بدترین برادران
امام علی علیه السلام فرمود: بدترين برادران آن است كه آدمى براى او
دچار زحمت شود.چرا كه تكليف مستلزم رنج است، و اين رنج را برادرى كه
به خاطر او به زحمت افتاده اند باعث شده، پس او بدترين برادران است
نهج البلاغه / ترجمه انصاريان 895
چرا به حضرت زهرا (سلام الله علیها) انسیه الحورا میگویند؟
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند نور حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید. عرض شد: یا رسولالله! مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از جنس آدمیان نیست؟ فرمود: او حور است در قالب آدمیان. خداوند نور وی را در صُلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد، هر گاه شوق بهشت میکنم، فاطمه را میبوسم. (۱)
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است.
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است. حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
مراد از حوریه این است که مانند انسان و انسیه، به کدورات عالم طبع، آلوده نشده و چون ملکه نوری است که به همه صور میتوان متشکل گردد.
اصل حورالعین، از طبیعت ملک و نورانیت است و حضرت فاطمه، انسیهای است که به نورانیت و روحانیت فرشتگان است. چون بشریت، مستلزم کثرت کثافات عنصری مادی است؛ حضرت فاطمه انسیه حوراء از کدورت طبیعت بشری دور و منزه است و او موجودیت بین فرشتگان و بشر است.
بدین جهت حضرت زهرا سلام الله علیها را «انسیه حوراء» گفتند که روح افزا و روح بخش و روح انگیز بود و در طینت سنخیتی او، کدورات و پلیدی وجود نداشته است.
«انسیه حوراء»؛ یک فرشتهای به صورت ترکیب عنصری بشری است که در لطافت و ملاحت، حوراء و در صورت، بشری بود که آلوده به پلیدیهای مادی نشده است.(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشتها:
۱- تفسیر الفرات، ص۱۰.
۲- کتاب فاطمة الزهرا"س” صاحب ولایت کبری، ص۷۵.
منبع: جامعه خبری تحلیلی الف
حضرت فاطمه سلام الله علیها در جنگ احد و يارى نمودن پدر
رمضان سال سوم هجرت مى رسد، ولادت فرزندش حسن عليهالسلام خاطرهى شيرين پيروزيهاى جنگ بدر را كه در رمضان سال پيش رخ داد شيرينتر مىسازد. چندى نگذشت كه جنگ احد آغاز شد.
حمزه عموى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سردار دلير مسلمانان و هفتاد و چهار تن نومسلمان ديگر به شهادت مى رسند.
ضايعه چندان دلخراش است كه خداي بزرگ ضمن آياتى آنان را تسليت مى دهد.
«ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس…». [1]
«اگر جراحتى به شما رسيد به آنان هم مانند آن رسيد. روزگار چنين است آن را از دست اين بدست آن می دهيم…».
به زهراء خبر مى دهند پدرش در جنگ آسيب ديده است. سنگى به چهرهى او رسيده و چهرهاش را خونين ساخته است.
با دستهاى از زنان برمى خيزد. آب و خوردنى بر پشت خود برمى دارند و به رزمگاه مى روند. زنان، مجروحان را آب مى دهند و زخمهاى آنها را مى بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو مى دهد.
خون بند نمى آيد. پاره بوريايى را مى سوزاند و خاكستر آن را بر زخم مى نهد تا جريان خون قطع شود.
پيغمبر در مصيبت حمزه گريان شد و زهراء هم گريست.
فاطمه عليهاالسلام هر دو يا سه روز خود را به احد مىرساند و بر مزار شهيدان مى گريست و آنان را دعا مى كرد. [2]
- به هنگام جنگ احد هنگامى كه فاطمه و صفيه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيدند به آن حضرت نظر افكندند، حضرت به على عليه السلام فرمود عمه ام را از من دور نگه داريد ولى فاطمه را مانع نشويد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به حضرت نزديك شد و چهرهى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون ديد، فرياد زد و شروع كرد به پاك كردن خونها و مىگفت: خشم خداوند بر كسى كه چهرهى رسول خدا را خونين كرده شدت يابد. [3]
- فاطمه عليهاالسلام فريادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فرياد و ناله با ديگر زنان هاشمى و قريشى از خانه بيرون آمد. [4]
- على عليه السلام با سپر خود آب مى آورد و فاطمه عليهاالسلام خونها را از چهرهى حضرت مىشست حصيرى را گرفته و سوزانده و خاكستر آن را بر روى زخمها مىپاشيد.
در حاشيهى بحارالانوار آمده است: على عليه السلام با سپر خود آب مىآورد، وقتى فاطمه عليهاالسلام ديد خونها را كه مىشويد بند نمىآيد، تكه حصيرى را گرفته و آتش زد و خاكستر آن را روى زخم پاشيد تا خون بند آمد. [5]
[2] زندگانى فاطمه زهراء دكتر شهيدى ص 79- 77 به نقل از: مغازى ص 290- 250- 249.
[5] بحار/ 102/ 103 منقول از: فاطمه زهراء عليهاالسلام شادمانى دل پيابمر صلى اللَّه عليه و آله و سلم ص 177- 176.
حمایت از رهبری
هدف اصلی دشمن در هر برهه ای از تاریخ نابود کردن رهبری اسلام بوده است، زیرا این ستون را سبب سرپایی اسلام می دانسته. گمراهان که توان از میان برداشتن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در خویش نمی دیدند تصمیم گرفتند پس از ارتحال آن حضرت، جانشینان واقعی او را از صحنه سیاست و حکومت کنار بزنند. حضرت زهرا علیهاالسلام که از هشیاری خاص سیاسی برخوردار بود و به نقشه دشمن واقف با روشهای گوناگون از رهبری واقعی اسلام یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام حمایت کرد و جان خویش را در این راه فدا کرد. وی در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حضور خلیفه وقت و مهاجر و انصار از پس پرده، حقایق را بی پرده باز گفت و از مؤمنان درخواست یاری نمود اما جوابی باز نیامد: بر فراز منبرت گردید حقم پایمال هر چه نالیدم لبی هم در جوابم وا نشد او در بستر بیماری نیز از بیدارگری برکنار نماند، در برابر زنان مهاجر و انصار که به عیادتش آمده بودند از کسانی که علی علیه السلام را رها کرده بودند نالید و رنجنامه خویش را برایشان برخواند. او حتی با وصیتنامه سیاسی الهی خویش علی را حمایت کرد و نفاق و منافقان را رسوا ساخت. زهرا در راه حمایت از مولایش بارها کتک خورد و بالاخره در همین راه شربت شهادت نوشید. کشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولی شادمانم که سرمویی کم از مولا نشد هیچ بانویی به راه شوهر خود جان نداد کودکی چون محسن من کشته بابا نشد روزی «ابن لبید» حضرت زهرا علیهاالسلام را دید که بر مزار شهدای احد به سوگ نشسته و اشک می ریزد پرسید: آیا رسول خدا، پیش از وفات، درباره امام علی علیه السلام مطلبی گفته است؟ حضرت فرمود: شگفتا، آیا حادثه عظیم غدیر خم را از یاد برده اید؟ ابن لبید گفت: نه، چنین رویدادی بود، ولی مرا با خبر سازید. حضرت فرمود: خدا را گواه می گیرم، از رسول خدا شنیدم که می فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود قرار می دهم، علی امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نُه نفر از فرزندان حسین، پیشوایانی پاک و امامانی نیک شمرده می شوند. اگر از آنان فرمان برید شما را هدایت می کنند و اگر مخالفت کنید تا روز قیامت جدایی و اختلاف بر شما چیره می شود. آری، کتابهای اهل سنت آکنده است از روایاتی که دختر رسول خدا در آنها از ولایت علی و فضایل او پرده برداشته و حقایق را بر همگان روشن ساخته است مراجعه شود به الغدیر، ج1، ص197 و ج2، ص318.
عشق به عبادت
حسن بصری می گوید: «در این امت، عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نیامده است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه می داد که پاهایش ورم می کرد.»(1)
درخشش چنین عبادتی آسمانیان را مبهوت می کرد، امام صادق علیه السلام بعدها در مورد مادر چنین فرمود: «وقتی در محراب عبادت نماز می ایستاد برای آسمانیان می درخشید همانگونه که نور ستاره ها برای زمینیان. (و به همین علت وی «زهرا» لقب گرفت)»(2)
شب عروسی نیز، زهرا نگران آخرت است، علی علیه السلام می پرسد: چرا چنین مضطرب و نگرانی؟
دستم تهی است، نگران ورود به آخرتم. ترا سوگند که امشب به عبادت خدا بپردازیم.
در روایتی دیگر می خوانیم: «خداوند به فرشتگان مباهات کرده، می فرماید: بنگرید، فاطمه ام چگونه در پیشگاه من ایستاده، ارکان بدنش از خوف به لرزه در آمده و با تمام وجود دلداده ام گشته است، گواه باشید که من رهروانش را از آتش دوزخ ایمن ساختم.»(3)
(1) بحارالانوار، ج43، ص84.
(2) علل الشرائع، ج1، ص215.
(34) امالی صدوق، ص100.
ايثار نسبت به پدر و ساير اعضاى خانواده
فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نه تنها براى افراد مستمند و بىچاره در خانه كمك و ايثار داشت، بلكه در داخل خانوادهى خود به هر يك از خانوادهى خود اعم از شوهر و فرزندان خود ايثار مىكرد.
فاطمه عليهاالسلام خود گرسنه مىماند و درد و رنج مىكشيد، ولى شوهرش را متوجه نمىساخت، خود نمی خورد و به فرزندانش می خوراند و شبانه روز براى آنان زحمت كشيد و دستاس نمود و با مهر و محبت بىنظير آنان را پرورش داد و راه و رسم پرورش فرزند را به پيروانش نشان داد. او در حالى كه مشغول كارهاى سخت و از جمله آرد كردن جو مىشد، از بچههاى خود نيز غفلت نمىكرد و با آن حال به آنان مىرسيد و نوازش مىفرمود…
آرى اخلاق اصيل و واقعى، هر انسانى را در رفتار خانوادگيش بايد جستجو كرد، نه اخلاق بيرون مرزى و خارج از خانواده، كه معمولاً در چنين مواقع، حقيقتيابى و حقيقتشناسى مشكل است، و اى بسا سر از تزوير حقهبازىدرمىآورد.
زهرا تجسم ايثار به خانواده و تودههاى جامعه بود و در اين ميان از ايثارگرى او به پدرش نبايد غفلت كرد. وى روزى از پدر بزرگوارش در منزل خود پذيرايى نمود و با پاره نانى آن حضرت را سير كرد، در حالى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله سه روز بود كه طعامى ميل نكرده بود و فاطمه عليهاالسلام دلش به حال پدر مىسوخت و از شدت عاطفه گريه مىكرد. [1]
از حضرت على عليهالسلام نقل شده است:
ما مشغول كندن خندق بوديم- كه بدين وسيله از تهاجم دشمن جلوگيرى نماييم- ناگاه فاطمه عليهاالسلام به حضور پدر رسيد و پس از عرض ادب، پاره نانى را به آن حضرت تقديم داشته و گفت: پدر! اين نانها را براى حسنين پخته بودم، اينك اينها را براى تو آوردم. پيامبر خدا آن نان را گرفت و گفت: فاطمه جان! اين نخستين طعامى است، كه در طول سه روز، پدرت ميل مىكند. [2]
در روزگار ديگر رسول خدا به شدت گرسنه بود و نمىتوانست تحمل كند، بدين منظور سر به بيوتات همسرانش زد، ولى چارهاى نشد، سپس به خانه فاطمه آمد، با كمال تأسف آنجا نيز طعامى نبود، پيامبر الهى با تمام گرسنگى از خانه دختر برگشت، در اين ميان دو عدد نان و مقدارى گوشت از يكى از همسايهها به دست زهرا رسيد، آن بانوى ايثارگر آنها را در ظرفى گذاشت و يكى از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و چنين گفت: سوگند به خدا، رسول خدا را بر خود و فرزندانم مقدم مىدارم. [3]
رسول خدا دوباره وارد خانه دختر شد و از رسيدن تحفه و طعام آگاه گشت، در اين بين فاطمه عليهاالسلام غذا را به حضور پدرش آورد، ولى دست غيبى را كه از لطف خدا سرچشمه گرفته بود، بالاى سرش ديد، زيرا ظرف غذا پر از طعام بود، همگى كنار هم نشسته، خوردند و سير شدند و سپس زنان و همسران رسول خدا و همسايههاى فاطمه عليهاالسلام نيز از آن بهرهمند گشتند. [4]
از مجموع اين قضايا نتيجه مىگيريم كه فاطمه عليهاالسلام به پدر و ساير اعضاى خانوادهاش نيز فوقالعاده ايثارگرى كرده و پيوسته براى سلامتى آنان تلاش نموده است.
حتى در تاريخ و كتب تفسير و حديث شيعه و سنى آمده است كه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مريض شدند، فاطمه همراه با شوهرش نذر كردند كه آن دو بزرگوار خوب شوند، آنان سه روز روزه بگيرند…
پس از شفاى فرزندان فاطمه، آن حضرت شخصاً براى شمعون يهودى كار كرد و از اجرت آن مقدارى جو گرفت و سه روز روزه گرفت. هنگام افطار غذايش را- همچون ساير اعضاى خانوادهاش- به مسكين، يتيم و اسير كافر داد، و سورهى دهر در حق آنان نازل شد. [5]
و بدين طريق به جهان و جهانيان ثابت كرد كه وى تا چه حدى به بچههايش ايثارگر است؟ و در حق ساير مردم نيز تا آنجا ايثار كرد كه سه روز گرسنگى را تحمل كرد، ولى اسير كافر را سير نمود.
[1] عوالم، ج 11، ص 131- بحار، ج 43، ص 40.
[3] واللَّه لاؤثرن بها رسول اللَّه على نفسى و غيرى…
[4] جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 136- بحار 43، ص 27- عوالم، ج 11، ص 164.
[5] فرائدالسمطين، ج 2، ص 54، ش 383- بحار، ج 35، ص 237.
چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها را محدثه نامیدند؟
محدث و محدّثه (به كسر دال و تشديد آن) به معناى «سخن گوينده» است . بدان جهت كه حضرت در رحم مادرش با او صحبت كرده، بدين نام خوانده شده است.
محدث و محدّثة (به فتح دال و تشديد آن) که ظاهرا منظور شما است، به معناى كسى است كه با او سخن گفته مىشود. در روایت امام صادق در تعریف محدث آمده است:
وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يَسْمَعُ كَلَامَ الْمَلَكِ وَ لَا يَرَى وَ لَا يَأْتِيهِ فِي الْمَنَام ؛
اما محدث کسی است که سخن فرشته را می شنود اما او را نمی بیند و در خوابش هم نمی آید. (1)
بر اين اساس، حضرت بدين خاطر به اين نام خوانده مىشود كه ملائکه با حضرت سخن گفته اند، چنان كه در روايات زيادى آمده است.
سخن گفتن ملائكه با عدّهاى از مردان و زنان در امّت هاى گذشته و در اين امّت از جمله مطالب مورد اتّفاق شيعه و سنّى است.
علّامه امينى در كتاب ارزندهاش «الغدير» در اين باره مىگويد:
امّت اسلامى همگى بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند كه در اين امّت به سان ديگر امّت هاى گذشته کسانی بودهاند كه به آنان حديث گفته شده و به اصطلاح «محدّث» (به صورت اسم مفعول و فتح دال ) بودهاند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز به اين مطلب خبر داده ، چنان كه از طريق سني و شيعه در كتب صحاح و مجموعههاى حديثى معتبر وارد شده است. محدّث كسى است كه بدون اين كه پيامبر باشد، و بدون اين كه صورت ملائكه را ببيند، ملائكه با او صحبت كردهاند و يا اينكه در دلش چيزى مىافتد و به او الهام مىشود و به صورت كشف و الهام از سوى خداوند متعال علمى به او آموخته مىشود يا در دل او حقايقى كه بر ديگران پوشيده است، روشن مىشود.
بنابراين، وجود چنين كسانى ، در امّت مورد قبول و اتّفاق همه است . فقط اختلاف در مصداق چنين افرادى است که به عقيده شيعه، حضرت على و ديگر امامان معصوم از محدّثين مىباشند.(2)
ايشان در ادامه مىنويسد: در امّت، افرادى محدّث وجود داشتند، همان گونه كه در امّت هاى پيشين بودند. امير المؤمنين و ائمّه معصومين دانشمندانى محدّث هستند. نبى نیستند. اين خصوصيّت از ويژگي هاى آنان و منحصر به آن بزرگواران نيست، بلكه حضرت فاطمه عليها السّلام دختر بزرگوار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز «محدّثه» بود، همچنين سلمان محدّث بود. آرى، تمام امامان از اهل بيت و عترت طاهرين محدّث بودند، ولى هر محدّثى امام نيست.
روایات در باره محدثه بودن فاطمه :
صدیقه طاهره حبل الله است .
صديقه طاهره و اهل بيت عصمت (عليهمالسلام) ريسمان آويخته الهي قرآن كريم كه حبل خداست، طناب ناگسستني الهي است(1)؛ اين حبل و طناب را خدا نازل كرده است، لكن انزال قرآن همانند انزال باران نيست. اين حبل را خداي سبحان نازل كرد يعني آويخت؛ نه انداخت. آن طوري كه قرآن نازل شده است باران نازل نميشود و آن طوري كه باران نازل ميشود قرآن نازل نشده است. نازل كردن باران يعني انداختن اين قطرهها روي زمين. نازل كردن قرآن يعني آويختن اين طناب از بالا به زمين؛ چون قرآن حبل خداست و خدا اين طناب را آويخت؛ نه انداخت، لذا از عبارات تا اشارات و لطايف و حقايق درجات اين حبل است و هر كسي به اندازه علم و عملش ميتواند در خدمت طناب الهي باشد. اهل بيت (عليهم السلام) و صديقه كبرا (صلوات الله عليها) اينها حبلاللهاند، حبل متيناند و حبل متين را خدا آويخت؛ نه انداخت؛ چون آويخت نه انداخت؛ رهبري قلوب اينها به دست خداي سبحان است اينها جزء اولياي الهياند. به انسان كاملي ميگويند «ولي الله» كه در بخش علم و عمل بدون واسطه از ذات اقدس الهي فيض بگيرد. در ولي او باشد، در جِوار او باشد، موالات داشتن متوالي بودن يعني فاصله برقرار نشدن. چنين انساني ميشود ولي خدا كه از ولي و جِوار فيض الهي طرفي ميبندد. در همان حديث معروف ثقلين ذات اقدس الهي فرمود: اين طناب «طرف بيد الله تعالي» يك طرف اين طناب يعني قرآن به دست خداست؛ طرف ديگرش در دست شماست. اين بانو مانند ساير ائمه معصوم (عليهم السلام) حبل متين خدايند و اين طناب را خدا آويخت؛ نه انداخت و يك طرفش به دست خداست؛ طرف ديگرش به دست مردم است، در دسترس مردم است. *قرآن و اهل بيت (عليهمالسلام) صراط مستقيم بسوي خدا اگر كسي بخواهد به ذات اقدس الهي راه پيدا كند و از او فيض بگيرد، بايد از مسير قرآن و عترت بگذرد كه همين صراط مستقيم است؛ بقيه كجراهه است و راه نيست و اين قرآن و عترت تار و پود يك حبل متيناند؛ دو حبل نيست، دو طناب نيست تا كسي بگويد «حسبنا كتاب الله»(2)يا كسي بگويد «حسبنا العترة» اينها تار و پود يك طناباند. *جدايي ناپذيري قرآن و عترت اگر كسي قرآن را گرفت، هيچ راهي ندارد جز پذيرش ولايت عترت و اگر كسي عترت مدار و ولايت پذير بود، هيچ راهي ندارد جز پذيرش معارف قرآن كريم و همان طوري كه همه معارف قرآن را ذات اقدس الهي تدوين كرده است، تضمين كرده است، صدر و ساقه اين كتاب كلام خداست، انسان كامل به نام عترت طاهرين صدر و ساقه اينها محبت خداست، معرفت خداست، در قلب اينها چيزي جز محبت الهي نيست. (1) ـ ارشاد القلوب، ج2، ص305 ؛ قال رسول الله (صلّياللهعليهوآلهوسلّم): «… كتاب الله الثقل الأكبر حبل ممدود من السماء الي الارض سبب بأيديكم وسبب بيد الله عزّوجل». [4] ـ بحارالانوار، ج22، ص473 ؛ «البخاري و مسلم في خبر أنه قال عمر: النبي قد غلب عليه الوجع وعندكم القرآن حسبنا كتاب الله…».