مقام حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام از زبان مرحوم رجبعلی خیاط
مقام حضرت عبدالعظیم الحسنی از زبان مرحوم رجبعلی خیاط : یکی از یاران شیخ میگوید: با شیخ به زیارت سید الکریم علیه السلام رفتیم، (جناب شیخ) از ایشان ( یعنی از حضرت عبدالعظیم ) پرسیدند که:
« از کجا به این مقام رسیدید؟ »
حضرت عبدالعظیم علیه السلام فرمود:
از طریق احسان به خلق، من قرآن مینوشتم و با زحمت میفروختم و پول آن را احسان میکردم!
فرم در حال بارگذاری ...
سفارشات امام رضا علیه السلام به عبدالعظیم حسنی علیه السلام
روزی حضرت امام رضا علیه السّلام رو به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام فرمود وچند توصیۀ راهگشای اخلاقی به او آموخت تا به شیعیان و یاران ابلاغ کند . متن فرمایش چنین بود : ای عبدالعظیم ، سلام مرا به دوستان برسان و به آنها بگو :
* شیطان را به دلهای خویش راه ندهند .
* درگفتار خویش ، راستگو باشند و امانت را ادا کنند.
* از جدال و نزاع بیهوده ای که سودی برایشان ندارد دوری کنند و خاموشی را پیشه خود سازند .
* به همدیگر روی آورند و به دیدار و ملاقات هم بروند « فان ذلک قربه الیَّ» زیرا اینکار موجب نزدیکی به من است .
* آنان خود را به دشمنی و بدگویی با یکدیگر مشغول نسازند ، زیرا با خود عهد کرده ام که اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت کند یا به خشم آورد ، خداوند را بخوانم تا او را در دنیا با شدیدترین عذابها مجازات کند و در آن سرا نیز از زیانکاران خواهد بود.
* به ایشان بگو : همانا پروردگار نیکوکارانشان را آمرزیده و از خطای گنهکارانشان درگذشته است ، مگر کسانی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی از دوستانم را آزرده ، یا کینه آنها را با دل بگیرد . بدرستی که خداوند او را نخواهد بخشید تا آنکه از کردار ناشایست خویش دست بکشد ، هر گاه از این اعمال نادرست دوری گزیند ، آمرزش خدا را شامل خود گردانیده است وگرنه ، روح ایمان از قلبش بیرون رفته و از ولایت ما خارج گشته است و بهره ای از ولایت ما نخواهد برد « و اعوذبک من ذلک »
فرم در حال بارگذاری ...
گفتار علماء درباره حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)
نجاشي در رجال خود حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را پس از ذکر شجره اش صاحب خطب امير المؤمنين عليه السّلام ذکر نموده است . مرحوم ميرزا حسين نوري محدّث قرن اخير در مستدرک الوسائل صفحه 614 ذکر نام و معروفيّت وي را به امانت و راستگويي و درستکاري و اهل زهد و عبادت بودن تأکيد مي نمايد و از قول حضرت ابوالحسن الهادي عليه السّلام پاداش زيارت او را بهشت مي داند.
...
مرحوم کجوري در روح و ريحان از قول سيّد مرتضي علم الهدي حديث عرض دين آن حضرت را نقل کرده است. مرحوم مجلسي در هدية الزائرين ص 546 از مزارات معلوم و مشهور ، مرقد منّور حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را در مقابل شجره ري ذکر مي کند شيخ الطّائفه در رجال خود حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را از اصحاب امام هادي عليه السّلام ذکر کرده و در پايان نام اورا به رضي الله عنه ياد نموده که رضي الله عنه نزد اصحاب حديث با اهميّت است. علّامه حلّي در خلاصه الاقوال ، حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را جزء ثقات و ممدوحين ذکر کرده مرحوم صدوق (رحمه الله علیه) در صفحه 92 ثواب الاعمال از محاسن برقي حديثي را از حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل کرده و صاحب محاسن او را رضي قلمداد نموده است.
مرحوم صدوق (ره) در من لا يحضره الفقيه کتاب صوم باب يوّم الشّک حديثي را از قول حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نقل نموده و گفته اين حديث نادر است و من جز در طريق عبدالعظيم عليه السّلام نديده ام و او هم مرضي است ، اين گفتار نهايت اعتماد را ميرساند.
محمّد ابن علي اردبيلي در جامع الرّواه گفتار شيخ طوسي (رحمه الله علیه) و نجاشي را ذکر کرده است. مرحوم ميرداماد رحمت الله عليه در راشحه خامسه از( رواشح السّماويه) گفته : واضح است که طريق عبدالعظيم حسني عليه السّلام مدفون در مسجد شجره ري (حسن) شمرده شود زيرا که اهل حديث و علما رجال وي را مدح و توصيف و تمجيد نموده اند. اگر چه در گفتار علما به توثيق او تصريح نشده است من معتقدم افراد روشن و بصيري که در حديث تخصّص داشته و در حالت رجال و محدّثين مطالعات کافي دارند از اينکه تصريح به توثيق اين محدّث بزرگوار نشده اظهار ناراحتي مي کنند.
و اين سکوت را زشت مي شمارند، مگر حضرت هادي عليه السّلام به او نفرمود ، تو به حقّ از دوستان ما هستي اين فرمايش امام عليه السّلام جامع ترين تعريف درباره حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با در نظر گرفتن شرافت ، نسب و عظمت خانوادگي اوست ، اکنون تمام اينها دلالت دارد که وي مردي شريف و بزرگوار خوش نفس و خوش عقيده بوده و اخباري که در زيارت او از امام عليّ النّقي عليه السّلام رسيده و محدّثين بزرگي چون صدوق (رحمه الله علیه) و ابن قولويه (رحمه الله علیه) آنها را در کتب خود ذکر کرده اند شاهد گويائي از مقام ارجمند وي در نزد معصومين عليهم السّلام است و گفتار دو عالم بزرگوار فوق الذکر کفايت مي کند که طريق حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را در درجه عالي از صحت بدانيم و اخبار و احاديث منقول وي را در اعداد” صحاح” بشماريم مرحوم شيخ عبدالله ممقاني در تنقيح المقال درباره حضرت عبدالعظيم عليه السّلام سخن گفته ، نوشته است علّت عدم تصريح محدّثين و فقها به توثيق ايشان جلالت و بزرگواري وي را ثقه ذکر کنند ، زيرا مقام آن حضرت والاتر از ثقه مي باشد. مرحوم شيخ عبّاس قمي (رحمه الله علیه) در سفينه البحار گفتار صاحب بن عباد و بقيه علما را آورده و در مورد زيارت ايشان فضيلت زيادي را ذکر نموده است.
حضرت عبدالعظیم، شاه سلامٌ علیک
التماس دعا
فرم در حال بارگذاری ...
نگاهی به زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد .
پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قيس .
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم عليه السّلام ، امام رضا عليه السّلام، امام محمّدتقي عليه السّلام و امام عليّ النّقي عليه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارك امام رضا عليه السّلام ، امام محمّد تقي عليه السّلام و امام هادي عليه السّلام را درك كرده و احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .
...
اين فرزند حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است به حسني شهرت يافته است .
حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين عليهم السّلام و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت عصمت عليهم السّلام و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .
ستايشهايي كه ائمه معصومين عليهم السّلام از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي عليه السّلام گاهي اشخاصي را سؤال و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .
در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه السّلام بيان شده است.
زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت عليهم السّلام داشت، و تنها در دورۀ او چندين بار مزار حضرت امام حسين عليه السّلام را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.
سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، در چنین دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر ، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّة الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
پس از مدّتي، افراد بيشتري حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شيعيان شد، نزد او مي آمدند و از علوم و رواياتش بهره مي گرفتند و عطر خاندان عصمت عليهم السّلام را از او مي بوئيدند و او را يادگاري از امامان خويش مي دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف مي كردند .
حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت؛ اين تأكيد ، هم گوياي مقام برجسته حضرت عبدالعظيم عليه السّلام است و هم مي رساند كه وي از طرف حضرت امام هادي عليه السّلام در آن منطقه ، وكالت و نمايندگي داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام عليه السّلام مي دانستند و در مسايل ديني و دنيوي ، وجود او محور تجمّع شيعيان و تمركز هواداران اهل بيت عليهم السّلام بود.
روزهاي پاياني عمر پربركت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با بيماري او همراه بود، آن قامت بلند ايمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پيروان اهل بيت در آستانه محروميّت از وجود پربركت اين سيّد كريم قرار گرفته بودند، اندوه مصيبتهاي پياپي مردم و روزگار تلخ شيعيان در عصر حاكميت عبّاسيان برايش دردي جانكاه و مضاعف بود؛ در همان روزها يك روياي صادقانه حوادث آينده را ترسيم كرد: يكي از شيعيان پاكدل ري، شبي درخواب حضرت رسول صلّي الله عليه وآله و سلّم را در خواب ديد. حضرت پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم به او فرمود: فردا يكي از فرزندانم در محلّه سكّة المولي چشم از جهان فرو مي بندد، شيعيان او را بر دوش گرفته به باغ عبدالجبّار مي برند و نزديك درخت سيب به خاك مي سپارند.
سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن يكي از فرزندان پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را نصيب خويش سازد، عبدالجبّار كه خود نيز خوابي همانند خوابِ او را ديده بود، به رمز و راز غيبي اين دو خواب پي برد و براي اينكه در اين افتخار، بهره اي داشته باشد، محلّ آن درخت سيب و مجموعه باغ را وقف كرد تا بزرگان و شيعيان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت اين نواده رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه هاي سياه پوشيدند و بر در خانه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام گريان و مويه كنان گرد آمدند؛ پيكر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخي مورّخان در هنگام غسل، در جيب پيراهن او كاغذي يافتند كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پيكر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش گرفتند و با جمعيّت انبوه عزادار به سوي باغ عبدالجبّار تشييع كردند و پيكر مطهّرش را در كنار همان درخت سيب كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم به آن شخص اشاره كرده بود، دفن كردند تا پاره اي از عترت مصطفي صلّي الله عليه وآله و سلّم در اين باره به امانت بماند و نورافشاني كند و دلباختگان خاندان پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم از مزار اين وليّ خدا فيض ببرند.
فرم در حال بارگذاری ...
درس های اخلاقی از عرض دین حضرت عبدالعظیم علیه السلام
نکته ی ادبی و اخلاقی که باید از حکایت عرض دین این سید شریف جلیل حسنی آموخت، پرهیز از غرور به علم و مقام علمی است، مبادا که انسان به علم خود و به چند کلمه اصطلاح مغرور شود. غرور یکی از آفات بزرگ درخت انسانیت و موانع رشد، ترقّی و نیل به کمالات است، اما در میان انواع آن، غرور به علم و غرور به عقل و فهم از همه خطرناک تر است.
...
از این رو بزرگان و پرورش یافتگان مکتب وحی و مدرسه ی تربیت اهل بیت علیهم السلام و افراد ساخته شده و به انسانیت رسیده، هر چه علم و درکشان بیشتر می شود، خضوع علمی، شکستگی نفسانی و تواضعشان در برابر بزرگان و اساتید زیادتر می گردد، و در ابدای نظر پیرامون مسائل، حدّت و تندی ندارند، و به اصطلاح فقها، تسرع در فتوا نمی نمایند. اینان می فهمند که رفع هر جهلی موجب التفات به جهل ها و مجهولات بیشتر و دریافت پاسخ به هر پرسشی برایشان منبع پرسش ها و سؤالات زیادتر است.
بنابراین اگر از یک شخص کم اطلاع، در مورد شناخت انسان، حیوان، درخت، خورشید، ماه یا حقیقت حیات و چیزهای دیگر پرسیده شود،
بی تأمل ادعای شناخت می نماید، امّا اگر از یک عالم یا دانشمندی که عمرش را در رشته های مختلف علوم صرف کرده باشد بپرسند: آیا بالاخره این اشیا و این مظاهر قدرت باری تعالی و خودش یا همه کوشش هایش را شناخته است، جواب خواهد داد: متأسفانه هنوز این اشیا ناشناخته مانده اند، و همین درک، دلیل اوج شناخت و بینش وسیع او است؛ شناختی که آن شخصِ اول، از آن محروم است و برای اینکه این شناخت را دارد کمال است.
حضرت عبدالعظیم با وجود بهره مندی از چنین درک و شناختی، متواضعانه در برابر امام زمان خود زانو بر زمین نهاده و دینش را عرضه می دارد.
نکته ی دیگر
ادب و صفت ممتاز و ارزشمند دیگری که در جریان این عرض دین از حضرت عبدالعظیم ظاهر می شود، تسلیم بی چون و چرای آن شخصیت والا در مقابل مقام ولایت و حجت خداست که باید از آن درس آموخت و در مقام پذیرش حق و اعتراف به حق دیگران بدون هیچ سربزرگی و نخوتی باید حق گزاری کرد که شعبه ای از «انصاف الناس من نفسک»[30] است و یکی از سه عملی است که در بین اعمال جلیله و فضایل ممتازه سخت ترین اعمال می باشد؛ یعنی هر کسی مرد عرض اندام در میدان این مسابقه نیست و کُمِیت بیشتر افراد در آن لنگ و ناتوان است.
حضرت عبدالعظیم در سلسله ی نسب و انتساب به امامین همامین حسنین علیهماالسلام به دو واسطه از امام علی نقی علیه السلام نزدیک تر است؛ زیراحضرت امام علی نقی علیه السلام در نسب به شش واسطه به حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام می رسد و در عمود نسب، هفتمین فرزند حضرت و هشتمین فرزند حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام محسوب می شود. اما نسب حضرت عبدالعظیم به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد که در عمود و نسب پنجمین فرزند حضرت مجتبی علیه السلام و ششمین فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام است. با این وجود این سید عظیم الشأن جلیل القدر در برابر حجت خدا و صاحب ولایت امر چنین متواضعانه رفتار می نماید که همین ادب و حفظ احترام امام و عرض دین از شخصی مثل او به حضرت هادی علیه السلام دلیل باهر و روشنی بر کمال معرفت، جلالت قدر و عقیده ی محکم او به ولایت و امامت آن حضرت می باشد که اگر چه در سلسله ی شرف نسب به پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهم از امام هادی علیه السلام نزدیک تر است، اما با معرفتی که دارد می داند در برابر مقام ولایت و امامت و حجت خدا هر که باشد و هر چه داشته باشد محو است، و ایمان به ولایت اقتضا دارد که تا آنجا که در توان دارد شرط ادب و اطاعت از ولی خدا را رعایت نموده و عرض وجودی نکند و زبان حالش این باشد:
با وجودت ز من آواز نیاید که منم از حضرت علی بن جعفر علیه السلام نیز که از مشاهیر بزرگان، اعاظم علما، محدثین اهل بیت و صاحب تألیفات و آثار مهم است، نیز نظیر همین ادب، تواضع و تسلیم نسبت به حضرت ابوجعفر امام محمد تقی علیه السلام روایت شده است؛ با اینکه علی بن جعفر عموی بزرگ آن حضرت؛ یعنی عموی پدر امام محمدتقی علیه السلام بود و نسبش به سه واسطه به امام حسین علیه السلام می رسید و نسب امام جواد علیه السلام به پنج واسطه به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد و ایشان سالمَند ولی حضرت جواد علیه السلام نوسال و نوجوان بودند، با این وجود بدان طریق، صاحب مقام ولایت، امام جواد علیه السلام را تعظیم نموده و دست ایشان را می بوسید.
فرم در حال بارگذاری ...
ایمان و مراتب آن
اعتقاد به عقاید حقه از مبدأ، معاد، نبوت و امامت، سبب سعادت و آرامش قلب، رفع اضطراب و نگرانی، و موجب امیدواری و خوش بینی به حیات و حرکت به سوی رستگاری و فوز و فلاح است.
شاید هیچ حاجت و درخواستی از درگاه خداوند متعال، سعادت بخش تر و راحت افزاتر از این سه حاجت- که در این دعا درخواست می شود- نباشد.
«الّلهُمَّ انّی اسْئَلُکَ ایمانَاً تُباشِرُ بِه قَلْبی، وَ یقینَاً صادِقَاً حَتّی اعْلَمَ انَّهُ لَنْ یصیبَنی الّا ما کَتَبْتَ لی وَ رَضِّنی مِنَ الْعَیش بِما قَسَمْتَ لی»[1]
حاجت اول: ایمانی که خداوند متعال آن را فراگیر قلب انسان و مستولی بر آن سازد.
حاجت دوم: یقین راستی که انسان بداند به او نمی رسد، مگر آنچه خدا برای او مقرر فرموده است.
حاجت سوم: رضا به روزی و معاشی که خداوند متعال قسمت او فرموده و برای او فراهم می شود.
...
ایمان، یقین و رضا، از حالات و مقاماتی است که درجات و مراتب متفاوت دارد و در عین حال که بر هر یک از مراتب آن یقین، ایمان و رضا اطلاق می شود، مراتب و افراد آنها مثل مراتب و افراد نور با هم تفاوت دارند و فواصل بین آنها گاه به حدی است که اگر در آن، مقیاس سال نوری قابل استفاده بود، مناسب بود با آن به مسافت بین این فواصل اشاره نمود.
چنان که می دانیم نور خورشید، نور است، و نور نورافکن،
نور، و نور یک لامپ معمولی نور، و نور شمع و کبریت هم نور است. ایمان هم بنا به تفسیری که از مثل آیه ی کریمه ی ذیل شده است، نور است و مراتب دارد.
(رَبَّنا اتْمِمْ لَنا نُورَنا)[2]
و آیه ی شریفه
(یوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ یسْعی نُورُهُمْ بَینَ ایدیهِم [3]
بنابراین ایمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان و نور است که در روشنایی آن بزرگ ترین و سنگین ترین وظیفه ای که از سوی خدا به آن حضرت محوّل شد را، به عالی ترین صورت انجام داد و در برابر دنیا و تمام عادات باطله، کفر و شرک قیام نمود.
ایمان امیرالمؤمنین علیه السلام هم نور و ایمان است که می فرمود:
«لَوْ کُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ یقینَاً
»[4]
و می فرمود:
«لَوْ اعْطیتُ الاقالیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ افْلاکِها عَلَی انْ اعْصِی اللّهَ فی نَمْلَه اسْلُبُها جُلْبَ شَعیرَه ما فَعَلْتُهُ
»[5]
سایر ائمه ی معصومین علیهم السلام و انبیای عظام، همه مظاهر قوت ایمان و مراتب کامله ی آن بودند که یادآوری مواقف و مشاهد ایمانی آنها همه آموزنده و ایمان بخش است.
و به طور کلی ایمان خواص، اصحاب و شخصیت هایی که علاوه بر زبان با عمل، ایثار و فداکاری در غزواتی مثل بدر، احد، خندق، جمل، صفین، نهروان و روز عاشورا ایمانشان در معرض عالی ترین جلوه ها قرار گرفت، همه نور و ایمان بود.
ایمان حضرت حمزه، جعفرطیار، ابوالفضل العباس، سلمان، مقداد، عمار، حبیب بن مظاهر، زهیر، رشید، میثم و صدها و هزارها تن از مؤمنانی که از بوته ی امتحان بی غل و غش بیرون آمدند، اگر چه در یک ردیف نبودند اما مواضع هر کدام نشان دهنده ی ظهور ایمان، قوت عقیده، عدم اضطراب و
گویای حال اطمینان و آرامش قلب آنها بود و ایمان افراد عادی نیز ایمان است که چنانکه گفته شد فواصل بین مراتب آنها قابل تقدیر و اندازه گیری نیست.
همه ی انسان ها برحسب مراتب ایمان خود، از آرامش و سکون باطن، استراحت خیال، تسلیم، رضا، توکل به خدا و اعتماد به نفس بهره مندند و تا به آن مراتب بلندبالا می روند که نه از آنچه از دنیا به آنها می رسد، فرحناک می شوند و خود را فراموش می کنند و نه از آنچه از دنیا از آنها فوت شود غمناک می گردند، گویی این آیه را در گوش دارند:
(لَکَیلا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ و لاتَفْرَحُوا بِمَا آتاکُمْ [6]
و تا آنجا پیش می روند که از کسی غیر از خدا نمی ترسند که:
«حَدُّ الیقین أن لاتَخافَ مَع الله شَیئاً»[7]
موحد چه در پای ریزی زرش چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس
و حاصل آنکه توکل، تسلیم، رضا و تفویض را- که همه از مقامات سُعدا است- مراتبی است که اشخاص به مقدار قوت درجات ایمان و خلوص عقیده از شرک، خرافات و انحرافات دیگر، حائز آن می گردند.
بنابراین برای نیل انسان به سعادت واقعی وسیله ای بالاتر از ایمان صحیح و یقین خالص نیست. همه ی اضطراب ها و همه ی خوف و بیم ها از زوال نعمت ها را از میان می برد و همه ی نگرانی ها را نسبت به آینده مرتفع می سازد.
(الَّذِینَ آمَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِاللّهِ أَلا بِذِکْرِاللّهِ تَطْمَئِنُ القُلُوبُ [8]
انسان سعادت خواه باید سعی کند که به حقایق مفاهیم
این جمله های نورانی:
(حَسْبُنَا اللّهُ و نِعْمَ الوَکِیلُ)[9]
(مَا شَاءَ اللّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللّهِ)[10]
(افَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَ اللّهَ بَصِیرٌ بِالعِبَادِ)[11]
(و مَنْ یتَوکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)[12]
(حَسْبِی اللّهُ)[13]
(إِنَّا لِلّه وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ)[14]
ایمان پیدا کرده و خود را از تاریکی های تحیر و تردید خود را نجات دهد.
پی نوشتها:
[1] . در ادعیه ی متعدد مثل دعای ابی حمزه.
[2] . سوره ی تحریم، آیه ی 8.
[3] . سوره ی حدید، آیه ی 12.
[4] . بحارالانوار، 46/ 135 و غرر الحکم، فصل 75، ح 1- 2/ 603.
[5] . نهج البلاغه، خطبه ی 224.
[6] . سوره ی حدید، آیه ی 23.
[7] . بحارالانوار، 67/ 180 و 143.
[8] . سوره ی رعد، آیه ی 28.
[9] . سوره ی آل عمران، آیه ی 173.
[10] . سوره ی کهف، آیه ی 39.
[11] . سوره ی غافر، آیه ی 44.
[12] . سوره ی طلاق، آیه ی 3.
[13] . سوره ی توبه، آیه ی 129 و سوره ی زمر، آیه ی 38.
[14] . سوره ی بقره، آیه ی 156.
فرم در حال بارگذاری ...
مهمترین اثرات فردی و اجتماعی حجاب و عفاف(7)
7- مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب:
مبارزه با تهاجم فرهنگی، پدیده جدیدی نیست. در طول تاریخ بشر، جنگ فرهنگی، همیشه وجود داشته است به عنوان نمونه فرعون در برابر موسی علیه السلام به جنگ فرهنگی متوسل شده اند، گفت: «می ترسم آیین شما را دگرگون سازد و یا در این سرزمین فساد برپا نماید!».
حفظ حجاب و امنیت اجتماعی و درک روابطه مستقیم و عمیق این دو مقوله، راهکارها و فواید بسیار ارزشمندی را جهت مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب ارائه می دهند:
باعث تبلیغ فرهنگ ناب اسلامی و تشویق جوانان به ازدواج موفق اسلامی می گردند.
جوانان را جهت تقویت روحیه و حفظ آرامش درونی به جای سوق دادن به محیط فحشا و اعمال مبتذل به شرکت در فعالیتهای هنری، ورزشی، فرهنگی و مذهبی رهنمون می کنند.
حفظ حجاب نه تنها باعث ایجاد امنیت اجتماعی فراگیر می شود، بلکه جهت مبارزه با تهاجم فرهنگی مسئولان را از واردات کالای تجملاتی، لوازم بهداشتی و آرایشی مبتذل نهی می کند.
فرم در حال بارگذاری ...