلبی آن را عرضه میکنند. متأسفانه امروز بازار عرفانهای تقلبی در دنیا رواج زیادی دارد، و این خلاف انتظار نیست. اکنون در این میان، چه باید بکنیم تا این نیاز فطریمان را اشباع کنیم و در رسیدن به کمال نهایی خود کامیاب باشیم؟
به نظر ما تنها راه برای رسیدن به این مهم شناخت هر چه بهتر و بیشتر اهلبیت علیهمالسلام و مکتب و روش آنان و محک زدن سایر چیزها با آن است. هر معرفتی که عرضه میشود و هر دستورالعملی که ارایه میگردد، باید با معارف و دستورات آنان بسنجیم؛ اگر متناسب با آنها بود حقیقی است، و گرنه بدلی و از نوع غیر واقعی است با این محک، میتوانیم بفهمیم در میان روشهایی که برای سیر و سلوک و تکامل انسان عرضه میشود، کدام یک سالمتر و مفیدتر است.
یکی از روایاتی که در این زمینه وجود دارد، وصیت امام صادق علیهمالسلام به یکی از اصحاب خاصشان به نام عبدالله بن جندب است که مقامات والایی در معنویات و معارف داشته است. در این وصیت، حضرت ابتدا هشدار میدهند و متذکر میشوند، کسانی که در مسیر صحیحی قرار میگیرند و میخواهند راه درست خداشناسی را طی کنند، باید توجه داشته باشند که خطرات بسیاری در پیش رویشان وجود دارد. طرح این نکته از سوی امام صادق علیهالسلام در ابتدای این روایت برای توجه دادن به این نکته است که گرچه بحمدالله، خداوند ایمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در میان تمام ادیان آسمانی، کاملترین آنها، یعنی اسلام را پذیرفتهایم؛ هم چنین در میان مذاهب منسوب به اسلام نیز مذهب اهلبیت علیهمالسلام را انتخاب کردهایم و ظاهرا راه خود را یافتهایم و هیچ مشکلی نداریم، اما از یک نکته نباید غفلت کنیم.
اثر غذای حرام در حالات کودک
حکایت شده کـه: “بایزید” بسطامی سالیانی چـند بـه عبادت پرداخت، ولی از عبادتش لذت و حلاوتی احساس نمیکرد. روزی نزد مادر آمد وگفت: مادر! مدتی است که به عبادت پرو ردگار مشغولم، ولی شیرینی عبادت را درک نمی کنم. فکرکن، ببین آیا موقعی که در رحم تو بودم یا کودکی شیرخوار بودم، چیزی از غذای حرام خو ردهای یا نه؟ مادر “بایزید” مدتی دراز در این با ره اندیشید و سپس گـفت: فـرزندم! و قتی که تو در رحم من بودی، روزی به پشت بام رفـته بـودم، ظـرف غذایی از همسایه آن جا بود و بی اجازه صاحبش مقداری ازآن غذاخو ردم.
“بایزید"گفت: اکنون برایم معلوم شد که چرا طـعم شیرین عبادت را نمیچشم، برو نزد صاحبش، داستان را بگو و از وی رضایت بگیر. مادر نزد همسایه رفت و رضایت گـرفت. پس از آن واقـعه بود کـه “بایزید"، شیرینی و طعم مناجات با پروردگار را احساس میکرد.
منبع. مفاسد مال و لقمه حرام/ 37.
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
بیتردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانههای همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمیتواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمیتوانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعة خود با فرهنگهای بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانههای همگانی جهان همچون ماهوارهها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفتها، مُدها، ساختهها، هنرها و غیره قرار میدهند. اگر فرهنگ جامعهای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گُسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب میگردد و در این دریای ارتباطات غرق میشوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعة شوروی سابق به کلی دگرگون میشود و رسانهها و کانالهای تلویزیونی آمریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم میکوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش میشود
تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی
تبادل فرهنگی ملتها در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزشها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش میبرد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملتها صورت میگیرد. در این روند، ملتها با هدف ترویج ارزشهای بشری، به تبلیغ ایدهآلها و معیارهای خود میپردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجستة فرهنگهای دیگر را وام میگیرند.
زهر جفای خصم
فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
من آخرین امام بقیع مدینه ام
زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
در لحظه های آخر عمرم به زمزمه
ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
مادر بیا و حال پریشان من ببین
از سوز زهر سینه سوزان من ببین
هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده
مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم
مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد
در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
از درب خانه شعله آتش زبانه داشت
آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد
از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
با دست بسته ام به بر کودکان من
انگار داشت از سر کین قصد جان من
در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
مانند مرتضی به زمینم کشید و برد
فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
من آخرین امام بقیع مدینه ام
زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
در لحظه های آخر عمرم به زمزمه
ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
مادر بیا و حال پریشان من ببین
از سوز زهر سینه سوزان من ببین
هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده
مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم
مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد
در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
از درب خانه شعله آتش زبانه داشت
آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد
از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
با دست بسته ام به بر کودکان من
انگار داشت از سر کین قصد جان من
در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
مانند مرتضی به زمینم کشید و برد