یا الله
يَا حَبِيبَ مَنْ لا حَبِيبَ لَهُ♥
يَا طَبِيبَ مَنْ لا طَبِيبَ لَهُ♥
يَا مُجِيبَ مَنْ لا مُجِيبَ لَهُ♥
يَا شَفِيقَ مَنْ لا شَفِيقَ لَهُ♥
يَا رَفِيقَ مَنْ لا رَفِيقَ لَهُ♥
يَا مُغِيثَ مَنْ لا مُغِيثَ لَهُ♥
يَا دَلِيلَ مَنْ لا دَلِيلَ لَهُ♥
يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ♥
يَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ♥
یا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ♥
چقدر انتظار؟
امروز “جمعه” نیست …
آقای من…
قرار نیست که فقط غروبهای “پنجشنبه” تا “جمعه”
سراغت را بگیرم…
قرار نیست فقط “جمعه ها” انتظار “ظهورت” را بکشیم…
آری…
“شنبه” هم می شود از “دوریت“ ناله سر داد…
“یکشنبه“ هم میشود “انتظارت“ را کشید…
“دوشنبه“ هم میشود دنبال “گمشده“ گشت…
“سه شنبه“ هم میشود به خاطرت “آقا“ گناه نکرد…
یا بن الحسن!
دوری ات “درد“ بی “درمان“ است…
ای پسر فاطمه!
امروز “جمعه“ نیست اما “دلم“ برایت “تنگ“ است…
::.السلام علیک یا ابا صالح المهدی.::
مناجات نامه
الهـي
باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي
الهـي
گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني
الهـي
هر دلشده اي با ياري و غمگساري و من بي يار و غريبم
الهـي
چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني
الهـي
جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران
الهـي
اين چيست كه با دوستان خود را كردي كه هر كه ايشان را جست ترا يافت و تا ترا نديد ايشان را نشناخت
الهـي
عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم
الهـي
بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن
الهـي
چون به تو بنگريم شاهيم و تاج بر سر وچون بخود تگريم خاكيم و از خاك كمتر
الهـي
هر كس تو را شناخت هرچه غير تو بود بينداخت
خواجه عبدالله انصاری
تنها تو
خدایا!
تو اگر نباشی ، به که می توان گفت حرفهایی را که به هیچ کس نمی توان گفت ؟
مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند .
عده ای تا مرز مال ، عده ای تا مرز آبرو ، عده ای تا مرز جان
و همگان تا مرز این جهان !
تنها تویی که هماره می مانی .
بمان !
اهدنا الصراط المستقیم
گناه میکنم
توبه میکنم
توبه میشکنم
گناه میکنم
توبه …
خدایا
از این رفت و برگشت ها خسته ام
کمک کن همیشه فقط بیایم
به سمت تو بیایم
اهدنا الصراط المستقیم
مهدی جان کجایی
مثل هربار برای تو نوشتم:
دل من خون شد از این غم، تو کجایی؟
وای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره،
مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی…
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند مگر این منجی دلسوز،طرفدار ندارد،که غریب است؟
و عجیب است که پس از قرن و هزاره هنوزم که هنوز است دو چشمش به راه است مگر سیصدواندی نفر از شیفتگانش، زیاد است؟
که گویند به اندازه یک “بدر” علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق،ولی او سپهش یار ندارد
جواب امام زمان(عج):
تو خودت مدعی دوستی و مهرشدیدی که به هرشعر جدیدی،زهجران غمم ناله سرایی تو کجایی؟
توکه یک عمر سرودی تو کجای؟توکجایی؟
باز گویی که مگر کاستی بد زامامت ،زهدایت،زمحبت،زغمخوارگی ومهر وعطوفت
تو پنداشته ای هیچکسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی درپی هر غصه ی تو اشک چکانده
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به سوی تو گشوده؟
چه خطره ها به دعایم زکنار تو گذر کرد؟
چه زمان ها که تو غافل شده ای و یار به قلب تو نظر کرد…
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی…
تو کجایی!!!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود،تو بودی
هر زمان بود تفاوت،تو رفتی ، تو نماندی
خواهش نفس شده یار و خدایت ، و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت، و غریب است “امامت”
من که هستم تو کجایی؟ تو خودت کاش بیایی ، به خودت کاش بیایی…!
اللهم عجل لویک الفرج
الهی آمین
خدایا
چقدر به وظایف و تکالیفی که به ما محول کرده ای گوش می دهیم که انتظار داریم تمام دعاهایمان را برآورده نمایی …
خدایا شکرت که بابت این همه بی ادبی و بی احترامی ما، هنوز هم این همه نعمتت را از ما نگرفته ای
ای خدای من
لطفى کن و به اعضا و جوارحم در مقام بندگيت قوت بخش
و دلم را محکم کن تا در ميدان طاعتت بر همه سبقت گيرم
و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم
و تنها از تو بترسم
و لطف و بخششت را از من دريغ مدار
و بزرگى و مهربانى ام کن
و مرا به رحمت از شر دو عالم محفوظ بدار
و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشم
الهی آمین
ای خدا
مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست
چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست
همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو
ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست
مرا به سوی خودش می کشد چنان نفسم
که یک دو گام دگر تا خود تباهی نیست
فقط تو مشتری دست خالی ام هستی
اگرچه پیش تو دل گاه هست و گاهی نیست
اگر مرا نخری ورشکست خواهم شد
کمک که وضعیتم ، وضع رو به راهی نیست
تو دست یخ زده ام را گرفتی و انگار
به نامه ی عملم اصلاً اشتباهی نیست
دوباره بر سر سفره نشاندیم امسال
اگرچه بنده ی تو عبد دل بخواهی نیست
به روضه روزه ی خود باز می کنم زیرا
برای روزه که بی روضه جایگاهی نیست
سلام ماه خدا بر لب تو خون خدا
سلام بر لب زخم تو سید الشهدا