لینک ثابت
آگاه باش كه اين ماه،ماه حزن و اندوه اهل بيت عليهم السّلام و شيعيان ايشان است.
از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:چون ماه محرّم فرا مىرسيد،كسى پدرم را خندان نمىديد،و پيوسته تا روز دهم اندوه و حزن بر او غالب بود،چون روز عاشورا ميشد روز مصيبت و حزن و گريه،ايشان بود،و مىفرمودند:امروز روزى است كه حسين عليه السّلام شهيد شد.
شب اول:سيّد ابن طاووس در كتاب«اقبال»براى اين شب،چند نماز ذكر فرموده:اوّل:صدر ركعت كه در هر ركعت سورههاى«حمد»و سوره «توحيد»خوانده مىشود.دوّم:دو ركعت كه در ركعت اول سورههاى«حمد»و«انعام»،و در ركعت دوم سورههاى«حمد»و«يس»خوانده مىشود.سوم:دو ركعت كه در هر ركعت سوره«حمد»و يازده سوره«توحيد»خوانده مىشود
.از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روايت شده:هركه اين دو ركعت نماز را در اين شب بجا آورد،و فردايش را كه اول سال است روزه بدارد،مانند كسى است كه همه طول سال را همواره كار خير كرده،و در آن سال محفوظ باشد،و اگر بميرد به بهشت مىرود.
سيّد ابن طاووس براى هلال اين ماه دعاى مبسوطى ذكر كرده است. روز اول:بدانكه روز اوّل محرم،اول سال قمرى است،و در آن دو عمل وارد شده: اول:روزه گرفتن،در روايت ريّان بن شبيب از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:هركه در اين روز روزه بدارد،و خدا را بخواند خدا دعاى او را مستجاب كند،چنانكه دعاى زكرّيا را اجابت فرمود.
دوم:از حضرت رضا عليه السّلام روايت شده:رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روز اول محرّم دو ركعت نماز بجا آورد،و چون فارغ مىشد،دستها را به آسمان برمىداشت و اين دعا را سه مرتبه مىخواند:
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْإِلَهُ الْقَدِيمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ يَا ذَخِيرَةَ مَنْ لا ذَخِيرَةَ لَهُ يَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يَا غِيَاثَ مَنْ لا غِيَاثَ لَهُ يَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يَا كَنْزَ مَنْ لا كَنْزَ لَهُ يَا حَسَنَ الْبَلاءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَى يَا مُنْجِيَ الْهَلْكَى يَا مُنْعِمُ يَا مُجْمِلُ يَا مُفْضِلُ يَا مُحْسِنُ،
خدايا تويى معبود ازلى،و اين است سال نو،در اين سال از تو درخواست مىكنم حفظ شدنم را از شيطان، و قدرت و غلبه و بر نفس فرمانده به گناه،و مشغول بودن به آنچه كه مرا به تو نزديك مىكند،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى،اى تكيهگاه كسىكه تكيهگاهى ندارد،اى اندوخته كسىكه اندوخته كسىكه اندوختهاى ندارد،اى پناهگاه كسىكه پناهگاى ندارد،اى فريادرس كسىكه فريادرسى ندارد،اى پشتوانه كسىكه پشتوانهاى ندارد،اى گنجينه كسىكه گنجى ندارد،اى نيكو آزمايش،اى بزرگ اميد،اى عزّت ناتوان،اى نجاتبخش غرقشدگان،اى رهاننده هلاك شدگان،اى نعمتدهنده،اى زيباكار،اى فزونبخش،اى نيكوكار،
أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ يَا اللَّهُ لا شَرِيكَ لَكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْرا مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لا يَعْلَمُونَ وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِمَا يَقُولُونَ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
تويى كه برايت سجده كرد،سياهى شب،و روشنى روز،و تابش ماه، و شعاع خورشيد،و خروش آب و صداى برگ درختان،اى خدا شركى براى تو نيست.خدايا ما را بهتر از آنچه گمان مىكنند قرار ده،و از ما آنچه را نمىدانند بيامرز،و به آنچه از ما مىگويند سرزنشمان مكن،خدا مرا بس است، معبودى جز او نيست،بر اوء تكيه كردم،و او پروردگار عرش بزرگ است،به او ايمان آورديم.همهچيزها از جانب پروردگار ماست،و يادآور نشوند مگر صاحبان خرد،پروردگارا دلهاى ما را بعد از آنكه هدايتمان فرمودى منحرف مكن،و از نزد خود رحمتى به ما ببخش،همانا تو بخشنده اى.
شيخ طوسى فرموده:كه روزه دهه اول محرم مستحب است ولى روز عاشورا تا بعد از عصر از خوراكى و آشاميدنى خوددارى كند،آنگاه كمى تربت بخورد،و سيّد روايت كرده كه روزه تمام اين ماه فضيلت دارد،و روزه آن روز روزه دار را از هر گناهى حفظ مىكند.
روز سوم:روزى است كه حضرت يوسف عليه السّلام از زندان آزاد شد،هركه آن روز را روزه بگيرد،حق تعالى كارهاى مشكل را بر او آسان كند و اندوه را از او برطرف سازد،و در روايت نبوى آمده:دعايش اجابت شود.
روز نهم:روز تاسوعا.از امام صادق عليه السّلام روايت شده:تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السّلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه شام براى جنگ با آن حضرت گرد آمدند و ابن مرجانه و عمر سعد،به خاطر كثرت سپاه و بسيارى لشگر،كه براى آنها گرد آمده بودند،خوشحال شدند،و امام حسين عليه السّلام و اصحابش را ضعيف به حساب آوردند،و يقين كردند كه براى حضرت ياورى نخواهد آمد،و اهل عراق او را مدد نخواهند كرد،سپس فرمود:پدرم فداى آن ضعيف غريب.
طلاب و روحانیون استان کرمان همواره در تمامی عرصه ها حضوری پر شور و گسترده داشته و دارند .خواهران طلبه امروز به حضور خود که بسیار هم چشمگیر بود بار دیگر نشان دادند مادامی که منافع ملی و مسائل نظام مطرح باشد همواره پیشتاز در صحنه هستند.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
2- العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛
دانش گنجینه هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان .
تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰
سخنان نسنجیده: جریان یافتن سخنان نسنجیده اززبان، ازآفات زبان است. درکلامی ازحضرت علی (علیه السلام) چنین آمده است: «سخن، درگروتوست، مادامیکه آن را نگفته باشی. وقتی آن سخن را ابرازکردی، تودرگرو آن خواهی بود؛ پس زبانت را محفوظ دار همانگونه که طلا و نقرهات را؛ زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را سلب کند و نقمتی را جلب نماید». (نهج البلاغه/ قصار381)
سخنان بیفایده: سخنان بیفایده، به اصطلاح «تکلم بما لا یعنی» خوانده می شوند و از زواید زبان محسوب می گردند. حضرت علی (علیه السلام) فرموده است:«هرکس بداند که گفتارهایش نیز، جزواعمال او حساب می شود، کلامش کم می شود، مگر در چیزهایی که به اومربوط می شود.» (نهج البلاغه/ قصار349)
پرس و جو از اسرار: زبان، ریزنقش است و جستجوگر. فواید مثبت زبان،از این دو خصیصه انتاج می شود و چنین است معایب زبان.ریزنقشی و کنجکاوی زبان اگر مهار نشود و در مسیردرست استفاده نشود، به سان سیلی غیرقابل کنترل، دنیای خود را فرو می ریزد و آنگاه دنیاهای دیگر را نیز با تهدیدهای سهمگین مواجه می نماید. “تجسس” و شبیه های آن، درحقیقت سیل زبان است که ازمغزسرچشمه می گیرد و از زبان سرازیر می شود. اگر فرمان قاطع “لاتجسسوا” نتواند سدی براین سیل بزند و آن را مسیر درست خود مورد بهره برداری قراردهد، زبان به عاملی فروپاشنده تبدیل می شود و کیان های مهم را با خطرمواجهه می سازد.
بدگویی: چیزی معادل “بدزبانی” است که از حالتی عام به حالتی خاص انصراف دارد. قرآن می فرماید: خداوند بدگویی آشکار را دوست نمی دارد، مگر از کسی که ظلم شده و او شنوا و داناست. (سوره نساء/ آیه148
در حديثى از امام صادق عليه السلام چنين مى خوانيم :
((أَبْغَضُ الْخَلْقِ إ لى اللّه جِيْفَةٌ بِاللَّيلِ، بطالٌ بِالنَّهار)).
مبغوض ترين و ناپسندترين مردم نزد خداوند، كسى است كه [شب را سراسر به خواب و] بسان مردارى گنديده و در روز بيكار و تنبل باشد.
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر |
حيوان را خبر از عالم انسانى نيست |
دوش مرغى به صبح مى ناليد |
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش |
يكى از دوستان مخلص را |
مگر آواز من رسيد بگوش |
گفت باور نداشتم كه تو را |
بانك مرغى چنين كند مدهوش |
گفتم اين شرط آدميّت نيست |
مرغ تسبيح گوى و من خاموش |
(سعدى )
بیست و چهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته و روزی است بسیار گرامی و دارای فضیلت بسیار. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند مهر تأییدی دیگر بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت(ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین را بازنمود.
«خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسیار پاک بدارد…»پیامبر اکرم عبا بر دوش گرفته است و علی بن ابیطالب(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسین(علیهما السلام) را زیر آن عبا گرد آورده است و در همان حال این جملات از سوی خداوند تعالی بر او نازل گشته است.این واقعه در روز بیست و چهارم ذی الحجه اتفاق افتاده است. روزی که پس از مذاکرات بسیار پیامبر با مسیحیان نجران، بنا شده بود در مکانی با آنان گرد آید و مباهله کند.
مسیحیان نجران، پس از گفتوگوی بسیار پیامبر با ایشان گفته بودند: «گفتو گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.»در این هنگام بود که حضرت جبرائیل نازل گردید، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:
«فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائکُم وَ نِسائنا و نِسائکُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـکُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الکاذبین.» (آل عمران / آیه ۶۱) «پس هرکه بعد از رسیدن به علم با تو محاجه کرد… پس بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا خوانیم، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.»چنین بود که دو طرف مذاکرهکننده رضایت دادند که بحث و گفتوگو را پایان دهند و قرار بر این شد که فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود با یکدیگر مباهله نمایند و از خداوند بخواهد که دروغگویان را عذابی نازل کند و به کیفر برساند.اکنون بیست و چهارم ذی الحجه است و روز مباهله فرا رسیده است. پیامبر اسلام فاطمه را به مصداق «نسائنا»، حسن و حسین را به مصداق «ابنائنا» و علی را به مصداق «انفسنا» (که نفس و خویشتن پیامبر اسلام است) فراخوانده و آنان را در زیر عبای خویش و در محضر پروردگار خویش گردآورده، این عزیزترین کسانش را تا چون گواهی بر صدق رسالتش به مباهله با مسیحیان بیرون رود. و در همین لحظه فرشته وحی آیه تطهیر را بر او نازل میکند که:«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» / «خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسیار پاک بدارد.»و چنین بود که وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزیده است که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. زیرا در میان تمام مسلمانان، نفوسی پاک تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود ندارد.پیامبر در حالی رهسپار محل قرار شد که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع) پشت سر وی حرکت میکردند؛ پیامبر (ص) این چنین گام به میدان مباهله نهاد، او پیش از ورود به میدان «مباهله»، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.
شاید سران هیئت نمایندگی نجران گمان میکردند که محمد(ص) با افسران و سربازان خود به میدان مباهله بیاد و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما دهد. اما پیامبر وارد شد در حالی که جز جگرگوشههایش کسی همراهش نبود.مسیحیان نجران که صحنه آمدن بی پیرایه پیامبر به صحنه مباهله را دیدند، همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او فرزندان معصوم و بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود و داماد و پسرعمویش را به صحنه مباهله آورده، انگشت تعجب به دندان گرفتند.
آنان دریافتند که پیامبر، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.اسقف نجران گفت: من چهرههایی را میبینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده میشود. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد بافضیلت، مباهله نمائیم.و چنین بود که هیئت نصرانیان نجران درخواست مباهله را پس گرفتند و از پیامبر خواستند تا تحت حاکمیت حکومت اسلام درآیند.از این روی روز بیست و چهارم ذی الحجه، در تقویم دینی اسلام، روزی با اهمیت شد و مهر تأییدی دیگر بر حقانیت خاندان پیامبر اکرم(ص) و اسلام راستین گردید.
اعمال ویژه روز مباهله
روز بیست و چهارم روزی است که مُباهَلَه کرد رسول خدا صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصارای نجران و پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنی پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد.پس حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از برای مباهله چون نگاه نصاری بر ایشان افتاد و حقّیت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعای مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حال رکوع انگشتری خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیکُمُ اللّهُ در شانش نازل شد.
در کل این روز روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:
اوّل: غسل دوّم: روزه سوّم: دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو رکعت است؛ در هر رکعت، یک مرتبه حمد و ده مرتبه توحید، ده مرتبه آیة الکرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)چهارم: خواندن دعاى مباهله كه شبيه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و شيخ و سيّد هر دو نقل كرده اند لكن مابين روايات آن دو بزرگوار اختلاف كثير است و من اختيار مى كنم روايت شيخ را در مصباح فرموده دعاء روز مباهله روايت شده با فضيلت آن از حضرت صادق عليه السلام مى گويى :
روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند.شایسته است در این روز تصدّق بر فقراء به جهت تَاءسّی به مولای متقیان امیر المؤ منین علیه السلام و زیارت کردن آن حضرت و بهتر است زیارت جامعه خوانده شود.
.منابع:۱٫ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت.۲٫ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.۳٫ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان.
قال الامام علی - علیه السّلام - :
شُكرُ العالِمِ علی عِلمِهِ، عَمَلُهُ بِهِ و بَذلُهُ لِمُستَحَقِّیهِ.
«غرر الحكم، ح 5667»
امام علی - علیه السّلام - فرمود: شكرگزاری عالم به خاطر علم خود، عبارت است از عمل كردن به آن علم و قرار دادن آن در اختیار مستحقش.
توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است. بازگشت در امور فیزیکی معنای روشنی دارد، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، اما در امور نفسانی و قلبی هم توبه معنای خاص خود را دارد، توبه یعنی روح و نفس انسان که مدتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن ها را ترک کند و بر گردد.
مراحل توبه و پاكسازى
از نشانههاى رحمت و لطف وسيع الهى، نعمت توبه و پذيرش توبه از سوى خداوند است، توبه به معنى ترك گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پيشگاه خداوند است.
عذرخواهى بر سه گونه است؛
گاهى عذر آورنده مىگويد: من اصلاً فلان كار را انجام ندادهام. گاهى مىگويد: من به آن جهت اين كار را انجام دادم. و گاهى مىگويد: اين كار را انجام دادم ولى خطا كردم و بد كردم و اينك پشيمانم. اين همان توبه است.
توبه در اسلام داراى شرايطى است؛ 1- ترك گناه، 2- پشيمانى از گناه، 3- تصميم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه.(1)
توبه همچون بيرون آوردن لباس چركين از بدن و پوشيدن لباس پاك و تميز است. توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است.
قرآن در آغاز سوره هود مىفرمايد:
و ان استغفروا ربكم ثم توبوا اليه (2)؛ و از پروردگار خود آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد.
آوردن استغفار و توبه در يك آيه، حاكى از آن است كه اين دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى كسب كمالات است. انسان نخست بايد خود را از گناهان پاك سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بيارايد، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزدايد و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ:
تا نفس، مبرّا ز نواهى نكنى دل، آئينه نور الهى نكنى
استغفار و توبه در قرآن
توبه و استغفار در قرآن-در قرآن، ذات پاك خداوند، 91 بار غفور، «بسيار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسيار بخشنده» ياد شده و در آيات بسيارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شدهاند. و بيش از 80 بار سخن از توبه و پذيرش توبه به ميان آمده است. در اينجا به ذكر چند آيه مىپردازيم:
1- والّذين اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذكروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم(3)؛ و از نشانههاى پرهيزكاران آن است كه: هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مىافتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مىكنند.
2- و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ الله يَجد الله غَفوراً رَحيماً(4)؛ كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
3- وعد الله الّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظيم(5)؛ خداوند به آنها كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است.
4- قُل يا عِبادِىَ الَّذينَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله يَغفرُ الذُّنوبَ جَميعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحيم(6)؛ بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسيار بخشنده و مهربان است.
تعبيراتى كه در اين آيه آمده مانند: «بندگان من»، «نااميد نشويد»، «رحمت خدا»، «آمرزش همه گناهان»، «غفور و رحيم بودن خدا»؛ همه حكايت از وسعت دامنه استغفار و پذيرش توبه و گستردگى رحمت الهى مىكند، به خصوص تعبير به “عبادى"؛ «بندگان من»، كه بيانگر آن است كه همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است كه آنها را بندگان خودش خوانده است. بنابراين چشمانداز اميد به آمرزش، بسيار وسيع و گسترده است.
5- و اِذا سَئَلكَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَليَستجيبوا لِى وليُؤمِنوا بى لَعلَّهُم يَرشُدون (7)؛ هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سوال كنند، (بگو) من نزديكم به دعا كننده به هنگامى كه مرا مىخواند پاسخ مىگويم، پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند و به مقصد برسند.
توبه
از لطايف و نكات بسيار ظريف در نزديك بودن خدا به انسان اين كه در اين آيه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاك خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزديكم، مرا مىخواند، من پاسخ مىگويم، دعوت مرا اجابت كند، به من ايمان آورد.
يار نزديكتر از من به من است وين عجب بين كه من از وى دورم
6- … و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعياً اَيُّها المُؤمِنون (8)؛ اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گرديد.
7- وَ هُو الّذى يَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه (9)؛ و خدا كسى است كه توبه بندگانش را مىپذيرد.
8- … اِنَّ الله يُحِبُّ التَّوّابِين (449)؛ قطعاً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد.
9- يا ايّها الَّذينَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً(10)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد توبه حقيقى و خالص كنيد.
10- و هُو الَّذى يَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و يَعفُوا عَنِ السّيّئات (11)؛ او كسى است كه توبه بندگانش را مىپذيرد و از گناهان مىگذرد.
11- اَفَلا يَتُوبُونَ اِلَى الله و يَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحيم (12)؛ آيا توبه نمىكنند و به سوى خدا باز نمىگردند و از او طلب آمرزش نمىنمايند. خداوند آمرزنده مهربان است.
در اين آيه با استفهام انكارى كه بيانگر تاكيد است، خداوند انسانها را به سوى توبه و استغفار دعوت مىنمايد و با ذكر دو صفت “غفور” و “رحيم” بودنش، عواطف آنها را تحريك مىنمايد تا شايد به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشويند و در پرتو توبه بر كمالات و فضايل انسانى خود بيفزايند.
توبه از ديدگاه روايات
با بررسى و تجزيه و تحليل روايات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى، پيرامون توبه به دست مىآيد كه در اينجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مىپردازيم:
1- توبه راستين
توبه راستين پنج ركن دارد:
- ترك گناه.
- پشيمانى از گناهان سابق.
- تصميم بر ترك گناه.
- جبران گناهانى كه قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس.
- استغفار با زبان.
توبه نصوح چيست؟
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً(13)؛ به درگاه الهى توبه نصوح كنيد.
امام صادق عليه السلام در تفسير واژه «نصوح» چنين فرمودند:هو الذَّنبُ الّذى لا يَعودُ فيه اَبداً(14)؛ آن توبهاى است كه هرگز به آن گناه باز نگردد.
و امام هادى عليه السلام در معنى توبه نصوح فرمود:ان يكونَ الباطِنُ كالظاهِر و افضِل من ذلك (15)؛ توبه نصوح، آن است كه باطن انسان مانند ظاهر بلكه بهتر از ظاهر باشد.
رسول خدا صلّى الله عليه وآله در معنى نصوح فرمودند:
ان يَتُوب التائِب ثمّ لايَرجع فى ذَنبٍ كما لايَعود اللَبن الى الضَّرع (16)؛ توبه كننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانكه شير به پستان باز نمىگردد.
امام على عليه السلام در معنى نصوح مىفرمايد:
نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا يَعود(17)؛ پشيمانى قلبى و عذرخواهى با زبان، و تصميم جدى و مداوم بر ترك گناه.
2- شرائط صحت و كمال توبه
شخصى براى خودنمايى در محضر على عليه السلام گفت: “استغفر الله". حضرت على عليه السلام به او فرمود: مادرت به عزايت بنشيند آيا مىدانى استغفار (تنها به زبان نيست و) از درجه اعلى است؟ سپس فرمود: استغفار و توبه داراى شش ركن است:
- پشيمانى از گناهان قبل،
- تصميم بر ترك گناه،
- اداى حق مردم،
- اداى حق الله،
- ذوب شدن گوشت بدن كه از غذاى حرام روييده شده با حزن و اندوه،
- بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه كه شيرينى گناه را چشيده است.(18) در اين هنگام بگو: استغفر الله.(19)
جبران گناهان گاهى به مرحلهاى مىرسد، كه بايد گناهان سابق را تبديل به نيكىها كند. يعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشويد، بلكه آثار درخشان كارهاى نيك را جايگزين آن بنمايد. به عنوان مثال اگر كسى مدتها پدر يا مادرش را آزرده و اكنون توبه كرده، تنها قطع آزار كافى نيست. بلكه بايد با شيرينى محبت خود، تلخى آزار را جبران كند.
امام سجاد عليه السلام در مورد توبه فرمودند:
انّما تَوبَة، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و ليستِ التَّوبة بِالكَلام (20)؛ توبه يعنى كار شايسته و بازگشت از انحراف، نه لقلقه زبان.
يكى ديگر از شرايط توبه، جبران ضايعات گناه است.
قرآن در اين باره مىفرمايد:
اِلاّ الَّذينَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِك وَ اَصْلحوا؛ مگر كسانى كه بعد از اين توبه كنند و به اصلاح و جبران بپردازند.
جمله “واصلحوا” بيانگر اين است كه شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضايعات گناه است.
يكى ديگر از شرايط كمال توبه اقرار به گناه است، تا آنجا كه امام باقر عليه السلام فرمودند:
والله ما ينجو من الذّنب الاّ من اقربه؛ سوگند به خدا از گناه نجات پيدا نمىكند، مگر كسى كه به گناه اعتراف كند.(21)
و حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
المُقرّ بالذَّنبِ تائِب (22)؛ اعتراف كننده به گناه، توبه كننده است.
3- انواع توبه و مراحل توبه
امام صادق عليه السلام در ضمن گفتارى در مورد توبه فرمودند:
و كل فرقة من العباد لهم توبة … و توبة الخاص، من الاشتغال بغير الله تعالى و توبة العام من الذنوب (23)؛ هر گروهى داراى يك نوع توبه هستند… توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه كردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غير خداست و توبه توده مردم، توبه از گناهان است.
مطلب ديگر اين كه، پشيمانى از گذشته و تصميم بر ترك گناه،مرحله نخستين توبه است، مراحل دوم توبه آن است كه توبه كننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآيد.
همچون بيمار و كسى كه تب دارد، كه با خوردن دارو، تب او قطع مىشود، ولى بعد از اين مرحله نياز به داروهاى تقويتى دارد تا با استفاده از آنها، بنيه جسمى او به مرحله قبل از بيمارى برسد و شايد سخن امام باقر عليه السلام بر همين اساس باشد كه فرمود:
التائِبُ من الذَّنب كَمَن لا ذَنبَ له و المُقيم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه كالمُستَهز(24)؛ توبه كننده از گناه همانند كسى است كه گناه ندارد و آن كس كه در گناه بماند و در عين حال استغفار كند همانند مسخره كننده است.
4- وسعت دامنه پذيرش توبه
چنانكه قبلاً ذكر شد، خداوند مىفرمايد:
… لا تَقنطوا مِن رَحمَة الله اِنّ اللهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً(25)؛ از رحمت خدا نااميد نشويد، خداوند همه گناهان را مىآمرزد.
اين آيه با صراحت بيان مىدارد كه راه توبه به روى همه كس باز است. تا آنجا كه نقل شده «وحشى» قاتل حضرت حمزه (عليه السلام) با شنيدن اين آيه به حضور پيامبر (صلّى الله عليه وآله) آمد و اظهار توبه كرد.پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) توبه او را پذيرفت ولي فقط به او فرمود: از چشم من غايب شو، چرا كه من نمىتوانم به تو نگاه كنم.
رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) مىفرمايد:
در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نيك برخورد كن، و هرگاه گناهى كردى كار نيكى انجام بده كه آن گناه را محو كند.
بعضى سؤال كردند: آيا اين آيه درباره وحشى است يا شامل همه مسلمين مىشود؟ پيامبر (صلّى الله عليه وآله) فرمود: همه را شامل مىشود.(26)
وسعت و دامنه پذيرش توبه تا آنجاست كه روايت شده: شخصى در محضر حضرت رضا (عليه السلام) گفت: خدا لعنت كند كسى كه با على (عليه السلام) جنگيد. امام رضا (عليه السلام) به او فرمود:
قل الاّ مَن تاب و اَصلح (27)؛ بگو مگر كسى كه توبه كرد و خود را اصلاح نمود.
و اين بيانگر لطف الهى نسبت به گنهكاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هيچ كس نمىبندد، حتى در مورد عذاب سخت شكنجه گران مىفرمايد:
اِنّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤمِنينَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم يَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم(28)؛ براى آنان كه زنان و مردان با ايمان را شكنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است.
جمله “ثم لم يتوبوا” حاكى از پذيرش توبه شكنجه گران است.
5- محبت خاص خدا به توبه كنندگان
در قرآن مىخوانيم:
اِنَّ الله يُحِبُّ التَّوّابين(29)؛ خداوند قطعاً توبه كنندگان را دوست مىدارد.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد:هر گاه مردى در شب تاريك شتر و توشهاش را در سفر گم كند و سپس پيدا كند، چقدر خوشحال مىشود، خداوند بيشتر از او نسبت به توبه كننده فرحناك مىشود.(30)
و در سخن ديگر فرمودند:
الله افرح بتوبة عبده من العقيم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد(31)؛ خداوند به توبه بندهاش فرحناكتر است از مرد عقيمى كه داراى فرزند شود و از شخصى كه گمشدهاش را پيدا كند، و از تشنهاى كه به آب مىرسد.
رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) فرمودند:هيچ موجودى در پيشگاه خدا، محبوبتر از مرد يا زن توبه كننده نيست.(32)
نيز فرمودند: التائبُ حَبيب الله (33)؛ توبه كننده، محبوب خدا است.
6- سرزنش از تاخير توبه
انسان، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، «توبه كنيد» او را به تعجيل در توبه دعوت مىنمايد، بنابراين تاخير در توبه تاخير در انجام فرمان الهى است و چنين كسى در هر لحظه به عنوان ترك كننده فرمان خدا به حساب مىآيد.
امام جواد عليه السلام مىفرمايد:
تَاخير التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسويف حَيرَة(34)؛ تاخير توبه نوعى غرور و بىخبرى و طولانى نمودن آن نوعى حيرت و سرگردانى است.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
سه كار كفاره و جبران كننده گناه است: بلند سلام كردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام كه مردم خوابيدهاند.
مردى از اميرمؤمنان على عليه السلام درخواست موعظه كرد، آن حضرت به او فرمود:
لا تَكُن ممّن يَرجوا الا خِرة بِغَير العَمَل و يُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل (35)؛ از كسانى مباش كه بدون عمل، اميد سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخير مىاندازند.نيز فرمودند: لا دينَ لِمُسَوّف بِتَوبته(36)؛ آن كس كه توبه را به آينده موكول مىكند، دين ندارد.
امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
ايّاكَ و التَّسويف فَانَّه بَحرٌ يُغرَقُ فيه الهَلْكى (37)؛ از تاخير انداختن (توبه) بپرهيز، زيرا تاخير انداختن توبه (همچون) دريايى است كه درمانده در آن غرق مىگردد.
بايد توجه داشت كه توبه هنگام مرگ، ارزشى ندارد، چنان كه ايمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذيرفته نشد و در آيه 18 سوره نساء به اين مطلب تصريح شده است.
محمد همدانى مىگويد، از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم: چرا خدا، فرعون را غرق كرد، با اين كه ايمان آورد و به توحيد اعتراف كرد؟آن حضرت در پاسخ فرمود:
لانَّه آمَنَ عند رُؤيَة البَاءس، و الايمانُ عِند رؤيَةِ البَاسِ غَير مَقبُول (38)و (39)؛ زيرا فرعون هنگام ديدن عذاب، ايمان آورد. و ايمان در اين هنگام پذيرفته نيست.
و اين را نيز نبايد از نظر دور داشت كه در روايات متعدد آمده هرگاه مؤمن گناهى مرتكب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مىشود كه اگر در اين هفت ساعت توبه كرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمىگردد، در بعضى از روايات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذكر شده است، امام صادق عليهالسلام فرمودند:
إنّ العبد اذا اذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى الليل فانْ استغفر الله لم يكتب عليه (40)؛ بنده وقتى كه گناه كند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در اين مدت از درگاه خدا طلب آمرزش كرد، آن گناه بر او نوشته نشود.
7- نتايج درخشان توبه
توبه و قبولى توبه از نعمتها و مواهب كم نظير الهى است و داراى آثار و نتايج بسيار درخشانى است.توبه حقيقى آنچنان انسان گنهكار را دگرگون مىكند، كه گويى اصلاً گناه نكرده است. چنانكه امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له (41)؛ توبه كننده از گناه مانند آن است كه گناهى نكرده است.
توبه حقيقى موجب پردهپوشى و نابودى آثار گناه مىگردد، امام صادق عليه السلام فرمودند:
هنگامى كه بنده توبه حقيقى كرد، خداوند او را دوست مىدارد، و در دنيا و آخرت گناهان او را مىپوشاند، هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او برايش نوشتهاند از يادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مىكند كه گناهان او را پنهان كنيد.و به نقاط زمين (كه او در آن گناه كرده) فرمان مىدهد گناهان او را پنهان كنيد.
فيلقى الله حين اَلقاه و ليس شَيى يَشهد عليه بشىء من الذّنوب (42)؛ پس توبه كننده با خدا ملاقات كند به گونهاى كه هيچ چيز نيست كه در پيشگاه خدا گواهى بدهد كه او چيزى از گناه را انجام داده است.در آيه 8 سوره تحريم كه به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتيجه توبه حقيقى اشاره شده كه عبارتند از:
1- بخشودگى گناهان.
2- ورود در بهشت پر نعمت الهى.
3- عدم رسوايى در قيامت.
4- نور ايمان و عمل، در قيامت به سراغ توبه كنندگان آمده و پيشاپيش آنها حركت نموده و ايشان را به سوى بهشت، هدايت مىكنند.(43)
5- توجه آنها به خدا بيشتر مىگردد، و تقاضاى تكميل نور و آمرزش كامل گناه خود مىكنند.
بطور خلاصه، توبه حقيقى انسان را محبوب خدا مىكند، آن هم به عنوان محبوبترين بندگان، چنانكه امام كاظم عليه السلام مىفرمايد:
و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون(44)؛ و محبوبترين بندگان در پيشگاه خدا، آنهايى هستند كه در فتنه (گناه) واقع شوند و بسيار توبه كنند.
و در روايت ديگرى از امام معصوم نقل شده (45) كه خداوند به توبه كنندگان، سه موهبت عطا كرده كه اگر يكى از آنها را به همه اهل آسمانها و زمين مىداد همه آنها نجات مىيافتند:
1- بشارت به آنها كه خداوند آنان را دوست دارد،(46) و كسى كه خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمىكند.
2- حاملين عرش خدا و رهيافتگان در جوار عرش كبريايى خداوند براى توبه كنندگان، طلب آمرزش مىكنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مىنمايند.(47)
3- گناهان توبه كنندگان به حسنات و پاداشها، تبديل مىگردد و خداوند به آنها نويد رحمت و امن داده است.(48)
در پايان بحث توبه، با امام سجاد عليه السلام همنوا شويم كه در فرازى از مناجات خود از مناجاتهاى پانزدهگانهاش به پيشگاه خداوند چنين عرض مىكند:
الهى انت فَتَحت لِعبادك باباً الى عَفوِك، سمّيتَه التّوبه، فقلت: توبوا الى الله توبة نصوحاً، فما عذر مَن اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ (49)؛ اى خداى من! تو آن كسى هستى كه درى به سوى عفوت براى بندگانت گشودهاى و نام آن را توبه نهادهاى و (در قرآن) فرمودهاى: به سوى خدا باز گرديد و توجه خالص كنيد، اكنون عذر كسانى كه از وارد شدن به اين در گشوده غفلت كردهاند، چيست؟
جبران گناه
در توبه يكى از اركان مهم، جبران گناه است، كه موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مىگردد.از اين جبران، در اسلام با عنوان «كفارات و تكفير» «پوشاندن و پاك كردن» ياد مىشود.«تكفير» در مقابل «اِحباط» است، احباط يعنى انسان با ارتكاب گناه، كارهاى نيك خود را پوچ و بى اثر كند، ولى تكفير يعنى انسان با كارهاى نيك، آثار گناهان از چهره جان خود بزدايد، به عبارت روشنتر توبه داراى دو مرحله است:
1- قطع و ترك گناه (پاكسازى).
2 - تقويت جان با اعمال نيك (بهسازى).
همانند بيمارى كه درمان او داراى دو بعد است، يكى خوردن داروىهاى درمان كننده،دوم خوردن داروهاى نيروبخش، تا آثار و ضايعات بيمارى را از بين ببرد.جبران گناهان گاهى به مرحلهاى مىرسد، كه بايد گناهان سابق را تبديل به نيكىها كند. يعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشويد، بلكه آثار درخشان كارهاى نيك را جايگزين آن بنمايد. به عنوان مثال اگر كسى مدتها پدر يا مادرش را آزرده و اكنون توبه كرده، تنها قطع آزار كافى نيست. بلكه بايد با شيرينى محبت خود، تلخى آزار را جبران كند.
توبه
جبران گناه از ديدگاه قرآن
- و يَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّيّئة (50)؛ (انديشمندان) با كارهاى نيك، كارهاى بد خود را از بين مىبرند.
- اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِك يُبدِّل الله سيِّئاتِهم حَسَنات (51)؛ مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مىكند.
- و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ الليل اِنَّ الحَسَنات يُذهِبْن السَّيّئات (52)؛ نماز را در دو طرف روز و اوايل شب برپا دار، چرا كه نيكىها، بدىها را بر طرف مىسازد.
- اِنْ تَجتَنِبُوا كَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُكَفِّر عَنكُم سيِّئاتِكم (53)؛ اگر از گناهان كبيرهاى كه از آن نهى شدهايد، اجتناب كنيد گناهان كوچك شما را مىپوشانيم.
- والَّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُكَفِّرنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهم(54)؛ كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مىپوشانيم.
منظور از پوشاندن گناه چيست؟
- … فَالَّذينَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِيارِهم و اُوذوا فى سَبيلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُكَفِّرنَّ عَنهم سَيِّئاتهم (55)؛ پس آنها كه در راه خدا هجرت كردند و از خانههاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من آزار ديدند و جنگ كردند و كشته شدند سوگند ياد مىكنم كه گناهان آنها را مىپوشانم و محو مىكنم.
از آيات فوق چنين نتيجه مىگيريم كه:
توبهاى مورد قبول است و موجب محو گناهان مىگردد كه با ايمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضايعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.
جبران گناه از ديدگاه روايات
در روايات بطور صريح تاكيد شده كه در توبه ترك گناه و پشيمانى، كفايت نمىكند. بلكه بايد آثارى را كه گناهان در زندگى انسان پديد آوردهاند با كارهاى نيك، جبران و اصلاح نمود.
اين جبران در چهرههاى مخصوصى بروز مىكند، تا عامل تربيت و تكامل انسان گردد. براى تكميل اين بحث، به روايات زير توجه كنيد:
- رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) مىفرمايد:
اتَّقِ الله حيث كنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سيئة فاعمل حسنة تمحوها(56)؛ در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نيك برخورد كن، و هرگاه گناهى كردى كار نيكى انجام بده كه آن گناه را محو كند.
- امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
التّائب إذا لم يَستبن اثر التّوبة فلَيس بِتائب: يرضى الخصماء و يُعيد الصّلوات و يتواضع بين الخَلق يتّقى نفسه عن الشهوات(57)؛ هرگاه نشانههاى توبه، از توبه كننده آشكار نگردد، او توبه كننده حقيقى نيست. (آشكار شدن نشانههاى توبه اين است كه:) آنها را كه ادعاى حقى بر او دارند راضى كند، نمازهاى قضا شدهاش را اعاده نمايد، در برابر مؤمنان متواضع باشد، و خود را از طغيان هوسهاى نفسانى حفظ نمايد …
- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
ثَمَرة التّوبة إستدراك فَوارط النّفس (58)؛ ميوه و اثر توبه، جبران ضايعات نفس است.
- امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
ما احسن الحَسنات بَعد السّيئات (59)؛ چقدر كارهاى نيك، بعد از گناهان شايسته و زيبا است.
- امام كاظم عليه السلام فرمودند:
من كفارات الذّنوب العِظام إغاثة المَلهوف و التّنفيس عن المَكروب (60)؛ از كفارات گناهان بزرگ، پناه دادن به انسانهاى پريشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگين است.
- شخصى از رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) پرسيد: كفاره گناه غيبت چيست؟
حضرت فرمودند:تَستَغفر لِمَن إغتَبته (61)؛ براى كسى كه او را غيبت كردهاى، از خدا طلب آمرزش كن.
- امام باقر عليه السلام مىفرمايد:
ثلاث كفّارات: إفشاء السّلام و إطعام الطّعام و التّهجُد باللّيل و النّاس نيام (62)؛ سه كار كفاره و جبران كننده گناه است: بلند سلام كردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام كه مردم خوابيدهاند.
- امام باقر عليه السلام فرمودند:
اربع مَن كنّ فيه و كان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها الله حَسنات: الصِّدق والحَياء و حُسنُ الخُلق و الشّكر(63)؛ اگر كسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند:
راستگويى، شرم و حيا، نيك خلقى، روحيه شكرگزارى.
- شخصى به حضور رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: گناهانم بسيار شدهاند و اعمال نيكم اندك است. پيامبر اكرم فرمود:
اكثر السّجود فانّه يحطّ الذّنوب كما تحطّ الرّيح وَرق الشجر (64)؛ سجدههاى بسيار بجا بياور چرا كه سجده، گناهان را آنچنان مىريزد كه باد، برگهاى درخت را مىريزد.
هماهنگى جبران با گناه
جبران گناه، با كارهاى نيك، ممكن است به صورتهاى گوناگون مانند كمكهاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زندهدارى و … انجام گيرد، ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بىحجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پاكدامنى، جبران كرد. گناه غيبت را با كنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگيرى از بينوايان، تلافى نمود. گناه چشمچرانى را با عفت چشم و نگاههايى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و به چهره عالم و نگاه به چهره پدر و مادر، جبران نمود. چنانكه از بعضى روايات اين مطلب استفاده مىشود؛
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
كفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان (65)؛ كفاره و جبران (گناه) كارمندى حاكم ظالم، رسيدگى و برآوردن نيازمندىهاى برادران(مردم) است.
====توبه====
پينوشتها:
1- مفردات راغب، ص 76.
2- هود / 3.
3- آل عمران / 135.
4- نساء / 110.
5- مائده / 9.
6- زمر / 53.
7- بقره / 186.
8- نور / 31.
9- شورى / 25.
10- بقره / 222.
11- تحريم / 8.
12- تحريم / 8.
13- مائده / 74.
14- تحريم / 8.
15- كافى، ج 2 ص 432.
16- بحار، ج 6 ص 22.
17- مجمع البيان، ج 10 ص 318.
18- تحف العقول / ص 149.
19- از علامه مجلسى قدس سره نقل شده كه چهار ركن اول شرايط صحت توبه است، و دو ركن بعد دو شرط كمال توبه مىباشد.
20- نهج البلاغه، حكمت 417.
21- كشف الغمه، ج 2 ص 313.
22- وسائل الشيعه، ج 11 ص 347.
23- مستدرك الوسائل، ج 2 ص 345.
24- مصباح الشريعه، ص 97.
25- كافى، ج 2 ص 435، در قرآن 8 بار ذات پاك خدا با عنوان تَوّاب رَحيم توصيف شده اين عنوان بيانگر آن است كه: اگر بنده اى توبه خود را شكست، باز نااميد نشود و مجدداً توبه كند، چرا كه خداوند بسيار توبه پذير است.
26- زمر / 53.
27- سفينة البحار (وحشى). تفسير فخر رازى، ج 27 ص 4.
28- وسائل الشيعه، ج 11 ص 266.
29- بروج / 10.
30- بقره / 222.
31- كافى، ج 2 ص 435.
32- ميزان الحكمه، ج 1 ص 541.
33- سفينة البحار، ج 1 ص 127، عيون اخبار الرضا، ج 2 ص 29.
34- جامع السعادات، ج 3 ص 51.
35- بحار، ج 6 ص 30.
36- نهج البلاغه، حكمت 150.
37- غرر الحكم، ميزان الحكمة، ج 4 ص 589.
38- بحار، ج 78 ص 164.
39- بحار، ج 6 ص 23.
40- از آيات 50 و 51 سوره يونس استفاده مىشود كه به هنگام نزول عذاب درهاى توبه بسته است، چرا كه توبه در چنين حالى شبيه توبه اجبارى و اضطرارى است و چنين توبه اى بى ارزش است.
41- كافى، ج 2 ص 437.
42- كافى، ج 2 ص 435.
43- كافى، ج 2 ص 431.
44- نمونه، ج 24 ص 292.
45- كافى، ج 2 ص 432.
46- كافى، ج 2 ص 432.
47- بقره، 222.
48- مؤمن / 7 9.
49- فرقان / 68 70.
50- بحار، ج 94 ص 142.
51- رعد / 22.
52- فرقان / 70.
53- هود / 114.
54- نساء / 31.
55- عنكبوت / 7.
56- آل عمران / 195.
57- بحار، ج 71 ص 242. وسائل الشيعه، ج 11 ص 384.
58- بحار، ج 6 ص 35، ميزان الحكمة، ج 1 ص 548.
59- مستدرك الوسائل، ج 2 ص 348.
60- وسائل الشيعه، ج 11 ص 384.
61- شرح نهج البلاغه (حديدى)، ج 18 ص 135.
62- وسائل الشيعه، ج 15 ص 583.
63- بحار، ج 77 ص 52.
64- بحار، ج 71 ص 332.
65- بحار، ج 85 ص 162، ميزان الحكمة، ج 3 ص 477، وسائل الشيعه، ج 15 ص 584.
منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظيم و نگارش: محمدى اشتهاردى .